همشهری آنلاین: بحران قطر، سنا علیه ایران و ... از جمله موضوعاتی بودند که در ستون سرمقاله برخی از روزنامه‌های چهارشنبه-۱۷ خرداد- جای گرفتند.

روزنامه كيهان در ستون سرمقاله‌اش با تيتر«آدرس‌های اشتباه ریاض» نوشت:

روزنامه کیهان،‌۱۷ خرداد

حمله شدید رژیم سعودی و بعضی دیگر از دولت‌های عربی به قطر پس از آن صورت گرفت که امیر قطر در یک اظهارنظر واقع‌بینانه که کمی پس از پایان اجلاس اول و دوم خردادماه جاری در ریاض صورت گرفت، گفت: «ایران قدرتی اسلامی و منطقه‌ای است که نمی‌توان نادیده‌اش گرفت و عاقلانه نیست در برابر آن ایستاد. وی همچنین در این اظهارات برخلاف تلاش رژیم سعودی که تلاش دارد حزب‌الله را سازمانی تروریستی لقب دهد، این حزب را «یک جنبش مقاومت» و مشروع خواند. هم اینک و پس از غلیان خشم سعودی‌ها و هم‌پیمانان آن این سؤال وجود دارد که نتایج و چشم‌انداز این تنش چه می‌شود. در این خصوص گفتنی‌هایی وجود دارد:

1- رژیم سعودی از ابتدا سیاست «یکپارچه‌سازی» شبه‌جزیره و سیطره مطلق بر آن را دنبال کرده است اما در عمل شبه جزیره به هفت کشور بزرگ و کوچک تبدیل شده است. رژیم سعودی در فاصله تشکیل در سال 1310 ش تاکنون بطور مکرر درصدد برآمده تا کشورهای پیرامونی خود در شبه جزیره را به خود منضم کند اما هر بار این تلاش‌ها به دلیل وجود فاصله بسیار میان میل و توانایی به جایی نرسیده است. با پیروزی انقلاب اسلامی رژیم سعودی تلاش کرد تا انقلاب ایران را یک خطر بنیادین برای استقلال و تمامیت ارضی کشورهای عربی معرفی کرده و از این طریق لزوم حضور در مجموعه‌ای تحت سیطره سعودی را گوشزد کند. براین اساس شورای همکاری خلیج فارس حدود سه سال پس از پیروزی انقلاب اسلامی ایران شکل گرفته است اما در عمل و در طول این دوران ریاض نتوانسته است به‌رغم تلاش زیاد سازوکاری را در چارچوب این شورا پدید آورد.

با روی کار آمدن ملک سلمان بن‌عبدالعزیز و قدرت گرفتن فرزند او، رژیم سعودی اعلام کرد که دوران سیاست انفعالی عربی به پایان رسیده است. چیزی نگذشت که عربستان به یمن حمله کرد و درصدد برآمد مخالفان سیطره سعودی بر یمن را کنار بزند بر این اساس و به این بهانه و با تمسک جستن به موضوع حساس امنیت مکه و مدینه درصدد برآمد ائتلافی از کشورهای اسلامی و عربی پدید آورد و از آن برای مشروعیت‌بخشی به «سیاست سیطره ریاض بر منطقه» استفاده کند. اما این موضوع هم در عمل به جایی نرسید نه خدشه جدی به موقعیت مخالفان سعودی در یمن وارد شد و نه آن ائتلاف شکل واقعی به خود گرفت. رژیم سعودی در عین‌حال یک گام به عقب برداشت و اعلام کرد برای حفاظت از کشورهای عربی، «سازمان مشترک رزم» شبیه ناتو که می‌تواند ناتوی عربی نامیده شود پدید می‌آورد. رژیم سعودی اعلام کرد که این سازمان ترکیبی از نیروهای نظامی کشورهای غربی و عربی خواهد بود و در گام اول حدود 34 هزار نفر را دربر می‌گیرد.

2- رژیم سعودی با روی کارآمدن دونالد ترامپ، احساس دوگانه‌ای پیدا کرد از یک سو خصلت تندروانه ترامپ را زمینه‌ساز دخالت بیشتر نظامی آن در منطقه می‌دانست و از آن استقبال کرد و از سوی دیگر سیاست «بازگشت به خانه» که ترامپ در ضمن شعارهای انتخاباتی خود مطرح کرده بود را یک زنگ خطر مهم به حساب آورد. محمد بن سلمان با استفاده از ظرفیت کارشناسی رژیم صهیونیستی درصدد برآمد پلی میان خصلت تندروانه ترامپ و سیاست بازگشت به آمریکای او پدید آورد بر این اساس محمد بن سلمان و عادل الجبیر وزرای دفاع و خارجه سعودی ترامپ را متقاعد کردند که اولین سفر خارجی خود را در ریاض تعیین کنند. سفر ترامپ به ریاض در روزهای اول و دوم خرداد ماه جاری برگزار شد و رژیم سعودی بیش از 50 کشور اسلامی را به ریاض فرا خواند تا نمایشی از اقتدار و موقعیت خود در منطقه و میان کشورهای اسلامی را به ترامپ نشان دهد و او را به این نتیجه برساند که با کشوری مقتدر و بسیار پولدار مواجه است و می‌تواند روی موقعیت اجرای سیاست مشترک با این رژیم حساب باز کند. بر این اساس عربستان علاوه بر آنکه قول کمک‌های بلاعوض به کشورهای اسلامی شرکت کننده در اجلاس ریاض داده بود، سفره‌ای از قراردادهای چرب و گرم روی رئیس‌جمهور جدید و بی‌تجربه آمریکا گشود. قراردادهای نظامی و غیرنظامی که حجم آن را تا 400 میلیارد دلار ذکر کرده‌اند.

رژیم سعودی گمان می‌کرد با این شوی اقتداری که به راه انداخته است کار تمام است ولی هنوز دو روز از پایان اجلاس نگذشته بود که صداهایی از اطراف بلند شد. صدایی از قطر، صدایی از عمان، صدایی از کویت، صدایی از پاکستان، صدایی از ترکیه و... چنین صداهایی در واقع پوچ بودن تصوراتی که محمد بن سلمان در مورد قدرت کشورش داشت را برملا نمود. عربستان در این اجلاس مدعی شده بود که شکل‌گیری هم‌پیمان عربی اسلامی حول محور ریاض می‌تواند ریشه‌های نفوذ دلهره‌آور ایران در منطقه را بسوزاند و برای همیشه به نفوذ ایران در منطقه خاتمه دهد اما هم اینک به ناچار با یک کشور کوچک عربی درگیر شده و صحنه منطقه عربی را به موافق و مخالف رژیم سعودی تبدیل کرده است.

3- رفتار دو دولت عربی یعنی اردن و کویت که در طول دوران استقلال، نزدیکترین رابطه را با دولت عربستان داشته‌اند وضع سعودی را پیچیده‌تر کرده است.

هم‌اینک عبدالله ثانی و صباح‌الاحمد مشغول رایزنی برای خواباندن دعوا بین سعودی و قطر هستند و حال اینکه این دو علی‌الاصول باید پای کار سعودی باشند نه اینکه در میانه دعوی میانجی‌گری را داشته باشند. رفتار دولت ترکیه هم در این موضوع برای ملک‌سلمان تلخ به حساب می‌آید ترکیه در این منازعه رفتاری در حد فاصل میانجی‌گر و هم‌پیمان قطر به نمایش گذاشته است و حال آنکه از نظر سعودی قراردادهای پرجاذبه پیشین باید ترکیه را کنار سعودی و در مقابل قطر قرار می‌داد اما ترکیه که از نظر سیاست، قطر را مهمترین هم‌پیمان سیاسی خود در منطقه جنوب خلیج فارس می‌داند اینگونه فکر نمی‌کند. در واقع برخلاف انتظار آل‌سعود، سرکه انگبین صفرا فزوده است!

4- رژیم سعودی در روزهای اول ماجرا عزم خود را برای تغییر در دوحه جزم کرده بود. کودتا و اشغال نظامی دو گزینه پیش‌روی ریاض بود. اما گویا اساساً در طیف سیاسی و نظامی قطر، جای پای دوستداران ریاض محکم نیست و از این رو گزینه کودتا جایگاهی ندارد و اما گزینه دوم هم نیازمند وجود همراهی عربی با رژیم سعودی است و از سوی دیگر در شرایطی که عربستان به نام اسلام و امت عرب، درگیر جنگ علیه مظلومان یمن است نمی‌تواند به یک کشور عرب دیگر حمله کند. ریاض البته در تبلیغات گسترده خود تلاش کرده است تا قطر را متهم به اقداماتی علیه عربستان کرده و نیز وجهه‌ای تروریستی را از آن به نمایش بگذارد اما اگرچه دامن قطر از آنچه به او نسبت داده می‌شود، پاک نیست اما در همه آنچه ریاض به دوحه نسبت می‌دهد دربار آل‌سعود دستی آلوده‌تر دارد و از این رو کسی از ملک‌سلمان نمی‌پذیرد که برای دفع تروریزم با قطر گلاویز شده است با این وصف سعودی در نهایت ناچار است به گفت‌وگوهای مبتنی بر کاهش تنش تن دهد و به اعمال محدودیت‌های اقتصادی قطر چشم بدوزد.

5- در حین درگیری تبلیغاتی سعودی با قطر گاه و بیگاه نام ایران هم مطرح شده است مقامات و رسانه‌های سعودی دولت قطر را متهم می‌کنند که با یک مقام نظامی ایران در عراق برای بر هم زدن اوضاع امنیتی عربستان دیدار کرده و به توافقات محرمانه‌ای دست یافته است. اما واقعیت این است که عربستان در حالی که نتوانسته است از قدرت انصارالله یمن بکاهد، بحران امنیتی سوریه با محوریت ایران در حال حل و فصل شدن است و همه خبرها از قطعی بودن موفقیت ایران در به سامان رساندن سوریه حکایت می‌کند. این موضوع در واقع نه تنها اقتدار رژیم سعودی که در طول این دوران مهمترین زاغه مهماتی تروریست‌ها بوده است را برهم می‌زند بلکه موقعیت تازه‌ای را در اختیار ایران برای حل هر پرونده امنیتی و سیاسی در منطقه قرار می‌دهد. مسلماً از فردای سامان یافتن سوریه گرایش به روی آوردن به ایران برای حل مشکلات امنیتی در سطح جهان اسلام افزایش می‌یابد.

بر این اساس درگیر شدن با قطر در واقع مجازات متحدان فردای ایران است متحدان فردایی که از جبهه آمریکایی- سعودی کاسته خواهند شد. در واقع آنچه این روزها در منطقه و در گرماگرم مسایل تند سیاسی مشاهده می‌کنیم، نسخه‌ای از وضعیت فردای آل‌سعود در منطقه است. هم‌اینک داعش و النصره و ده‌ها گروه تروریستی دیگری که با پول عربستان، قطر و... پدید آمده‌اند در حال محو شدن هستند و در سایه مبارزه برای محو این گروه‌های مزدور انواعی از سپاه پاسداران در سرزمین‌های مورد تعرض این گروه‌ها سر برآورده‌اند که دست‌هایی پاک و نیاتی الهی دارند، انصارالله، حشدالشعبی و چندین گروه دیگر که مردم آنان را فرشتگان نجات خویش به حساب می‌آورند. این موضوع سعودی را به شدت نگران کرده و در این معرکه با چنگ انداختن بر صورت همراه پیشین خود تلاش می‌کنند تا سنگر‌های خود در مقابل انقلاب ایران را نگه دارد هر چند دیواره‌های آن به شدت نحیف شده باشد.

  • بحران منطقه، دیپلماسی ایران

دیاکو حسینی کارشناس مسائل استراتژیک در ستون سرمقاله روزنامه ايران نوشت:

روزنامه ایران،‌۱۷ خرداد

تصمیم غیرمنتظره عربستان سعودی، مصر، بحرین و امارات متحده عربی در قطع ارتباطات سیاسی و اقتصادی با قطر، گام نادرست دیگری در به نابودی کشاندن نظم منطقه‌ای نیم‌بندی بود که می‌توانست تنها تکیه‌گاه بازسازی یک نظم منطقه‌ای کارآمدتر توأم با حفظ صلح و آرامش در سراسر آسیای غربی باشد. در سال‌های گذشته جمهوری اسلامی ایران در یک برخورد مشابه شاهد قطع شدن روابط دیپلماتیک خود با شماری از کشورها به رهبری عربستان سعودی بود. در همان زمان به اثبات رسید که این شیوه مواجهه غیراصولی نمی‌تواند راهگشای اختلافات میان کشورهای منطقه بویژه در شرایطی باشد که همکاری میان دولت‌ها به منظور غلبه بر ناملایمات ضروری است. در این زمان نیز قطع ارتباط کشورهای مزبور با قطر هرچه که باشد، نمی‌تواند مسیر متقاعدکننده‌ای را پیش روی امنیت و ثبات در منطقه ترسیم کند. جمهوری اسلامی ایران با ابراز نگرانی نسبت به این اقدام، مخالفت اصولی خود را با به کار بستن انواع تحریم‌های اقتصادی و سیاسی اعلام کرد و نشان داد که در میدان عمل راهی جز گفت‌وگو حتی میان کشورهایی که خود را در خصومت با ایران تعریف کرده‌اند، نمی‌شناسد. جمهوری اسلامی ایران در بیان این موضع اصولی خود تحت تأثیر سوءسابقه رفتارهای قطر در همراهی کردن با ایران‌ستیزی‌های امریکایی- اسرائیلی و عافیت‌طلبی علیه قطر یا عربستان سعودی قرار نگرفت. این بدان معنا نیست که ما نسبت به سیر صعودی تنش‌ها در مجاورت ایران بی تفاوت خواهیم ماند یا تاریخ را به فراموشی خواهیم سپرد. ما باید آماده باشیم که سیاست‌های اصولی جمهوری اسلامی ایران را با تغییر آرایش ژئوپولیتیکی در خلیج فارس تطبیق دهیم اما پیش از آن لازم است که چند نکته و حقیقت را پیرامون آنچه محیط امنیتی همه کشورهای منطقه را شکل می‌دهد، به همه دولت‌ها یادآوری کنیم.

اول؛ عربستان سعودی در نگاه نخست با این اقدام، توانایی خود را در ایجاد ائتلاف‌های منطقه‌ای در منزوی کردن کشوری که حاضر به اطاعت مطلق از ریاض نیست، به نمایش گذاشته است. اما عربستان باید این مسأله را نیز واقع‌بینانه درک کند که آنچنان قدرتمند نیست که با قطع ارتباطات سیاسی و اقتصادی دیگران را به اجابت خواسته‌های بلندپروازانه‌اش وادار کند. حتی اگر به اندازه کافی قدرتمند بود هم نمی‌توانست این واقعیت را نادیده بگیرد که پیشینه تحریم‌های سیاسی و اقتصادی نه متابعت بلکه مقاومت را تشدید کرده است و در آینده نیز چنین خواهد کرد.

به علاوه با قطع این ارتباطات، به همان اندازه خود را نیز از داشتن مراودات سیاسی و اقتصادی و همین طور امکان یافتن راه حل‌های بهتر برای اختلافات محروم کرده است.

دوم؛ قطر با زخم خوردن از عربستان سعودی باید آموخته باشد که تاکنون در مسیر نادرستی در برابر جمهوری اسلامی ایران قرار گرفته بود و اکنون فرصت یافته است که اراده اصیل جمهوری اسلامی ایران را در همکاری‌های منطقه‌ای و گفت‌وگوهای مبتنی بر منافع و احترام متقابل آزمایش کند. دوحه از همین امروز می‌تواند مطمئن باشد که بازنگری اصولی و واقع بینانه دیپلماسی این کشور در قبال ایران با استقبال تهران مواجه خواهد شد.

سوم؛ مقارن شدن تحولات اخیر منطقه با سفر دونالد ترامپ به عربستان سعودی، جهان را به این اندیشه هدایت کرده که نه تنها ایالات متحده غیرمسئولانه، مجوزهای لازم را به چالش سازی  ریاض داده بلکه با وجود هیاهوهایی تبلیغی، توانایی‌های خود در اداره منافع متفاوت متحدانش را نیز از دست داده است.  در این صورت همه کشورهای منطقه مسئولیت سنگین‌تری در برقراری صلح و آرامش و برپایی یک نظم منطقه‌ای نوین برعهده دارند که نمی‌تواند بدون خویشتنداری و از طریق دامن زدن به اختلافات، مطلق‌‌اندیشی و زیاده‌خواهی تحقق یابد.

چهارم؛ عربستان سعودی نمی‌تواند با متهم کردن قطر به حمایت از تروریسم و اقدامات صوری مانند تأسیس «مرکز مبارزه با افراطی‌گری»، جهان را به فراموش  کردن نقش ریاض در ترغیب و حمایت از خشونت و افراطی‌گری وادار کند.

پنجم؛ آن دسته از کشورهایی که به مهار جمهوری اسلامی ایران به وسیله شکل‌گیری ناتوی عربی دل بسته بودند، اکنون باید متقاعد شده باشند که این خانه را روی آب بنا کرده‌اند. با آشکار شدن بنیان‌های سست این ایده ناپخته، تنها راه باقی مانده گشودن چشم‌ها در برابر حقایق و آغاز همکاری‌های صادقانه با ایران با هدف حل و فصل اختلافات سیاسی است. ما در قدم اول به ابراز نگرانی و دعوت به خویشتنداری بسنده کردیم. به این امید که هنوز می‌توانیم صلح، ثبات و دوستی را به منطقه بازگردانیم. گام‌های بعدی ایران، متناسب با میزان دوری یا نزدیکی کشورهای منطقه به الزامات تأمین امنیت جمعی ومناسبات منطقی با تهران، تنظیم خواهد شد، کشورها، کدامیک از حقایق فوق را پذیرفته باشند.

  • مشخصه اصلي دهه ٦٠ چيست؟

روزنامه اعتماد در ستون سرمقاله‌اش نوشت:

روزنامه اعتماد، ۱۷ خرداد

سخنان مقام معظم رهبري در روز چهاردهم خرداد و در مرقد امام (ره) واجد چندين نكته مهم و كليدي بود كه پرداختن به آنها ضرورت دارد. دراین یادداشت به یکی از این موضوعات یعنی نحوه ارزيابي دهه ٦٠ پرداخته شده است. آنان كه دركي دقيق از اين دهه دارند، مي‌توانند ارزيابي و حس خود را بيان كنند، اين دهه از يك جهت يادآور مشكلات بزرگي است. جامعه و مردم ما در دهه ٦٠ با دو بحران جدي مواجه بودند، يكي تروريسم داخلي و ديگري جنگ كه در سال‌های پايانی جنگ اين دو بيش از هميشه و به صورت آشکار به يكديگر رسيدند. به تبع جنگ و بحران تروريسم، مشكلات اقتصادي و حتي روزمره مردم نيز فراوان بود. امروز به سادگي دو كلمه جنگ و تروريسم داخلي و خارجي را به كار مي‌بريم، ولي كافي است كه بدانيم طي اندك مدتي ده‌ها تن از مقامات عالي نظام ترور و شهيد شدند و اين در حالي بود كه حتي يكي از اين ترورها در يك كشور ديگر مي‌توانست كل آن دولت و حكومت را سرنگون كند. طبيعي است در واكنش به اين ترورها نيز اعدام‌هايي شكل گرفت. اعدام‌ها پاسخ به ترورها بودند و نه برعكس. اگر ٢٥ سال اخير را مرور كنيم تعداد اعدام‌هاي مربوط به اقدامات تروريستي شايد به اندازه اعدام‌هاي يك سال آن دهه هم نشود، چراكه تروريست‌ها سركوب و فراري شدند و اقدام موثری نداشتند که اعدامی هم انجام شود. بنابراين اعدام واكنش قابل انتظار آن اقدامات بود. به ويژه در شرايط جنگي كشور اين واكنش‌ها جدي‌تر است. كدام حكومت حتي حكومت‌هاي مقتدر و دموكراتيك هستند كه در برابر ترور رييس‌جمهور، نخست‌وزير، رييس دستگاه قضايي، دادستان انقلاب، ده‌ها وزير و نماينده مجلس و حتي ترورهاي كور خياباني، واكنش‌هاي خود را با شرايط عادي تنظيم كند؟ ايالات متحده پس از ١١ سپتامبر كه يك واقعه منفرد و نه ادامه‌دار بود، در سياست برخورد خود با همه تجديدنظر كرد و معلوم نبود كه اگر تجربه مشابه ايران را مي‌داشت، چگونه برخورد مي‌كردند؟

از سوي ديگر جنگ و بمباران‌هاي شهرها نيز خاطره ديگر دهه ٦٠ است. كافي است كه گفته شود بر اثر بمباران و موشكباران شهرها و مناطق كشور تعداد قابل توجهي از كودكان عقب‌مانده و معلول ذهني و جسمي به دنيا آمدند كه به دليل عوارض بمباران‌ها بر زنان حامله بود. هر لحظه صداي آژير قرمز و سفيد و رفتن به پناهگاه و بيرون آمدن از آن، قطعي برق و جيره‌بندي مواد غذايي و... بخش جدايي‌ناپذير اين دهه است. همچنین هر لحظه انتظار شنيدن خبري از جبهه و جنگ درباره عزيزاني كه در آنجا مي‌جنگيدند جزو برنامه‌های عادی بود.

ولي دهه ٦٠ رويه ديگري هم داشت. رويه‌اي سراسر اميد و ازخودگذشتگي و ايثار، براي عبور از اين دو بحران مهم. يك خانواده‌اي كه اخيرا پدرشان مرحوم شد و چند تن از اعضايش در جبهه شهيد شده بودند، در آخرين روزهاي جنگ و پس از حمله منافقين در عمليات مرصاد، به صورت خانوادگي شامل فرزندان و پدر و مادر عازم جبهه مي‌شوند و كليد ساختمان‌ را مي‌اندازند روي پشت‌بام و مي‌گويند هر كس زودتر آمد با نردبان برود كليد را بردارد! اينها نمونه‌هاي كوچكي از فضاي عمومي اين دهه است كه مردم براي حفظ دستاوردهاي تاریخی خود از همه چيزشان گذشتند؛ تا عزت نفس و اعتبار خود را حفظ كنند و كردند. دهه شصت به‌رغم تمامي ناملايماتش كه شنيدن آن براي هر ايراني امروز مي‌تواند ناراحت‌كننده باشد، ولي رويه ديگر آن كه نمايش خلاقيت و اعتماد به نفس و نيز حس همبستگي اجتماعي بود را نبايد فراموش كرد. شايد از اين نظر دهه ٦٠ در تاريخ اين ميهن نمونه منحصربه‌فرد است. همان زمان كه مردم مواد اصلي غذايي خود همچون روغن، قند و شكر و برنج و... را به صورت كوپني تهيه مي‌كردند ولي اگر جبهه‌هاي جنگ نيازمند چنين مواردي بودند در چشم به هم زدني از سوي مردم اين مواد در ده‌ها كاميون ريخته و جهت ارسال به جبهه‌ها آماده مي‌شد. همان زمان كه ترورهاي كور، نفس‌ها را در سينه‌ها حبس كرده بود چه بسيار پدران و مادراني كه نزديكان و منسوبان خود را كه با نيروهاي تروريست مرتبط بودند به ماموران معرفي مي‌كردند. آن زمان چنان بود كه اين نيروها  در خانه‌هاي تيمي با يكديگر زندگي كنند، ولي پس از آغاز ترورها فكر اين قسمت را نكرده بودند كه به دليل درخواست دولت، همه مردم تبديل به چشم و گوش‌هاي حكومت شدند و در فرصت نه‌چندان زيادي بساط تمامي خانه‌هاي تيمي گروه‌هاي تروريستي را برچيدند.

بنابراين مشخصه اصلي دهه ٦٠ را بايد در اين حضور مردمي و گذشت و ايثار غيرقابل باور آن جست‌وجو كرد و نه فقط در سختي‌ها و ناملايمات آن دوره. مشخصه اين دهه مقاومت در برابر اين بحران‌ها و ناخرسندي‌ها است و نه وجود بحران‌ها و ناملايمات. يك ملت ماهيت خود را در چنين مقاطعي بروز مي‌دهد.

  • سنا علیه ایران

کوروش احمدی . کارشناس روابط بین‌الملل در ستون سرمقاله شرق نوشت:

روزنامه شرق،۱۷ خرداد

طرحی که ٢٣ مارس گذشته از سوی ١٢ سناتور دموکرات و جمهوری‌خواه آمریکایی با عنوان «قانون مقابله با فعالیت‌های بی‌ثبات‌ساز ایران» و با هدف افزایش تحریم‌ها علیه ایران در حوزه غیرهسته‌ای در دستور کار مجلس سنا قرار گرفته بود، در آستانه تصویب این مجلس قرار دارد. هدف این مصوبه چنانچه به تصویب مجلس نمایندگان نیز برسد، اعمال تحریم‌هایی علیه ایران در ارتباط با برنامه توسعه موشک‌های بالستیک، حمایت از تروریسم، خریدوفروش سلاح‌های متعارف و نقض حقوق‌بشر خواهد بود. این طرح از حمایت قوی دو حزب برخوردار بود. حتی برخی از سناتورهای دموکرات نیز که حامی برجام بودند، در زمره موافقان و بانیان این طرح قرار داشتند. آن‌طور که برخی از سناتورهای دموکرات، مانند کاردین و منندز گفته‌اند، قصد این بوده که این طرح به نحوی تهیه شود که مانع پایبندی آمریکا به تعهداتش ذیل برجام نباشد. برخی مواردی که شامل این مصوبه می‌شوند عبارت‌اند از: تحریم‌های الزامیِ اشخاصی که به برنامه موشکی ایران کمک می‌کنند و آنان که با این اشخاص معامله می‌کنند، تسری تحریم‌های مربوط به تروریسم به سپاه پاسداران و اجرای تحریم‌های تسلیحاتی متعارف به نحو مقرر از سوی شورای امنیت و تحریم اشخاص حقیقی و حقوقی درگیر در آن.

سناتورهای دموکرات، از جمله سناتور کاردین و برخی از مقامات دولت اوباما، از جمله ریچارد نفیو و آدام زوبین، گفته‌اند که در دو مرحله تلاش‌های عمدتا موفقی را برای تعدیل طرح اولیه و جلوگیری از مغایرت آن با تعهدات آمریکا در چارچوب برجام انجام داده‌اند. سناتور کاردین مدعی است که توانسته حق تعلیق این قانون از سوی رئیس‌جمهور و واردشدن در مذاکره و توافق با ایران را که در نسخه اولیه وجود نداشته در آن وارد کند. بعد از تدوین و انتشار طرح نیز شماری از مقامات دولت اوباما، مانند ریچارد نفیو و آدام زوبین و جف پرسکات که در تدوین برجام مشارکت داشتند، برخی موارد را که مغایر برجام است، مطرح کردند و خواستار اصلاح آن شدند. مقامات دولت اوباما هشدار داده بودند که اگرچه کل طرح را ضروری نمی‌دانند، اما معتقدند برخی موارد که مشخصا مغایر با برجام است باید تعدیل یا حذف شوند. آنها هشدار داده بودند عدم اصلاح آن موجب فاصله‌افتادن بین آمریکا و متحدان اروپایی می‌شود. چندروز بعد از معرفی طرح در سنا در ٢٣ مارس، هفت نفر از مقامات سابق دولت اوباما سه تغییر در طرح را پیشنهاد کردند. اوایل ماه می، آدام زوبین در نامه‌ای به اعضای کمیته سیاست خارجی سنا دو مورد از پیشنهادات هفت کارشناس مذکور را تأیید کرد و همین دو مورد نهایتا پذیرفته و در متن جدید درج شد. در نخستین اصلاحیه در بخش چهار طرح، عبارت قبلی مبنی‌بر اعمال تحریم «علیه هر شخصی که رئیس‌جمهور تشخیص دهد که منشأ ریسک کمک عینی به برنامه موشکی ایران است»، حذف شد و به‌جای آن عبارت هر شخصی که «عالما» به برنامه مذکور یاری رساند، درج شد.

اصلاحیه بعدی موجب تغییراتی در بخش هشت طرح شد: به این شکل که متن اولیه شرطی اضافی (اضافه بر آنچه در برجام آمده) برای لغو تحریم‌های موشکی در روز انتقال Transition Day قائل شده و به رئیس‌جمهور تکلیف کرده بود که تأییدیه‌ای به کنگره ارسال کرده و در آن تأیید کند کسانی که تحت تحریم موشکی بوده‌اند، در سه ماه قبل از صدور تأییدیه، کمکی به برنامه موشکی ایران نکرده‌اند. همچنین در متن اولیه از این سخن رفته بود که اگر شخصی از لیست تحریم حذف شد، اما بعدا مجددا حمایت از برنامه موشکی ایران را از سر گرفت، رئیس‌جمهور ملزم به اعمال مجدد تحریم‌ها علیه او خواهد بود.

این بند هم که تحت عنوان تحمیل مجدد reimposition در بخش هشت آمده بود، حذف شد. تنها پیشنهادی که مورد قبول سناتورها قرار نگرفت، خودداری سنا از تعمیم تحریم‌ها علیه گروه‌های تروریستی بر سپاه پاسداران بود.

 مقامات اوباما توجه دادند که تعمیم این تحریم‌ها به سپاه، یعنی در عمل گروه تروریستی‌خواندن سپاه. به گفته مقامات نظامی، آمریکا می‌تواند برای نیروهای آمریکایی در عراق عوارضی داشته باشد. ریچارد نفیو هم بر این عقیده بود که چون سپاه در بخش بزرگی از اقتصاد ایران دست دارد، قانون جدید می‌تواند شرکت‌های خارجی را از کار با ایران منصرف کند و این مغایر برجام خواهد بود.

جف پرسکات، از مقامات سابق شورای امنیت ملی اوباما، هم می‌گوید اگرچه با دو تغییر مذکور، موارد آشکار مغایر با برجام حذف شده، اما تصویب چنین طرحی با حمایت هر دو حزب می‌تواند به دولت ترامپ که گفته مایل به تجدیدنظر در برجام است این امکان را بدهد که بدون داشتن هرگونه طرح و راهبرد یا تعامل دیپلماتیک، به تنش با ایران دامن بزند. این مصوبه سنا بسیار پیچیده است و طبعا باید قبل از هر اظهارنظر قاطعی، دقیقا مورد بررسی قرار گیرد، اما مرور اولیه طرح گویای آن است که اگر نهایتا به قانون تبدیل شود، اگرچه بسیار مضر است، اما ممکن است تغییر عمده و تعیین‌کننده‌ای در وضعیت کنونی به وجود نیاورد. تقریبا همه تحریم‌های غیرهسته‌ای پیش‌بینی‌شده در این طرح قبلا به نحوی از انحا وجود داشته‌اند؛ مثلا درخواست از رئیس‌جمهور در بخش چهار در ارتباط با تحریم‌های موشکی تفاوت ماهوی چندانی با بخش موشکی دستور اجرائی شماره ١٣٣٨٢ سال ٢٠٠٥ ندارد. همچنین قبلا در بند ٤ بخش ٣ قانون CISADA سال ٢٠١٠ نیز تحریم‌های غیرهسته‌ای علیه سپاه پیش‌بینی شده بود.

