احمد شيرزاد . فعال سياسي اصلاحطلب در ستون سرمقاله شرق با تيتر«چرا عاشق منفيگرايي هستيم؟» نوشت:
فضاي اجتماعي ايران بسيار منفيگرا شده است و اين رفتار در بين اقشار مختلف بهشدت رونق دارد. رونق اخبار منفي در محيطهاي کاري و اداري را کاملا میتوان مشاهده کرد. در چنين فضايي شايعه بهسرعت پخش ميشود. مثال ساده آن حادثه تلخ برخورد نفتکش سانچي در درياي چين بود که روز گذشته، وزير رفاه را بهعنوان مسئول کميته ويژه بررسي حادثه به واکنش واداشت و شايعهاي کودکانه و غيرقابلتصور مبني بر اينکه محموله اين نفتکش متعلق به کرهشمالي بوده و ايالات متحده آن را با موشک مورد اصابت قرار داده است! اينکه چرا اين ميزان ذهن جامعه بدون کمترين زحمت تجزيهوتحليل يک خبر يا ادعا، آماده پذيرش آن است، حتما نيازمند واکاوي است. موضوع بعدي زلزله اخير بود که نشان داد اعتماد به نهادهاي رسمي تا چه اندازه کاهش يافته و حتي اخبار عجيبي در دو روز گذشته درباره بروز يک حادثه در کرمانشاه بر سر زبانها افتاده است و فعالشدن گسل آن منطقه را که تحليلي کاملا علمي دارد، به فعلوانفعالات ديگري ربط ميدهد. متأسفانه برخي نهادهاي رسمي اساسا حاضر به پذيرش اين واقعيت نيستند؛ چراکه اطراف مسئولان مربوطه، افرادي هستند که جز تمجيد آنان به کار ديگري نميپردازند. شايد ريشههاي عميق تاريخي در اين ماجرا بيتأثير نباشد. تحقيرهايي که صورت گرفته، نوعي نگاه منفي به نهادهاي رسمي را پديد آورده است. در ميان برخي اقشار جامعه، دولت نهادي تلقي ميشود که بهدنبال اخذ ماليات و عوارض براي سرکيسهکردن مردم است. آنان دوست دارند بنزين، آب، برق و هرآنچه را دولت عرضهکننده آن است، بهصورت رايگان دريافت کنند. توزيع مستقيم يارانه نيز اين فلسفه را تقويت کرد که دولت بهجاي مالياتگرفتن، ميتواند از ثروتهاي بيکران ايران به همه ايرانيان حقوق بدهد و آنان بيهيچ زحمتي زندگي کنند. شايد نفوذ گسترده تفکرات چپ از دوران مرحوم مصدق در ايجاد چنين باورهايي بيتأثير نباشد. چپ ايراني، چپ کارگر توليدگر نيست بلکه بيشتر از طبقات روشنفکر برخاسته که مدعي منافع کارگر بودهاند، نه خود کارگر؛ چپ مارکسيستي متوقع که در اعتراضات اخير فعالشدن و بيصبري آنان را شاهد بوديم. به نظر ميرسد نفوذ همين گرايشها باعث شده در سطح جامعه روشنفکري دفاع از يک دولت توانمند، يک ضد ارزش قلمداد شود و در سوي مقابل، ژست اعتراضي بهشدت جذاب جلوه کند. البته این در ساير کشورهاي دنيا نيز وجود دارد. در ايالات متحده کانديدايي که همه گذشتگان را دزد بنامد، ميتواند به جذب آرا اميدوار باشد. نوع تبليغات محمدباقر قاليباف در انتخابات ٩٦ و تقسيم مردم به ٩٦ درصد و چهار درصد، استفاده از همين تاکتيک مرسوم بود اما طبقه متوسط و آناني که به بيان ديدگاههاي اصلاحطلبانه و انتقادي براي نيل به توسعه در عين پرهيز از خشونتورزي معتقد هستند، چه جايگاهي در اين فضا دارند؟ به نظر ميرسد آنها نتوانستهاند طبقات اجتماعي، احزاب، تريبونها و رسانههاي مدافع اين تفکر را شکل دهند. در همين وقايع اخير اگر رسانه يا روزنامهنگاري از روشها، شعارها و درکنشدن برخي دامها که از سوي رقباي توسعه در ايران پهن شده انتقاد ميکرد، گويي کاري شرمآور انجام داده بود. شايد امروز بتوان پيامد اين مسائل را بهتر بررسي کرد؛ تصميمات اقتصادي دولت آمريکا عليه ايران را شدت بخشيد که ضرر آن بهطور مستقيم به همين طبقات محروم ميرسد. نوسازي ناوگان ايران براي ارزانترشدن و کيفيترشدن خدمات هوايي و حتي ريلي و جادهاي را با محدوديتهاي بيشتر و فرار سرمايهگذاران خارجي مواجه کرد.
فراموش نکنيم اکسير نجاتبخش همه مشکلات ما رشد و رونق بخش توليد و خدمات است که اين نيازمند سرمايهگذاري است. تا خون در رگهاي اقتصاد به گردش درنيايد، با تزريق پولهاي دولتي هيچ اتفاقي رخ نميدهد. اين نيازمند بهبود فضاي کسبوکار، سرمايهگذاري مستقيم خارجي و... است و براي اين موضوع نبايد سيبل حملات حقوقبشري اروپا و ايالات متحده باشيم. تجلي عمده منفيگرايي را ميتوان در فضاي مجازي مشاهده کرد. تحليلهايي وجود دارد که کشور را در آستانه فروپاشي اقتصادي يا معضلات حلنشدني نشان ميدهد که بخشي از آن درست و بسياري از آنها فاقد پايه و مبناي علمي و کارشناسي است. خدا نکند کسي بناي پاسخگويي به اين ادعاهاي واهي را داشته باشد؛ چنان تحقير ميشود و ناسزا ميشنود که ترجيح ميدهد به اين عرصه ورود نکند. زماني در صدر مشروطيت، پديدهاي به نام مطبوعه، روزنامه يا رسانههاي مکتوب پا به عرصه سياسي گذاشت. رسانههاي ابتداي دوره پهلوي نوعي فحشنامه بودند که به سهولت از الفاظ سخيف و رکيک استفاده ميکردند و انواع تهمتها در آنها رواج داشت. فضا بهگونهاي بود که افرادي براي خصومت با فرد ديگري، امتياز روزنامه ميگرفتند تا انواع بد و بيراه را نثار آن مخاطب خاص کنند. سالها طول کشيد تا اين ديپلماسي کلامي در سطح رسانه به فضاي امروز برسد که به جز چند روزنامه و خبرگزاري متعلق به يک طيف خاص که همچنان بيتاب آن ادبيات و توهينها هستند، ساير رسانهها آداب نقادي را فرا بگيرند. فضاي مجازي امروز ايران درست شبيه همان مطبوعات صدر مشروطه تا پهلوي است. افراد براي نقل خبر و سخنگفتن، کمتر احساس مسئوليت اخلاقي ميکنند. اين باور وجود ندارد که حتي اگر کسي مچ آنها را نميگيرد، مسئوليت شهروندي و انساني خود در قبال اخبار و تحليلها را ايفا کنند. فکر ميکنم جامعه ايران با امکاني به نام فضاي مجازي، بسيار نابالغ روبهرو شده است و اين يکي از ريشههاي رشد منفيگرايي و اخبار تيرهوتار در فضاي امروز ايران است. در سطح حاکميت، دولت و نهادهايي که مسئول رصدکردن فضاي عمومي هستند و حتي نهادهاي امنيتي، ميتوانند بهجاي نگاه صرفا امنيتي با بهرهگيري از تحليلگران حوزههاي مختلف براي ريشهيابي واقعيت اين رفتار، پيشقدم شوند و زمان را بيش از اين از دست ندهند.
- پيگيري وضعيت بازداشتيها
محمد علي وكيلي در ستون سرمقاله اعتماد نوشت:
اين روزها فصل امتحانات دانشجويان است، از اين رو تعدادي از نمايندگان مجلس در نامهاي خواستار آزادي دانشجويان به ويژه دانشجويان دختر شدند. طبق اخباري كه در اختيار نمايندگان قرار گرفته است تعداد دانشجويان باقي مانده در بازداشت زياد نيست اما بازداشت همين تعداد محدود نيز موجب نگراني خانوادههاي آنان شده است. دانشجويان دختر نيز شرايط خاصي دارند به همين دليل در نامهاي به صورت ويژه درخواست آزادي تعداد معدود دانشجويان دختر را داشتهايم. اميدواريم با دانشجويان بازداشت شده با رافت اسلامي برخورد شده و آن دسته از افراد بازداشت شده كه جرم قطعي مرتكب نشدهاند هر چه زودتر آزاد شوند.
اين نامه هرچند ضمانت اجرايي ندارد اما درخواست جمعي از نمايندگان ملت است. روزانه تعداد زيادي از خانوادههاي زندانيان به نمايندگان مجلس مراجعه كرده و خواستار پيگيري وضعيت زندانيان خود هستند به همين دليل اين نامه از باب خيرخواهي نوشته شده است. در همين راستا كميسيون امنيت ماموريت يافته است موضوع زندانيان را دنبال كند. اميدواريم حقوق افراد بازداشت شده رعايت شده و ما اتفاقاتي را كه در گذشته رخ داد در اين دوره شاهد نباشيم .
- بیخبر از گلایههای مردم؟!
روزنامه كيهان در ستون سرمقالهاش نوشت:
«اعتراضی بود، تمام شد. برخی سوءاستفاده کردند، نیروهای امنیتی به خوبی اداره کردند. الان شمای جامعهشناس، روانشناس اجتماعی و... باید تحلیل و واکاوی کنید علت اعتراضات را..»
اینها بخشی از سخنانی است که رئیسجمهور محترم در جشنواره خوارزمی و درباره اغتشاش دو هفته قبل بیان کرد و بر اساس آن میتوان نوع و سطح نگاه دکتر روحانی و برخی دولتمردان را به حوادث چند هفته قبل، اعم از مطالبات به حق مردم و نیز اقدامات آشوبطلبان (همان آدمکشهایی که رئیسجمهور از اینکه آشغال نامیده شدهاند ناراحت شده) را بررسی کرد.
1- در بخش آخر سخنان، رئیسجمهور موضوع را به جامعهشناس و روانشناس و... ارجاع داده تا علتیابی کنند. این اتفاق و ارجاع امر به کارشناس زمانی اتفاق میافتد که از علت یک رخداد بیاطلاع باشیم. آیا الان موضوع مبهم است و رئیسجمهور نمیداند مردم به چه چیزی اعتراض دارند!؟ آیا انتظار است که متخصص روانشناسی حکم به اختلال روانی معترضین بدهد!؟ آیا این فقره خیال رئیسجمهور را راحت میکند و این یقین را برای وی به وجود میآورد که همه چیز بر وفق مراد است و چند روانی و مشکل دار، اعتراضاتی کردند که آن هم تمام شد!؟
2- بیتعارف باید گفت ارجاع امر در این مقطع به کارشناسان مذکور، طفره رفتن و حاشیه رفتن و دنبال نخود سیاه فرستادن است. یعنی اینکه رئیسجمهوری داریم که در پنجمین سال ریاستش، هنوز نمیداند مشکل مردم چیست و حالا هم که به هر زور و ضربی احتمالا به فکر درد مردم افتاده، به جای از خود شروع کردن، آدرساشتباهی میدهد!
3- مناسب نیست بگوییم که ایشان میداند مشکل چیست و اقدامی نمیکند یا میداند و تجاهل میکند و برای رفع مسئولیت، موضوع را به کارشناسان ارجاع میدهد. پس خوشبینانه باید بگوئیم که رئیسجمهور اساسا هیچ اطلاعی ندارد که مردم به چه چیزی معترضند و چرا صدایشان به گلایه و انتقاد بلند شده است! چون دکتر روحانی جایگاه مهمی دارد نمیتوانیم بگوئیم از مشکلات طاقت فرسای «اقتصادی» خبر دارد اما به جای توبیخ مقامات ارشد بانکی و اقتصادی، به ناروا آدرس مطب «روانشناس» و دفتر«جامعهشناس» را میدهد! این حرفها را نمیتوان به رئیسجمهور نسبت داد. نمیتوانیم بگوئیم کارگر فلان کارخانه 10 ماه است حقوق نگرفته و شرمنده زن و بچهاش شده، رئیسجمهور هم خبر دارد، اما کاری نمیکند! نمیتوانیم بگوئیم سیل ویرانگر واردات به دست نور چشمیهای لانه کرده در کنار برخی مدیران، باعث شده هزاران کارخانه تعطیل و صدها هزار کارگر بیکار شوند و رئیسجمهور از همه اینها خبر دارد ولی کاری نمیکند! این موضوعات قلب هر انسان معمولی و شریفی را به درد میآورد و خواب راحت را از چشم آدمی که فاقد هرگونه مسئولیت اجرایی و قانونی باشد میرباید تا چه رسد به رئیسجمهوری که همه اختیارات و امکانات را در دست دارد. تا چه رسد به رئیسجمهوری که تاریخیترین همراهی قوهمقننه را در دست دارد و هر آنچه میخواهد در مجلس تصویب میشود و هرکه معرفی میکند - با هر سابقه وکارنامهای- رای میآورد.
4- با این توضیحات دیگر هیچ راهی برایمان باقی نمیماند جز اینکه بگوئیم ایشان از اوضاع و احوال اقتصادی مردم خبر ندارد. اتفاقا بخت با ما یار است و دست برقضا براساس چندین و چند شاهد و قرینه، میتوان باور کرد که رئیسجمهور از بسیاری موضوعات بیخبر است و نمیداند در مملکت و حتی اطرافش چه میگذرد! شاید کسی اعتراض کند که این توهین به رئیسجمهور است ! اما باید گفت کاملا برعکس، اثبات خلاف این امر، قطعا توهین به وی بوده و حتی موجد مسئولیت قانونی برای رئیسجمهور میشود. مثلا نمیتوانیم بگوئیم رئیسجمهور خبر داشته عدهای نورچشمی و وابسته به جان صندوقچه معلمان زحمتکش برای روز پیری و ناتوانی یعنی «صندوق ذخیره فرهنگیان» افتاده و حدود 15 هزار میلیارد تومان را غارت کردهاند! واقعا باید بگوئیم خبر داشته و کاری نکرده!؟ آیا میتوانیم بگوئیم که رئیسجمهور خبر داشته که برادرش چه میکرده اما هیچ واکنشی نشان نداده!؟ مگر میشود!؟ حالا ممکن است کسی بگوید برادر بوده و نسبتی با رئیسجمهور داشته و ممکن است بیعملی او منطقی باشد(!)اما میتوانیم بگوئیم رئیسجمهور از برادر آقای معاون اول هم خبر داشته ولی بازهم کاری نکرده!؟ یا مثلا خبر داشته که دختر وزیر سابق آموزش و پرورش مشغول واردات پوشاک به کشور است و همزمان با آن، دهها کارخانه و کارگاه تولیدی تعطیل میشده، اما سخنی نمیگفته!؟ نمیتوانیم بگوئیم رئیسجمهور از وضع معیشت مردم با خبر است اما هر گزارشی را که به او میدهند و مثلا روی آن نوشته رشد اقتصادی شش درصد، تورم 8 درصد و.. را همینطور بیتوجه به وضعیتی که از آن خبر دارد، می خواند و از اوضاع کشور تعریف میکند! اینها منطقی نیست و نباید رئیسجمهور کشور را بلاوجه به این امور متهم کرد و اتفاقا خود این بیخبریها دلیل بر خوبی رئیسجمهور است و اگر کسی تلاش کند که اینها را رد کند، درصدد لکه دار کردن دامن ایشان است.
5- اما شاید بازهم برای کسی این پرسش پیش بیاید که چرا رئیسجمهور نباید از این امور با خبر باشد!؟ این اتفاقات و این نمونههای تکاندهنده (که میتوانید چندبرابر مهمتر و وسیعتر آن را با خود مرور کنید) چیزی نیست که چنین مقامی از آن بیخبر باشد، پس چرا چنین است!؟ راز این موضوع را طبیعتا شخص رئیسجمهور میتواند بر ملا کند، با این حال باز هم قرینهها و نشانههایی، ما را به دلایل این بیخبری رهنمون میکند. مثلا، همین چند روز پیش، عبدالله ناصری مشاور رئیسدولت اصلاحات و از یاران دکتر روحانی درباره شیوه و سبک کاری رئیسجمهور سخنان جالبی گفت: «روحانی در مقایسه با همه روسایجمهور پیشین، وقتی برای دولت نمیگذارد...میگویند او از ساعت ۹:۳۰ صبح تا ۱۹ سر کار است! این را تردید ندارم و یکی از اعتراضات و انتقاداتی است که دوستان روحانی به او دارند... ناطقنوری در همین زمینه به روحانی اعتراض کرده و گفته؛ من که الان فقط یک حوزه علمیه در لواسان دارم از ساعت ۶:۳۰ صبح آنجا حاضر میشوم و شما باید کمی زودتر بروید و به سخن وزرایتان گوش کنید... رئیسجمهور حوزههای کلیدی کشور را شوخی گرفته است...او به دلیل روحیهاش مشورتپذیر نیست... روحانی در حوزه اقتصادی موفق عمل نکرد و حوزه اقتصادی دولت بسیار بههم ریخته است.»
ملاحظه میفرمایید که بیخبری از امور مهم کشور در چنین شرایطی تقریبا طبیعی است و نباید به رئیسجمهوری با این ساعت کاری خرده گرفت که چرا از چیزی خبر نداری!؟ خب واقعیت این است که فرصتها محدود است و با یکی دو دیدار و گعده و ...، ساعت کاری به پایان میرسد و طبیعی است که اخبار تلخ و نارسایی و... هم در چنین فرصتهای کوتاهی قابل طرح نیست. البته این تنها علامت بیخبری نیست. یک علامت دیگر بیخبری، همین اظهاراتی بود که در ابتدای این نوشتار خواندید؛ «اعتراضی بود، تمام شد»! در اینکه آشوب جماعتی از اراذل و اوباش و قاتلین مردم بیگناه(مزدوران دشمن) تمام شده و خود مردم بساط آن را با بصیرت جمع کردند که شکی نیست. اما مگر مسئله تنها آن بود و اگر فقط آن نبود، دقیقا چه چیز تمام شد!؟ بیکاری و رکود تمام شد؟ حقوقهای معوق پرداخت شد!؟کارخانهها به راه افتاد و واردات متوقف شد!؟ اشتغال برای زنان و مردان بیکار درست شد!؟ مشکلات مردم و اسباب گلایههای بحق آنها که همه و همه سرجایشان هستند، پس رئیسجمهور محترم از تمام شدن چه چیزی میگوید!؟ این هم گویای بیاطلاعی از اوضاع بیرون از چهاردیواری دفتر کار است.
6- اکنون که چنین است، چارهای نیست جز اینکه مشکلات را بهنحوی به گوش ایشان برسانیم. اما بازهم برخی معتقدند که بیان این حرفها موجب تکدرخاطر رئیسجمهور محترم شده و لذا ممکن است با اتهاماتی همچون سیاهنمایی، تلاش برای ایجاد نا امیدی در مردم، تلاش برای ایجاد دوقطبی در جامعه و ... نواخته شویم و بعد از آنکه القابی همچون بیسواد، کاسب تحریم، بزدل و... دریافت کردیم، به جهنم حواله داده شده و البته با شکایات متعددی در دادگاه هم مواجه میشویم! این عده برای اثبات ادعای خود، به دهها پرونده منتقدین در دادگاه اشاره میکنند که حتی باعث محکومیت سازنده فیلم تبلیغاتی شخص رئیسجمهور (منتقد بعدی) هم شده است! اما به نظر میرسد اینها هم تهمتهایی ناروا به رئیسجمهور باشد! چرا که ایشان همین چند روز قبل مصرانه از همه خواستند که ادب داشته باشند و با ادب با مردم سخن بگویند. بنابراین از چنین شخصی جز نزاکت و ادب برنمیآید و چنان سخنانی و بالاتر از آن، تهدید به داغ و درفش و شکایت و زندان و دادگاه از ساحت او به دور است!
7- با این همه، حالا که آن احتمالات مطرح شده، منطق هم حکم میکند جانب احتیاط را از دست نداده، به جای همه آنچه باید به رئیسجمهور بگوییم و به جای جستوجو درباره علت مشکل و ارجاع مردم به روانشناس و جامعهشناس و نخود سیاه و... تنها حکایتی نقل کنیم. گفتهاند کودکی در آغوش مردی ضجه میزد و صدای گریهاش به آسمان بلند بود. مرد به بچه عروسک داد، آرام نشد، آبنبات داد، فایده نکرد، تکانش داد، بدتر شد! نوازشش کرد، صدایگریه بلندتر شد! پیر دیری از راه رسید و با دیدن صحنه گفت: مشکل خود تویی ! بچه را زمین بگذار آرام میشود! مرد چنین کرد و فیالحال چنان شد!
- حاشيه چيست، متن کدام است؟!
دکتر حسن کربلايي در ستون سرمقاله روزنامه رسالت نوشت:
سخنان اخير رئيس جمهور در ديدار وزير و معاونان وزارت امور اقتصاد و دارايي واکنشهايي را در جامعه به ويژه در حوزه هاي علميه برانگيخت.
حجتالاسلام روحاني در اين نشست بيارتباط با مسائل روز و مسائل اقتصادي و معيشتي مردم گفت؛
«هيچ استثنايي در کشور براي انتقاد کردن وجود ندارد و در کشور ما معصوم نداريم، حالا يه وقتي اگر امام زمان در کشور ظهور کرد، حالا اون وقت هم ميشه نقد کرد؛ پيامبر اسلام (ص) هم به مردم اجازه انتقاد ميدادند و بالاتر از مقام پيامبر در تاريخ وجود ندارد؛ وقتي پيغمبر يک صحبتي ميکرد؛ طرف بلند ميشد رو به روي پيغمبر و ميگفت: اَ من الله او منک (اين حرف از طرف خدا به شما وحي شده است يا نظر خودت است)، اگر پيغمبر ميگفت از طرف خداست، ميگفت حرفي نيست و اگر ميگفت از طرف خودم هست، ميگفت من قبول ندارم و نقد ميکرد»
آيا بحثهاي امروز ما پيرامون چند و چون جايگاه نقد و انتقاد در جامعه است؟
چه کسي گفته است در کشور براي نقد استثنا وجود دارد؟
چه کسي گفته است ما در کشور معصوم داريم؟
مخاطب آقاي رئيس جمهور در اين سخنان کيست؟
مطالبي که از رئيس جمهور در مورد نقد معصوم نقل شد عيناً از نوار سخنراني و فايل صوتي و تصويري ايشان پياده شده است و تكذيب آن معني ندارد .
بيپايگي اين نظرات و تضاد و مغايرت آن با عقايد اسلامي و شيعي بر کسي پوشيده نيست، کافي است رئيس جمهور نقد حضرات آيات فاضللنکراني، سيد احمد خاتمي، شبزندهدار و بخصوص نقد و اعتراض جامعه مدرسين حوزه علميه قم را در اين باره بخواند.
تا آنجا که مردم و نخبگان جامعه به ياد دارند تنها کسي که از انتقاد روي برتافته و نقد مشفقانه منتقدين دلسوز را برنميتابد همين خود ايشان است.
دهها نقد علمي و فني طي پنج سال گذشته توسط منتقدين در مورد رفتار دولت در سياست خارجي، داخلي و مشکلات معيشتي مردم مطرح شد. پاسخ رئيس دولت چه بود؟
ايشان نه تنها نقد منتقدين را برنتافت و هنوز هم برنميتابد بلکه شروع کرده است به دشنام دادن به منتقدان!
رئيس جمهور بي محابا برخلاف ادب و نزاکت سياسي و برخلاف قانون و نيز بيانيه حقوق شهروندي، منتقدين را بي سواد، حسود، کاسب تحريم، بيکار، مستضعف فکري، عقب مانده، عصر حجري، هوچي باز، کودک، تازه به دوران رسيده، دين نشناس، متوهم، بي شناسنامه، بي دين و ... خطاب کرد و به آنان گفت؛ برويد به جهنم!
با اين رفتار مشخص شد ايشان هم براي خود عصمت و هم در مقوله نقد استثنا قائل است.
اين حرفها در محيط بيروني جامعه ما که يک تحرک ضدانقلابي را در آشوبهاي اخير پشت سر گذاشتهايم چه معني مي دهد؟
مملکت ما مملکت آزادي است. مردم انقلاب کردند تا آزادانه حرف خود را بزنند. از ديدگاه مردم و نخبگان هيچگاه نه تنها نقد در کشور تعطيل نبوده بلکه اعتراض هم به کارکردهاي دولت و مسئولين تعطيل نبوده است.
شاهد آن هم اعتراضات و تجمعات مردمي در اعتراض به کارکرد بانک ها و مجوزهاي غيرقانوني بانک مرکزي به موسسات مالي و اعتباري و نيز تجمع و راهپيمايي براي اعتراض به بيکاري و حقوق هاي معوقه کارگران، تعطيلي بنگاه هاي اقتصادي و ... طي دو سال اخير بوده است.
با اينکه هيچ يک از اين تجمعات مجوز نداشته هيچ برخوردي از سوي نيروهاي امنيتي و انتظامي با آنها صورت نگرفته است. در هيچ جاي دنيا چنين آزادي وجود ندارد!
آنچه در اين ميان رخ داده است آشوب و فتنه و وطن فروشي
عده اي با همکاري سرويس هاي امنيتي آمريکا و رژيم صهيونيستي و عربستان بوده که متاسفانه از ديد اطلاعاتي دولت پنهان بوده است.
آتش زدن مساجد و پرچم مقدس کشور عزيزمان ايران و حمله به اماکن عمومي نه نقد است نه اعتراض بلکه فتنه و آشوب است. آيا رئيس جمهور اين اعمال وحشيانه را نقد مي داند؟!
رئيس جمهور بايد تکليف خود را با اين پديده روشن کند نه اينکه بيايد و اين شرارت را به نقد امام زمان (عج) و پيامبر عظيم الشان (ص)
ترجمه کند و گويي کساني که وطن فروشي کردند محق بودند و بالاتر از آن هم مي توانستند بگويند و بکنند! کار آنها نه "نقد" است نه "اعتراض" اين را بايد عالي ترين مقام کشور در شوراي عالي امنيت ملي بداند و اگر نداند بايد منتظر آشوب هاي ديگر از جنس تحرکات دشمنان به ويژه ضدانقلاب و سرويس هاي
امنيتي استکبار جهاني بود.
مردم شريف و فرهيخته ايران اسلامي به نظام و دولت علاقه مندند، ممکن است گله و اعتراض داشته باشند که دارند، اما دولت را دولت قانوني و به دليل تنفيذ رهبري معظم انقلاب مشروع
مي دانند ولي دولت به ويژه رئيس آن قدر اين نعمت و موهبت را نمي داند و هر از چندي مسائلي مطرح مي کند که با ابتدايي ترين باورهاي شيعي مغاير است. دولت به خوبي مي داند که بايد به دنبال کارآمدي و کمک به حل معيشت مردم باشد و از حاشيه پردازي پرهيز کند که متاسفانه اينگونه نيست.
دولت امروز بايد با مجلس همصدايي کند و بودجه سال 97 را بدون تنش به سامان برساند. دولت بايد با کمک دستگاه قضائي دست متجاوزان به بيت المال را قطع کند و در اين مورد
هم افزايي داشته باشد که اگر اين وظايف را فراموش کند ـ که کرده است ـ ممکن است مردم هم راي خود را به او فراموش کنند. مردم به هيچ رئيس جمهوري چک سفيد نداده اند.
اينکه رئيس جمهور هر از چندي حرفي بزند که معلوم نشود حاشيه چيست و متن کدام است نوعي توهين به شعور ملت به ويژه نخبگان و بخصوص مراجع عظام تقليد است که همواره دردها و مشکلات مردم را مطرح و از دولت مطالبه اصلاح دارند.
نظر شما