راه آب باز شد. رودي از باغ آقاي احمدي جريان يافت. سيب با رود به راه افتاد.
در ميان راه بود که پسري با پاي برهنه به سيب ضربه زد. سيب از رود بيرون افتاد. سيب زير سايهي درختي نشست. گنجشکي از لابهلاي شاخهها بيرون پريد و روي سيب فرود آمد و ناخنهايش را در تنش فروکرد.
گربهاي به گنجشک نزديک شد. گنجشک پر زد و رفت. سيب قل خورد و دوباره در آب افتاد. رود او را با خودش برد. رود كمي ايستاد تا باغ آقاي جلالي را سيراب کند. سيب نفس راحتي کشيد. به درختي رسيده بود که از آن افتاده بود. همانجا ماند و کنار درخت قد کشيد و سالها بعد درخت سيب شد.
مريم خالقي هرسيني
16ساله از تهران
تصويرگري: زينب عليسرلك
14ساله از پاكدشت
نظر شما