 در این بند آمده بود «به ‌خاطر دخالت سپاه در برنامه هسته‌ای ایران و تروریسم بین‌المللی و نقض حقوق‌ بشر در داخل» طیف کاملی از تحریم‌ها باید بر هر شخص، نهاد یا نماینده یا مقامی که به سپاه مربوط است اعمال شود»....  بااین‌حال می‌توان گفت که این طرح حداقل با روح برجام و از جمله با بند ٢٩ متن که در آن آمریکا و اروپا متعهد شده‌اند که «مطابق قوانین مربوطه‌شان از اتخاذ هر سیاستی که مشخصا و مستقیما باعث اثراث سوء بر عادی‌شدن تجارت و رابطه اقتصادی با ایران شود و مغایر تعهداتش مبنی‌بر عدم تضعیف برجام باشد، خودداری کنند»، مغایرت دارد.

طرحی که ٢٣ مارس گذشته از سوی ١٢ سناتور دموکرات و جمهوری‌خواه آمریکایی با عنوان «قانون مقابله با فعالیت‌های بی‌ثبات‌ساز ایران» و با هدف افزایش تحریم‌ها علیه ایران در حوزه غیرهسته‌ای در دستور کار مجلس سنا قرار گرفته بود، در آستانه تصویب این مجلس قرار دارد. هدف این مصوبه چنانچه به تصویب مجلس نمایندگان نیز برسد، اعمال تحریم‌هایی علیه ایران در ارتباط با برنامه توسعه موشک‌های بالستیک، حمایت از تروریسم، خریدوفروش سلاح‌های متعارف و نقض حقوق‌بشر خواهد بود. این طرح از حمایت قوی دو حزب برخوردار بود. حتی برخی از سناتورهای دموکرات نیز که حامی برجام بودند، در زمره موافقان و بانیان این طرح قرار داشتند. آن‌طور که برخی از سناتورهای دموکرات، مانند کاردین و منندز گفته‌اند، قصد این بوده که این طرح به نحوی تهیه شود که مانع پایبندی آمریکا به تعهداتش ذیل برجام نباشد. برخی مواردی که شامل این مصوبه می‌شوند عبارت‌اند از: تحریم‌های الزامیِ اشخاصی که به برنامه موشکی ایران کمک می‌کنند و آنان که با این اشخاص معامله می‌کنند، تسری تحریم‌های مربوط به تروریسم به سپاه پاسداران و اجرای تحریم‌های تسلیحاتی متعارف به نحو مقرر از سوی شورای امنیت و تحریم اشخاص حقیقی و حقوقی درگیر در آن. سناتورهای دموکرات، از جمله سناتور کاردین و برخی از مقامات دولت اوباما، از جمله ریچارد نفیو و آدام زوبین، گفته‌اند که در دو مرحله تلاش‌های عمدتا موفقی را برای تعدیل طرح اولیه و جلوگیری از مغایرت آن با تعهدات آمریکا در چارچوب برجام انجام داده‌اند. سناتور کاردین مدعی است که توانسته حق تعلیق این قانون از سوی رئیس‌جمهور و واردشدن در مذاکره و توافق با ایران را که در نسخه اولیه وجود نداشته در آن وارد کند.

بعد از تدوین و انتشار طرح نیز شماری از مقامات دولت اوباما، مانند ریچارد نفیو و آدام زوبین و جف پرسکات که در تدوین برجام مشارکت داشتند، برخی موارد را که مغایر برجام است، مطرح کردند و خواستار اصلاح آن شدند. مقامات دولت اوباما هشدار داده بودند که اگرچه کل طرح را ضروری نمی‌دانند، اما معتقدند برخی موارد که مشخصا مغایر با برجام است باید تعدیل یا حذف شوند. آنها هشدار داده بودند عدم اصلاح آن موجب فاصله‌افتادن بین آمریکا و متحدان اروپایی می‌شود. چندروز بعد از معرفی طرح در سنا در ٢٣ مارس، هفت نفر از مقامات سابق دولت اوباما سه تغییر در طرح را پیشنهاد کردند. اوایل ماه می، آدام زوبین در نامه‌ای به اعضای کمیته سیاست خارجی سنا دو مورد از پیشنهادات هفت کارشناس مذکور را تأیید کرد و همین دو مورد نهایتا پذیرفته و در متن جدید درج شد. در نخستین اصلاحیه در بخش چهار طرح، عبارت قبلی مبنی‌بر اعمال تحریم «علیه هر شخصی که رئیس‌جمهور تشخیص دهد که منشأ ریسک کمک عینی به برنامه موشکی ایران است»، حذف شد و به‌جای آن عبارت هر شخصی که «عالما» به برنامه مذکور یاری رساند، درج شد.

کد خبر 372419

برچسب‌ها

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha