هلمز کلاه را روی سرش گذاشت. گفت: «من سر بزرگی دارم، واتسون. اما این کلاه برایم گشاد است. پس صاحب کلاه سر و مغز بزرگی دارد.

دوچرخه شماره ۸۵۹

فروش اين نوعِ به‌خصوصِ كلاه از سه سال قبل متوقف شد و در آن زمان كلاه گران‌قيمتي بود. اما حالا از مد افتاده است. ولي صاحبش كلاه جديدي نخريده. پس فعلاً وضع مالي خوبي ندارد. لكه‌هاي موم روي اين كلاه ديده مي‌شود، پس صاحب كلاه روي سرش شمع حمل مي‌كند...»

حتماً شما هم «شرلوك هلمز» را مي‌شناسيد. كار‌آگاهي كه نشانه‌هايي را مي‌بيند كه از چشم بقيه جا مي‌ماند و با هوش و تيزبيني‌اش، معماهاي حل‌نشدني را حل مي‌كند. اين‌بار «معماهاي شرلوك هلمز» را كتاب‌هاي قاصدك (انتشارات ذكر-66410041) در دو جلدِ 144 صفحه‌اي منتشر كرده است.

نويسنده‌ي اين كتاب كلاسيك «آرتور كانن‌دويل» و مترجم اين مجموعه‌ «سيد حبيب‌الله لزگي» است. هركدام از اين دو جلد مصور 19هزار تومان قيمت دارند.

 

  • رهايي به كمك جنگ

جِیمی بهت‌زده نگاهم می‌کرد. آرام گفتم: «مجبورم بپوشم، وگرنه مردم پام رو می‌بینن.» گفت: «وایسادی! راه می‌ری!»

لحظه‌ی بزرگی که منتظرش بودم، همين بود؛ اما حالا برایم مهم نبود. خیلی چیزها پیش رو داشتم. «آره... می‌تونم.» نگاه تندی به مام انداختم که روی تخت، پشت به ما خوابیده بود و خروپف می‌کرد... به من افتخار می‌کرد؟ ابداً!

«آدا» هيچ‌وقت پايش را از آپارتمانشان بيرون نگذاشته است. يكي از پاهاي او به‌طور مادرزادي شكلي غيرعادي دارد. مادرش او را مايه‌ي خجالت مي‌داند و به او اجازه نمي‌دهد از خانه بيرون برود.

داستان در سال نخست جنگ‌جهاني دوم آغاز مي‌شود؛ در دوراني كه بين معلوليت جسمي و ذهني فرق زيادي گذاشته نمي‌شد. پس جنگ چه‌طور مي‌تواند آدا را نجات دهد؟ دنياي بيرون براي آدا كاملاً ناشناخته است و از دنيا همان‌قدر مي‌داند كه مي‌تواند از پنجره‌ي اتاقش ببيند.

با شروع جنگ، كودكان را به مناطق دورافتاده مي‌فرستند تا مجبور نباشند در جنگ شركت كنند و از بمباران در امان بمانند. وقتي نوبت برادر كوچك‌تر آدا مي‌شود كه از شهر بيرون برود، آدا هم پنهان از مادرش با او فرار مي‌كند تا زندگي جديدي را شروع كند و همه‌ي چيزهايي را كه بلد نيست ياد بگيرد.

رمان 289 صفحه‌اي «جنگي كه نجاتم داد» را «كيمبِرلي بروبِيكر بِرَدلي» نوشته و «مرضيه ورشوساز» ترجمه كرده است. انتشارات پرتقال اين كتاب را با قيمت 14هزار تومان منتشر كرده است.

 

  • دزد روح‌ها

عنكبوتي‌ها شب به «پاتريك»، برادر كوچك‌تر «ليزا»، حمله كرده‌اند و روحش را دزديده‌اند. ليزا اين را از آن‌جايي مي‌فهمد كه پاتريك ديگر مثل سابق نيست. او مي‌داند كه فقط خودش مي‌تواند پاتريك را از دست عنكبوتي‌هاي شيطاني نجات بدهد و با خطرهايي مانند مار درختي، ديوهاي كوتوله و موش‌هاي صحرايي مبارزه كند.

نمي‌دانست عنكبوتي‌ها با روح‌هايي كه مي‌دزديدند چه‌كار مي‌كردند. آنا ادعا كرده بود كه خودش هم نمي‌داند، گرچه ليزا هيچ‌وقت حرفش را باور نكرد. هر وقت ليزا اسم عنكبوتي‌ها را مي‌آورد، رنگ از صورت آنا مي‌پريد، انگار يكي چانه‌اش را سوراخ و تمام رنگ صورتش را تخليه مي‌كرد.

البته ليزا مي‌دانست عنكبوتي‌ها در عمل نابودشدني نيستند. حتي جارو آن‌ها را نمي‌كشت.

نمي‌دانست چه‌طوري يك عنكبوتي بكشد يا اين‌كه اين كار اصلاً شدني بود يا نه. همين وحشت‌زده‌اش مي‌كرد.

رمان فانتزي «عنكبوتي‌ها» را «لارن اليور» نوشته و «مهرداد مهدويان» مترجم اين كتاب 220 صفحه‌اي است. نشر افق (66413367) اين رمان نوجوان را با قيمت 10هزار تومان منتشر كرده است.

 

  • پشت پرده‌ي  سينما

در 10 سال نخست ظهور سينما، اصلاً ستاره‌اي وجود نداشت. دوربين‌ها مهم‌ترين چيزهاي حاضر در صحنه‌ي فيلم بودند و با پيداشدن كوچك‌ترين نشانه‌اي از بد شدن وضع هوا، فوري روي دوربين‌ها را مي‌پوشاندند، نه بازيگران را.

اسب‌ها هم باارزش‌تر از آدم‌هاي هنرپيشه به حساب مي‌آمدند و بهتر با آن‌ها رفتار مي‌شد. چون راستش هميشه مي‌توانستي يك بازيگر ديگر را استخدام كني، اما پيداكردن اسب‌هاي آموزش‌ديده خيلي خيلي سخت‌تر بود.

در ابتدا بازيگران هم با اين اوضاع مشكلي نداشتند. آن‌ها دلشان نمي‌خواست كسي اسمشان را بداند، چون مردم فكر مي‌كردند حتماً بازيگران سينما نتوانسته‌اند در بازيگري در تئاتر به جايي برسند كه مجبور به بازي در فيلم شده‌اند...

با كتاب «سينماي پرزرق ‌و برق» به پشت پرده‌ي سينما راه مي‌يابيد و بازيگران بداخلاق و كارگردانان بدجنس را ملاقات مي‌كنيد! با سير تا پياز بازيگوشي‌هاي كارتوني در دنياي انيميشن آَشنا مي‌شويد و مي‌بينيد كه آيا آزمون‌هاي بازيگري سينما مي‌تواند جاده‌ي ستاره‌شدن را پيش پايتان بگستراند يا نه.

اين كتاب 174 صفحه‌اي را «مارتين اوليور» نوشته، «محمود مزيناني» ترجمه كرده و انتشارات پيدايش (66401514) آن را در مجموعه‌ي «دانش ترسناك» با قيمت 11هزار تومان منتشر كرده است.

کد خبر 356620

برچسب‌ها

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha