بدبختی ما، ز توست ای مُد
چون که خر تو بروست ای مُد
رنگ مُد سال کهنه شد و رفت
رنگ مُدِ دِی، یلوست ای مُد
دیگر غم آب یخ ندارم
یخچال دو در، دووست ای مُد
مایوس شدم ز شغل دوم
در بانک سند گروست ای مُد
گوشی اَپِل به دست شاطر
در حال الو الوست ای مُد
اینک که دلار بیکلاس است
جیبم پر از یوروست ای مد
بی تن شده قهرمان بچه
افسانهی من زوروست ایمُد
عشق کمِری و بنز دارم
ماشین خودم رنوست ای مُد
کردم هوس پنیر و سبزی
هر وعدهی من پلوست ای مُد
زنهار که فرهنگ غریبه
حتی ز خودت جلوست ای مُد!
تصویرگری: محمدرضا ثقفی
نظر شما