سه‌شنبه ۸ مهر ۱۳۹۳ - ۰۷:۳۴
۰ نفر

همشهری آنلاین: حمله هوایی آمریکا به مواضع داعش، مذاکرات هسته‌ای و ... از جمله موضوعاتی بودند که در ستون سرمقاله برخی از روزنامه‌های سه شنبه-۸ مهر- جای گرفتند.

روزنامه شرق در ستون سرمقاله خود به قلم «محمدتقی فاضل‌میبدی . استاد حوزه و دانشگاه» با تيتر« خسارت حمله و خیانت افراط دولبه یک قیچی» نوشت:روزنامه شرق؛۸ مهر

بالاخره گروه ائتلاف به سرکردگی آمریکا تصمیم گرفتند تا مواضع گروه‌های افراطی، به‌ویژه داعش را از راه حمله هوایی بمباران کنند و در این چندروز طی چند حمله، بخش‌هایی از خاک کشور سوریه و عراق مورد حمله قرار گرفت و ضمن اینکه خساراتی به گروه داعش وارد کرده، عده‌ای غیرنظامی نیز کشته و زخمی شدند و خساراتی بر این دو کشور وارد شد. از آن‌سو در دو کشور آمریکا و انگلیس تظاهرات علیه جنگ صورت گرفت و مردم نفرت خود را از جنگ ابراز کردند. در اینجا سوال این است که با حمله نظامی، خطر و خسارت و خیانت این گروه‌‌های افراطی و تروریستی تا چه میزان کاهش می‌یابد؟ آیا می‌توان جریانی را که با‌عنوان اسلام در میان برخی رخنه و افراد مختلفی را از قلب اروپا به‌سوی خود جذب کرده است و پاره‌ای از کشورهای گروه ائتلاف با پول و سلاح آنها را از پیش تقویت کرده‌اند، با بمباران هوایی از ریشه خشکاند؟

نمونه بارز آن حضور نظامی کشورهای بزرگ در افغانستان است؛ تا به حال هزاران‌نفر غیرنظامی اعم از زن و کودک در این کشور یا با حملات تروریستی طالبان و القاعده یا با هدف‌گیری ‌اشتباه نظامیان، آمریکا و پیروانش، در آتش جنگ خاکستر شده‌اند. باز این اشتباه در کشور سوریه و عراق در حال تکرارشدن است. تعداد تلفات غیرنظامی در این حمله‌ها تا چه میزان خواهد بود، نمی‌دانیم؛ ولی تاکید نگارنده که کمی سر در آستین سیاست دارد این است که راه رهایی مردم خاورمیانه و کشورهای اسلامی از گروه‌های به‌اصطلاح اسلامی، حمله نظامی کشورهای بزرگ و ائتلاف برخی کشورهای اسلامی با آنان نیست. برای درمان این درد بزرگ ممکن است راه‌های گوناگونی پیشنهاد شود، اما تا دو اتفاق مهم در منطقه نیفتد، بعید به نظر می‌رسد که بتوان جلو افراطی‌گری دینی را در جهان اسلام گرفت:

1- ضرورت ائتلاف و اتحاد سران کشورهای اسلامی، به‌ویژه کشورهایی مانند ایران، عربستان، مصر و ترکیه و داشتن یک استراتژی واحد در مورد سیاست‌های منطقه. پرواضح است که دخالت‌دادن ایدئولوژی‌ها  در سیاست خارجی و خاردارکردن مرزهای قومی و فرقه‌ای و دعواهای از این جنس بر سر مسایل کلان کشور، بزرگ‌ترین خطر برای منطقه است. جنایاتی که در غزه اتفاق افتاد یکی از عوامل عمده آن، اختلافات قومی و فرقه‌ای بود که در کشورهای اسلامی وجود داشت. چرا ایران و مصر بیش از سه‌دهه است ارتباط دیپلماتیک باهم ندارند؟ تفاهم کشورهای اسلامی بر سر مسایل سیاست خارجی گره خیلی از مسایل داخلی را می‌گشاید و خیلی از مشکلات اقتصادی کشورها را حل می‌کند و فقر، گرسنگی و تورم که بلای خانمانسوز است کمتر می‌شود. این عقده و ناراحتی در میان جوانان منطقه وجود دارد که چرا این‌همه صادرات نفت و چرا این‌همه گسترش فقر؟ طبیعی است که مشکلات اقتصادی و بی‌توجهی به شکم‌های گرسنه راه را برای هر اعتراضی باز می‌کند. زمینه نفوذ داعش در عراق از کجا پیدا شد؟ چرا دولت‌های مرکزی را مقصر ندانیم؟ چرا دولت‌های غربی به‌جای فروش سلاح به کشورهای اسلامی و سپس حمله‌های نظامی برای ازبین‌بردن تروریست‌ها و گروه‌های افراطی، به زیرساخت‌های منطقه کمک نمی‌کنند؟ در هرسال تا چه میزان از پول این ملت‌ها هزینه تسلیحات می‌شود؟ بنابراین دولت‌های منطقه چرا نباید در کنار هم باشند؟ این جنگ سرد میان برخی از کشورهای عربی و منطقه تا کجا باید ادامه داشته باشد؛ مگر اسلام بر اساس وحدت کلمه بنا نشده است؟ مگر قرآن به ما نگفته است: ولا تفرقوا. چرا باید اعتقادات قومی و مذهبی به عرصه سیاست راه یابد و رابطه دو کشور اسلامی را گسسته کند؟

پیامبر اسلام در بدو ورود به شهر مدینه با نوشتن پیمان‌نامه، نشان داد که می‌توان با همه ادیان همزیستی مسالمت‌آمیز داشت.

2- ائتلاف و اتحاد علمای دین، اعم از شیعه و سنی، برای نشان‌دادن قرائت درست از اسلام. اگر تمامی علمای اسلام در کنار هم، اسلام توام با خشونت و آدمکشی را محکوم کنند و به مسلمانان، به‌ویژه جوانان، بیاموزند که در جهان امروز که بحث حقوق آدمیان مطرح است باید قرائتی رحمانی و مسالمت‌آمیز از اسلام داشت، جایی برای رشد و قرائت خشن از اسلام نمی‌ماند. شعار اولیه ادیان ابراهیمی صلح و زندگی آدمیان در کنار هم است. جنگ در ادیان اگر تشریع شده برای دفاع از کیان جامعه دینی و در برخورد با متجاوز است. چرا برخی عالمان دین در این عصر به فروعاتی چسبیده‌اند که بر اختلافات دامن می‌زند؟ چرا باید اعتقادات خاص فرقه‌ای در رسانه‌های عمومی مطرح شود؟

