پیش از این تا دههی ۷۰ میلادی آنچه به عنوان ژانر انیمیشن در سینما تولید میشد بر اساس فرمولهای رایج کارتونسازی بود. انیمیشن سنتی روشی بود که برای اکثر فیلمهای زنده نگاری قرن بیستم استفاده میشد.
در این روش سنتی فریمهای فیلم، در اصل عکسهایی از طرحهای متعدد بودند که بروی کاغذ کشیده میشدند. و حرکت تند و سریع آنها برای بیننده توهم حرکت ایجاد میکرد.
اما با ورود تکنولوژی به سینما و ایجاد استودیوهای دیجیتال به ناگاه زمین تا آسمان دنیای خیالی و فانتزی انیمیشن تغییر کرد.
ساخت و سازها فراوان شد و بودجههای تولید فیلم کارتونی گاهی به ارقام سرسام آوری هم رسید.
برای مثال انیمیشنهای اسکاری داستان اسباب بازی ۳ محصول ۲۰۱۰ و یا همین انیمیشن برنده ی اسکار ۸۶ یخ زده به ترتیب ۲۰۰و ۱۵۰ میلیون دلار هزینهی تولید داشتند.
- نامزدهای بهترین فیلم اسکار ۲۰۱۱؛ داستان اسباب بازی ۳ / یخ زده برنده اسکار بهترین انیمیشن شد / رقابت جذاب انیمیشن های نامزد اسکار ۲۰۱۴ / اسکار در جاده هشتاد و ششم
سینمای انیمیشن در دهههای۳۰ و ۴۰، آنقدر جذابیت پیدا کرده بود که تماشاگران برای دیدن فیلمهای کوتاه کارتونی، هم پای فیلمهای سینمایی علاقمندی نشان میدادند.
در آن دوران شرکتهای معظم فیلمسازی هرکدام با داشتن یک یا چند شخصیت کارتونی در رقابتی تنگاتنگ قرار داشتند. تام و جری، باگزبانی، اسوالد خرگوش، گوفی، پلوتو، یوگی و چهرههای دیگر مانند ستارههای فیلمهای سینمایی محبوبیت پیدا کرده بودند.
در کمپانی مترو گلدوین مایر ویلیام هانا و جوزف باربرا و تحت هدایت فرد کوئیم بی بهترین تام و جریها را خلق کردند.
والت دیسنی نیز با خلق میکی ماوس از سال ۱۹۲۸ به بعد جایگاه خود را در این دنیای فانتزی تثبیت کرد. در یونیورسال نیز چند کارگردان جوان و خوش فکر مانند تکس اوه ری کاراکترهای محبوبی خلق کردند.
با این همه با فراگیر شدن جعبه جادو در اواخر دههی ۴۰ و اوایل دهه ی ۵۰ و استقبال خانوادهها از تلویزیون؛ افت شدیدی در تولید انیمیشن سینمایی به وجود آمد. اما شرکتهای بزرگ همچنان برای تلویزیون کارتون تولید میکردند.
در دهه ی ۷۰ و ۸۰ آخرین ساختههای انیمیشن سنتی در هالیوود ساخته و اکران شدند اما در بلوک شرق آن زمان، کشورهای حوزه ی بالکان و هم چنین لهستانیها با راه انداختن مکتبی به نام مکتب زاگرب انیمیشنهای خاص و جمع و جور دلنشینی ساختند.
چشم بادامیهای کشور آفتاب تابان نیز در همین زمانها به مدد سرعت تکنولوژی ساخت و ساز پرسرعتی در دنیای انیمیشن به راه انداختند. به نحوی که کارتونهای ژاپنی مشتریان خاص خود را داشتند.
از دههی ۹۰ به بعد اما همه چیز تغییر کرد. شرکتهای کوچکی مانند پیکسار به میدان رقابت با غولهایی مانند والت دیزنی برخاستند و نتیجه هم گرفتند.
دیگر تکنولوژی وارد تولید انیمیشن شده بود و هر شرکتی بر اساس بودجهی خود میتوانست عرض اندام کند.
اما داستان اسباب بازی در ۲۰۰۱ شروع یک سرفصل بود. یک انیمیشن خلاق و بهره گرفته از پیشرفتهترین تکنولوژی پویانمایی که باعث شد نگرش تماشاگران به تولیدات کارتونی تماما تغییر پیدا کند.
پیکسار نیز در سال ۱۹۹۹ با ساخت شرکت هیولاها نشان داد باید به مستعدها و کوچکترها در تولید انیمیشن میدان داد.
نتیجهی این رقابت چنان شد که بسیاری از غولهای سینما دست به ساخت و سازهای مشترک با شرکت های کوچک زدند.
در حال حاضر هنوز هم سینمای انیمیشن از محبوبترینها است و تولیدات این ژانر گاهی بودجههای عجیب و غریبی میطلبد اما فروشهای فوق العاده نیز باعث شده تا این هزینه کردنها معنا دار و حقیقی جلوه کند.