امروز، روز جهاني نوجوان است و به همين مناسبت، اين مطلب، تركيب جالبي است از يادداشتهاي دوستان نوجوان دوچرخه در بخشهاي «يكجرعه كتاب»، «آپاراتچي نوجوان» و «نُت آبي».
- در لابهلاي زمان و مكان
- قرصت رو نخوردي...
- گفتم اگه بخورم، خوابم سنگين ميشه... نگران حال تو بودم...
اين دو جمله بخشي از ديالوگهاي «پرويز پرستويي» و «آهو خردمند» در فيلم «ميهمان داريم»، ساختهي «محمدمهدي عسگرپور» است. او از تجربههاي كارگردانياش در اين فيلم بهخوبي استفاده كرده و توانسته تغيير زمان و مكان را در فيلمش بهشكلي غيركليشهاي و نو ارائه كند.
داستان فيلم دربارهي زوج كهنسالي با چهار فرزند است كه سه تن از فرزندانشان شهيد شدهاند و يكي از آنها با بازي «بهروز شعيبي» زنده مانده است. او بهعنوان يك بازماندهي نااميد جنگ بهشكل غيرمستقيم با مخاطب درددل ميكند.
يكي ديگر از نكتههاي مثبت اين فيلم موسيقي خوب آن است كه كاملاً ميتواند حس مورد نظر كارگردان را به بيننده القا كند.
محمد متينعلي، 16 ساله از تهران
- راز گودالها
پسری به نام «استنلی» به جرم دزدیدن کفش یکی از معروفترین بازیکنان بسکتبال به اردوگاه «گرینلیک» در تگزاس تبعيد می شود. صاحب اردوگاه، زنی خشن است و بچهها را مجبور ميكند هرروز گودال بکَنند.
بچهها راز گودالها را نمیدانند، ولی بعد از ماجرایی که برای استنلی پیش میآید، همه راز اردوگاه و پیوند عجیبی را که بین گودالها، صاحب اردوگاه و استنلی وجود دارد میفهمند.
آخرین گودال
نويسنده: لوييس سَكِر
مترجم: حسین ابراهیمی (الوند)
ناشر: كتابهاي بنفشه، قدیانی (66403264)
حنانه هراتی
12 ساله از تهران
- مثل رخ ديوانه در شطرنج
فيلم «رخ ديوانه» به كارگرداني «ابوالحسن داوودي» فيلم خوبي است و بازي بازيگران آن طبيعي و باورپذير است، هرچند كه در لحظههايي از فيلم عملكرد بعضي از شخصيتها قابل توجيه نيست. تعليق فيلم بسيار خوب است و تماشاگر را تا آخرين لحظه منتظر نگه ميدارد.
يكي از نكتههاي جالبي كه باعث جذابتر شدن فيلم شده اين است كه داستان بهصورت خطي دنبال نميشود و صحنههايي از گذشته و آينده بهصورت پراكنده پخش ميشود. هربار با تماشاي اين صحنههاي پراكنده، بخشي از ابهامها برطرف و گرهگشايي ميشود.
نمايش اتفاقهاي يكسان از ديد هركدام از شخصيتها، يكي ديگر از جذابيتهاي اين فيلم است و مخاطب را درگير تعليق داستان ميكند.
تمام شخصيتها در هرموقعيتي كه قرار ميگيرند، فقط ميخواهند از هرراهي كه شده از شرايطي كه دارند رهايي يابند و فيلم اين واكنشها را با رخ ديوانه در شطرنج مقايسه كرده كه بسيار جالب است.
غزل محمدي از تهران
- نواي نرم موسيقي
«سهيل نفيسي» يكي از خوانندگان مشهور پاپ ايران است؛ البته نه موسيقي پاپ بازاري و عامهپسند. موسيقي نفيسي عمق و اصالت دارد. كارهايش شنونده را به ياد آثار «فرهاد» مياندازد. صداي بم نفيسي و نواي نرم و لطيف گيتارش آواي دلنشيني را پديد ميآورد.
«ريرا» نخستين آلبوم سهيل نفيسي است كه در سال 1384 منتشر شده است. او در اين آلبوم شعرهاي شاعران معاصر، «نيما يوشيج»، «مهدي اخوانثالث»، «احمد شاملو»، «منوچهر آتشي» و... را همراه با موسيقي آرام و دلپذيري ميخواند. بيشتر قطعههاي اين آلبوم، مثل «آي آدمها»، «داروگ» و... پر از حساند و به عمق جان نفوذ ميكنند.
اين آلبوم را «كريستف رضاعي» تنظيم و نشر هرمس منتشر كرده است.
آريا تولايي از رشت
- دختر قهرمان
«ضیاءالدین» سالها تلاش کرد تا مدرسهای بسازد. او آرزو میکرد همهي کودکان پاکستانی به مدرسه بروند. وقتي مدرسهي «خوشال» را تأسیس کرد، صاحب دختری شد و متأثر از «ملاله میوند»، دختر قهرمان افغانستان، او را ملاله نامید.
وقتي ملاله به مدرسه رفت، راه پدرش را ادامه داد و تهدیدهای طالبان را نادیده گرفت. او در سال 2012 ميلادي مورد اصابت گلولهي طالبان قرار گرفت و در سال 2014 برندهي جایزهي صلح نوبل شد.
این کتاب بهزیبایی ماجرایی زندگی «ملاله یوسفزی» و فعالیتهایش را از زبان خودش بازگو میکند.