سب و طعن و لعن‌کردن به کسی روا نیست. مشترکات انسانی اینقدر زیاد است که جایی برای اختلافات نمی‌ماند. عالمان دین در یک شورای فقاهتی و اجتهادی در ایران، عربستان و مصر که هرازچندگاهی باید تکرار شود، می‌توانند جلو رشد این گروه‌های انحرافی را بگیرند. چرا باید به‌خاطر اختلافاتی که هیچ ریشه‌ای در دین ندارد، ساکت نشست و شاهد رشدونمو گروه‌هایی بود که کمترین ارتباطی با اسلام ندارند و از آن‌سو سران سیاست با کشورهایی ائتلاف کنند که راه چاره را، برای نابودی آنان، در حمله نظامی ببینند؟ ‌ای‌کاش روشی که مرحوم آیت‌الله بروجردی در تقریب مذاهب میان قم و قاهره برقرار کرد، باقی مانده بود. قرائت خشنی که از سوی برخی به نام دین، ارایه می‌شود نتیجه‌ای جز برخوردهای خونین از سوی برخی متحجران ندارد. ما بدون اینکه دست از اصول خود برداریم می‌توانیم قرائتی از اسلام در این عصر داشته باشیم که تمام آیین‌ها در کنار هم با حفظ حقوقشان زندگی کنند و کسی به‌خاطر اعتقادش از حقی محروم نباشد و پایبند به دستوری باشیم که امام‌علی (ع) در نامه به مالک، به همه سران سیاست و متولیان دین داد: «مردم دو دسته‌اند، یا برادر دینی تو هستند یا در خلقت با تو مساوی‌اند.» ادای حقوق هر انسانی بر تو واجب است. با به‌کار‌گیری این اصل نه راهی برای رشد گروه‌های خودسر و افراطی می‌ماند و نه ضرورت ائتلاف و انهدام و ریختن بمب بر خاک کشورهای اسلامی که آثار زیانبارش سال‌ها برای مردم مظلوم و بی‌گناه خواهد ماند.

ما، آمريکا و آن پنج کشور ديگر

سيدعلي محقق در روزنامه ابتكار نوشت:روزنامه ابتکار؛۸ مهر

ماراتن گفتگوهاي هسته اي نيويورک روز شنبه در حالي پس از ده روز بدون نتيجه به اتمام رسيد که فقط 50 روز ديگر تا پايان وقت اضافه چهارماهه براي توافق هسته اي ايران و 1+5 باقي مانده است و روزها براي تعيين تکليف اين پرونده چند ساله به سرعت برق و باد درحال سپري شدن است. اين دور از مذاکرات در مقايسه با دوره‌هاي پيشين گفتگوها تقريبا در بي خبري نسبي رسانه‌ها از چند و چون گفتگوها دنبال شد و از ابتدا تا انتها در سايه حضور و سخنان سران جهان در اجلاس سازمان ملل و ماجراي جنگ افروزي گروه تروريستي موسوم به دولت اسلامي قرار داشت. از اين رو تحليل روند و پيش بيني آينده گفتگوها اين بار سخت تر از هر زماني شده است.

ماراتن گفتگوهاي هسته اي نيويورک روز شنبه در حالي پس از ده روز بدون نتيجه به اتمام رسيد که فقط 50 روز ديگر تا پايان وقت اضافه چهارماهه براي توافق هسته اي ايران و 1+5 باقي مانده است و روزها براي تعيين تکليف اين پرونده چند ساله به سرعت برق و باد درحال سپري شدن است. اين دور از مذاکرات در مقايسه با دوره‌هاي پيشين گفتگوها تقريبا در بي خبري نسبي رسانه‌ها از چند و چون گفتگوها دنبال شد و از ابتدا تا انتها در سايه حضور و سخنان سران جهان در اجلاس سازمان ملل و ماجراي جنگ افروزي گروه تروريستي موسوم به دولت اسلامي قرار داشت. از اين رو تحليل روند و پيش بيني آينده گفتگوها اين بار سخت تر از هر زماني شده است.

تا همين دو هفته پيش هم در تهران و هم درپايتخت‌هاي غربي اميد همگان(چه موافق و چه مخالف) براي تعيين تکليف پرونده هسته اي به نيويورک بود. طي يک ماه گذشته معدود شدن موارد اختلافي در وين و گفتگوهاي دوجانبه و مقدماتي پيشين بين معاونين وزراي خارجه ايران و آمريکا موافقان را به توافق نهايي در نيويورک اميدوار کرده بود. در مقابل مبنايي بودن آن اختلاف‌هاي معدود و فاصله بعيد سقف و کف مطالبات دو طرف بر سر اين سه اختلاف هم باعث شده بود که مخالفان به خصوص در تهران همچنان درباره شکست قطعي ديپلماسي دولت‌هاي روحاني و اوباما رجزخواني کنند.

طي اين چند روز و در بحبوحه چانه‌زني‌هاي مذاکره کنندگان و در حاشيه سخنراني‌هاي سران در اجلاس سازمان ملل، آمار ديدارهاي دوجانبه ظريف و کري، وزراي خارجه دو کشور ايران و آمريکا يکي دو رقم اضافه شد و احتمالا تا حالا دو رقمي شده است. معاونين وزراي خارجه دو کشور هم بارها رودررو بر سر تعداد سانتريفيوژها، چند و چون رفع تحريم ها، آينده غني سازي و احتمالا همکاري تهران در جنگ با تروريست‌هاي داعش گپ و گفت داشته اند. علاوه بر اين پس از 15 سال روساي جمهور ايران و فرانسه يک بار ديگر با هم ديدار کردند.

روحاني و کامرون به عنوان بالاترين مقام‌هاي اجرايي لندن و تهران هم براي اولين بار پس از پيروزي انقلاب اسلامي درحاشيه اين اجلاس دقايقي با هم گفتگو کردند. به طور طبيعي محور همه اين گفتگوها اول سرنوشت پرونده هسته اي و پس از آن ماجراي جنگ عليه داعش بوده است. فارغ از آنچه که در اين گفتگوها بين طرفين رد و بدل شد، اين ديدارها با در نظر گرفتن سياست تنش زدايي دولت يازدهم و سوابق مناسبات، حداقل روي کاغذ و براي ثبت در تاريخ خود دستاوردي است و مي‌تواند نشانه‌هايي از بهبود مناسبات تهران و پايتخت‌هاي غربي در اين مقطع تاريخي تفسير شود. در اين ميان اما يک پارازيت ناهمگون در اواخر هفته گذشته و ميانه مذاکرات هسته اي کار را سخت و اميدها به نيويورک را کمرنگ کرد. نخست وزير انگليس ساعاتي پس از ديدار با روحاني در صحن سازمان ملل سخناني تند و مغرضانه عليه ايران بيان کرد که بلافاصله تهران را به واکنش واداشت و عملا و نسبتا هم دستاورد آن ديدار تاريخي را خنثي کرد و هم پيش از پايان مذاکرات اميد به توافق در نيويورک را از بين برد.

اکنون با خاتمه اجلاس امسال سازمان ملل براي ايران و در پايان گفتگوهاي نيويورک، شواهد خبري و روايت‌هاي متفاوت ديپلمات‌هاي دو طرف نه چنگي به دل موافقان زده است و نه مخالفان را يک دله و راضي کرده است. وزير امورخارجه آلمان در ديدار با روحاني گفته است که «هرگز تا اين حد به حل مساله نزديک نبوده ايم.» سرگئي لاوروف وزيرخارجه روسيه در مصاحبه با شبکه بلومبرگ گفت: «طرفين در مذاکرات هسته اي تا 95 درصد به توافق رسيده اند اما هنوز دو ـ سه موضوع دشوار باقي مانده است.» وزير خارجه آمريکا و معاونش وندي شرمن از پيشرفت در مذاکرات سخن گفتند و ابراز اميدواري کردند که ظرف چند هفته آينده توافق با ايران حاصل شود. در اين بين در اردوي1+5 فقط وزير خارجه فرانسه از درجا زدن گفتگوها و عدم موفقيت سخن گفت. در سوي ديگر ميدان حسن روحاني رييس جمهور کشورمان با تاييد اينکه در اين دوره از مذاکرات روند گفتگوها بسيار کند بوده، گفته است که تداوم فعاليت‌هاي صلح آميزهسته اي، ادامه غني سازي و لغو تحريم‌ها همچنان شروط ايران براي هر نوع توافق هسته اي است. عراقچي معاون ظريف و مذاکره کننده اصلي ايران هم روز دوشنبه با بيان اين که دو هفته ديگر گفتگوها از سر گرفته مي‌شود گفت که هنوز هيچ نشانه‌اي مبني بر پيشرفت و اعتماد در روابط دو جانبه حاصل نشده است.

هم خبرهايي که از مذاکرات اخير به بيرون درز کرده، هم اظهارات وزراي خارجه شش کشور و هم اين بار اظهارات عجيب و غريب ديويد کامرون نشان داد که طرفين اصلي دعواي هسته اي در واقع همچنان تهران و واشنگتن هستند و بقيه کشورها به وضوح نه در تشديد تقابل‌ها و نه در تعديل اختلاف‌ها استراتژي ثابت و مشخصي ندارند. آنها معمولا تابعي از روند مذاکرات مستقيم ايران و آمريکا هستند و به اقتضاي منافع آني و آتي پايتخت خود در اين مسير و در راستاي ساير تحولات جهان تاکتيک خود را تغيير مي‌دهند. اروپايي‌هاي گروه به طور سنتي در روند مذاکرات خود را با منويات نمايندگان واشنگتن هماهنگ مي‌کنند و گاهي به نيابت از آنها نقش پليس بد و گاهي نقش ميانجي و پليس خوب را ايفا مي‌کنند. غير اروپايي‌هاي گروه هم معمولا به اقتضاي منافع داخلي و آنچه که در جهان پيراموني آنها مي‌گذرد، نقش و نقشه خود را در لحظه تنظيم و ارائه مي‌کنند. از اين رو است که نقش سيال هرکدام از اين 5 کشور معمولا نه چندان قابل پيش بيني است و نه چندان در مقايسه با نقش برادربزرگتر گروه( آمريکا) داراي اهميت است. از اين رو است که اگر دولت حسن روحاني و ديپلمات‌هاي کشورمان بر آنند که اين مذاکرات پيشرفت کند و به توافق ختم شود و شروط کشورمان نيز لحاظ شود بايد هم در فاصله مذاکرات اواخرمهر و هم در طول مهلت باقيمانده تا 24 نوامبر به اين نکته توجه کند که طرف اصلي چانه زني‌ها مشخص است و در عين حال بايد صرفا حرکت‌هاي گاه زيگزاگي ساير اعضاي گروه را هم رصد و در صورت لزوم تعديل يا خنثي کرد.

پرونده هسته‌يي در رهن

نصرت‌الله تاجيك در روزنامه اعتماد نوشت:روزنامه اعتماد؛۸ مهر

پاره‌يي از محورهاي سخنراني اوباما در مجمع عمومي سازمان ملل متحد نشان از واقعگرايي سياسي دارد كه متاسفانه با سعي و خطاي زياد و هزينه گزافي از جيب ملت‌هاي منطقه به دست آمده است. اينكه اين‌بار وي در زمينه پرونده هسته‌يي ايران از به‌كار بردن لحن تهديد امتناع كرده و سخن از روي ميز بودن همه گزينه‌ها نكرده جاي اميدواري است؛ پرونده‌يي كه به ناحق و با اغراض سياسي امريكا و دوستانش براي تقويت پروژه ايران هراسي و فشار بر مردم ايران به شوراي امنيت سازمان ملل رفته است. وي اعلام كرده امريكا پيگير راه‌حلي ديپلماتيك براي حل اختلافات هسته‌يي با ايران است و اين رويكرد امريكا، بخشي از تعهد آن كشور براي توقف گسترش تسليحات هسته‌يي و پيگيري صلح و امنيت جهاني بدون چنين تسليحاتي است. اما اين «تنها در صورتي قابل تحقق است كه ايران از اين فرصت تاريخي استفاده كند».

او گفت: «پيام من به مردم و رهبران ايران ساده است، نگذاريد اين فرصت از دست برود. ما مي‌توانيم به راه‌حلي برسيم كه نيازهاي شما به انرژي را تامين كند و همزمان، دنيا را مطمئن سازد كه برنامه شما صلح‌آميز است». اين سخنان در صورتي‌كه ترجمان راهبردي و عملياتي پيدا كند متين، درست و بيان آن مفيد است و حتي جمهوريخواهان جنگ طلب امريكا نيز اينچنين سخناني را بيان مي‌كنند اما كافي نيست و از آقاي اوباما كه مسووليت گسترش صلح جهاني را بر دوش خود احساس مي‌كند، پذيرفته نمي‌شود. درست است كه استفاده صلح آميز از انرژي هسته‌يي موجب گسترش صلح جهاني مي‌شود ولي 1- اين شرط بايد شامل همه كشورها باشد و 2- اين شرط، به تنهايي خود كافي نيست بلكه هر‌گونه انباشت تسليحات هسته‌يي نيز في‌النفسه در اين دوران گذر و پر تلاطم محمل جنگ طلبي و گسترش نا‌امني است. صداقت گفتار آقاي اوباما وقتي از سوي مردم جهان زير سوال مي‌رود كه آن دسته از رژيم‌هايي كه از هم‌پيمانان امريكا هستند و بزرگ‌ترين زرادخانه‌هاي تسليحات هسته‌يي را در منطقه‌يي بسيار حساس در اختياردارند و نه تنها هيچ تلاش و اراده‌يي از سوي غرب براي از بين بردن آن نمي‌بينند، بلكه قطعنامه مورد درخواست اعراب براي الزام رژيم صهيونيستي به عضويت در ان.‌پي.‌تي را نيز با تلاش غرب ناكام مي‌بينند! چهره ديگر اين سخن آن است كه اگر آقاي اوباما انتظار دارد ايران دنيا را متقاعد سازد كه برنامه‌اش صلح آميز است، نيازمند تحقق دو شرط است؛ يك شرط لازم و يك شرط كافي. شرط لازم از رهن سياسي درآوردن پرونده هسته‌يي ايران و برگشت آن از شوراي امنيت به آژانس بين‌المللي انرژي اتمي است كه ارگاني تخصصي است و نبايد به اغراض سياسي آلوده شود و شرط كافي آن اعلام كردن خاورميانه به عنوان منطقه‌يي عاري از سلاح هسته‌يي و نابود كردن زرادخانه هسته‌يي رژيم صهيونيستي است كه معلوم نيست براي جنگ با كدام دولت يا دفاع از خود در برابر كدام كشور چنين زرادخانه‌يي مورد نياز آن رژيم است؟ آنچه از نطق امسال آقاي اوباما در سازمان ملل مستفاد مي‌شود، وي همچنان بر طبل يكجانبه‌گرايي مي‌كوبد و توجه ندارد يا ناديده مي‌انگارد كه جهان ديگر محيط سياسي يكدست و يكنواختي با يك يا دو ابر قدرت در راس نيست.

اگر قبلا به‌دليل محدوديت دانش بشري و كمبود امكانات و عقب نگه داشته شدن مردم كشورهاي توسعه‌نيافته چنين فرضي رواج يافته بود اما الان علوم سياسي به وضوح و مخصوصا دانش ژئوپولتيك با اهتمام ويژه بيان مي‌دارند كه جهان متشكل از واحدهاي سياسي ازهم‏ گسيخته‌يي است كه با سلسله مراتبي، ميان چند ساختار منطقه‏يي تقسيم ‏شده است و بايد خصوصيت و ويژگي‌هاي هر يك به‌خوبي درك شود تا بتوان با آنها به راحتي تعامل كرد. البته شناخت اين ويژگي‌ها نيز كفايت نمي‌كند بلكه اذعان به تقسيم شدن قدرت در دنياي كنوني و قايل شدن به اعمال آن و حق استفاده از قدرت خود به‌وسيله كشورهاي منطقه از سوي قدرت‌هاي جهاني و مجامع بين‌المللي از ضروريات دنياي كنوني و روابط بين‌المللي است. به گونه‌يي‌ كه توازن اين واحدهاي سياسي باعث پديد آمدن چهره ژئوپولتيكي جهان شود كه سياست خارجي كشورها و روابط بين‌المللي در آن ظرف و چارچوب شكل بگيرد.

به‌هم خوردن اين چهره، مترادف با فروپاشي ساختار سياسي جهان توازن يافته خواهد بود كه تاثيرات ويران‌كننده‌يي بر روابط بين‌المللي و سياست خارجي كشورهاي درون و بيرون هر منطقه دارد. امريكا بيش از آنكه بخواهد از امنيت جهاني را از راه سلطه طلبي و تكيه بر زراد‌خانه‌هاي تسليحاتي حاكم كند بايد از راه مشاركت قدرت‌هاي منطقه‌يي به امنيت و ثبات پايدار جهاني برسد. به‌گونه‌يي كه همه كشورهاي موثر در صحنه‌هاي منطقه‌يي و جهاني به عنوان جامعه جهاني با احساس مسووليت آن‌گونه كه آقاي اوباما آرزو كرده بر سر تقاطع صلح و جنگ، دور هم جمع شده‌ تا ساز و كار جهاني را به گونه‌يي شكل دهند كه بتوانند در مقابله با مشكلات جهاني در كنار هم باشند.

بن‌بست درس‌آموز نیویورک

روزنامه كيهان در ستون سرمقاله خود به قلم حسين شمسيان نوشت:روزنامه کیهان؛۸ مهر

ده روز مذاکره تمام عیار در هفتمین دور گفتگوهای ایران و 5+1 در حالی در نیویورک بی‌هیچ فرجام و نتیجه‌ای به پایان رسید که تا پیش از آن، بسیاری از ساده‌اندیشان و آنانکه از پیمودن راه ملت خسته و پشیمان شده‌اند، با آب و تاب، این دور از مذاکرات را فصل نوین و مقطعی تاریخی و سرنوشت‌ساز از دیپلماسی و سیاست خارجی معرفی می‌کردند و برای بهاری که قرار بود در ابتدای پائیز فرا برسد، غزل‌خوانی و نغمه‌سرایی می‌کردند! و تا آنجا پیش‌ رفتند که از احتمال متوهمانه و توهین‌آمیز حضور مستقیم رئیس‌جمهور محترم در مذاکرات خبر دادند! اما وقتی به دلیل بن‌بست پدید آمده در مذاکرات نه تنها با حضور رئیس‌جمهور، بلکه نشست در سطح وزیران خارجه هم برگزار نشد، با پررویی چشم خود را به این موضوع بستند و به روی خودشان نیاوردند که تمامی حرف‌های دیروزشان غلط از آب درآمد و آمال و آرزوهایشان به باد رفت!

اما موضوع این نوشتار، آرزوهای بی‌ارزش آنها نیست، موضوع این نوشتار حتی مطایبات مشاور رئیس‌جمهور هم نیست آنجا که در مقام توجیه(!) حرف‌های ناپسند نخست‌وزیر بریتانیای صغیر پس از دیدار با رئیس‌جمهور محترم گفته بود شما نمی‌دانید رئیس‌جمهور در جلسه خصوصی به او چه گفته بود! (نقل به مضمون) نه! آن حرف هم بی‌نیاز از پاسخ است و صرفا باید به آن به چشم طنزی تلخ نگریست و با خود گفت تا مشاوران چنین‌اند، اوضاع چنان است! وگرنه کیست که نداند وقتی کامرون بر بام رسانه‌ای عالم به ملت و رئیس‌جمهور ما توهین کرده سخن درگوشی و در خفای ما (اگر بوده باشد) جواب آن توهین نیست. موضوع بر سر بن‌بست پدید آمده در مذاکرات و شناخت عامل یا عوامل مهم آنست تا از رهگذر این آسیب‌شناسی، به رویکردی منطقی و معقول برای ادامه این کارزار دیپلماتیک دست یابیم. برای شناخت این عوامل باید به این نکات توجه کرد:

