جايي نيست كه نامي از حاج قاسم سليماني در ميان نباشد. صحبت از عراق، سوريه، افغانستان و... كه ميشود نام حاج قاسم در ذهن تداعي ميشود.
شنيدن نام حاج قاسم در راهبرديترين قلمروها ديگر عادي شده است. سايهي حاج قاسم بر همهچيز افتاده، از ميدان ورزش تا عرصهي سياست، از ميدان جنگ تا سالنهاي سينما.
از صحن سازمان ملل در نيويورك تا روستاي قنات ملك كرمان. از كنگرهي آمريكا تا مجلس عراق. حاج قاسم همهجا هست. از كاخ كرملين تا اردوي راهيان نور.
از موصل تا سالن برگزاري سالگرد شهيد اللهدادي. از حلب تا كرمان. در رسانهها نيز ديده ميشود. از فاكس نيوز تا العربيه. از بلومبرگ تا الجزيره. تيتر صفحهي يك نيوزويك و نيويوركر ميشود.
در برنامههاي سياسي هم حضور دارد، از صداي آمريكا تا بيبيسي و شبكهي خبر خودمان. همهجا و همهجا هست بيآنكه بتوان او را يافت.
چه آنكه اگر آمريكاييها ميتوانستند او را بيابند، به دستور كنگرهي آمريكا، ترورش ميكردند. رسانههاي غربي او را با هركول و جورج كلوني و قهرمانهاي هاليوود مقايسه ميكنند.
عنوان shadow commander (فرماندهي سايه) عنواني است كه نيويوركر به او داد فاكس نيوز نيز مدام بر اين عبارت تأكيد ميكند.
ژنرال سايه، مرد اول سياستهاي ايران، قدرتمندترين مأمور مخفي خاورميانه و... همهي عناويني است كه براي حاج قاسم به كار برده ميشود.
البته چيزهايي كه ميگويند اشتباه نيست. اما آنها از درك صحيح حاج قاسم و انگيزهاي كه او را پيش ميبرد ، عاجزند. سرداري در ميان مردم حاج قاسم فرماندهاي مردمي است كه در ميان مردم است، در مخفيگاهها پنهان نشده و افراد زيادي او را ميبينند و خاطرهي مشترك از ديدارش دارند.
اگر قرار باشد به سراغ حاج قاسم بروي، زياد كار سختي نيست. چرا كه هر روز با خيليها ديدار ميكند، در مجامع عمومي حاضر ميشود، سخنراني ميكند، در سالگردها و يادبود شهدا شركت ميكند.
يكي از جوانان كرماني دربارهي ديدار حاج قاسم ميگويد: «من و همسرم به خاطر مشكلات زندگي سخت دلگير شده بوديم، ميخواستيم حاج قاسم را ببينيم.
به تهران آمديم، قرار گذاشتيم و رفتيم پيش حاج قاسم. همسرم بهواسطهي دوستي پدرش با حاج قاسم به او ميگويد عمو.
پس از بيان مشكلات و درددل به حاج قاسم گفتم: «من دلم ميخواهد بروم سوريه، يك كاري بكنيد كه من هم بيايم.» حاج قاسم با لبخندي در جوابم گفت: «اول برو شوهرت ـ خانمم را راضي كن.
بعد هم برو آماده شو، اگر آماده شدي راه برايت باز ميشود.» درحاليكه ميخنديديم، گفتم: «حاج قاسم اگر منظورتان آمادگي نظامي است، من حاضرم.» حاج قاسم در جوابم گفت: «نه، برو خودت را از لحاظ روحي و معنوي آماده كن.
اين آمادگي خيلي سخت است.» اين روايتي بود كه اين جوان براي خيليها تعريف كرده و به آنها نيز توصيه ميكند كه به توصيهي حاج قاسم گوش دهند.
- حاج قاسم ميزبان روضهي حضرت زهرا (س)
وقتي در كنگرهي آمريكا براي ترور حاج قاسم بهعنوان بزرگترين دشمن آمريكا، بحث شد، برخي به دنبال يافتن او بودند. در اين ميان گوگل براي اولين بار، خانهي حاج قاسم در كرمان را روي نقشه نشان كرد.
اين خبر در رسانههاي غربي پيچيد و سروصداي زيادي به پا كرد. حالآنكه مردمان ديار كوير سالهاست خانهي حاج قاسم را ميشناسند.
به خانهاش رفتوآمد ميكنند. حاج قاسم، هرسال در فاطميهي دوم در منزلش هيئت به پا ميكند. خودش جلوي در ميايستد و به مهمانها خوشآمد ميگويد.
برخي از دانشجويان غيربومي كه براي اولين بار حاج قاسم را ميبينند، باورشان نميشود كه در منزل بزرگترين ژنرال دنيا نشستهاند.
كسي كه معادلات راهبردي دنيا را تغيير داده است. داعش و طالبان و النصره را زمينگير كرده و عراق و سوريه را نجات داده است. در گوش هم پچ پچ ميكنند كه اين مرد، خود حاج قاسم است.
مدام به او نظر مياندازند. هرچند كه برخي از دوستان حاج قاسم به اين مراسم او خرده ميگيرند. نگرانند مبادا درحين اين دست دادنها، مصافحهها و استقبالها، حاج قاسم ترور بيولوژيك شود.
- خانهي حاج قاسم، وقف شهدا
خانهي حاج قاسم در كرمان، سه شب ميزبان عزاداري حضرت زهرا(س) است. اين خانه چند سالي است كه بهواسطهي حضور پررنگ حاج قاسم در تهران و رفتوآمدهايش به كشورهاي مختلف، وقف شهدا شده است.