من ملاله هستم
نویسنده: ملاله یوسفزی و کریستینا لمب
مترجم: هانیه چوپانی
ناشر: انتشارات كتاب کولهپشتی (66594810)
مریم زندهبودی، 16 ساله از بوشهر
- داستان، مزهي زندگي است
«مزهي زندگی» کتابی است که چند داستان را در دل خود جای داده است. بلندترین داستان اين مجموعه يعنی «مزهي زندگی»، داستان زندگی «خسرو»، پسری کمرو و توسریخور است که پدرش هم مدام این خصلتش را توی سرش میزند! روز اولی که آنها به محلهي جدیدشان میآیند، همین کمرویی کار دستش میدهد و...
«پشیمانی»، «بام و نام»، «روز امتحان»، «زمین باتلاق، زمین استوار»، «روز تولد» و «طوقه» از داستانهاي ديگر اين مجموعه است.
مزهي زندگی
نویسنده: مصطفی خرامان
ناشر: انتشارات تكا (۶۶۴۱۵۲۷۱)
مرضيه اعتباري از بوشهر
- يك راکتیانج خطرناک!
«توکا»، ترسوترين و مردنیترین دانشآموز کلاس است و از مدرسه و ریاضی متنفر است.
او تصمیم دارد خطرناکترین راکتیانج جهان بشود و برای راکتیانجشدن احتیاج به یک غول بیشاخ و دم دارد که دستبهسینه دستوراتش را اجراکند.
زبان «کنسرو غول» خودمانی و صمیمی است و نوجوان با آن ارتباط برقرار میکند. با اينكه گاهي زیادهروی ميكند، ولی داستان این راکتیانج خطرناک را نباید از دست داد.
کنسرو غول
نويسنده: مهدی رجبی
ناشر: نشر افق (66408161)
دریااخلاقی، 15 ساله از تهران
- روايتي تازه از موضوعي تكراري
فيلم «دهليز» به كارگرداني «بهروز شعيبي» فيلم درخشاني است. با اينكه موضوعي تكراري دارد، اما نحوهي پرداخت به اين موضوع، مسير مثبت و رواني دارد.
فيلم از بخشي شروع ميشود كه در ادامه قرار است به پايان برسد، اما در اين ميان به اتفاقهاي گذشته گريزهايي ميزند.
رابطهي پدر و پسري كه در ابتدا با هم غريبهاند، بسيار خوب و تأثيرگذار از كار درآمده است و قشنگترين بخش فيلم هم پايان آن است.
درخواست كودك براي بخشش پدرش از زن سالخورده و داغدار، پايان متفاوتي را براي اين فيلم رقم ميزند.
مرضيه كاظمپور از پاكدشت
- نگاه شاعرانه به جاده
آلبوم «جاده ميرقصد» را ميتوان به كساني معرفي كرد كه علاوه بر ريتم و موسيقي، به متن ترانه هم توجه ميكنند و از شنيدن ترانههاي كليشهاي خسته شدهاند.
بعضي از ترانههاي اين آلبوم بسيار تصويرياند و شنونده را به فكر فرو ميبرند. مثل ترانهي «جاده ميرقصد» كه نام آلبوم هم هست. ما بارها جاده را ديدهايم، اما به اين نگاه شاعرانه و تصور اينكه جاده هم ميرقصد توجه نكردهايم.
اين آلبوم دومين اثر گروه چارتار است و كمي ضعيفتر از آلبوم «باران تويي» است، اما همچنان ارزش شنيدن دارد.
ليلا موسيپور از تهران
- كورالاين بايد شجاع باشد
«کورالاین» دختري کوچک و خیلی تنهاست که احساس میکند آنقدر فراموش شده که دیگران نامش را هم اشتباه تلفظ میکنند. او با دنیای دیگری آشنا میشود؛ دنیایی بهظاهر بیعیب و دوستداشتنی، فرای دیوارها و آیینهها و با مادر دیگری که کورالاین را بیچون و چرا دوست دارد.
آیا کورالاین ترجیح میدهد برای همیشه پیش مادر دیگرش بماند یا میخواهد برگردد و شجاع باشد؟
کورالاین
نویسنده: نیل گیمن
مترجم: فرزاد فربد
ناشر: انتشارات پریان (77457547)
فاطمه پركاري، 15 ساله از تهران
- انتظار زيبا و دلنشين ماماناحترام و خالهفروغ
فيلم «بوسيدن روي ماه» به كارگرداني «همايون اسعديان»، فيلمي آرام و صميمي است.
داستان اين فيلم در رابطه با انتظار دو مادر شهيد است. يكي از نكتههاي مهم و متفاوت اين فيلم اين است كه وقتي «ماماناحترام» پس از سالها جنازهي پسر شهيدش را پيدا ميكند، بهخاطر بيماري «خالهفروغ» حاضر ميشود براي خوشحالي خالهفروغ، پسرش را بهجاي پسر او دفن كنند.
فيلمنامهي اين فيلم بسيار ساده و بدون نكتههاي اضافي است. رابطهي «نگار» با مادربزرگش و خالهفروغ، اصلاً مصنوعي نيست و كاملاً گرماي وجود يك خانوادهي مهربان را ميرساند.
سكانسهايي متوالياي كه ماماناحترام بهدنبال خبر تازهاي از پسرش به بنياد شهيد ميرود، كمي خستهكننده و كسالتآور پيش ميرود، اما بههرحال توانسته انتظار شخصيتهايي مثل ماماناحترام و خالهفروغ را بهخوبي به تصوير بكشد.
مهسا بابايي
15 ساله از شهريار
نظر شما