شاعران جوانی که تازه به دنیای شعر پا گذاشتهاند اغلب با پرسشهای بسیاری روبهرو هستند. پرسشهایی مثل اینکه شعر چیست؟ یا چگونه میتوان شعرهای بهتری سرود؟ یا نوآوری یعنی چه؟ و...
از این به بعد می خواهیم در اینجا بخشهایی از این تجربههای مکتوب را با شما تقسیم کنیم. با خواندن این ستون علاوه بر سهیمشدن در کشفها و دریافتهای شاعران دیگر، میتوانید پاسخ برخی پرسشهای خود را بیابید. به یقین اگر خواندن این دست مطالب را جدی بگیرید، به پیشرفت و ارتقای کیفیت آثارتان کمک خواهد کرد.
* * *
شعر و طعم قهوه
«اگر مجبور باشم شعر را تعریف کنم و اگر درمورد آن کمی احساس تزلزل بکنم، اگر خیلی در مورد آن مطمئن نباشم، چیزی شبیه این میگویم: «شعر بیان زیبایی است بهوسیلهی کلماتی که هنرمندانه در هم تنیده شده باشند.»
این تعریف ممکن است برای کتاب لغت یا برای کتاب درسی کافی باشد، اما همهی ما احساس میکنیم کمی سست است. چیز خیلی مهمتری در کار است، چیزی که ممکن است ما را وادارد که نهتنها به تلاش برای سرودن شعر، بلکه به لذتبردن از آن و علاقه به اینکه آن را خوب بشناسیم، ادامه بدهیم.
اینطور شعر را میشناسیم. آن را آنقدر خوب میشناسیم که نمیتوانیم با کلمات دیگری آن را تعریف کنیم همچنانکه نمیتوانیم طعم قهوه، رنگ سرخ یا زرد یا مفهوم خشم، عشق، نفرت، طلوع، غروب یا عشقمان را نسبت به وطنمان تعریف کنیم. این چیزها چنان در ما ریشهدار هستند که تنها میتوانند با آن نشانههای معمول و رایجی که همه بهطور مشترک به کار میبریم، بیان شوند. بنابراین چرا باید به کلمات دیگری نیاز داشته باشیم؟
...در پایان، گفتهای از سنتآگوستین نقل میکنم که فکر میکنم مناسب است: «زمان چیست؟ اگر از من نپرسند زمان چیست میدانم و اگر بپرسند چیست نمیدانم.»
درمورد شعر هم، من همینطور احساس میکنم .»*
-----------------------------------
* سطرهایی از کتاب «این هنر شعر»، خورخه لوییس بورخس، ترجمهی میمنت میرصادقی و هما متینرزم