حاج قاسم همراه سرهنگ ابوالحسني و چند تن ديگر از همرزمانش در لشكر 41 ثارالله كرمان، شروع به مصاحبه و ضبط و ثبت خاطرات مادران شهدا كردهاند.
اين دو گروهي شكل دادهاند، از دانشجويان مذهبي و جوانان كرماني كمك گرفتهاند و به سراغ مادران شهدا رفتهاند. هماكنون با بيشتر مادران و پدران شهيد در استان كرمان گفتوگو كردهاند.
تا دورافتادهترين نقاط رفتهاند. هماكنون در حال گسترش دادن اين فعاليتاند. كليد اين كار جايي زده شد كه مادران شهدا يك به يك فوت ميكردند و هرروز گنجينهاي از خاطرات دفن ميشد.
خانهي حاج قاسم، وقف اين كار شده، بسياري از جوانان به آنجا رفتوآمد ميكنند و در اين كار سهيم شدهاند.
- حاج قاسم واقعا كيست؟
اما حاج قاسم كيست؟ اين سوال آغازگر ساخت فيلمها، مستندها و گزارشهاي بسياري شده است. جستوجويي در سايتها نشان ميدهد كه حاج قاسم متولد روزهاي پاياني سال 1335 است.
او در 20 اسفند در روستاي قناتملك متولد شد. هم اكنون نزديك به 60 سال دارد. به روايت پژوهشگر امريكن اينترپرايز، پدر حاج قاسم به دولت بدهكار ميشود.
حاج قاسم در سيزده سالگي، از روستا به كرمان ميآيد. به بنايي ميپردازد. كارگري در پروژهي ساخت يك مدرسه، اولين اقدام حاج قاسم در آن سن بود.
اولين پولي كه كسب ميكند نيز براي پدرش ميفرستد تا پدر بدهياش را بپردازد.
علي الفونه وقتي در صداي آمريكا حاضر شد و اين روايت را نقل كرد، در ادامه گفت: «بايد منصف بود. نميشود بهسادگي از اين اخلاق وارستهي حاج قاسم در سيزده سالگي گذشت. بچهاي كه از روستا به شهر آمده و اولين پولش را براي بدهي پدرش ميدهد.»
- انقلاب، نقطهي عطف زندگي حاج قاسم
حاج قاسم در كرمان ميماند. پيش از انقلاب در سازمان آب كرمان مشغول ميشود. پيروزي انقلاب اسلامي و تشكيل سپاه پاسداران در ناحيه6، نقطهي عطف زندگي حاج قاسم است.
دقيقا روزش را نيز به ياد دارد. حاج قاسم دربارهي عضويتش در سپاه ميگويد: «اول خرداد 1359 به عضويت سپاه پاسداران درآمدم.» 120 روز بعد، عراق به ايران حمله ميكند.
حاج قاسم ابتدا از هواپيماها در كرمان محافظت ميكرد. در اولين نيروهاي نظامي كه از كرمان عازم جنگ ميشدند، حاج قاسم نيز به سوسنگرد ميرود و فرماندهي دسته ميشود.
حاج قاسم و نيروهايش در اولين اقدام، نيروهاي عراقي را از جادهي سوسنگرد تا حميديه عقب ميرانند. خودش دربارهي اثر اين اقدام ميگويد: «تصور غلطي كه از دشمن در ذهن داشتم از بين رفت.»
- مأموريت هشت ساله
مأموريت پانزده روزهي حاج قاسم در جنگ به اتمام نميرسد و او هشت سال در جبههها ميماند. در عمليات فتحالمبين، مأموريت تشكيل تيپ دريافت ميكند. در اين عمليات با وجود مضيقهي تسليحاتي، 3000 عراقبه اسارت گرفته ميشوند.
در عمليات والفجر8 نيز نقش اصلي به عهدهي لشكر 41 ثارالله كرمان بود. حاج قاسم دربارهي شب عمليات ميگويد:«همهي فرماندهان و اركان در سنگر جمع شده بوديم.
فرماندهان از بچهها سوال ميپرسيدند. بعضي سوالات دل بچهها را خالي ميكرد، ولي آنها با قوت جواب سوالات را ميدادند.
براي يك سوال جواب نبود؛كه اگر اينجا گير كرديم، چه كنيم؟ شهيد اميني گفت« اينجا «وجعلنا» بخوانيد.» حاج قاسم ميگويد عمليات را مديون اين جوان هستيم. خدا او را بر امواج سوار و پياده كرد و عمليات انجام شد.
- شهادت ياران
كربلاي5 نيز جايي بود كه حاج قاسم از خدا خواسته بود عمرش تمام شود. دليل اين خواستهي حاج قاسم، شهادت شهيد قاسم ميرحسيني، قائممقام لشكر 41 ثارالله بود. او سختترين لحظههاي جنگ را شهادت يارانش ميداند.
يكي از لحظات سخت او شهادت حاج يونس زنگيآبادي بود. به تعبير حاج قاسم، زنگيآبادي، اميد لشكر ثارالله بود.
حاج قاسم دربارهي شهادت حاج يونس ميگويد:«بعضي مواقع شهادت يكي از فرماندهان بهاندازهي شهادت يك گردان در من اثر ميگذاشت.» حاج يونس، هماكنون هم ارج و قرب بالايي ميان مردمان كرمان دارد و بسياري براي حاجتروايي، او را واسطهي دعاي خود ميكنند.
منبع:همشهري پايداري
نظر شما