1- «عدم انعطاف‌پذیری»  و «اصرار بر حفظ خطوط قرمز نظام» از سوی تیم مذاکره‌کننده کشورمان، مهمترین دلیلی است که غربی‌ها و رسانه‌هایشان، بعنوان عامل ناکامی این دور از مذاکرات- و البته مذاکرات قبلی- عنوان کرده و می‌کنند. آنها معتقدند به نتیجه رسیدن مذاکرات، نیازمند اتخاذ تصمیمات سختی است که طرف ایرانی، باید خود را برای آن آماده کند! اما آیا واقعا ما برای رسیدن به این نقطه و حصول توافق، کوتاهی کرده‌ایم؟ بهترین پاسخ همانست که رئیس‌جمهور کشورمان به خبرنگار سی‌ان‌ان گفت: «ایران تا جایی که لازم بود و حتی شاید انتظارش را نداشتند در مذاکرات نرمش به خرج داده است» پس نمی‌توان گفت ما و تیم مذاکره‌کننده‌مان کوتاهی و عدم همراهی داشته‌ایم. این قضاوت، تحلیل و گمانه‌زنی نیست بلکه صراحت قول غربی‌هاست که یک نمونه آن را خاویر سولانا با ذوق‌زدگی تمام و با بکار بردن عبارات «همراهی سخاوتمندانه» و «باورنکردنی» از سوی ایران، درباره توافقنامه ژنو، آشکار کرد.

2- بطور طبیعی اگر یکطرف مذاکره در ناکامی آن نقشی نداشته باشد، باید مقصر را در سوی دیگر میز جستجو کرد. 5+1 و در راس آن آمریکا بخاطر خوی استکباری و سلطه‌طلبی خود، حاضر نیستند هیچ یک از حقوق رسمی و اولیه ملت‌ها و از جمله ملت ما را به رسمیت شناخته و به آن احترام بگذارند. این خوی استکباری هم نشان‌های فراوانی دارد که بیان آن تنها در موضوع هسته‌ای، مثنوی هفتاد من کاغذ است و به اطاله کلام می‌انجامد اما یک نمونه ساده و عینی آن، «به رسمیت شناختن حق غنی‌سازی» است که در حالیکه مقررات آژانس بین‌المللی انرژی اتمی، آن را برای تمامی اعضاء، حقی مسلم و طبیعی دانسته و ایران نیز سال‌هاست عضو آژانس است، چند کشور مستکبر، با قلدری و زورگویی، ماده 4 پیمان NPT  را مطابق سلیقه خود تعریف کرده و حق مسلم کشورمان را نادیده می‌گیرند. این افزون‌طلبی تا آنجاست که حتی در توافقنامه ژنو در مقابل آن همه امتیازی که بدست آوردند، نه تنها حاضر نشدند همین یک عبارت را درج کنند، بلکه بلافاصله پس از تنظیم توافقنامه، تصریح کردند که، حق ایران در غنی‌سازی را به رسمیت نمی‌شناسیم!

این تفرعن، سبب ناکامی و بی‌نتیجه بودن هر مذاکره‌ای از جمله مذاکره‌ هسته‌ای است و مادامی که آنها با این موضع به سر میز مذاکره بیایند، وضع همین خواهد بود.

3- اما با اینکه نباید سر سوزنی در خوی استکباری آمریکا و دنبالک‌هایی مثل انگلیس و فرانسه تردید کرد و همچنین نباید به سختی و دشواری کار مذاکره با چنین موجوداتی بی‌توجه بود، نباید این نکته را هم از نظر دور داشت که بعضی رفتارها از سوی ما می‌تواند طمع دشمن را افزایش داده و آنها را در دشمنی و عنادشان با ملت انقلابی ما پرروتر و گستاخ‌تر کند. قطعا نمی‌توان و نباید این رفتارها را حساب شده و هدفمند دانست  بلکه برخی از آنها را باید اشتباه محاسباتی دانست و برخی را ناشی از خوش‌بینی مفرط به حریف.

اما علت این رفتارها هرچه باشد، تاثیر آن در دشمن چیزی جز افزون شدن تکبر و وقاحت نخواهد بود. مثلا وقتی ما مدتها قبل از تنظیم هرگونه توافقی در سال گذشته- صرفنظر از مفاد و محتوای آن- هر گونه فعالیت هسته‌ای کشورمان را عملا و رسما تعلیق می‌کنیم و بعد به سرمیز مذاکره می‌رویم، طبیعتا دشمن جری‌تر شده و گامی دیگر، به پیش می‌آید. این رفتار حتما ناشی از اشتباه محاسباتی و منصف فرض کردن دشمن است و دلیل دیگری برای آن نمی‌توان پیدا کرد. اما دیدیم که آنها به هیچ‌وجه بهره‌ای از انصاف و منطق نبرده‌اند. خب اگر چنین است- که تجربه یکساله اخیر هر ساده‌دل و خوش‌باوری را مجاب به صحت این گزاره کرده است- منطقا نباید این روش تکرار شود. یعنی در هر مرحله‌ای از مذاکره و در هر توافقی، باید به وزن متناسب داده‌ها و ستانده‌ها توجه جدی شود. اما بدون کالبد شکافی مفاد توافقنامه ژنو، متأسفانه شاهد آنیم که باز هم مواضعی ‌اتخاذ می‌شود که دشمن طمع بیشتری پیدا می‌کند و در داخل هم درصدد بزک کردن و آراستن چهره دشمن برمی‌آیند! مثلا وقتی رئیس‌جمهور آمریکا صراحتا پرده از آرزوی قلبی خود مبنی بر اوراق کردن تجهیزات هسته‌ای و حتی جدا کردن پیچ و مهره‌های آن سخن گفت، نه تنها واکنش مناسبی نشان داده نشد، بلکه برای مذاکره دوجانبه و حداکثر با حضور شخص ثالث یعنی کاترین اشتون تمایل نشان داده شد! در حالیکه حق، چیز دیگری بود که بدان عمل نشد.

اما گاهی اوقات برخی رفتارها ماهیت خطرناک و  تلخی پیدا می‌کند که بدون قصد و غرض، شبیه علامت فرستادن برای دشمن است. در همین سفر اخیر نیویورک، هاله اسفندیاری- که روزگاری در ایران به جرم جاسوسی زندانی بود و خدمتش به آمریکا برای دشمنی با نظام اسلامی در ماجرای فتنه 88 بر کسی پوشیده نیست- در یک گفتگوی خبری با وزیر خارجه کشورمان حاضر شد. گذشته از این پرسش اساسی که چرا باید وزیر خارجه، با چنین فردی گفتگو کند، او رندانه و زیرکانه از تاثیر شکست مذاکرات هسته‌ای بر سیاست خارجی جمهوری اسلامی سوال می‌کند و بعد هم از تاثیر آن بر سیاست داخلی کشورمان. منطقا وزیر خارجه ما باید پاسخ می‌داد که اگر مذاکرات شکست بخورد، تقصیر طرف غربی است نه ما و  شکست احتمالی مذاکرات موجب بدبینی و نفرت بیشتر مردم ما و در نتیجه مسئولان سیاست خارجی از غربی‌ها خواهد شد و در داخل هم به همگرایی بیشتر جریان‌های سیاسی  می‌انجامد. اما وزیر خارجه در نهایت تعجب پاسخی به وی می‌دهد که به تشدید طمع دشمنان منجر خواهد شد!  «اگر با وجود تلاش‌های ما برای تعامل، این تلاش‌ها بی‌نتیجه بماند، مردم ایران فرصت خواهند داشت تا 16 ماه دیگر که انتخابات پارلمانی در ایران برگزار می‌شود، به این عملکرد ما پاسخ دهند. وقتی قبلا در تعامل و مذاکرات درباره توافق هسته‌ای با جامعه بین‌المللی در سال‌های 2004 و 2005 توافق‌هایی کردیم و تلاش‌ها، برای عملکرد شفاف از جانب اتحادیه اروپا رد شد... در آن زمان مردم با انتخاب رئیس‌جمهوری متفاوت (منظور دکتر احمدی‌نژاد است) به دلیل شکست در مذاکرات به ما پاداش دادند و مرا هم زود بازنشسته کردند! (خنده حضار) حالا من بار دیگر زنده شده‌ام (باز هم خنده حضار) به نظر من در انتقال پیامی که جامعه بین‌المللی و به ویژه غرب می‌خواهد به ایران منتقل کند باید بسیار دقت کند... من فکر می‌کنم مردم ایران پاسخ خود را در صندوق‌های رای نشان خواهند داد»! این سخنان که بی‌نیاز از هرگونه توضیحی است به هیچ وجه پاسخ درخوری به زیاده‌خواهی‌ها و افزون‌طلبی‌های آنها نیست و عملاً آنها را در مطامع و مقاصد خود، بی‌پرواتر خواهد کرد.

آنچه گفته شد، به هیچ وجه ذره‌ای از نقش خیانت و جنایت‌آمیز آمریکا و دیگر بازیگران این تراژدی در چالش هسته‌ای 12 ساله کشورمان نمی‌کاهد و با همه وجود بر این باوریم که اگر هر مشکلی در این مسیر پیش آید، عامل و منشأ آن، خودخواهی‌ها و زیاده‌‌خواهی‌های آنهاست. اما این نکته را هم نباید از نظر دور داشت که با دشمن، به زیرکی و سیاست باید تعامل نمود نه به رفق و مدارا و خوش‌بینی. که حضرت علی علیه‌السلام فرموده‌اند: «از  دشمنت پس از آنکه از در صلح و آشتی درآمد، سخت برحذر باش زیرا چه بسا که او به وسیله صلح نزدیک می‌شود تا از شیوه غافلگیری استفاده کند. پس احتیاط و دقت را پیشه کن و در چنین مواردی زودباور و خوش‌گمان مباش».

به راستی وقتی پیشوای بزرگ ما، درباره دشمنی که با ما صلح کرده، چنین موعظه حکیمانه و ذکاوتمندانه‌ای فرموده، نباید درباره دشمنی که در طول یک سال بیش از ده بار ما را به جنگ تهدید کرده، ده‌ها و صدها بار بیشتر هوشیار بود و سرسوزنی به او خوشبین و خوش‌گمان نبود؟

خبط عظيم در گفتگوهاي هسته‌اي

روزنامه رسالت در ستون سرمقاله آورد:روزنامه رسالت؛۸ مهر

مذاكرات هسته‌اي در نيويورك بي‌نتيجه پايان يافت. دور بعدي گفتگوها به اواخر مهر موكول شد بدون اينكه دقيقا مكان و زمان اين مذاكرات مشخص شود. روس‌ها مي‌گويند هنوز زمان براي توافق باقي است. آمريكايي‌ها مي‌گويند دو طرف بايد تصميمات سخت بگيرند. اختلافات هنوز جدي است. اشتهاي آمريكايي‌ها در گرفتن امتيازات نقد همچنان بالاست. اما در لغو تحريم‌ها با خساست عمل مي‌كنند. آنها حداكثر مي‌گويند تحريم‌هاي يكجانبه را بر مي‌داريم. اما ساختار تحريم‌ها بويژه آنچه در شوراي امنيت سازمان ملل تصويب شده به قوت خود باقي خواهد ماند. همين زياده‌خواهي امكان هرگونه توافق را طي يك سال گذشته به بن‌بست كشانده است. برخي اعضاي كنگره كه اشتهاي بيشتري دارند به كمتر از برچيدن كل بساط هسته‌اي ايران رضايت نمي‌دهند.

تعداد سانتريفيوژها، وضعيت راكتور اراك و نوع كاركرد سايت فردو همچنان مورد اختلاف طرف‌هاي گفتگو است.

تيم مذاكره‌كننده ايران در گفتگوها چارچوب‌هاي خطوط قرمز ايران را تاكنون حفظ كرده‌اند و از اين بابت بايد از آنها تشكر كرد. 1+5 فرصت نيويورك را از دست داد. آنها مي‌توانستند از حضور رئيس‌جمهور در نيويورك براي رسيدن به يك توافق پايدار سود ببرند اما اين توفيق را نداشتند.

5 قدرت اتمي جهان كه بعدها آلمان به آنها پيوست،

12 سال است در پيشرفت‌هاي علمي كشور بويژه در فناوري صلح‌آميز هسته‌اي اخلال مي‌كنند. علي‌رغم اينكه جمهوري اسلامي صبورانه نگراني‌هاي آنها را در دستيابي ايران به سلاح هسته‌اي كاملا مرتفع كرده است اما آنها گوش‌شان به اقدامات عملي ايران و حتي فتواي رهبري بدهكار نيست و مي‌گويند مرغ يك پا دارد و تا فاتحه صنعت هسته‌اي كشور را نخوانند، دست‌بردار نيستند.

رئيس‌جمهور در كنفرانس خبري خود در نيويورك تصريح كرد: نرمش بيش از حد زير پا گذاشتن حقوق ملت است و نوبت طرف مقابل است كه بايد تصميم سخت بگيرد و تهديد و تحريم راه درستي نيست.

موضوع مذاكرات هسته‌اي يك موضوع ملي است و بايد از رقابت‌هاي سياسي در داخل دور بماند. اگر توفيقي در مذاكرات پيدا كرديم، توفيق همه است و اگر ناكامي باشد، يك ناكامي ملي است.

اگر در شرايط برد- برد قرار بگيريم به اين معنا كه امتيازي بدهيم و فناوري صلح‌آميز هسته‌اي را حفظ كنيم فتح‌الفتوحي در كار نبوده است بلكه يك نرمش قهرمانانه براي عبور از يك مزاحمت تاريخي است. اگر در شرايط باخت- باخت قرار گيريم نبايد دولت را مذمت كرد چرا كه بر مواضع نظام ايستاده و كوتاه نيامده است. در اين شرايط اثبات شرارت 1+5 بويژه آمريكاست كه نمي‌خواهند ملت ايران از مواهب فناوري صلح‌آميز هسته‌اي بهره‌مند شوند. پاسخ ما به 1+5 در اين شرايط بايد كوبنده باشد و بايد حتي از ان‌پي‌تي خارج شد و بساط دوربين‌ها و خيمه شب‌بازي آنها را در تاسيسات هسته‌اي جمع كرد و با خيال راحت همه قله‌هاي علمي و فناوري را در اين رشته فتح كرد.

اگر در شرايط برد و باخت قرار گيريم به اين معنا كه پيروزي از آن دولت و ملت ايران شود و طرف قانع شود از سنگ‌اندازي بر سر راه پيشرفت ايران دست بردارد اين پيروزي بزرگي است كه محصول مقاومت سه دولت بويژه دولت دهم و نهم است. اين پيروزي البته محصول مهارت ديپلماسي در دولت يازدهم است و به نام همين دولت ثبت خواهد شد.اگر در شرايط برد و باخت از زاويه ديگر قرار گيريم به اين معنا كه خداي ناكرده تيم مذاكره كننده امانت‌داري نكنند و چارچوب‌هاي خطوط قرمز نظام را رعايت نكنند و تسليم زياده‌خواهي‌هاي قدرت‌هاي جهان بويژه آمريكا شوند، در اين صورت تكليف دولت در افكار عمومي روشن است و مجلس بايد در اين مورد به وظايف قانوني خود عمل كند. البته به نظر مي‌رسد چنين اتفاقي هرگز رخ نخواهد داد.

نكته مهم در اين ميان سخنان غيرمسئولانه رئيس ديپلماسي ايران در مذاكرات هسته‌اي در ديدار شوراي روابط خارجي آمريكاست كه بايد به نوعي تصحيح شود. آقاي ظريف در اين ديدار مطالبي گفته است كه با استقلال و منافع و مصالح ملي مغايرت دارد.

وي در پاسخ به سئوالي در اين نشست گفته است: مذاكرات تاثير مستقيم بر مسائل داخلي ايران خواهد داشت و در صورت شكست مذاكرات، دوستان او انتخابات مجلس آينده را به جريان غرب‌ستيز واگذار خواهند كرد.

اين يك اظهار نظر غيرمسئولانه است كه نتايج مذاكرات را به نتايج انتخابات گره مي‌زند و اين خطاي عظيمي است بويژه آنكه در شوراي روابط خارجي آمريكا اين پاسخ را در طرح سئوال كسي بدهيم كه همكار جورج سوروس است و مسئول بخش خاورميانه وودرو ويلسون! اشراري كه در فتنه 88 در اقدامات مداخله‌جويانه در ايران نهايت خباثت خود را نشان دادند.

نبايد دغدغه‌هاي حزبي و گروهي در موضوع مناقشه هسته‌اي خود را نشان دهد. آمريكايي‌ها به اندازه كافي هوشمندي دارند و اين چيزها را مي‌فهمند. لازم نيست كه آقاي ظريف يك امر بديهي را به آنها يادآور شود.

اين نوع اظهارنظرهاي غيرمسئولانه خداي ناكرده اين تصور را تقويت مي‌كند كه نوعي بده‌بستان سياسي در پوشش گفتگوهاي هسته‌اي در جريان است كه ناظر به توفيق يك ضلع رقابت در انتخابات آينده است.

مردم‌سالاري ديني در ايران به اين دليل بكر و با ارزش است كه مصون از دخالت‌هاي بيگانه است و ما نبايد اجازه دهيم بيگانگان حتي به ذهنشان خطور كند كه بتوانند در رقابت‌هاي سياسي به نفع يك يا چند ضلع رقابت خود را اثرگذار معرفي كنند.

ذكر برخي حرف‌هاي بي‌ربط به مذاكرات مثل همين اظهارنظر آقاي ظريف نوعي گدايي سياسي است كه به اعتبار و مشروعيت سياسي يك جناح سياسي در كشور فوق‌العاده آسيب مي‌رساند. اين چندمين بار است كه رئيس ديپلماسي ايران در گفتگوهاي هسته‌اي رفتار و گفتاري غيرمسئولانه از خود نشان مي‌دهد. اگر اين رفتار تداوم يابد تز "نرمش قهرمانانه" را تبديل به "سازش ذليلانه" خواهد كرد.

زني كه شجاع‌ترين مرد غرب است

روزنامه جمهوري اسلامي در ستون سرمقاله خود آورد:روزنامه جمهوری اسلامی؛۸ مهر

سخنان خانم "كريستينا فرناندز" رئيس‌جمهور آرژانتين در مجمع عمومي سازمان ملل هر چند به لحاظ مواضع صهيونيستي شبكه‌هاي خبري و رسانه‌هاي غربي مجال بازتاب به صورت همزمان نيافت ولي از آنجا كه در دنياي ارتباطات نمي‌توان با حوادث و رويدادها برخورد حذفي داشت و اخبار قابل سانسور نيستند، اين بار نيز اين اظهارات كاملاً متفاوت كه اصلاً به مذاق مقامات آمريكايي و صهيونيست‌ها خوش نيامد، مثل يك بمب خبري منفجر شد و تركش‌هاي آن، مدعيان دمكراسي و جريان آزاد اطلاعات و اخبار را در برگرفت.

خانم فرناندز، سه روز پيش در سخنان مهم و متفاوتي در مجمع عمومي سازمان ملل با محكوم كردن جنايات رژيم صهيونيستي در غزه و انتقاد از رفتار دوگانه آمريكا در قبال ايران، از بي‌اعتباري تبليغات صهيونيستي در متهم كردن جمهوري اسلامي ايران به دست داشتن در انفجار مقر يهوديان آرژانتين (آميا) پرده برداشت و شهامت مردانه‌اي را از خود به نمايش گذاشت.

سخنان رئيس‌جمهور زني كه از قلب آمريكاي لاتين، كشوري كه كاخ سفيد آنرا حيات خلوت آمريكا مي‌خواند، به مجمع عمومي سازمان ملل آمده طبعاً بايد اگرنه بيشتر از روساي كشورهاي جهان از تريبون سازمان ملل انعكاس داشته باشد، لااقل بايد هم اندازه ديگر رهبران كشورها مجال انتشار و بازتاب را بيابد ولي از آنجا كه شبكه‌هاي آمريكايي و صهيونيستي آنرا همسو با منافع و سياست‌هاي خود نديدند، آنرا بايكوت خبري كردند و شبكه‌هاي ماهواره‌اي هم از پخش آن خودداري كرده و با ترجمه همزمان آنرا قطع نموده و از مخابره آن خودداري كرده و سانسور نمودند. علت اين بود كه اين سخنراني محتوائي كاملاً متفاوت داشت و حقايقي در سخنان اين رئيس‌جمهور منصف و شجاع وجود داشت كه افشا كننده سياست‌هاي دوگانه غرب بود.

سخنان خانم فرناندز، كه سراسر ضد آمريكايي و ضد صهيونيستي بود، سياست‌هاي سلطه گران جهاني را در چند محور بدين قرار مورد انتقاد جدي قرار داد.

1 - وي بخشي از سخنان خود را به جنايات رژيم صهيونيستي در غزه كه از شرم آورترين جنايات در سالهاي اخير بوده، اختصاص داد و با محكوم كردن سكوت مجامع بين‌المللي در قبال نسل كشي فلسطيني‌ها گفت: "با بمباران غزه، عمق و شدت فاجعه‌اي كه اسرائيل مرتكب شد، روشن گرديد. شمار زيادي از فلسطيني‌ها قرباني شدند درحالي كه شما به موشكهايي كه به اسرائيل اصابت شد اهميت داده و از كنار كشتار انسانهاي بيگناه در غزه گذشتيد و چشم خود را بر كشتار انسانهاي مظلوم بستيد و همين اقدامات شما باعث شكل گيري افراط گرايي و تندروي مي‌شود كه شما امروز از آن وحشت داريد."

2 - وي در بخش ديگري از سخنانش، استراتژي آمريكا و غرب در قبال مبارزه با تروريسم را غيرواقعي، فريبكارانه و كاملاً اشتباه خواند و خطاب به سازمان ملل گفت: "شما قطعنامه جنگ با القاعده را پس از حوادث يازده سپتامبر صادر كرديد و مجوز اشغال چند كشور را داديد و مردم عراق و افغانستان به اين بهانه كشته شدند درحالي كه اين دو كشور همچنان از تروريسم رنج مي‌برند.... شما نام حزب‌الله لبنان را در فهرست سازمانهاي تروريستي گنجانديد درحالي كه اكنون روشن شده حزب الله، يك حزب بزرگ و به رسميت شناخته شده در لبنان است... شما چند سال است كه نظام بشار اسد را تروريست مي‌دانيد و مخالفان آنرا انقلابي ناميديد ولي امروز براي مهار همان تروريست‌هايي تلاش مي‌كنيد كه تا ديروز انقلابيون و نيروهاي آزاديبخش سوريه بودند."

وي آمريكا و متحدانش را عامل ايجاد افراط گرايي در دنيا لقب داد و افزود: "ما امروز اينجا هستيم تا يك قطعنامه بين‌المللي درباره داعش و مقابله با آن صادر كنيم در حالي كه داعش مورد حمايت چند كشور شناخته شده است و شما بهتر از ديگران آنها را مي‌شناسيد زيرا داعش همپيمان برخي قدرت‌هاي بزرگ عضو شوراي امنيت سازمان ملل است."

3 - وي در ادامه اظهارات شجاعانه خود، ضمن افشاي توطئه‌هايي كه در بيست سال گذشته براي متهم كردن ايران و حزب‌الله لبنان در ماجراي انفجار مقر يهوديان آرژانتين صورت گرفته گفت: شما ايران را در پي انفجار آميا در بوئنوس آيرس متهم كرديد ولي براساس تحقيقاتي كه ما انجام داديم، دخالت ايران در اين انفجار تأييد نشد، درحالي كه آمريكا پس از اين انفجار، ايران را كشوري تروريست خطاب كرد، مساله‌اي كه درحال حاضر نه تنها براي ما بلكه هيچ كشور ديگري قابل درك نيست."

4 - رئيس‌جمهور آرژانتين همچنين با زير سؤال بردن نظم آمريكايي آنرا اقدامي براي تثبيت سلطه آمريكايي در عرصه‌هاي مختلف دانست و گفت: "آمريكا اين نظم را بنا نهاده تا كشورهايي را كه همسو و همراه با سياست‌هاي كاخ سفيد نيستند از مزاياي نهادهاي تجاري، سياسي، مالي و پولي جهاني محروم و از اين طريق سياست‌هاي خود را از طريق سازمانهاي برآمده پس از جنگ جهاني دوم به ساير كشورها ديكته كند."

سخنان پرمحتواي رئيس‌جمهور آرژانتين به جاي اينكه در حد و اندازه اظهارات ساير رهبران كشورهاي جهان از تريبون مجمع عمومي سازمان ملل بازتاب بيايد، توسط رسانه‌هاي غربي كه مدعيان سينه چاك آزادي جريان اطلاعات و اخبار هستند، سانسور شد درحالي كه طبق اساسنامه سازمان ملل، مجمع عمومي به عنوان يك اجلاس جهاني يكي از مكان‌هايي است كه بايد صداي ملتها و صداي جريان‌هاي آزادي خواه و مستقل از جريان سلطه را به گوش جهانيان برساند و اصولاً نشست سالانه مجمع عمومي نيز از چنين فلسفه‌اي برخوردار است.

اگرچه شبكه‌ها و رسانه‌هاي نظام سلطه سخنان افشاگرانه و غيرتمندانه رئيس‌جمهور آرژانتين را سانسور كرده و از پخش مستقيم آن در راستاي همسويي با گفتمان جريان سلطه كه "هر كه با ما نيست، بر ماست" خودداري كردند ولي ناخواسته با اين كار خود به برجسته سازي اين سخنراني كمك كرده و اذهان عمومي جهاني را براي پيگيري آن تحريك كردند و اين باعث شد تا سخنان ضد آمريكايي و ضد صهيونيستي يك رئيس‌جمهور زن از آمريكاي لاتين كه در مركز نظام سلطه و با شجاعت تمام بيان شد، در شبكه‌هاي اجتماعي به طور گسترده منتشر شود.

حركت خانم فرناندز نشان مي‌دهد نفرت جهاني از سياست‌هاي آمريكا و زايده شرم آورش يعني اسرائيل به شدت رو به افزايش است و نه تنها ملت‌ها با شجاعت، ابراز تنفر از نظام سلطه را به امري نهادينه شده تبديل كرده‌اند بلكه در ميان سران كشورهاي جهان نيز اين شهامت ايجاد شده كه جنايت‌هاي نظام سلطه را برملا كنند؛ ولي ايكاش لااقل برخي رهبران كشورهاي عرب نيز اين جرأت و مردانگي را پيدا مي‌كردند كه اينگونه صريح و شفاف از ملت مظلوم فلسطين حمايت كرده به معرفي جنايتكاران بپردازند.

کد خبر 273516

برچسب‌ها

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha