البته شايد بخشي از جواب معلوم باشد، چون مثلاً بيشتر ما شهري پيشرفته و با امکانات بالا را ترجيح ميدهيم؛ اما شهر پيشرفته، آرامش هم بايد داشته باشد و اين آرامش وقتي به دست ميآيد که ما به شهرونداني پيشرفته تبديل بشويم.
لطفا گيج نشويد! قصه آنقدرها سخت و پيچيده نيست.
هرروز زندگي ما در اين شهر ميگذرد، حتي وقتي پشت درهاي بستهي مدرسه يا خانه هستيم، باز هم در شهر حضور داريم و از وسايل و امكانات آن استفاده ميكنيم. پس همانطور که شهر در قبال ما وظايفي دارد، ما هم در برابر شهر وظايفي داريم؛ بياييد كمي به اين وظايف فكر كنيم و ببينيم براي داشتن شهري مناسب و پيشرفته، چهكار بايد بكنيم؟
- شهروند دانشآموز
روي يکي از اين برگهها وظيفهي خودمان را بهعنوان شهروند دانشآموز بنويسيم.
البته مدتي بعد ما ميتوانيم شهروند دانشجو و يا شاغل باشيم و نحوهي حضورمان در شهر فرق كند. با هر تعريفي، شهروند اين شهريم و زندگي در شهر هم آدابي دارد و اقتضائاتي كه بعضي از آنها عمومي است و بعضيها مخصوص به خودمان است؛ مثل استفاده از سرويس براي رسيدن به مدرسه كه مختص دانشآموزان است.
البته بعضي از اين آداب شهروندي مربوط به رفتارهاي ما در نگهداري از شهر و مبلمان شهري است و بعضي ديگر مربوط به رفتارهاي ما در قبال ديگر شهروندان.
- نمايندهي تشخص شهر
در جايي ديگر بنويسيم: رفتاري كه ما با فردي غريبه يا شهروندي ناشناس در خيابان داريم و يا نوع رفتارمان در وسايل نقليهي عمومي، نوع لباسپوشيدن، حرفزدن و... از جنبههاي مختلف مهم است؛ چون از همين تصويرها شهرمان شناخته ميشود.
يادمان باشد كه رفتار ما نشانگر شخصيت شهرمان است و بسياري از شهرشناسان و مردمشناسان معتقدند كه براي شناخت يك شهركافي است از وسايل نقليهي عمومي آن استفاده كنيد.
- واقعاً شهر ما، خانهي ما
اين کاغذها را فعلاً دور نريزيم: اگر سطل زبالهي كنار خيابان را، همين سطل زبالهي داخل خانهي خودمان بدانيم! سنگفرش پيادرهرو را فرش خانهمان و باغچهها را گلدانهاي شخصيمان بدانيم، آن وقت نوع رفتار ما در شهر متفاوت ميشود.
اگر اتوبوس و مترو را مثل ماشين خودمان بدانيم و صندليها و نيمكتهاي پارك را مبلهاي خانه؛ در اين صورت اتفاقهاي زيبايي در شهر ميافتد.
- شخصي، اما عمومي!
در برگهاي ديگر يادداشت کنيم: برخي از برخوردهاي به ظاهر غيرمهم و يا حتي شخصي جزيي از آداب شهري هستند؛ مثلاً مسواكزدن كه مربوط به بهداشت شخصي است، ميتواند درشمار آداب و وظايف شهروندي هم قرار بگيرد. چرايش را خودتان ميدانيد!
- خودمان را جاي ديگران بگذاريم
كار ديگري هم هست؛ خودمان را جاي ديگران بگذاريم. وقتي خسته و كسل هستيم يا در مدرسه دچار مشكلي شدهايم، سوار مترو ميشويم، اگر آنجا بعضيها بلندبلند حرف بزنند و بخندند؛ حال ما بدتر ميشود و اين صداها برايمان آزاردهنده است. روز ديگري حال ما خوب است و با دوستان سوار مترو ميشويم و...
در هر دو صورت خودمان را جاي ديگران بگذاريم؛ يکروز جاي کسي که بلند حرف ميزند و ميخندد و روزي ديگر جاي کسي که بيحوصله است.
- ما مسئوليم
اين نکته را هم اضافه کنيم: از اينكه ديگران برخي موارد را رعايت نميكنند، نترسيم! و البته نااميد نشويم؛ چون هركسي خودش در برابر شهرش و رفتارش مسئول است و رفتار ما در شهر نمايشي است كه از شخصيت خودمان به اجرا ميگذاريم، مثلاً وقتي نوبت را رعايت ميکنيم...
- احترام به حقوق يكديگر
احترام به حقوق ديگران را فراموش نكنيم لطفاً! وقتي از روي خط عابر پياده ميگذريم و از رانندهها انتظار داريم حق ما را رعايت کنند؛ در مقابل هم وقتي چراغ عابر قرمز است، بايد منتظر بايستيم تا ماشينهايي كه نگاهشان به ثانيهشمار سبز عبور خودروهاست، راحت از خيابان رد شوند و مجبور نشوند بيشتر از حد لازم پشت يك چراغ قرمز بمانند.
- احترام بزرگترها
احترام به بزرگترها و سالمندان را فراموش نكنيم. احترام به سالمندان فقط كمك به آنها در عبور از خيابان نيست. در وسايل نقليهي عمومي جاي خود را به آنها بدهيم و اگر از خريد بازميگردند و هم مسير آنها هستيم كمكشان كنيم و در هرحال با آنها با احترام صحبت كنيم.
- شهر كوچك
آپارتمان، شهر كوچكي است در دل شهري بزرگ. آنجا براي خودش قوانيني دارد و رفتارهاي مناسب خود را ميخواهد. ما در آپارتمان مسائل محيطزيستي، رفتار شهروندي، حقوق ترافيكي (درمورد پارك ماشينها) و... را داريم. آلودگي صوتي و آلودگي هوا هم داريم؛ بنابراين ميتوانيم وظيفهشناسي شهروندي را از همين شهر كوچك آغاز كنيم.
نظر شما