چهارشنبه ۱ شهریور ۱۳۹۶ - ۰۶:۰۷
۰ نفر

همشهری آنلاین: کودتای ۲۸ مرداد، واقعیت رای اعتماد و ... از جمله موضوعاتی بودند که در ستون سرمقاله برخی از روزنامه‌های چهارشنبه-۱ شهریور- جای گرفتند.

سیدکامران باقری . مشاور مدیریت نوآوری  در ستون سرمقاله شرق با تيتر«سقوط آزاد نفت نزدیک است»،نوشت:

روزنامه شرق، ۱ شهریور

سال ١٨٩٨ نخستین کنفرانس بین‌المللی برنامه‌ریزی شهری در نیویورک با محوریت بزرگ‌ترین بحران زیست‌محیطی کلان‌شهرها برگزار شد. کسی در آن کنفرانس، امیدی به بهبود شرایط زیست‌محیطی شهرهای بزرگ نداشت. راهکار قابل پذیرشی هم برای خروج از بحران متصور نبود. اگر کسی گمان می‌کند در آن کنفرانس، پژوهشگران و مدیران در پی راهکاری برای رهایی از آلودگی هوا می‌گشتند، سخت در اشتباه است. ذهن انسان تمایل دارد شرایط و دانسته‌های موجود خود را به گذشته و به‌ویژه آینده تعمیم دهد و بر همان اساس تصمیم‌ بگیرد. ابتدای قرن بیستم، مهم‌ترین چالش زیست‌محیطی شهرهای بزرگ، نه ترافیک خودروها و مصرف بی‌رویه سوخت‌های فسیلی که پِهِن اسب بود.

 تنها در لندن برای جابه‌جایی افراد از حدود ٣٠٠ هزار اسب در قالب سواری مستقیم یا کشیدن کالسکه و درشکه استفاده می‌شد. هر اسب، روزانه بین هفت تا ١٧ کیلوگرم پِهِن تولید می‌کرد. این حجم فضولات، نه‌تنها کل خیابان‌ها را پر کرده بود بلکه انبوهی از پشه‌ها و حشرات را به خود جذب می‌کرد و انواع بیماری‌ها را گسترش می‌داد. این مشکل فقط مختص به لندن هم نبود. در همان سال در نیویورک با حدود صد ‌هزار اسب، وضعیتی مشابه داشتند. پیش‌بینی یک روزنامه‌ در سال ١٨٩٤ این بود که ٥٠ سال بعد، تمام خیابان‌های لندن زیر بیش از دو متر پِهِن اسب مدفون خواهد شد. در همان سال‌ها سروکله خودرو و موتور احتراق داخلی (درون‌سوز) پیدا شد.

هنری فورد، نخستین خودرو مدل تی را در سال ١٩٠٨ ساخت که ارزان، سریع و تمیز بود. فقط در چهار سال، تعداد خودروها در خیابان‌های نیویورک از تعداد اسب‌ها پیشی گرفت. در سال ١٩١٧ آخرین ارابه خیابانی که با اسب کشیده می‌شد، بازنشسته شد. این آغاز دوره نفت بود. چنین تغییر شگرفی در چنان بازه زمانی کوتاهی حتی به ذهن دانشمندان و نخبگان آن دوره هم خطور نمی‌کرد. تصور کنید تمام کسانی که در آن دوره می‌زیستند، از زمانی که چشم باز کرده بودند تنها راه‌حلشان برای جابه‌جایی، اسب بود اما توجه نداشتند استفاده از اسب از یک تابع اقتصادی تبعیت می‌کند و هر زمان که آن فرضیات اقتصادی تغییر کند، ممکن است از زندگی شهری به کلی حذف شود. نگهداری از اسب در محیط شهری هزینه‌های فراوانی داشت و هزینه‌های زیست‌محیطی آن هم روز به روز افزایش می‌یافت. بنابراین اگر گزینه دیگری می‌توانست نیاز به جابه‌جایی انسان و بار را با هزینه و دردسر کمتری برآورده کند، حتما اسب‌ها به تاخت از خیابان‌ها دور می‌شدند.

اما نسل خوگرفته به این چهارپای نجیب، نمی‌توانست این فرضیه را هضم کند. در همان دوران، درآمد بخش مهمی از مردمان شهرهای بزرگ به زندگی اسب و کسب‌وکارهای مرتبط با آن وابسته بود. این گذار ناگهانی به خودرو برای آنها آن‌قدر ناگوار بود که حتا تمایلی به تفکر درباره این تغییر احتمالی و پیامدهایش نداشتند. ماشین فورد با هزینه پایین‌تر و دردسرهای کمترِ نگهداری و تیمار، پیش از به‌خودآمدن مخالفان، به حضور اسب‌ها در کلان‌شهرهای روزگار خود پایان داد. شرایط امروز، شباهت عجیبی به آن زمان دارد. خودرو فورد مدل تی آغازگر دوره نفت شد و حالا خودرو تسلا مدل سه، تیر خلاص را بر پیشانی خودروهای احتراق داخلی و البته دوره نفت زده است. چه‌بسا نام‌گذاری این خودرو تمام‌برقی هم قرار است همان شباهت را تداعی کند. تسلا مدل سه، اولین خودرو تمام‌برقی است که معادلات اقتصادی خودروهای بنزینی و گازوئیلی را به کلی دگرگون کرده است.

خودرویی که از بسیاری از خودروهای بنزینی، پاک‌تر، ارزان‌تر، زیباتر، مدرن‌تر، پرشتاب‌تر و ایمن‌تر است. هزینه و دردسر نگهداری کمتری هم دارد. وقتی سال گذشته ایلان ماسک، مدیرعامل تسلا، از این پدیده نوظهور رونمایی و قیمت پایه فروش آن را فقط ٣٥ ‌هزار دلار اعلام کرد، بسیاری از کارشناسان در عملی‌بودن این ادعا تردید داشتند. اما پیش‌فروش گسترده ٥٠٠ ‌هزار دستگاهی (معادل هفده‌ونیم‌میلیارد دلار) این خودرو نشان داد که بازار تشنه این حضور بوده و هست. تسلا در ششم مردادماه ١٣٩٦ با تحویل نخستین سری این محصول به مشتریان، نشان داد که نه‌تنها وعده‌اش عملی بوده بلکه فصل جدیدی را در زندگی بشر گشوده است. با ورود تسلای مدل سه به بازار، چرخه عمر خودروی تمام‌برقی، وارد مرحله رشد شد. در مرحله رشد چرخه عمر محصول، دغدغه‌های عملی‌بودن ساخت و فروش محصول جدید تا اندازه زیادی کاهش می‌یابد و در مقابل، افزایش شدید تقاضا برای محصول جدید به چشم می‌آید. در این مرحله، رقبا به سرعت وارد بازی می‌شوند و میدان رقابت برای کاهش هزینه‌ها و افزایش کیفیت شلوغ می‌شود. با این پیش‌فرض، بازار باید منتظر ورود پیاپی خودروهای برقی با قیمت‌های کمتر و امکانات بیشتر باشد. خودروسازهای دیگر نجوای ورود تسلا مدل سه را با صدای بلند شنیدند. ولوو اعلام کرد از سال ٢٠١٩ (تنها دو سال دیگر) تولید خودرو بنزینی را به کلی متوقف خواهد کرد. چند روز پس از آن کنسرسیومی از ١٧ شرکت خودرویی آلمان از برنامه مشترک خود برای ساخت کارخانه بسیار بزرگ باتری‌های لیتیومی با کمک دولت آلمان پرده برداشتند تا به پشتوانه آن، ژرمن‌ها هم بتوانند شانس بقای خود را در هیاهوی حضور تسلا حفظ کنند. هیوندای کره‌ای هم در چرخشی راهبردی اعلام کرد برای عقب‌نماندن از تسلا بنا دارد تا سال ٢٠٢١ نسخه برقی جنسیس را وارد بازار کند. خودرویی که با هر نوبت شارژ می‌خواهد بیش از ٥٠٠ کیلومتر راه برود. خلاصه اینکه از ششم مرداد ماه ١٣٩٦ اقتصاد خودروهای بنزینی و گازوئیلی دچار تحولی بنیادین شد و جهان بسیار زودتر از آنچه انتظار می‌رود به سلطه این حکمران‌های آلاینده خیابان‌ها و جاده‌ها پایان می‌دهد. با حذف این خودروها و در پی آن کاهش شدید تقاضای بخش حمل‌ونقل برای نفت، اقتصاد نفت هم یکباره دچار تغییری چشمگیر می‌شود و قیمت آن سقوط آزاد را تجربه خواهد کرد.

سقوطی ابدی که صعودی در پی نخواهد داشت. این اتفاق قریب‌الوقوع، همان پایان دوره نفت است. نسل کنونی بشر از زمانی که چشم باز کرده، خودرو بنزینی دیده و برای داشتن و راندنش جنگیده است. می‌پذیرم که تصور حذف زودهنگام این خودروها برایش دشوار است. حتی سیاست‌مداران کشورهای پیشرو با احتیاط و تردید درباره پایان دوره نفت سخن می‌گویند. در کشورهای وابسته به درآمد نفتی هم تصور سقوط آزاد قیمت نفت به‌قدری دردناک است که همگان (از جمله نخبگان) ترجیح می‌دهند به این سناریو فکر نکنند. حتی مردم عادی هم اطرافشان پر از خودروهای بنزینی و کسب‌وکارهای مرتبط با آن است. الان باید از خود صادقانه بپرسیم آیا برای سقوط آزاد قیمت نفت آمادگی داریم؟ تأثیر این سقوط بر شرکت، صنعت و کشور ما چیست؟ شرکت‌ها در فردای سقوط نفت به چه توانمندی‌ها و تخصص‌هایی نیاز دارند؟ در غیاب خودروهای بنزینی کدام کسب‌وکارها زمین می‌خورند و کدام اوج می‌گیرند؟ کدام مدیر و سیاست‌مداری باید از این آینده محتوم سخن بگوید و برایش فکر و برنامه داشته باشد؟

  • واقعيت راي اعتماد به وزرا در ساختار غيرحزبي

روزنامه اعتماد در ستون سرمقاله‌اش نوشت:

روزنامه اعتماد، ۱ شهریور

بسياري از كارشناسان سياسي تاكنون بارها بر اين نكته تاكيد كرده‌اند كه چرا در غياب نظام حزبي برخي از نهادهاي برآمده از دموكراسي كارايي خود را ندارد. گويي خودرويي ساخته شود كه فاقد ترمز و فرمان باشد. سرنوشت چنين خودرويي از پيش روشن است. اتفاقي كه در جريان راي اعتماد به وزراي پيشنهادي رخ داد بيش از گذشته ثابت كرد كه در غياب نظام حزبي، مجلس و عملكرد آن مي‌تواند مورد نقد جدي باشد. چرا؟ مجلس محل حضور نمايندگان سراسر كشور است. هر نماينده‌اي از مردم محل خودش راي مي‌گيرد. پس بايد مطالبات آن مردم را تامين كند. اين نه تنها وظيفه ابتدايي اوست، بلكه براي دوباره راي آوردن نيز لازم است. در عين حال روشن است كه نماينده براي تامين اين منافع و مطالبات بايد از ابزارهاي خود استفاده كند. برخي موارد پيش مي‌آيد كه يك نماينده ابزار نمايندگي را در خدمت منافع فردي خويش قرار مي‌دهد و اين بدترين حالت است. در نظام غيرحزبي هيچ كس نيست كه مسووليتي در برابر اين رفتار او بپذيرد. در حالت مفيدتر، نماينده در پي تامين منافع مردم منطقه‌اي است كه به او راي داده‌اند و ابزار نمايندگي مثل راي اعتماد دادن، تصويب و رد بودجه، طرح سوال و... را در ازاي تامين اين خواسته به كار مي‌گيرد. ولي مساله مهم اين است كه اين تصميم محلي و منطقه‌اي است و لزوما ملي نيست.

 اولويت‌هاي اقتصادي و ملي در آن لحاظ نمي‌شود. برخي نمايندگان زرنگ و شايد هم خودمحور هستند، لذا اجراي طرح‌هايي را براي منطقه خود از تصويب وزرا مي‌گذرانند كه به لحاظ اقتصادي و ملي مقرون به صرفه نيست. البته اين مشكل از اول انقلاب بوده است. مواردي بوده كه يك بيمارستان ١٠٠ تختخوابي در شهري ساخته شده كه عموما تخت‌هايش خالي هستند يا متخصص لازم و ساير امكانات يك بيمارستان در اين ابعاد را ندارد. به همين دليل اين كار نوعي اتلاف منابع محدود اقتصادي كشور است. يا ديده شده كه  ايجاد مجتمع‌هاي فولادي و پتروشيمي خيلي مد شده است و هر شهري درصدد ساخت چنين كارخانجاتي است. در حالي كه اين مجتمع‌ها در اندازه‌هاي كوچك اصلا مقرون به صرفه نيستند. يا مصرف بالايي از آب دارند كه در مناطق خشك و كم‌آب نبايد ساخته شوند. در چنين شرايطي، نمايندگاني كه ملي فكر مي‌كنند و در اين چارچوب راي مي‌دهند، سرشان بي‌كلاه مي‌ماند، زيرا رفتار نمايندگان فردي و منطقه‌اي و محلي تعيين‌كننده سرنوشت وزرا و طرح‌ها است. در بهترين حالت اين رفتار در پي تامين منافع استاني و نه ملي است. اين عارضه موجب مي‌شود كه تخصيص منابع و تصويب طرح‌ها خارج از چارچوب‌ها و ضوابط كارشناسي و علمي انجام شود. ممكن است كه يك منطقه يا شهر خاص از اين وضع بهره‌مند شوند، ولي چون كل كشور ضرر مي‌كند، در نهايت همه مناطق كشور نيز متضرر مي‌شوند. در يك نظام حزبي كامل، احزاب در پي اجراي طرح‌ها و برنامه‌هاي ملي هستند. هر طرح و برنامه منطقه‌اي در ذيل طرح ملي آنان اجرا خواهد شد. در چنين نظامي نماينده بيش از اينكه نماينده يك منطقه باشد، نماينده كشور است و تضمين اين تعهد نمايندگي از طريق عضويت در يك حزب سراسري و ملي است. تصميمات اساسي بيشتر در حزب گرفته مي‌شود و برايند آن تصميم در مجلس اجرايي مي‌شود. راي اعتماد به وزرا درون حزب يا حداقل با يك تصميم حزبي انجام مي‌شود و نه از طريق تعاملات فردي ميان وزرا با تك‌تك نمايندگان. وزرا بايد در برابر اكثريت حزبي پاسخگوي ايده‌هاي ملي و كلان باشند. نيازي ندارند براي كسب راي به اين و آن نماينده مراجعه و وعده كشيدن فلان راه يا ساختن فلان بنا، يا احداث فلان فرودگاه، يا خط لوله، يا كارخانه پتروشيمي و فولاد و... را بدهند. در راي اعتماد اخير اين فرآيند تشديد شد. اسنادي هم از توافق‌هايي از تعهدات وزرا با برخي از نمايندگان به صورت جمعي و البته استاني به بيرون درز كرد. اگر مطالبات و تامين خواسته‌ها جنبه نفع شخصي نداشته باشد، طبعا اين وظيفه نماينده است كه مطالبات مردم راي‌دهنده به خود را به ازاي دادن راي اعتماد به وزرا تامين كند.

ولي مشكل اينجاست كه اين تامين خواسته، به قيمت زيان‌هاي بيشتر براي كل كشور از جمله همان استان انجام خواهد شد.چگونه اين زيان تحميل مي‌شود؟ فرض كنيد فقط دو استان داشته باشيم. طرح الف در استان اول سوددهي ٧٠ دارد ولي در استان دوم سوددهي ١٠٠. حال اگر بر اثر لابي نمايندگان اين دو استان به هر عللي اين طرح براي استان اول تصويب شود، روشن است كه نفع استان الف ٧٠ است ولي كل كشور كه جمع دو استان باشد ٣٠ واحد زيان كرده است. اين يك نمونه انتزاعي است. اگر خوب دقت كنيم بسياري از طرح‌هاي اقتصادي كشور شامل اين مثال مي‌شوند. چرا در ايران سرمايه‌گذاري زياد است يا حداقل در گذشته زياد بوده ولي رشد اقتصادي اندك است؟ به اين دليل كه بيشتر طرح‌هاي عمراني كشور فاقد طرح توجيهي و بهره‌دهي كافي هستند و يكي از عوامل موثر بر بروز اين مشكل مهم غيرحزبي و غيرتشكيلاتي بودن نمايندگان است كه به جز منافع شخصي، حداكثر كاري كه مي‌كنند تامين منافع منطقه‌اي و محلي است، هرچند با انجام اين كار، بهره‌دهي كلي آن براي كشور اندك و حتي صفر باشد.

  • آغاز و فرجام نُرمالیزاسیون

روزنامه كيهان در ستون سرمقاله‌اش نوشت:

روزنامه کیهان، ۱ شهریور

1- میان مومنان راستین و مُلحدان لجوج‌، طیفی از آدم‌ها قرار می‌گیرند که با همه تفاوت‌ها، یک ویژگی کما بیش مشترک دارند؛ تردید و تردّد میان ایمان و کفر. مومن، اهل یقین است و ملحد، اهل انکار. اما بسیاری هستند که نومن ببعض و نکفر ببعض هستند و به همین دلیل، تردید و تحیّر در پیمودن بیراهه‌ها دامنگیرشان می‌شود. گرفتاری بشر از آنجا آغاز شد که به تعبیر امیر مومنان علیه‌السلام در خطبه اول نهج‌البلاغه «فَبَاعَ الْيَقِينَ بِشَكِّهِ وَ الْعَزِيمَةَ بِوَهْنِهِ وَ اسْتَبْدَلَ بِالْجَذَلِ وَجَلًا وَ بِالِاغْتِرَارِ نَدَماً ثُمَّ بَسَطَ اللَّهُ سُبْحَانَهُ لَهُ فِي تَوْبَتِهِ وَ لَقَّاهُ كَلِمَةَ رَحْمَتِهِ وَ وَعَدَهُ الْمَرَدَّ إِلَى جَنَّتِهِ وَ أَهْبَطَهُ إِلَى دَارِ الْبَلِيَّةِ وَ تَنَاسُلِ الذُّرِّيَّةِ . یقین را با تردید، و عزم و اراده را با سستی معامله کرد و نعمت را با ترس جایگزین ساخت و به خاطر فریب‌خوردگی، به ندامت افتاد».

2- انسان و جامعه دوراندیش، در پیمودن مسیر به سمت اهداف والا، لاجرم به حجت‌ها و نشانه‌های روشن نیاز دارد. و‌گرنه ، از سر تردید و تحیر‌، مانند گمشده‌ای در بیابان، دور خود می‌چرخد. همواره باید از خود و مدیران و سیاستمداران بپرسیم بر اساس کدام منطق حرکت می‌کنیم که به نشانه‌های روشن پشت می‌کنیم؟ مثلا با چه منطقی در حالی که مقتدای حکیم انقلاب هشدار می‌دادند به شیطان بزرگ اعتماد نکنید، برخی مدیران ما خوش‌گمانی پیشه کردند و مذاکرات، به واگذاری امتیازات نقد و دریافت وعده‌های نسیه انجامید؟

3- یا مثلا برخی سیاستمداران در انتخابات سال 1388 با کدام حجّت‌، بخشی از مردم را با دروغ تقلب به هیجان و حرکت در‌آوردند و زمینه جولان و شبیخون دشمنان ملت ما را فراهم ساختند؛ حال آنکه بهتر از هر کس می‌دانستند ادعای تقلب دروغ است و همین را (امثال خاتمی و تاج‌زاده) در محافل خصوصی نیز در گوش گفتند، بی‌آنکه با مردم صادق باشند و جلوی آن خسارت غیرقابل جبران را بگیرند؟! تحریم‌های جدید از همین فتنه کلید خورد.

4- به تازگی طیف موسوم به اصلاح‌طلب درباره سازوکار مجلس و نسبت آن با دولت، دلواپس شده‌اند؛ که مثلا چرا به فلان فرد پیشنهادی رای ندادند یا به فلان و بهمان وزیر رای دادند. به ویژه درباره فراکسیون امید و زد و بند‌های آن نگران شده‌اند. زیبا کلام می‌گوید «عملکرد فراکسیون امید ناامید‌کننده است». محمود صادقی توئیت می‌زند «یک جریان مرموز می‌خواهد مسئولیت کاستی‌های کابینه را به عهده فراکسیون امید و اصلاح‌طلبان بیندازد؛ هشیار باشیم. هدف نهایی زدن خاتمی است». پارسایی سخنگوی فراکسیون امید برخلاف واقعیت‌ها می‌گوید «مسئولیت عملکرد دولت و عمل به وعده‌ها متوجه روحانی است. اصلاح‌طلبان در چینش کابینه دخالتی نداشتند». و جواد امام مدیر بنیاد باران خاتمی در توئیتر می‌نویسد «بازهم گندم‌نماهای جو فروش لیست امید. رای عدم اعتماد بیطرف، نتیجه سلامت و پاسخ منفی به خواسته‌های آقایان(ت،و،ح،ن) در جلسه میدان آرژانتین بود»!

5- اما ازهمه عجیب تر، سخنان سعید حجاریان در گفت‌و‌گو با سایت جماران است: «مسئله این است که کفگیر روحانی به ته دیگ خورده است. (درباره عملکرد فراکسیون امید و رای یک دست به وزرا) لابد قول‌هایی به نمایندگان داده شده. واقعیت این است که همه با هم کنار آمده‌اند؛ مجلس با دولت، فراکسیون‌ها با وزرا، رئیس‌مجلس با رئیس‌جمهور، همه با هم کنار آمده‌اند. حاشیه‌های مربوط به تشکیل کابینه، رای نیاوردن بیطرف و رای آوردن جهرمی با آن همه مخالف نشان می‌دهد که در کشور ما مشکلات جدی وجود دارد».

6- «در کشور مشکلات جدی به وجود آمده است». چرا؟ فقط به خاطر رای نیاوردن یک وزیر پیشنهادی یا رای آوردن وزیری دیگر و کنار آمدن لابیست‌های دولت و مجلس با هم؟! زمانی نه چندان دور، همین آقای حجاریان (مشاور رئیس‌دولت اصلاحات و استراتژیست اصلاح‌طلبان) و نظایر وی در احزاب و مطبوعات زنجیره‌ای، تمام همت‌شان «برجام مالی» همه امور و ایجاد تقدس برای «برجامیان» در دولت و مجلس» شده بود. با برجام بر همه کج‌روی‌ها و کم‌کاری‌ها ماله کشیدند. حجاریان 11 اردیبهشت 1395 (بعد از انتخابات مجلس دهم) در تیتراول روزنامه اعتماد گفت» انتخابات، رقابت برجامیان و نابرجامیان بود. مجلس دهم دو فراکسیون دارد؛ برجامیان و نابرجامیان»! آن زمان هنوز تن امثال حجاریان داغ بود.

7- حجاریان یک سال قبل از این اظهارات (اوایل شهریور 94 - دو ماه پس از نهایی شدن برجام ) مقاله‌ای در شماره 28 ماهنامه «اندیشه پویا» نوشت با عنوان «نُرمالیزاسیون مقدمه دموکراتیزاسیون» و مدعی شد «دو سال و نیم از روی کارآمدن دولت اعتدال می‌گذرد... قصد دارم کاری را که حلقه فکری دولت باید انجام می‌داد و نداد، انجام دهم. می‌خواهم گفتمانی برای دولت اعتدال که آن را نُرمالیزاسیون (اگر می‌خواهید بسامان کردن، به قاعده کردن و به هنجار کردن هم بنامید ایراد ندارد) تعریف کنم. ما سال‌ها از دموکراتیزاسیون صحبت می‌کردیم اما پروژه دولت اعتدال، نه دموکراتیزاسیون که نرمالیزاسیون است».

8- او ادامه می‌دهد «عده‌ای مثل تروتسکی خواهان انقلاب مستمر هستند. یا مثل رژی دبره در پی انقلاب در انقلاب‌اند. حال آنکه انقلاب یک امر استثنایی است و قاعده، زندگی عادی مردم است... گفتمان اعتدال به دنبال نرمالیزاسیون و عادی‌سازی است. روحانی با گفتمان اعتدال، به دنبال «نرمال کردن قدرت» است... چه کسی تصور می‌کرد وزیر خارجه فرانسه که در مخالفت با ایران در مذاکرات از همه جلو‌تر بود سرمقاله روزنامه ایران را بنویسد؟... نُرم به معنی هنجار است و روحانی می‌خواهد امور را بهنجار کند تا دیگر ناهنجار نباشد... به هر حال نُرمالیزه کردن در ‌‌نهایت خود،‌‌ همان دموکراتیزه شدن نهاد قدرت و دولت است».

9- خب! حالا همان دولت به اصطلاح نُرمالیست، گویا کاری با مجلس به ویژه فراکسیون امید کرده که حجاریان می‌گوید « دولت و مجلس با هم کنار آمده‌اند و مشکلات جدی برای کشور به وجود آمده است». آیا نرمال کردن قدرت همین بود؟ حجاریان وقتی از مقاله وزیرخارجه سابق فرانسه در روزنامه ایران هیجان‌زده می‌شد، آیا خبر نداشت که همان فرد در سفارت کشور متبوعش در تهران ، به دولت روحانی توهین کرد و گفت « اینها آن قدر به روابط با ما احتیاج دارند که درباره برگزاری رزمایش ضدایرانی مشترک ما با آمریکا و انگلیس در خلیج‌فارس همزمان با سفر من، هیچ اعتراضی نخواهند کرد.»؟!

10- افراطیون مدعی اصلاح‌طلبی با وجود ستاندن امتیازات فراوان، بر سر مطالبه سهم بیشتر و در عین حال فرار از پاسخگویی، با دولت دعوا افتاده‌اند. آنها، هم می‌دانند «بی برنامگی» و «ناکارآمدی»، چالش مهم دولت در قبال مطالبات مشروع مردم است. و هم واقفند که خود، یکی از عوامل اصلی انحراف مسیر دولت در اعتماد به آمریکا و غرب و از دست رفتن فرصت 4 ساله دولت برای تقویت اقتصاد مقاومتی درونزا هستند؛ همچنانکه عامل عمده ناکارآمدی دولت یازدهم بوده‌اند. با این وجود، از همین حالا فاصله‌گذاری با دولت را آغاز کرده‌اند. این همان روحیه ولنگار و کاسبکارانه‌ای است که با انقلاب‌زدایی و آرمان‌زدایی (به اسم نرمال سازی) قالب کردند و حالا تصور می‌کنند رقیب‌های چیره‌دستی پیدا کرده‌اند!

11- این رویکرد اصول‌گریز و غنیمت‌طلب، زیرهر تابلوی فاقد مُسما (اصلاح‌طلب ، اصولگرا،  اعتدال‌گرا یا... ) که باشد، فاقد حُجّیت است و کشور را به سمت پیشرفت و عدالت و تمدن سازی اسلامی رهنمون نمی‌شود. پایندگی، بالندگی و پیش‌روندگی کشور با وجود همه دشمنی‌ها و کج‌روی‌ها، متوقف به کاربست فرهنگ انقلابی و روحیه ایثار است. همان که در رویکرد پاکبازانه و موفق ستارگان راهنمایی مانند شهیدان حسن تهرانی‌مقدم، مجید شهریاری، احمدی روشن، حسین همدانی و این آخری، شهید محسن حُججی جلوه کرده است. ما ناچار از توبه و بازگشت به سمت مسیر روشنی هستیم که حجت‌های بالغه انقلاب اسلامی در عمل نشان دادند. دولت و مجلس و همه دستگاه‌ها تا به این مسیر مبارک برنگردند، نخواهند توانست بر گرفتاری‌هایی مانند ناکارآمدی، ویژه‌خواری و زد‌و‌بند، رویکرد غنیمتی به قدرت، و انفعال در برابر باج‌خواهی بیگانگان غلبه کنند.

12- به تعبیر شهید علی چیت‌سازیان فرمانده اطلاعات و عملیات که از زبان رهبر انقلاب روایت شد، « اگر از سیم خاردار نفس عبور کردی، می‌توانی از سیم خاردار دشمن هم رد بشوی.(حرف یک رزمنده است) اگر از سیم خاردار می‌خواهی رد بشوی، اول باید از سیم خاردار نفست عبور کنی. وقتی گرفتار خودمان هستیم، نمی‌توانیم کاری انجام بدهیم». حرکت بر اساس نشانه‌های روشن یقینی یا از سر تردید و تحیر؛ این مهم‌ترین مسئله برای مدیران و سیاستمداران ماست. اینکه با اطمینان به صدق وعده‌های الهی و بر اساس موازین حق حرکت کنند یا مشغول دنیا طلبی و تردید و تحیر ناشی از آن باشند و به عمل زدگی مبتلا شوند.

13- رهبر معظم انقلاب در اولین روز ماه مبارک رمضان امسال فرمودند «حضرت ابراهیم، پیغمبر با آن عظمت، به خدای متعال می‌گوید می‌خواهم زنده شدن مرده‌ها را ببینم؛ خداوند متعال می‌فرماید: قالَ اَوَ لَم تُؤمِن، قالَ بَلى؛ چرا، ایمان دارم، یعنی کاملاً قبول دارم، تصدیق دارم، از ته دل قبول دارم؛ وَ لکِن لِیَطمَئِنَّ قَلبی،‌ لکن برای اینکه دیگر تلاطمی در ذهن من نباشد؛ خاطرم آرام آرام [باشد می‌خواهم ببینم]. بعد آن‌وقت خدای متعال فرمود؛ خیلی‌خب این کارها را بکن، تا به چشم خودت ببینی که خدای متعال مرده را این‌جوری زنده می‌کند. خب ما به چشم خودمان دیدیم؛ ما به چشم خودمان دیدیم که یک ملّتی با دست خالی در جنگ تحمیلی پیروز شد؛ یک ملّتی با تازه‌کار بودن در مسائل سیاسی و بین‌المللی، بر توطئه‌های دشمنان پیروز شد؛... آیا فائق آمدن بر تمام قدرت‌های دنیا در زمان جنگ تحمیلی برای اطمینان و آرامش کافی نیست؟».

14- غیر از حضرت ابراهیم، حواریون حضرت عیسی (ع) نیز برای اطمینان قلب خواستار معجزه شدند، هر چند که بعضی از آنها (مانند یهودا) با وجود مشاهده معجزه، بازهم به انحراف رفتند. قرآن کریم در آیات 112 تا 115 سوره مائده، بعد از بیان ماجرای درخواست معجزه از سوی حواریون می‌فرماید؛ «خداوند گفت من آن (مائده معجزه آسای آسمانی) را بر شما فرو خواهم فرستاد و هر كس از شما پس از آن انكار ورزد، او را چنان عذابى كنم كه هيچ يك از جهانيان را آن گونه عذاب نكرده باشم». این گونه نیست که قبل و بعد از اقامه حجت‌ها و برهان‌های قاطع الهی، شرائط برای مدعیان ایمان یکی باشد و بدون مواخذه، بتوانند مانند قبل از این اقامه حجت عمل کنند. اصرار بر پیمودن بیراهه در چنین شرائطی، موجب محرومیت و لعنت الهی است. ما در تاریخ انقلاب خود با وجود معجزات بسیار، پیدا شدن یهودا‌های پیمان شکن و نگون بخت را هم دیدیم که چگونه دچار ارتداد معرفتی و سیاسی شدند و تا تباهی مطلق پیش رفتند.

15- صرف نظر از تقسیم بندی‌های مصنوعی چپ و راست و اصلاح‌طلب و اصولگرا و... باید گفت که شاهدان شهیدی مانند محسن حججی 26 ساله، به واسطه پشت پا زدن به شیرین‌ترین حلال‌های زندگی، حجت را بر همه به ویژه صاحب منصبان تمام کرده‌اند. اکنون صف بندی سیاسی واقعی و مهم، میان ایثارگران و مستاثران (همه چیز را برای خود خواهان) است. و هر کس با وجود حجت‌های غیرقابل انکار، جبهه مستاثرین را برگزیند، بی‌تردید ملعون و محروم درگاه الهی خواهد شد. نمی‌شود صاحب منصب بود و با یک توئیت یا پیام برای شهدا، ماجرا را برگزار کرد و به روزمرگی تردید و تردّد میان حق و باطل بازگشت. هم مردم موظفند پافشاری بر آرمان‌ها را مطالبه کنند و هم مسئولان باید بدانند که حرکت جز در مسیر آرمان‌ها، موجب نابودی و اسقاط خود آنان خواهد شد.

  • زمان وقوع كودتاي 28 مرداد!

روزنامه رسالت در ستون سرمقاله‌اش نوشت:

روزنامه رسالت،‌۱ شهریور

 

اين روزها بحث كودتاي 28 مرداد سال 1332 مطرح است. اينكه اين كودتا در همين تاريخ رخ داده يا تاريخي ديگر دارد، سخن اين مقال است. ملت ايران براي ملي شدن صنعت نفت پنجه در پنجه انگليس جنايتكار و چپاولگر انداخت. دو رجل سياسي در رأس نهضت ملي شدن صنعت نفت ظاهر شدند كه در تاريخ، نام ‌آنها ماندگار است. مصدق و كاشاني طرح ملي شدن صنعت نفت را در مجلس شانزدهم و نيز ميان افكار عمومي جامعه انقلابي آن روز در 29 اسفند سال 1329 در 8 ماده به تصويب رساندند. رزم‌آرا كه سد راه ملي شدن صنعت نفت بود، با اعدام انقلابي توسط فدائيان اسلام به درك واصل شد. قانون ملي شدن صنعت نفت تصويب شد و حالا بايد اجرا مي شد. همه نگاه‌ ها به سوي مصدق رفت، لذا مجلس در 12 ارديبهشت 1330 رأي به نخست‌وزيري مصدق داد. مصدق اجراي ملي شدن صنعت نفت را در رأس برنامه خود قرار داد. ملي شدن صنعت نفت در دوره شانزدهم مجلس با گفتگوها و فراز و فرودهاي آن پي گيري شد. تا اينكه مجلس شانزدهم در بهمن سال 1330 پايان يافت. مجلس هفدهم علي رغم كارشكني‌ هاي دربار، بالأخره در 7 ارديبهشت 1331 افتتاح شد. دربار براي انتخاب مجدد مصدق به نخست‌وزيري، سنگ اندازي‌ مي‌كرد. مصدق طبق سنت پارلماني استعفا داد تا مجلس جديد آزادانه در مورد انتصاب نخست‌وزير اقدام كند. سنا و مجلس شوراي ملي توافق كرده بودند او مجدداً نخست‌وزير شود. مجلس رأي تمايل خود را نشان داد اما سنا رأي نهايي خود را به نظر شاه واگذار كرد. به هر ترتيب فرمان نخست‌ وزيري او 19 تير ماه صادر و مأمور به تشكيل كابينه شد. اما مصدق تقاضاي اختياراتي نمود كه ظرف 6 ماه قوانيني را در امور مالي، اقتصادي، پولي، بانكي و استخدامي تصويب و به مورد اجرا گذارد.

 

اين اولين بي‌مهري مصدق به مجلس به معناي تعطيل كردن آن بود.

مصدق به ملاقات با شاه رفت و پس از سه ساعت مذاكره استعفا داد. همه جا بحث معرفي و شكل‌گيري كابينه بود. كاشف به عمل آمد مصدق

مي خواست شاه با در اختيار گذاشتن وزارت جنگ به وي موافقت كند كه نكرد، لذا استعفا داد. اين استعفا در حالي بود كه او با هيچ يك از رهبران نهضت از جمله آيت الله كاشاني و سران جبهه ملي مشورت نكرد. شاه هم بلافاصله استعفا را پذيرفت و قوام السلطنه را به جاي او به مجلس معرفي كرد.

آيت الله كاشاني علي رغم بي ‌مهري مصدق، مردانه به ميدان آمد و شاه را تهديد كرد اگر مصدق بازنگردد انقلاب را متوجه دربار خواهد كرد.

آيت الله كاشاني تهديد به بازداشت شد و مجلس هم در معرض انحلال قرار گرفت. بدين ترتيب بود كه قيام تاريخي 30 تير شكل گرفت.

دربار در برابر قيام مردم و فرمان تاريخي آيت الله كاشاني تسليم شد. مردم اداره تهران را به عهده گرفتند و ارتش به پادگان‌ها برگشت و قوام سرنگون شد. همان شب پيروزي، رأي دادگاه لاهه به نفع ايران صادر شد و خوشحالي مردم را مضاعف كرد. مجلس قيام 30 تير را قيام مقدس ملي ناميد و احمد قوام را به علت كشتار مردم و قيام مسلحانه عليه ملت، مفسد في‌الارض شناخت و دارايي ‌هاي او را مصادره كرد و كميسيوني براي تعقيب مسببين جنايت 30 تير تشكيل شد.

مصدق به قدرت بازگشت. آن هم با هزينه ‌اي در اندازه يك انقلاب!

مصدق مصوبه مجلس را در مورد  تعقيب جنايتكاران كشتار مردم در 30 تير اجرا نكرد، قوام را مورد تعقيب قرار نداد. انتصابات او نگران كننده بود. او كابينه‌اش را تشكيل داد. وزارت جنگ را به خود اختصاص داد و كفالت آن را به سرلشكر وثوق سپرد كه با شگفتي انقلابيون روبه‌رو شد. سرلشكر وثوق فرمانده ژاندارمري قوام و از مشاورين نزديك او در جريان 30 تير بود. مصدق وي را جانشين خود در وزارت جنگ قرار داد. هم او بود كه در كابينه زاهدي در همين سمت حفظ شد.

وي رضا فلاح جاسوس انگليس را به شركت ملي نفت به همراه سهام السلطان بيات مسلط كرد، با آنكه اسناد جاسوسي رضا فلاح را در سفر به شوراي امنيت سازمان ملل ارائه داده بود. رضا فلاح همان كسي بود كه پس از كودتا در سمت قائم مقام مدير عامل شركت ملي نفت منصوب شد.

انتصابات مصدق صداي همه را درآورد. او به نصايح مشفقانه آيت الله كاشاني گوش نكرد و از وي خواست در كار او دخالت نكند! او از تعقيب معمولي قوام هم سر باز زد. مصدق اختيارات 6 ماهه از مجلس گرفت. اين كار، او را در رسيدن به قدرت مطلقه قانع نكرد و در يك رفراندوم قلابي، مجلس را كه حامي او بود منحل كرد!

رهبران فدائيان اسلام كه با قيام خود و اعدام انقلابي سران رژيم گذشته از جمله رزم‌آرا، راه را براي ملي شدن صنعت نفت هموار كردند، در دوران حكومت يكساله مصدق در دوره دوم نخست‌ وزيري ‌اش در زندان به سر مي بردند اما عاملان كشتار مردم در قيام 30 تير آزاد بودند و حتي به سمت ‌هاي نظامي و امنيتي گمارده شده بودند! طرفداران مصدق در اهانت به ساحت رهبر نهضت ملي شدن نفت يعني آيت الله كاشاني چيزي فروگذار نكردند و تا قطع رابطه مصدق با كاشاني پيش رفتند. او مجلس را كه نماد مردم ‌سالاري و پايگاه بسيج مردم بود منحل كرد. در ذهن مصدق چه مي گذشت؟ او در چه مسيري گام برمي داشت كه لحظه به لحظه به سقوط نزديك مي شد و اين سقوط را خود، كارگرداني مي كرد؟

اختلافات با كاشاني را تا آنجا مديريت كردند كه توده اي ‌ها به همراه جبهه ضد ملي، شعار «كاشاني جاسوس است، مصدق پيروز است» را از راديو پخش كردند. روزنامه‌ هاي زنجيره ‌اي خروش، چلنگر، توفيق، حكيم باشي، نيروي سوم، جبهه آزادي، پرخاش، شورش و... در سايه حمايت از مصدق، عليه آيت الله كاشاني لجن پراكني مي‌كردند. شاه از فرصت انحلال مجلس استفاده كرد و مصدق را در 25 مرداد 32 از نخست وزيري عزل كرد. او هم فرمان عزل را پذيرفت و فرمان عزلش را به شاه، رسيد داد.

روز 27 مرداد آيت الله كاشاني با همه بي‌ مهري‌ ها، مصدق را از كودتا باخبر كرد اما او با بي ‌اعتنايي به كاشاني نوشت؛ مستظهر به پشتيباني ملت است.

كودتا صورت گرفت. مصدق نه فراخواني در راديو عليه كودتا انجام داد و نه در حالي كه وزير جنگ بود، از قدرت خود براي مقابله با كودتا استفاده كرد. معلوم نبود اصرار او براي به دست گرفتن اختيارات وزارت جنگ براي چه بود؟! اگر او نمي خواست براي مقابله با كودتا از اختيارات نظامي خود استفاده كند براي چه اصلاً آن را از شاه طلب مي كرد؟ او قبلاً دست رد به سينه كاشاني و ديگر رهبران ملي از جمله فدائيان اسلام زده بود. از مردم هم نخواست به كمك او بيايند. سه روز قبل از كودتا هم عزل خود را  توسط شاه پذيرفته بود. مورخان بايد با واكاوي اين حوادث شگفت انگيز مشخص كنند كودتا عليه چه كسي صورت گرفت؟ آن هم از چه تاريخي؟ توسط چه كسي؟ با كمك كدام دولت خارجي؟ واقعيت اين است كه كودتا عليه كاشاني انجام شد!

اين كودتا براي سرنگوني نهضت بود. كمااينكه در مشروطه هم كودتا صورت گرفت. عليه چه كسي؟ عليه شيخ فضل‌الله نوري! وقتي شيخ را در وسط ميدان توپخانه تهران به داركشيدند، فاتحه نهضت مشروطه را خواندند.

بايد پذيرفت نهضت‌ هاي يكصد سال اخير در  ايران يك نسخه اصلي داشته، يك نسخه بدلي. نسخه اصلي نهضت مشروطه حركت شهيد شيخ فضل الله نوري بود نه جماعت فرنگ رفته كه در حياط سفارت انگليس براي مشروطه متحصن شده بودند. حركت و نسخه اصلي نهضت ملي، آيت ‌الله كاشاني بود نه حركت و نسخه بدلي مصدق! اينكه اسناد واقعي كودتاي 28 مرداد هنوز از سوي دولت انگليس و آمريكا کامل منتشر نشده، همين است كه مورخان در خماري تشخيص و تحليل نهضت ملي شدن نفت بمانند و نتوانند مستند حرف بزنند.

اما قول و فعل و تقرير مصدق، چه قبل از ملي شدن و چه بعد از ملي شدن نفت به ويژه بعد از 30 تير نشان داد ما از همان سوراخي گزيده شديم كه در نهضت مشروطه آسيب ديديم. شگفتي كودتاي 28 مرداد اين است؛ كسي كه خود مقدمات كودتا و بركناري خود را فراهم كرد قهرمان ملي شود و قهرمان اصلي نهضت ملي شدن نفت، بي‌آبرو شده و زير تيغ تهمت تبهكاران سياسي و مخالفان نهضت همچنان باقي بماند.

حقايق تاريخ معاصر را بي حب و بغض تنها بر اساس فعل و قول و تقرير رهبران مي توان ادراك كرد. تحليل عقلاني حوادث مشروطه و نهضت ملي را مي توان در نسخه‌ هاي اعمال شده در نهضت اسلامي امام خميني (ره) ديد. ظهور بني صدر خائن دست در دست منافقين و سلطنت‌ طلب‌ ها و كمونيست‌ ها و سرويس ‌هاي جاسوسي آمريكا و انگليس و بازي ‌اي كه مي‌خواستند مانند مشروطه و نهضت ملي تكرار كنند، يك شاهد زنده است، اما بازي آنها نگرفت. امام (ره) در اوج قدرت و هوشمندي سياسي اين توطئه را خنثي كرد. جالب اينجاست  جماعت ليبرال و منافق که در فتنه بني صدر به ميدان مبارزه با امام و انقلاب آمده بودند، با برند مصدق و عکس او در تحرکات ضد انقلابي ظهور داشتند.

لذا اگر بخواهيم دقيق و مستند حرف بزنيم، زمان كودتاي 28 مرداد در همان تاريخ که اعلام شد، نيست، بلكه از فرداي قيام تاريخي 30 تير آغاز گرديد و مصدق در اين فاجعه به شرح آنچه كه گفته شد، نقش كليدي و مشکوکي را به عهده داشت.

کد خبر 380045

برچسب‌ها

پر بیننده‌ترین اخبار رسانه و روزنامه‌نگاری

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha