شنبه ۲۶ مهر ۱۳۹۳ - ۰۹:۳۱
۰ نفر

همشهری آنلاین: آمارهای بهبود اقتصادی، کثرت و وحدت اصولگرایی،داعش و ... از جمله موضوعاتی بودند که در ستون سرمقاله برخی از روزنامه‌های شنبه-۲۶ مهر-جای گرفتند.

حسين شمسيان در ستون سرمقاله روزنامه كيهان با تيتر«آمار یا آمال؟»نوشت:روزنامه کیهان؛۲۶ مهر

معرفی دستاوردها و خدمات انجام شده یکی از کارهایی است که لازم است هر دولتی با دقت و هوشمندی انجام دهد، تا مردم هرچه بهتر و بیشتر در جریان کار خادمان خود قرار گیرند. دلیل این امر هم روشن است، زیرا با آنکه جامعه مخاطب خدمات دولت، عامه مردم هستند اما اولا ممکن است برخی خدمات منحصر و مختص، به قشر خاص یا شهر و دیار خاصی باشد و سایرین از آن مطلع نشوند و ثانیا ممکن است یک کار ارزشمند، بدون معرفی و تبلیغ، آنگونه که باید و شاید، اثر خود را در زندگی مردم نشان ندهد. اما شرط محوری در این اقدام، معرفی خدمات و فعالیت‌های واقعی است و هرگاه این معرفی از سمت حقیقت به سمت آرزو و رویا میل کند، دیگر عنوان آن عوض می‌شود و هر چه نامیده بشود، معرفی دستاورد به حساب نمی‌آید!

این مقدمه گفته شد تا ضرورت معرفی دستاورد‌ها و همچنین تفاوت آن با شعار دادن و آرزو کردن معلوم شود. اکنون و با این مقدمه، به سراغ اصل موضوع می‌رویم؛

1- در ماه‌های اخیر، موج گسترده‌ای از بهبود شاخص‌های اقتصادی به راه افتاده است! اینکه این موج در عالم خیال به راه افتاده یا واقعیت هم دارد، چیزی است که  امیدواریم پاسخ آن را با خواندن این نوشتار دریابید. براساس این موج پرشتاب، تورم کنترل شده و به عدد 14/5 درصد رسیده است. رشد اقتصادی کشور، به طرز معجره‌آسایی سیر صعودی در پیش گرفته و نزدیک به عدد شگفتی‌آور 4/5 درصد رسیده است! بیکاری که به کل در حال ریشه‌کن شدن است و نرخ بیکاری به 9/5 درصد تنزل یافته است! و... این آمار و ارقام معمولا با عباراتی همچون برای اولین‌بار در 10 سال گذشته، تاریخ انقلاب و حتی صد سال اخیر بازگو می‌شود تا صحت، ارزش و اصالت آن به هر نحو ممکن و مقتضی برای هر شنونده ناباوری اثبات شود!

2- برخی آمارهای ارائه شده، سبب شگفتی خاص و عام شده و تردیدی باقی نمی‌گذارد که یک جای کار می‌لنگد! مثلا وقتی نرخ رشد اقتصادی حدود 4/5 درصد باشد و بیاد بیاوریم که زمستان سال قبل ادعا می‌شد نرخ رشد ما منفی 5 درصد است، معنایی ندارد جز اینکه ما نه تنها از رشد منفی گذشته‌ایم و به صفر رسیده‌ایم بلکه 5واحد هم از آن عبور کرده‌ایم یعنی جمعا 9/5 درصد ر‌شد! یا وقتی گفته می‌شود که نرخ بیکاری در مقطعی خاص به 9/5 درصد کاهش یافته، یعنی حرف‌های گذشته درباره بیکاران در خانه‌ها تمام شده و جز جمعی اندک، بقیه مشغول به کار شده‌اند آن هم در مدتی کوتاه!

 اما بررسی‌های دقیقتر نشان می‌دهد که آنچه گفته می‌شود با آنچه در عمل وجود دارد، تفاوتی اساسی و عمیق دارد و در نتیجه مسئولان دولتی نباید به اعلام این اعداد اکتفا کنند. چرا؟!

3- زمستان سال 92 وزیر کار دولت یازدهم آمار اعلام شده اشتغال در دولت قبل را غیرواقعی خواند و مدعی شد در طول دوره 8 سال دولت نهم و دهم، سالانه 75 هزار شغل ایجاد شده است یعنی کلا 600 هزار شغل در هشت سال! کمتر از یکسال بعد، مرکز آمار ایران موفق شد نرخ بیکاری را به 9/5 درصد برساند تا ثابت کند که دولت در مسیر اشتغالزایی موفقیت چشمگیری داشته است. آمارها در حالی اعلام شد که کسی برای مردم توضیح نداد چرا چنین نتیجه‌ای حاصل شده است؟ دولت که هیچ سرمایه‌گذاری خاصی برای اشتغال‌آفرینی نکرده و مدام از ضرورت حضور بخش خصوصی سخن می‌گوید. یعنی تلویحا و تصریحا تکلیف ایجاد شغل را به عهده خود مردم می‌گذارد خود تنها در مقام یک نصیحت‌گر و اندرزگو ظاهر شده، پس کاهش آمار بیکاران چه معنایی دارد؟ بررسی سایت مرکز آمار ایران نشان می‌دهد که تنها در تابستان امسال 691  هزار نفر شغل خود را از دست داده‌اند! اما دولت بدلیل ناامیدی آنها از پیدا کردن کار و انصراف از دریافت بیمه بیکاری، آنها را شاغل قلمداد کرده و جشن اشتغال برای 400 هزار نفر به پا کرده است!

این آمار و ارقام تا بدانجا عجیب و غیرواقعی بود که برخی مقامات دولتی و بسیاری از کارشناسان و صاحبنظران نسبت به درستی آن اظهار  تردید و تشکیک کرده و صراحتا از بیان چنین سخنانی گلایه کردند! بعنوان نمونه، معاون وزیر ورزش و جوانان یکی از مهمترین مشکلات جوانان را مشکل اشتغال دانست و درخواست کرد مسئولان امر به جای وارونه جلوه دادن آمار، فکری برای جوانان جویای‌کار بکنند! و یا سعید لیلاز، اقتصاددان نزدیک به دولت، آمار بیکاری را با خوش‌بینی بین 16 تا 20 درصد عنوان کرد و البته پس از او حسین راغفر، آمار واقعی را تا مرز 30 درصد اعلام کرد!

4- به جز این مورد، خروج از رکود و نیل به رشد چشمگیر اقتصادی هم آرزویی بود که بصورت آمار ارائه شد! ادعای خروج از رکود در حالی با قاطعیت اعلام شد که در شهریور همین امسال دولت بسته سیاست‌گذاری خروج از رکود را برای تصویب به مجلس شورای اسلامی داد! اگر به راستی آنگونه که گفته می‌شود، ما قطعا از رکود عبور کرده‌ایم، چرا به جای پرداختن به کارهای فراوان دیگر وقت خود را به قانون‌نویسی و وضع مقررات می‌گذرانید؟ این اقدام مثل آن است که شخصی ادعا کند در یک پرونده قضایی، رای به نفع او صادر شده اما همچنان مشغول تدوین لایحه دفاعیه باشد!

گذشته از این، رشد چشمگیر مورد ادعا، مستلزم وجود آثار خارجی و تحرک جدی در صنایع، کارخانه‌ها، مزارع و تمامی صنوف کشور است. اما آیا مردمی که این سخنان را می‌شنوند، به واقع در کسب و کارشان تحول و تحرکی می‌بینند؟

5- مشخصه دیگر یک اقتصاد سالم و پویا، جاری بودن حیات و طراوت در شریان‌های اقتصادی یعنی صنایع و مزارع است.

معیارسنجش آن هم وفور تولیدات و پس از آن صادرات آنهاست. یعنی وقتی می‌گویند فلان کشور دارای قدرت اقتصادی است باید بلافاصله  آمار صادرات فراوان آن کشور را بعنوان دلیلی بر صحت این ادعا ارائه کنند. اما وضعیت صادرات و واردات، چگونه است؟ صرفنظر از سخنان رئیس‌‌جمهور ‌محترم‌ که بدون ذکر جزئیات هر بخش بصورت کلی و سریع از «رشد مطلوب صادرات و واردات» آن هم بصورت توأمان ابراز خرسندی کردند! گزارش‌های مرکز آمار ایران و نیز گمرک کشور، حکایت از واردات کالاهایی به کشور دارد که جای تعجب و شگفتی است و بی‌هیچ تردیدی آه از نهاد هر تولیدکننده و صنعت‌گری برمی‌آورد. مثلا در نیمه اول امسال واردات برنج 360 درصد رشد داشته است!

یا واردات خودرو 153 درصد نسبت به نیمه اول سال 92 رشد داشته است. وقتی نوبت به برخی کالاهای دیگر می‌رسد که رشد پرشتابتری داشته است، تعجبتان بیشتر می‌شود. بعنوان نمونه، واردات فرش و کف‌پوش 397 درصد، کلاه (!) 353 درصد، چتر و عصا 210 درصد، مصنوعات چرمی 170 درصد، لباس 156 درصد، مبل 148 درصد، اسباب‌بازی 116 درصد، کفش 106 درصد، لباس کشباف (تریکو) 101 درصد، پارچه 76 درصد و... در نیمه اول امسال نسبت به نیمه اول سال 92 افزایش داشته است! این آمار تلخ حاکی از رشد اقتصادی است و با واردات آنها، مشکل بیکاری جوانان ما حل شده است؟ یا بقول جناب رئیس‌جمهور (در جریان  رقابت‌های انتخاباتی) دولت به ایجاد اشتغال و رونق اقتصادی در چین و دیگر کشورها کمر همت بسته است؟! چه کسی است که نداند صنعت پوشاک کشباف و تریکو ما- که ظرفیت و توان صادرات هم داشت- با خطر جدی روبروست و هزاران کارگاه آن تعطیل شده است؟ پس افزایش 101 درصدی واردات لباس کشباف چه معنی دارد؟ صنایع نساجی ما چه محصولی را نمی‌توانند تولید کنند که باید با افزایش واردات، با دشواری ادامه کار روبرو شوند؟

آیا مقامات دولتی از بحران‌هایی که صنایع کفش در سال‌های اخیر با آن دست به گریبان بوده است بی‌خبرند و نمی‌دانند کارخانه‌ها و کارگاه‌های تولید کفش، روزانه کم و کمتر می‌شوند؟ پس با چه منطقی افزایش 106 درصدی واردات کفش را شاهدیم؟ و بدتر از آن کدام منطق می‌گوید این حجم واردات، رونق اقتصادی و اشتغال برای کشور به ارمغان می‌آورد؟ همین جا باید ذکر شود که اولا واردات کالاهایی که ما تولید نمی‌کنیم یا تولیداتمان در آنها جوابگوی نیاز کشور نیست نه تنها منعی ندارد بلکه ضرورتی اجتناب‌ناپذیر است و ثانیا کشور به همت صنعتگران و کشاورزان ساعی و زحمتکش، صادرات غیرنفتی هم دارد، اما تسهیل واردات و اشباع بازار، تولید داخلی را به زمین خواهد زد.

درباره آمار و ارقام ارائه شده توسط دولت، ده‌ها و صدها سخن و سند دیگر هم می‌توان ارائه کرد تا معلوم شود خوش‌خیالی و دلخوشی به سخنان به ظاهر شیرین این و آن، چیزی از واقعیات را تغییر نخواهد داد و همچنین تحکم و عتاب و خطاب به مردم و رسانه‌ها که «حق ندارید درباره آمار و ارقام دولتی تردید و تشکیک کنید» گرهی از کار فرو بسته مردم باز نخواهد کرد. افزایش واردات- آن هم در کالاهایی مثل کلاه و لباس و خودرو و... -هیچ نسبتی با اقتصاد مقاومتی ندارد و مردمی که روزانه گرانی و رکود را لمس می‌کنند انتظار دارند قدرت خریدشان براساس پول جیبشان افزایش پیدا کند نه براساس آمار و ارقام آنچنانی، همانگونه که رئیس‌‌جمهور محترم در نخستین مصاحبه پس از پیروزی در انتخابات گفته بود: «به نظر من معیار مهم در بحث تورم و اندازه‌گیری آن، جیب مردم است، نه بانک مرکزی و مرکز آمار. اینها در مراحل بعدی است. همه در ارتباط با وضعیت تورم، بیکاری و وضعیت اقتصادی اطلاع دارند و نیازی به آمار هم ندارند. هر کس می‌تواند در این ارتباط با این موضوع به وضعیت خانه و خانواده خود رجوع کند.»

پديده داعش و رويکردهاي ضروري ما

امير محبيان در ستون سرمقاله روزنامه رسالت نوشت:روزنامه رسالت؛۲۶ مهر

 ظهور پديده اي چون داعش به يکباره صورت نگرفت ؛بلکه داعش محصول چند عامل مهم است: 1.آنچه که ما بيداري اسلامي مي ناميديم و غربي ها بهار عربي و در سال2010 اوج گرفت ؛در بطن خود علاوه بر ظرفيت هاي مثبت؛بذرهاي رشد گرايش هاي افراطي را نيز داشت که بعضي از سياسيون غربي و منطقه را براي بهره گيري از آن براي مديريت تحولات منطقه تحريک کرد.

2.آوانتوريسمي که در اين جنبش ها نمود يافت ؛به‌علاوه بزرگنمايي تبليغاتي غربي ها ،محيط لازم براي جذب ماجراجويان به آنها را فراهم کرد؛ماجراجوياني که کمک هاي غرب و بعضي از کشورهاي منطقه آنها را در عمليات سوريه زبده تر و بيرحم تر کرد.

3.تلاش شاخه وهابي ائتلاف حکومتي عربستان براي خودنمايي که در پي اختلافات ميان شاخه سياسي محافظه کار حکومتي جاه طلب تر شده بود؛عملا بستر ايدئولوژيکي مناسبي را براي رشد جريان سلفي و تبديل آن به جريان تکفيري فراهم کرد.کوشش حکومت عربستان براي بهره گيري از اين ظرفيت در بازي هاي ژئوپليتيک منطقه ، عليه آنچه که توسعه سريع تشيع و قدرت ايران مي دانست؛اين روند را سرعت داد.

4.کسب تجربيات عملياتي القاعده و سازمان هاي مشابه و حمايت و آموزش هاي سازمان هاي اطلاعاتي کشورهاي مختلف که هر کدام به دلايل خاص خود در اختيار اين جريان قرار دادند و علاوه برآن همکاري نيروهاي نظامي بعثي اين جريان را از يک گروه شورشگر به يک جريان توانمند اطلاعاتي و تشکيلاتي مبدل ساخته است که از سلاح ترس با تمام توان بهره مي گيرد.

5.جاه طلبي هاي دولت حاکم ترکيه که احياء موقعيت حکومت عثماني در جهان اسلام را براي خود به مثابه يک هدف مي بيند؛به‌علاوه نتايج مترتب بر عمليات داعشي ها در تضعيف و سرکوب کردها باعث شده که حمايت گسترده اي را در اختيار اين جريان قرار داده و پل ارتباطي اروپا و داعش از يکسو و ترمز عملياتي اعضاي ناتو از سوي ديگر گردد.

6.ضعف بينش استراتژيک آمريکاييان عليرغم ادعاهاي بسياردر برخورد با پديده هاي پيچيده با خصلت عقيدتي ، کاملا خود را نشان داده است.تلاش دولت محافظه کار بوش براي بزرگ کردن افراطي ها جهت توجيه سياست خارجي مهاجم خود، عملا بستر رشد افراطي ها ي تروريست را فراهم کرد و سردرگمي و ضعف در مواجهه قدرتمند با پديده هاي پيچيده منطقه از سوي دولت اوباما اين روند را تقويت کرد.به گونه اي که سياست خارجي آمريکا در منطقه تابعي از بازي هاي عربستان و قطر و نيز ترکيه شد و اکنون نيز براحتي قادر نيست موقعيت محوري خود را فراتر از نمايش ها احياء کند.

7.سياست هاي اسرائيل بويژه تحرکات اطلاعاتي آنها براي تقويت هر جرياني که به تضعيف کشورهاي خط نخست مقاومت و حتي همه کشورهاي اسلامي بينجامد از عوامل رشد جرياناتي چون داعش است.جرياناتي که شيعه را خطرناکتر از اسرائيل بداند.اسرائيل در همين حال با اعمال نفوذ و عمليات فريب بطور روشن مانع از برخورد جدي و موثر نظامي آمريکايي ها با داعش مي شود.

اما با داعش چه کنيم؟

1.برحسب قواعد تحليل واقع گرايانه يک پديده ،ساده نگري در برخورد با پديده داعش همانقدرخطرناک است که بزرگنمايي بيش از واقعيت اين پديده.

2.هدف از ايجاد داعش علاوه بر منافع و فرصت هاي اقتصادي که تخريب زير ساخت هاي چند کشور براي آينده فراهم مي کند؛ايجاد نوعي آشوب مقدماتي ،ظرفيت سازي هاي خاص و ظرفيت سوزي هاي محاسبه شده براي ساماندهي به خاورميانه جديد و بعضي مناطق فراتر از آن در طي بيست سال آينده است.کاستن از موقعيت و جايگاه ايران در دستور پديدآورندگان داعش قرار دارد.

3.موقعيت ايران فراتر از هر مبالغه اي در منطقه و جهان در حال تقويت است و مديريت منطقه بدون حضور ايران تقريبا غير ممکن و در بعضي نقاط ديگر حضور ايران در مديريت شرايط کمک کننده خواهد بود.در حالي که ايران مانعي بنام "تحريم هاي هسته اي" را به مرور از پيش پا برمي دارد.ايجاد مانعي ديگر فراروي ايران در دستور قرار دارد.داعش يکي ازفعال کننده هاي موانع عقيدتي در برابر ايران است.تلاش پديده اي چون داعش آنست که شيعه را به عنوان يک خطر براي اسلام نشان دهد و شکاف هاي فرقه اي را ژرفا بخشد.لذا هر حرکتي و به هر نيتي که ايران را در برابر داعش به عنوان حامي فقط و فقط شيعه نشان دهد و نه اسلام ،حرکتي نادرست و در چارچوب خواست جريانات تکفيري خواهد بود. فراموش نکنيم پروژه داعش دو رو دارد؛آنها براي توجيه سياست هاي تکفيري تحت نام سني محتاج جريان هاي تکفيري و افراطي شيعي هستند.ظهور بعضي رسانه هاي ضد سني و تحت نام شيعه بر اساس الزامات عقلاني توسط همان هايي تقويت مي شود که تکفيري هايي را تحت نام سني تقويت مي کنند.ايران بايد مظهر عقلانيت وتمدن اسلام در برابر جريانات انحرافي و منحرف خشونت طلب باشد.

4.به احتمال عقلاني اين امکان از احتمال زيادي برخوردار است که داعش براي کاستن از فشار غرب بر روي خود و انجام وظيفه ذاتيش مسير حرکت را به سوي ايران و حزب الله تغيير دهد تا چالش و دوقطبي عقيدتي بيافريند.طبعا ارزيابي آنها از قدرت واکنش ايران تا به‌حال آنها را مجبور به احتياط کرده است ولي ما و متحدان عقيدتي ما بايد خود را براي روز درگيري از هم اکنون آماده سازيم.روشن است که ايران و حزب الله بايد در عمليات کنوني فعلا در انتهاي صف جنگجوي مسلمان(سني و شيعه) عليه داعش بايستند ولي پوشش دادن به نقاط ضعف خود و مديريت دشمن براي انجام اقداماتي که ما مي خواهيم نه خود آنها بايد بطور جدي ادامه يابد.

5.اشتباهات آمريکا در مديريت جريانات منطقه با عنايت الهي تاکنون باعث شده است که هر گام آنها عليه ايران، عملا ايران را در تبديل شدن به قدرت منطقه اي و جهاني گامي به پيش ببرد.ظاهرا فعلا نيز مسير در جهت قابل مديريتي به پيش مي رود و سياست خارجي ايران بايد پوشش لازم را براي ايجاد ، تقويت و تثبيت تصويرعقلاني ازايران در برابرتصوير تروريسم و افراط در جهان ايجاد نمايد؛ براي پيروزي در محيط هاي آشوب زده فقط بايد در گام هاي آتي هشياري و بصيرت را بيش از گذشته چاشني اقدامات نمود.

فرافكني حاميان تروريسم

روزنامه جمهوري اسلامي در ستون سرمقاله خود آورد:روزنامه جمهوری اسلامی؛۲۶ مهر

اين روزها زمزمه‌هايي از آنسوي آبهاي خليج فارس به گوش مي‌رسد كه كاملاً مغاير با واقعيت‌هائي است كه در منطقه جريان دارد. بعد از اظهارات هفته گذشته سعودالفيصل وزير خارج مادام‌العمر عربستان كه جمهوري اسلامي ايران را به مداخله در يمن، عراق و سوريه متهم كرده و گفته بود اگر ايران نيروهايش را از اين كشورها خارج كند بخشي از مشكلات منطقه حل خواهد شد، دبيركل شوراي همكاري خليج فارس نيز ادعاهائي از همين نوع مطرح كرده است. وي مدعي شده ايران نسبت به مداخله در امور برخي كشورهاي عرب اقدام مي‌كند و با اين كار، امنيت و ثبات اين كشورها و كل منطقه را به خطر مي‌اندازد. بعد از اين دو، نوبت به رجب طيب اردوغان رسيد كه او نيز عليرغم اينكه طشت رسوائيش در پرورش دادن تروريست‌هاي داعش و تكفيري‌ها در دامان خود به زمين افتاده، به مسئولين ايراني اهانت كرده است.

به نظر مي‌رسد پيوستگي اين اظهارات، واكنشي به شكست اقدامات مداخله‌جويانه تركيه، عربستان و ديگر كشورهاي عضو شوراي همكاري خليج فارس در سوريه مي‌باشد كه امروز براي تطهير خود از عوارض حمايت از تروريسم، به دنبال فرافكني و فريب افكار عمومي هستند. امروز بر هيچكس پوشيده نيست كه رژيم سعودي در سالهاي اخير وظيفه‌اي جز تأمين نفت ارزان براي حاميان غربي خود و صدور تروريسم سلفي براي مقابله با موج بيداري اسلامي و مقاومت ضد صهيونيستي نداشته و با همكاري شيوخ عرب و سران تركيه مديريت ترويج تروريسم را در منطقه برعهده داشته است، اما اكنون كه اين سرمايه‌گذاري سنگين و حيثيتي، اعتبار اين كشورها را در جهان درحد سركردگان تروريسم و مروجان اصلي آن تنزل داده و تزريق پول‌هاي كلان نفتي به بنگاههاي تبليغاتي غربي نيز نتوانسته چهره مخدوش اين رژيم را ترميم كند، اقدام به اين فراكني‌هاي بي‌ثمر و تهوع آور نموده‌اند.

براين اساس و در ادامه تبعات شكست پرهزينه عربستان و تعدادي ديگر از كشورهاي عربي حوزه خليج فارس و تركيه، افكار عمومي جهاني بويژه ملتهاي منطقه، خود را در مقابل شنيدن سخنان فريبكارانه و فرافكنانه كه معنا و مفهومي جز در پيش گرفتن سياست فرافكني و نسبت دادن اتهامات به ديگران براي خارج كردن خود از زير اين علامت سؤال بزرگ ندارد، واكسينه كرده‌اند و بخوبي به اين هدف حاميان تروريسم و مداخله‌گران منطقه‌اي پي برده‌اند كه آنها با طرح اين قبيل مسائل و متهم كردن جمهوري اسلامي ايران قصد دارند خود را از زيربار عوارض منفي مداخلات تروريستي خارج كنند.

حاميان ايجاد كنندگان بحران سوريه و پشتيبانان اصلي تروريسم در منطقه مثل عربستان، قطر، امارات و تركيه اكنون به عنوان برهم زنندگان آرامش، امنيت و نظم جهاني از همه طرف تحت فشار افكار عمومي ملتها قرار دارند، بدون آنكه توجيهي براي اقدامات خود داشته باشند. متهم كردن ديگران، كهنه‌ترين ترفندي است كه آنها براي فرار از اين جرم به آن متوسل شده‌اند.

بسيار مضحك است كشورهايي كه سالها در امور داخلي سوريه، عراق،‌ بحرين، لبنان، يمن و... آنچنان آشكارا مداخله كرده و همه جا سخن از لزوم مسلح كردن تروريستها و حمايت از ديكتاتورها بر زبان جاري نموده‌اند، اكنون با جسارت، ديگران را به مداخله در سوريه متهم كرده و گنده‌گويي مي‌كنند! آيا سعودي‌ها و ديگر همپالگي‌هاي آنان در شوراي همكاري و نئوعثماني‌هاي تركيه، پاسخي براي چرائي حرص و ولع خود براي سقوط حكومت سوريه و جنايت‌ها و فجايعي كه از طريق تروريست‌هاي داعش، جبهه النصره و ارتش به اصطلاح آزاد سوريه مرتكب شده‌اند، دارند؟!

اگر لشكركشي به بحرين و سركوب مطالبات بحق و مسالمت آميز مردم اين كشور و حمايت از سعودي‌ها از رژيم اقليت آل خليفه، دخالت در امور داخلي ديگر كشورها نيست، چه اسمي را بر آن مي‌توان گذاشت؟

آيا اعزام تروريست به عراق و تامين سلاح و مواد منفجره مورد نياز آنها براي برهم زدن نظم و آرايش سياسي مورد انتخاب مردم عراق معناي ديگري جز مداخله مي‌تواند داشته باشد؟

اگر حمايت از ديكتاتورهاي فراري تونس، يمن و ديگر كشورهاي عربي و پناه دادن به آنها و تشكيل دولتهاي سايه براي برهم زدن توازن منطقه‌اي به نفع ديكتاتورها، به معناي دخالت در امور داخلي كشورها نيست، پس چيست؟

اگر برقراري پيوند ميان سرمايه‌هاي بادآورده نفتي شيوخ منطقه با گروه‌هاي تروريستي و تندرو در سرتاسر جهان، از اندونزي و پاكستان و افغانستان و چچن گرفته تا خاورميانه و اروپا، حمايت از تروريسم نيست، پس چيست؟

اگر اظهارات صريح جوبايدن معاون رئيس‌جمهور آمريكا كه سياست همپيمانان منطقه‌اي آمريكا مثل عربستان، قطر، امارات و تركيه را عامل غيرقابل كتمان رشد افراط‌گرايي و گروه‌هاي تروريستي در منطقه معرفي كرد، به معناي دخالت در امور داخلي كشورها و برهم زننده آرامش و نظم جهاني نناميم، چه عنواني را بايد براي آن در نظر گرفت؟

شايد اين واكنش انفعالي شكست خوردگان بازيهاي منطقه‌اي و حاميان اصلي تروريسم، دليل ديگري نيز داشته باشد كه بايد سرنخ آنرا در احياي اقتدار هسته‌اي ايران و احتمال دستيابي به توافق هسته‌اي ميان ايران و كشورهاي 1+5 جستجو كرد. اما حاميان تروريسم در منطقه بايد بدانند جمهوري اسلامي ايران در هر حال كشوري مقتدر است كه حرف اول را در منطقه مي‌زند و كساني كه از تروريسم حمايت مي‌كنند فرجامي غير از گرفتار شدن در دام تروريست‌ها ندارند.

توافق یا تمدید؟

روزنامه شرق در ستون سرمقاله خود با قلم حمیدرضا آصفی. سخنگوی پیشین وزارت امورخارجه نوشت:روزنامه شرق؛۲۶ مهر

پنجشنبه هشتمین ‌دور مذاکرات جمهوری‌اسلامی‌ایران و «1+5» در «وین»، پایان پذیرفت و هیات مذاکره‌کننده ایرانی به تهران بازگشت. این دور از مذاکرات به نسبت هفتمین دور مذاکرات جامع هسته‌ای که حدود 10روز به طول انجامید، بسیار کوتاه بود؛ مذاکراتی که عمدتا میان ایران و خانم «اشتون» یا آقایان ظریف، کری و خانم اشتون برگزار شد. مذاکره با سایر کشورها و همچنین گفت‌وگو با مدیران سیاسی «1+5» در روز آخر، طولانی نبود. روند مذاکرات کاملا مبین آن است که جمهوری‌اسلامی‌ایران و ایالات‌متحده به طرفین اصلی موضوع بدل شده و سایر کشورها یا مسوولیت‌های خود را به تیم آمریکایی محول کرده‌اند یا این مذاکرات برایشان آنچنان بااهمیت نیست و هر نتیجه‌ای میان ایران و آمریکا را در نهایت خواهند پذیرفت مگر آنکه یکی از کشورها مانند فرانسه که در اجلاس «ژنو»، ساز دیگری کوک کرد، موضع دیگری اتخاذ کند که روند مذاکرات فعلی، بروز دوباره چنین امری را منتفی نشان می‌دهد.

گفت‌وگوهای میان ایران، آمریکا و مسوول مذاکرات هسته‌ای «اتحادیه اروپا» با ایران، مبین آن است که هم ایران و هم طرف آمریکایی درصدد یافتن راه‌حلی برای برون‌رفت از این چالش 12ساله هستند. دکتر روحانی، حل‌وفصل موضوع هسته‌ای را از شعارهای انتخاباتی خود قرار داده و روشن است که در این زمینه تمام ظرفیت موجود را به کار می‌گیرد. دولت اوباما نیز که در برخی عرصه‌های بین‌المللی، شکست‌هایی را متحمل شده است درصدد است با استفاده از این مذاکرات و توفیق در آن، نمره قابل‌قبولی در کارنامه رییس‌جمهور ناموفق آمریکا به ثبت برساند. مضافا آنکه در هفته‌های آینده - چهارم نوامبر- انتخابات میان‌دوره‌ای می‌تواند اکثریت حزب «دموکرات» آقای «اوباما» در «سنا» را تهدید کرده و دشواری‌های بیشتری برای مدت باقیمانده از ریاست‌جمهوری وی به وجود آورد. از گفت‌وگوهای انجام‌شده مشخص می‌شود اختلاف دیدگاه‌ها به دودسته عمده و جزیی تقسیم می‌شود.

اختلافات عمده و شکاف اصلی موجود در طرفین، پیرامون دامنه فعالیت‌های هسته‌ای جمهوری‌اسلامی‌ایران و تعداد «چرخک»‌های فعال ایران و نیز موضوع نحوه لغو تحریم‌های ظالمانه‌ای است که طرف مقابل بر ایران اعمال کرده است. موضوع «اراک»، «فردو» و سایر موضوعات، در این دسته‌بندی جا نمی‌گیرند اگرچه ممکن است به هنگام نگارش متن توافق جامع و ورود به جزییات، این مسایل نیز چالش‌برانگیز شود. باید دید پیشنهاد جدید ایالات‌متحده که رسانه‌های غربی پیرامون آن فضا‌سازی کرده‌اند و برخی مسوولان طرفین صحت آنها را مورد تردید قرار داده‌اند تا چه میزان حقوق هسته‌ای جمهوری‌اسلامی‌ایران را تامین می‌کند و همچنین موضوع تحریم‌ها و فهرستی که آمریکایی‌ها برای لغو این تحریم‌ها پس از حصول توافق آماده کرده‌اند چیست؟ ایران به‌درستی بر لغو همه تحریم‌ها تاکید دارد و لزوم توافقی «دوسرسود» را به طرف مقابل یادآوری می‌کند. نکته قابل‌توجه در این گفت‌وگوها آن است که طرف‌ها از مذاکره ابراز خوشبینی و رضایت کرده‌اند. این امر نشان می‌دهد این مذاکرات به‌طور نسبی قرین توفیق بوده است مگر آنکه طرفین بخواهند بار مسوولیت به‌نتیجه‌نرسیدن این گفت‌وگوها را به گردن دیگری بیندازند. اعلام آمادگی شرکت‌های کانادایی، استرالیایی، نشست فعالان اقتصادی اروپا در لندن و اظهارات مقامات آلمانی همگی حاکی از خوشبینی آنها به مذاکرات است. مجموعه اطلاعات نشان می‌دهد طرفین توانسته‌اند فضای متفاوت‌تری به نسبت گذشته به وجود بیاورند و علایم ارسالی حاکی از آن است که حرکت، در مسیر توافق قرار گرفته است. البته نمی‌توان همچنان بر اساس آنچه در رسانه‌ها آمده قضاوت کرد.

گروه کارشناسی ایران و «1+5» از هفته آینده مذاکرات خود را پی خواهند گرفت تا در اوایل «نوامبر»، بار دیگر وزرای خارجه ایران، ایالات‌متحده و خانم «اشتون»، گفت‌وگوها را دنبال کنند. آن زمان کمتر از 10روز به پایان ضرب‌الاجل 24نوامبر مانده است. اینکه آیا تا ضرب‌الاجل تعیین‌شده توافقی حاصل خواهد شد یا نه یا گزینه «تمدید» به میان می‌آید، بستگی به اراده سیاسی طرف مقابل به‌خصوص ایالات‌متحده دارد که در مذاکرات جدی بوده و با احترام به حقوق ایران، از زیاده‌خواهی دست بردارد. مقامات ایران، تاکنون با احساس مسوولیت و انعطاف‌پذیری لازم، مذاکرات را هدایت کرده و در عین حال نشان داده‌اند از حقوق قانونی هسته‌ای ایران که حاصل تلاش چند 10ساله دانشمندان ایرانی است، ذره‌ای عقب‌نشینی نمی‌کنند.

وحدت در ابتدا و کثرت در فرجام

محمدعلي وکيلي در ستون سرمقاله ابتكار آورد:روزنامه ابتکار؛۲۶ مهر

هرچه به اسفند 94 نزديکتر مي‌شويم و از خرداد 92 فاصله مي‌گيريم از حجم کوه يخ سياست در ايران کاسته مي‌شود. فضا به تدريج در حال گرم شدن است و سرخوردگي اصولگرايان جايش را به اميد مي‌دهد؛ آنان يک بار ديگر در حال کنارزدن برفِ زمستانِ شکست هستند و تحرک و نشست و برخاست هايشان در اين روزها نويد بهار گرم را مي‌دهد. تحرکات زود هنگام اين طيف گوياي اعتراض آنان به نتيجه انتخابات رياست جمهوري دوره يازدهم و اميد به يافتن راهي براي برگشت به نوار پيروزي است.

برخي از آنان براي زدودن خاطره تلخ شکست و حرکت در مسير تفوق سياسي در انتخابات مجلس دوره دهم دست به کار شده و با چشم پوشي ظاهري نسبت به تفاوت هاي روشي، گفتماني و سليقه اي باهم زير يک سقف گرد آمده اند تا شايد بار ديگر، نه به بهاي اعتقادات مشترک که به بهانه رقيب مشترک، وحدت را تجربه کنند و از چندضلعي گذشته به ضلعي واحد برسند. اما اين روش هر ساله آنان است. اين طيف همواره در آغاز صدايي واحد دارد، ولي فرجامي متفاوت داشته است. در آستانه هر انتخابات با يک سوت جمع مي‌شوند و بسيار متواضعانه و با سعه صدر پاي نصايح و بايد و نبايدهاي همديگر مي‌نشينند و به حرف ها گوش جان مي‌سپارند.

شکل ظاهري تجمعاتشان به گونه اي است که به جز سخن وحدت هيچ صداي ديگري به گوش نمي‌رسد؛ همه از ضرورت هاي وحدت بخش مي‌گويند. بحث ها کلي و مورد توافق همگان است. کمتر سخن تفرقه افکنانه به زبان رانده مي‌شود. تازه واردها از اين همصدايي و همنوايي سرمست مي‌شوند و در تصورِ عيشِ پيروزي سرود وحدت سر مي‌دهند. حرمت بزرگترها به گرمي نگه داشته مي‌شود.

علماي قم و تهران بر صدر مجلس قرار مي‌گيرند و چپ و راستِ اصولگرايي و سنتي و نوگراهايش در صف واحد قرار مي‌گيرند. تشخيص جريان شناسي آنان سخت مي‌شود. همچون هميشه صداي محوريت جامعتين گوش فلک را کر مي‌کند و جوانترها زبان در کام مي‌گيرند و البته يواشکي گوشه لب خود را با غيض و عصبانيت مي‌جوند، ولي دم بر نمي‌آورند.

اما تجربه سالهاي نه چندان دور نشان داده که دوره عيشِ وحدت بسيار محدود است؛ نشست ها و فعاليت ها با شعارهاي وحدت شروع ولي با کثرت گيج کننده به فرجام ميرسد. هرچه از دوره تعارفات فاصله مي‌گيريم، با چرخش هاي عجيب و غريب رو به رو مي‌شويم. سوتِ بازي سياست که زده مي‌شود، توپِ اصولگرايان در ميدان مدعيان متناقض و متکثر گرفتار و دعواي مدعيان شروع مي‌شود. ابتدا تيم اصلي و ذخيره مي‌سازند و سپس هرکس با مقياس خودش عياربندي مي‌کند و بر ديگري نامي مي‌نهد. نواصولگرايان راهي متفاوت مي‌روند و رسمي ديگر بر مي‌گزينند. ائتلاف هاي مقطعي، با هدف ترميم همبستگي هاي از دست رفته، جايش را به تشتت و چنددستگي مي‌دهد.

جوانترها که در ابتدا دست به سينه براي پيش قدمي بزرگترها عقب رفته بودند، در انتها با هل دادن و کنار زدنِ ريش سفيدان، خود را جلو انداخته و تلاش مي‌کنند محوريت را از آن خود سازند. همه، قول و قرارها و زنده باد و درودبادهاي اوليه را به يکباره فراموش مي‌کنند و دايره خودي را چنان تنگ مي‌کنند که ديگر علماي قم و تهران هم در اين دايره محدودِ خودي قرار نمي‌گيرند.

تماشاگر در اين ميان دچار سرگيجه مي‌شود که صاحبِ توپ، اصولگراي کدام گروه مي‌باشد؛ آيا رهپويان و ايثارگران صاحب اصلي هستند يا پايداري ها که از محوريت و انسجام بهتري برخوردارند يا طيف هاي سنتي تر، همچون جامعتين و موتلفه و جامعه مهندسين؟

آيا به راستي هدفِ هم انديشي و همنشيني هاي کنوني يافتن راه وحدت بخش ميان طيف هاي اصولگراهاست؟ يا زير پوستِ اين رفتار تلاش براي وزن کشي هايي است که منجر به کثرت مي‌شود؟

تجربه رفتارهاي گذشه نشان مي‌دهد که هيچ گاه اين همنشيني ها را نبايد به عنوان استراتژي پنداشت، بلکه عمدتا اين رفتارها نوعي تاکتيک گروه ها براي عيار بندي و وزن کشي، براي تکثر گروه هاي اصولگرا است.

قدم هاي اوليه اي که امروز به نام وحدت برداشته مي‌شود، فردا بهانه نخستين گام هاي تکثر و اختلاف خواهد بود.

کد خبر 275112

برچسب‌ها

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha