ناراحت نمیشوم اگر یک صبح سرد زمستانی با یک لنگهی دستکش از خانه بیرون بروم و بدم نمیآید برای پیدا کردن یک جفت جوراب، همهی کشوی لباسم را بیرون بریزم و... خب من اینطوریام.
شاید من شلختهام و خودم خبر ندارم.
اتفاقاً در سایت سلامت خواندهام که دکتر پرویز رزاقی، روانشناس و عضو هئیت علمی دانشگاه تربیت مدرس، گفته که افراد شلختهای که برای درمان بینظمیشان به علم روانشناسی متوسل میشوند، معمولاً همراه یکی از اعضای خانوادهشان مراجعه میکنند و خودشان به هیچوجه با شلختگیشان مشکلی ندارند و فکر میکنند این رفتار طبیعی است، ولی اغلب بهخاطر مشکلاتی که در خانه برایشان به وجود می آید، کمکم قبول میکنند که شلختهاند و تصمیم به درمان میگیرند.
میگویند شلختگی یک اختلال رفتاری است، میگویند باید درمان شود، میگویند...
نه؛ مثل این که قضیه جدی است.
جدی است که در نوجوانی نه اتاقمان را مرتب کنیم و نه اجازه بدهیم کسی آن را مرتب کند و بگوییم اینطوری راحتتریم تا شلختگی عادتمان شود. مثل نوع پوشش یا مدل مویمان...
گرچه ما اینطوری راحتتریم!
* * *
اصلاً میتوانی مرتب باشی؟
مادربزرگ گفته بود در لحظهی سال تحویل هر طوری که باشی تا آخر سال همانطور می مانی! یعنی اگر شلخته باشی و اتاقت نامرتب باشد تا آخر سال همانطور نامرتب و شلخته میمانی.
برای همین من همیشه نامرتب بودم! چون جابهجایی وسایل اتاقم را که کار خودم بود، به مرور و تا آخر تعطیلات نوروز انجام میدادم و لحظهی سال تحویل همیشه اتاقم به هم ریخته بود.
پارسال روز قبل از تحویل سال نو، همراه مادر به خرید رفتم و خرید ما طولانی شد. وقتی برگشتم از دیدن اتاقم جاخوردم خواهرم اتاق را مرتب کرده بود.
مادربزرگ گفت که از این به بعد من نوهی مرتب او خواهم بود و... من هم نگفتم که به این خرافه اعتقاد ندارم، چون همهی سالهای گذشته، از این خرافه به نفع شلختگی استفاده کرده بودم.
اما واقعاً من میتوانستم مرتب باشم؟ دلم برای شلختگی تنگ میشد. مرتب بودن سختتر است یا شلختگی؟ من فرصت داشتم این را تجربه کنم.
روزهای اول، نظم و ترتیب برایم حکم کسی را داشت که دارد به من زور میگوید، سخت بود و غیرقابل تحمل. بعد که هرکدام از وسایل جای خودشان را پیدا کردند کار راحتتر شد و کمکم چشم بسته هر چیزی را سرجایش میگذاشتم.
حالا می توانم بگویم هم شلختگی سخت است و هم مرتب بودن! اما وقتی همه چیز مرتب است و هر وسیله یا لباسم سرجای خودش قرار دارد من آرامشی دارم که غیرقابل وصف است.
چرا شلختهایم؟
حیف! هنوز ژن شلختگی کشف نشده، وگرنه بهراحتی میشد همهی تقصیرها را گردن وراثت انداخت و راحت شد.
هر چند مشاهدات کلینیکی روانشناسان نشان میدهد که در خانوادهی افراد شلخته حتماً یک فرد شلخته بوده، مثلاً عمو یا خالهای که ممکن است کودک با او هیچ تماسی هم نداشته تا شلختگی را از او بیاموزد. اما این ثابت نمیکند که ژن شلختگی وجود دارد.
حالا نوبت این است که ببینیم آیا ما شلختهایم و اگر هستیم، شلختگی را از کجا یاد گرفتهایم. شما بگویید:
ساناز، ۱۶ ساله: «من از کودکی همینطور بودم. تا سال آخر دبستان هم همیشه اتاقم به هم ریخته بود. از مهمانی که میآمدیم لباسم را پرت میکردم روی تخت و مادرم جمع میکرد. بعد که آمدم راهنمایی، مادرم هی میگفت تو بزرگ شدی و باید مرتب باشی، اما من نمی توانستم. هنوز هم نمیتوانم.»
امیرعلی، ۱۵ ساله، شلخته نیست، اما ادای شلختهها را درمیآورد و میگوید: «راستش من از شلختگی خوشم نمیآید، اما از این که دایم باید مراقب پوششم باشم، مراقب تمیزی اتاقم و مراقب کیف و دفتر و کتاب مدرسه باشم خسته شدهام. پدرم آنقدر تمیز است که احساس میکنم وسواس دارد. من نمیخواهم اتاقم و لباسم با آنها فرق کند. اوایل این بینظمیهای خودم را دوست نداشتم و فقط لجبازی بود، اما حالا عادت کردهام. البته سعی میکنم بهخواستههای آنها نزدیک شوم اما انگار واقعاً شلخته شدهام.»
سمانهی ۱۴ ساله هم که یک برادر ۱۷ ساله دارد دراینباره میگوید: «اتاق برادرم همیشه نامرتب است. من از اینکه او دایم دنبال وسایلش میگردد و از من و مادرم میخواهد کمکش کنیم خسته میشوم. بهخاطر همین من دچار وسواس نظم و تمیزی شدهام و دایم درحال مرتب کردن کشوها و کمدهایم هستم. هردوتای ما به نوعی مشکل داریم و مادرم میگوید هردوی ما را باید درمان کند!»
باربد، ۱۵ ساله: «ما گروه شلختهها را در مدرسه تشکیل دادهایم و تعدادمان خیلی زیاد است. هر هفته عکس اتاقهایمان را برای هم به اشتراک میگذاریم و نامرتبترین اتاق را انتخاب میکنیم. البته خانوادههایمان راضی نیستند، اما من قول دادهام شلختگیام از اتاقم بیرون نیاید و به لباسم و رفتارهای بیرونیام نکشد.»
* * *
روانشناسان میگویند که شلختگی ارتباط مستقیم با خانواده دارد و انواع و اقسامی دارد که به ویژگیهای شخصیتی و خلقی فرد برمیگردد و البته به الگوی شلختگی او!
مثلاً بعضیها ظاهر شلخته و خانه و اتاقهای مرتبی دارند، برخی هم برعکساند، ظاهرشان آراسته است و خانه و اتاقشان نامرتب. یعنی با ظاهر آراسته به خیابان میروند و وقتی وارد دنیای خودشان میشوند، رفتارهای واقعی خود را بروز میدهند. بعضیها هم در هر دو حالت نامرتباند و از این مسئله ناراحت هم نیستند.
شما از کدام دستهاید؟