مثل اين بود كه آرامشي هرچند كوچك از جايي سر ميخورد و پايين ميآمد. سرعت حركت دنيا پايين ميآمد و زيبا و رؤيايي ميشد. فلورا اطرافش را نگاه كرد. لبخند زد. خورشيد امواج نورانياش را در آشپزخانه ريخته و همهچيز را روشن كرده بود.
پدر و مادر فلورا بدون اينكه نظر او را بپرسند از هم جدا شدهاند و فلورا از آنموقع با مادرش زندگي ميكند. مادرش نويسنده است، اما فلورا داستانهاي او را دوست ندارد، چون ترجيح ميدهد داستانهاي كميكاستريپ و فانتزي بخواند.
او موفق ميشود سنجاب عجيبي را نجات دهد كه شعر ميخواند و پرواز ميكند. مادرش مخالف نگهداشتن سنجاب است اما فلورا همهكار ميكند تا سنجاب را پيش خودش نگه دارد. در عوض سنجاب هم تا پايان ماجرا هواي او را دارد و براي رسيدن به آرامش كمكش ميكند.
اگر شما هم عاشق كميكاستريپ هستيد، حتما ماجراي فلورا را بخوانيد، چون «كيت گوردون كمبل» تصويرهاي اين كتاب را به سبك كميكاستريپ كشيده است.
«كيت ديكاميلو»، نويسندهي اين كتاب، تا حالا دو بار برندهي مدال طلاي نيوبري شده است. «فلورا و اوليس» را «كيوان عبيدي آشتياني» ترجمه كرده و نشر افق (66413367) آن را با قيمت 12500 تومان در 264 صفحه منتشر كرده است.
- بايد از اينجا برويم
مسير مدرسه براي بچهها خيلي طولاني شده بود، بهطوري كه مجبور بودند نيمي از شهر را طي كنند تا به مدرسه برسند. بهعلاوه، قبل از اينكه از«لامانتيا» خارج شوند، كفش و جورابشان به خاك و گل آلوده ميشد. ناچار همراه خود كفشپاككن و ماهوتپاككن ميبردند تا كفش و لباس خود را تميز كنند.
«سوتو» همراه مادر و پنج خواهر و برادرش در روستايي بهنام «الپانتانو» بر روي تپهاي بهاسم تپهي بزها زندگي ميكند. شهر روز به روز گسترش پيدا ميكند و خانوادهي آنها هم مثل خيلي از خانوادههاي ديگر مجبور ميشوند مزرعهشان را بفروشند و به شهر بروند. آيا سوتو در شهر به آرزوهايش ميرسد و از مشكلاتي كه در روستا داشت، خلاص ميشود؟
رمان «من گرسنهام، من تشنه» را نويسندهي آلماني، «گودرون پازوانگ» نوشته و موفق به دريافت دو جايزهي «دوستداران كتاب زد.دي.اف (ZDF)» و «جايزهي كتاب كودك و نوجوان سوييس» شده است. اين كتاب 208 صفحهاي را واحد كودك و نوجوان نشر ذكر (66410041) با ترجمهي «كمال بهروزكيا» و با قيمت 7500 تومان منتشر كرده است.
- دو داستان، يك پايان
دوباره وقت رفتن شد. سلوا از ترس ميلرزيد؛ مثل بچهاي چسبيده بود به عمو «جوير» و تا جايي كه ميتوانست، دست و لباس او را رها نميكرد و نميگذاشت كه فاصلهشان بيشتر از يك متر شود. مدام به اطراف نگاه ميكرد. خيال ميكرد هرجا كه بوتهاي تكان ميخورد، حتماً شيري در كمين نشسته و هرجا كه سكوت برقرار است، شيري در انتظار حمله است.
«سلوا دوت» پسر نوجواني است كه سالها پيش بهخاطر جنگ، بههمراه خانوادهاش مجبور به مهاجرت از سودان شده است، اما هرگز وطن و مردمش را فراموش نكرده و حالا بعد از گذشت ساليان طولاني موفق شده است پروژهي بزرگ كمك به سودان را عملي سازد.
از طرف ديگر «نيآ» دختر نوجواني است كه بهخاطر نبود آبآشاميدني در محل زندگيشان، هرروز ساعتها در صحرا راه ميرود تا به آب برسد. مشكل «نيآ» برطرف نميشود مگر با كمكهاي «سلوا» كه حالا يكي از فعالان پروژهي «آب براي سودان» است.
رمان «يك پيادهروي طولاني تا آب» بر اساس يك داستان واقعي نوشته شده و داراي دو شخصيت اصلي است كه يك پايان مشترك دارند. «ليندا سو پارك» نويسنده و «پونه افتخارييكتا» مترجم اين رمان هستند. نشر پرتقال (63564) اين كتاب را در 112 صفحه و با قيمت 9هزار تومان منتشر كرده است.
نظر شما