او دانش آموخته حقوق و علوم سیاسی از دانشگاه تهران است اما از نوجوانی وارد عرصه عکاسی شده و بیش از 45 سال از دریچه دوربین با مردم سخن گفته است. مریم زندی را میتوان شناختهشدهترین زن عکاس در ایران دانست و اگرچه او میگوید به عکاسی زنانه و مردانه اعتقاد ندارد اما برخی نمایشگاههای او از جمله «زن همگام انقلاب» نگاهی ویژه به زنان ایرانی دارد. او همچنین تنها عکاس شناخته شده زن ایرانی است که رویدادها و اتفاقات انقلاب ایران در سالهای ۵۷ و ۵۸ را عکاسی کرده است و از این دوران حدود چهار هزار فریم عکس به یادگار گرفته است. زندی در حوزههای مختلف عکاسی کرده و عضو افتخاری انجمن عکاسان میراث فرهنگی ایران است. این عکاس ایرانی دبیر و داور چندین جشنواره عکاسی داخلی و خارجی بوده و 20نمایشگاه عکاسی انفرادی در داخل و خارج از کشور برگزار کرده و تاکنون مجموعه 11جلد کتاب از عکسهای خود را منتشر کرده است. مریم زندی را عکاسی خوش تکنیک با نگاهی شاد و اجتماعی میدانند که فضایی زنانه و شاعرانه در قاب عکسهای او دیده میشود. با او در مورد دنیای عکاسی به گفتوگو نشستهایم.
- مجله زندگینامه هنرمندان عکاس | آشنایی با مکتبهای عکاسی | مجله دوربینهای عکاسی | مجله چطورهای عکاسی |
- آیا به جنسیت در عکاسی اعتقاد دارید؟ منظورم نگاه مردانه یا زنانه درعکاسی است...
نه، من به هیچچیز زنانه یا مردانهای اعتقاد ندارم. آدمها تواناییهای متفاوتی دارند و این ربطی به زن یا مرد بودن ندارد. مسلما کارهایی هست که به دلایلی مردها میتوانند بهتر انجام دهند یا زنها اما بهنظر من این یک قانون نیست و میتواند به واسطه تمرین و تربیت متفاوت باشد بهخصوص در عکاسی. اگر هم تفاوتی وجود داشته باشد در واقع باید منتقدان تشخیص دهند که آیا بهطور مثال من نگاه زنانهای داشتهام یا خیر، یا اصلا نگاه زنانه یا مردانه چیست و چه تفاوتی دارد؟
- صحبت از نقد کردید. نقد در عکاسی را چطور میبینید؟
بهنظر من نقد در عکاسی ما وجود ندارد. همانطور که پیش از این نیز گفتهام متأسفانه پدیدهای به نام باندبازی در عکاسی ایران بهوجود آمده که هر از گاهی کسی با اطرافیان و دوستانش اقدام به برگزاری نمایشگاه یا انتشار کتاب میکند و در نتیجه در مورد نقد هم همین اتفاق میافتد. ما منتقد درست در زمینه عکس نداریم و اگر کتابی هم نوشته شده است باز هم باندبازی بوده است، یعنی افرادی که در این حوزه هستند باز هم کار دوستان و آشنایان خود یا کارهایی را که طبق سلیقه شخصی خود دوست داشتهاند، مورد بررسی قرار میدهند.
- یعنی به هم نان قرض میدهند؟
نمیدانم. حالا اگر نان قرض دادن هم نباشد شاید از بیتوجهی و بیسوادی است. به هرحال کسی که تاریخ هنر مینویسد نباید سلائق شخصی خود را درنظر بگیرد و باید تولیدات هنری جامعه را بیطرفانه برآورد کند. ما حق نادیده گرفتن برخی آثار و تولیدات را بنا به تشخیص خود نداریم.
- یعنی جریان نقد عکس مطلقا همینطور بوده است؟
نقد که به هیچ عنوان نداریم و آن اندکی هم که گاهی بوده بر همین منوال بوده است؛ کاملا سلیقهای.
- فکر میکنید نبود نقد از کجا ناشی میشود و یک منتقد چگونه باید رفتار کند؟
من فکر میکنم سواد مسئله اصلی است. یک منتقد باید سواد هنری و فرهنگی و بالاتر از همه شعور اجتماعی بالایی داشته باشد، به اضافه احاطه بر جریانات و رویدادهای هنری و البته عدالت نیز از ضرورتهای نقد و نقادی است.
- بیش از 40 سال است که عکاسی میکنید. اگر به گذشته برگردید آیا باز هم همین راهی را که آمدهاید ادامه میدهید؟ به لحاظ اینکه در برخی شاخهها موفقتر بودهاید و شاید از برخی کارهایتان لذت بیشتری برده باشید.
فکر میکنم دوباره به همین شکل ادامه میدهم. من عکاسی را به زندگی خود دعوت کردم و خودم در وقوع آن نقش داشتم، مقداری هم خودش پیش آمده است که میتواند تقدیر بوده باشد. من عکاسی را بهتدریج یاد گرفتم و همزمان صاحب اعتماد به نفس بیشتری شدم. همچنین آگاهیام نسبت به کاری که میکردم بهتدریج بالاتر رفت.
- با کدام بخش از آثار خود احساس نزدیکی بیشتری دارید؟ در واقع کدامشان را بیشتر دوست دارید؟
کار سختی است. من همیشه از همهچیز عکاسی کردهام چون عاشق عکاسی بودهام و برایم فرقی نداشته است، اما از عکاسی فرم بیشتر لذت میبرم و آن را بیشتر دوست دارم. نگاه تازه و متفاوتی است به سوژههایی که همیشه به شکلی دیگر دیده شدهاند.
- مثل کدام کارهایتان ؟
آثار زیادی در فرم دارم اما بهطور مثال در عکاسی طبیعت فرم کار میکنم و بهدنبال نشان دادن زیباییهای طبیعت به شکلی که در تعریف عکاسی آمده است، نبودهام.
- درباره کپی رایت صحبت کنیم. شما هم در گیر پدیدهای با عنوان سرقت مالکیت آثار هنری بودهاید. چگونه میشود این مسئله را سروسامان داد؟ آیا بحث اخلاق است یا در این حوزه ضعف قانون داریم؟
به هرحال قانون وجود دارد اما متأسفانه ضمانت اجرایی ندارد؛ شاید چون مجریان قانون خود با این مسئله درگیر نیستند و لاجرم تجربهای از این دست هم ندارند. بهنظر من مولفین باید رعایت قانون کنند و ساده از حق و حقوق خود چشمپوشی نکنند و هر کاری که میتوانند بکنند. اگر صاحب اثر از حقوق خود تمام قد دفاع کند بهتدریج قانونگذار هم مجبور به اجرای قانون خواهد شد و در نهایت دیگران نیز. من فکر میکنم حالا که قانون چندان جوابگو نیست باید خودمان برای احقاق حقوق خود بجنگیم.
- میخواهم از نهادسازی بپرسم که جایش در حوزه فرهنگ خالی است. منظورم انجمنهایی است که نتوانستهاند جذب مخاطب داشته باشند و قوی عمل کنند، عملا کارکرد قابل توجهی در رشته عکاسی نداشتهاند و عکاسان هنوز به فعالیت فردی تمایل دارند. آیا به این گفته باور دارید که جامعه ما قادر به کارگروهی نیست؟
مسلما همینطور است. چون ما کار گروهی نکردهایم و درنتیجه بلد نیستیم اما چارهای نیست جز اینکه آنقدر تمرین کنیم تا یاد بگیریم. کار گروهی برای ما سخت است و دلایلش کاملا اجتماعی است. یک نابسامانی اجتماعی وجود دارد که منافع آدمهای هر گروه را در مقابل هم قرار میدهد و همین فرض باعث میشود که رفته رفته از مسیر خارج شویم. از طرفی تجربه چندانی هم نداریم و باید یاد بگیریم.
- سراغ دوربین برویم. آیا هرگز فناوری امروز را با گذشته مقایسه میکنید؟ منظورم دوربین دیجیتال و فیلم کمرا (آنالوگ) است...
بله. من هم با دیجیتال کار کردهام هم با آنالوگ که البته بیشتر کارهایم با آنالوگ بوده است. هر وقت پشت کامپیوتر مینشینم یاد تاریکخانه میافتم. تاریکخانه را خیلی دوست داشتم و هر وقت در تاریکخانه بودم متوجه گذشت زمان نمیشدم. حالا هم همینطوراست؛ وقتی پشت کامپیوتر مینشینم همهچیز از دست میرود. غذا میسوزد و هر چیزی را فراموش میکنم. به هرحال نمیتوان منکر سهولت و امکانات عکاسی دیجیتال شد. بهخصوص ارزانی آن. امکانی بهوجودآمده است و باید از آن استفاده کرد.
- اگر بتوانیم از واژه بحران استفاده کنیم، نظرشما درباره بحران عکاسی دیجیتال چیست؟ از این منظر که امروزه همه عکاس شدهاند.
البته این مخصوص ایران نیست و همه جای جهان همینطوراست. این بهخاطر همان امکانی است که اشاره کردم. آنقدر عکاسی راحت شده که همه میتوانند عکاسی کنند و در نتیجه همه عکاس شدهاند.
- تفاوت بین عکاس و غیرعکاس را چطور میبینید؟ آیا تفاوتی نمیتوان قائل شد؟
بهنظر من تنها تفاوت در تعداد عکاسان است که رقابت را فشردهتر کرده است. هر روز تعداد بسیار زیادی عکس تولید میشود و با بمباران عکس مواجه هستیم اما در نهایت این نگاه و تفکر است که حرف آخر را میزند.
- برگردیم به سؤال اول. شما در مواجهه با عکاسان نسل جوان و شاگردانتان زنان را عکاسان بهتری میبینید یا مردان؟
البته باید توجه داشت بیشتر کسانی که به من رجوع میکنند، آقایان هستند. تفاوتی قائل نیستم، اما مردان از امکانات بیشتری برخوردار هستند. در جوامع دیگر هم همینطور است اما در جامعه ما خیلی بیشتر. زنان مشکلات بسیاری دارند و طبیعی است که باعث دلسردیشان بشود و کمتر گرایش نشان دهند.
- در عکاسی یا انتشار یا مسائل دیگر؟
در تمام مسائل. مهمترین مسئله ارتباطات اجتماعی است. عکاسان مرد به راحتی با مدیران و روسای نهادهای مختلف ارتباط دارند و تنها دعوت به نوشیدن یک فنجان چای میتواند بهانهای برای دیدار و ارتباط باشد اما من هرگز نمیتوانم چنین ارتباطی بگیرم و در نتیجه ارتباط من نسبت به عکاسان مرد بسیار ضعیف است. مردها به راحتی با هم ارتباط میگیرند به هم کار میدهند و ادامه ماجرا.
- مسائلی غیراز ارتباطات هم وجود دارد؟
بسیار زیاد. مثل خود عکاسی کردن، سفر رفتن و خیلی چیزها. هنوز در هتلها به زن تنها اتاق نمیدهند. عکاس زن بیشتر جلب توجه میکند و مأموران انتظامی به یک عکاس زن حساسیت بیشتری نشان میدهند. مسئله مهم دیگر هم مشکلات خانوادگی است.
- لطفا بیشتر توضیح دهید.
یک دختر عکاس نمیتواند دیر به خانه برود، نمیتواند با مردها سفر کند، حتی بعد از ازدواج هم این نمیشودها، ادامه دارد. مرد عکاس خانوادهاش را میگذارد و به سفر عکاسی میرود. آیا زن عکاس هم میتواند؟
- هیچ مزیتی در زن بودن یک عکاس وجود ندارد؟ آیا مردم عکاس زن را راحتتر قبول نمیکنند؟
نه. همه جا اینطور نیست. به ندرت آن هم در بعضی روستاها. همین.
- و در نهایت چه نتیجهای از این فضا میتوان گرفت؟
در نهایت یک زن جایی باید عکاسی را کنار بگذارد. یعنی بین خانواده و عکاسی یکی را انتخاب کند که معمولا خانواده را انتخاب میکند و به نفع مردها از دور خارج میشود.
- به موضوع نقد برگردیم. مدتی است در ایران جریانی در نقد عکاسی به راه افتاده است که بهنظر بیطرفانه میآید. نظر شما چیست؟
من از شخص یا جریانی نام نمیبرم اما اینطور نیست. اتفاقا این نقادان طرفدار جریانی هستند که تعریفشان از عکاسی مورد قبول من نیست.
- دقیقا چه تعریفی دارند؟
شما یک تصویر محو و کج و معوج ثبت کنید که کسی از آن چیزی نفهمد و بگوییم کار مفهومی! من هرگز این نوع عکاسی را قبول ندارم چراکه راحتترین و بیخاصیتترین نوع عکاسی است. نه فایدهای دارد نه به یاد میماند و نه در جامعه مؤثر است. این جریان سطحینگری را در عکاسی رواج خواهد داد.
- به این شدت؟
حتی بیشتر. مثل داعش که به جان آزادی دموکراسی و حق حیات مردم افتاده است، این جریان نیز کمر به قتل هنر عکاسی بسته است. جریانی که در نهایت شما را به پرتگاه سطحینگری و آساننگری خواهد برد.
- آیا طرفداران مشخصی هم دارد؟
نام نمیبرم اما گروهی هستند که مدافع این فکر هستند و تنها کسی که به این شیوه کار کند را تأیید میکنند و اسمش را گذاشتهاند کار مدرن. مسئله اینجاست که خودشان هم عکاس نیستند. عکاس بودن و نظریهپرداز بودن متفاوت است. بهخصوص در دنیای امروز که خیلی راحت میشود حرف زد اما تولید اثر مفید نداشت.
- غالبا نظریهپردازان آثار عملی ندارند و بالعکس. یعنی کسانی که آثار خوبی دارند در نظریهپردازی ضعیف هستند؟
این طور نیست. بهنظر من کار عملی تعیینکننده است، نتیجه را میتوانید ببینید. منکر علم نیستم اما حرف زدن آسانترین کار است، شما چند سخنرانی را بهخاطر دارید؟ یا چند تا از این سخنرانیها اثرگذار بوده است؟ اما بسیاری اثر تصویر و نقش در حافظه دارید. این یعنی اثر تعیینکننده است نه حرف.
- اما در سرزمینهای پیشرفتهتر هنرمند هیچگاه نظریهپردازی نمیکند. اینطور نیست؟
درست هم همین است. اما بهدلیل شرایط اجتماعی و فقدان منتقدان باسواد و بیطرف ما از این دایره بیرون هستیم.
- آیا تنگنظری هم وجود دارد؟
البته. اینها همه بهدلیل کمبودهای اجتماعی است، فشارهایی که گریبان همه ما را گرفته است و خفقان کاری و روانی که این وضع را بهوجود آورده است. نمیخواهم بگویم ما آدمهای بدی هستیم و عکاسان ما اینطور یا آنطور هستند. ما در جامعهای زندگی میکنیم که در همه زمینهها فشار بر همه مردم وجود دارد و این بازخورد این فشارهاست.
- در همه حوزهها همینطور است؟
همه حوزهها. به موسیقی نگاه کنید همه با هم دشمن هستند. کسانی که در تلویزیون هستند مستقلها را قبول ندارند و اگر از فلان گروه کسی جایی باشد از گروه دیگر کسی آنجا نمیرود. یا مثلا به عکاسان میگویند اگر فلانی هم آنجا هست از من عکس نگیرید!!! همه جا همینطور است. سینما، نقاشی و دیگر حوزهها و همه هم بهدلیل فشارهای اجتماعی است و چارهای هم نیست.
- این قضیه در عکاسی بهتر است یا بدتر؟
در عکاسی هم همینطور است اما به دلایل مختلف عکاسی وضع بدتری دارد و بهاصطلاح کمی عقبماندهتر است.
- و سؤال آخر در مورد مهمترین اثر شما «چهرهها». آیا تا به حال به فکر انتشار خاطرات خود افتادهاید؟
در واقع نه. احمدرضا احمدی همیشه به من میگفت اگر خاطراتت از برخورد با چهرهها را بنویسی از خود کتاب پرفروشتر خواهد شد. اوایل شروع کار چیزی از برخوردها یادداشت نمیکردم اما از سری دوم چهرهها یعنی کتاب دوم ادبیات سعی کردم یادداشتهایی همزمان با عکاسی داشته باشم. از ملاقاتها و احساساتم و صحبتهایی که میشد. مقداری یادداشت دارم اما هنوز به صرافت چاپ و نشر آنها نیفتادهام.
- و آخرین چهرهای که ثبت کردهاید؟
چهره هنرمندان موسیقی معاصر است که با پرترهای از استاد محمدرضا شجریان منتشر شده است.
- عکاسی از هنرمندان
ازجمله مجموعههای مریم زندی میتوان به «ترکمن و صحرا» 1362تهران، «تکچهره نویسندگان» در کتاب آنتولوژی داستان نویسی در ایران1991 انتشارات میج واشنگتن، «چهره ها» جلد یک سیمایی از ادبیات معاصر ایران 1372تهران، «چهرهها» جلد دو سیمایی از نقاشان معاصر ایران۱۳۷۳ تهرﺍﻥ، «چهره ها» جلد سه سیمایی از هنرمندان سینما و تئاتر معاصر ایران 1376تهران، «چهره ها» جلد چهار سیمایی ﺍﺯ ﺍدﺑﯿﺎﺕ ﻣﻌﺎﺻﺮ ﺍﯾﺮﺍﻥ 1383، «عکاشی، کتاب نقاشی روی عکس» کار مشترک با ابراهیم حقیقی 1380تهران، «اﯾﺮﺍﻥ ﮔﻞ ﻣﺤﺒﻮﺏ ﻣﻦ» ﻣﺠﻤﻮﻋﻪ ﻋﮑﺲ ﮔﻞ ﻭ ﻃﺒﯿﻌﺖ ﺍﯾﺮﺍﻥ ۱۳۸۵، «چهرههاﻱ ﻣﻌﻤﺎﺭﺍﻥ ﺍﯾﺮﺍﻥ» ﺟﻠد ﺍﻭﻝ ۱۳۸۶، «ﺁﺑﯽ ﺑﺎ ﺧﻂ ﻗﺮﻣﺰ» ۱۳۸۷و «انقلاب57» 1393تهران اشاره کرد. او همچنین از اواخر دهه 70هر ساله تقویم و کارت پستالهایی را در زمینههای مختلف منتشر کرده که مورد استقبال مردم قرار گرفته است.
آخرین اثر مریم زندی کتاب «چهرههای پنج، سیمایی از موسیقی معاصر ایران» است که به تازگی از سوی انتشارات مریم روانه بازار شده است. عکس۱۱۷ نفر از هنرمندان موسیقی در این کتاب آمده است، ازجمله استاد محمدرضا شجریان، عبدالوهاب شهیدی، رامبد صدیف، احمد پژمان، شهرام ناظری، حسین علیزاده، کیهان کلهر و مصطفی کمال پورتراب. به گفته مریم زندی عکاسی کتاب ۱۶ سال طول کشیده است و تعدادی از کسانی که عکسشان در کتاب آمده فوت کردهاند. عکس بیشتر بزرگان موسیقی سنتی و کلاسیک در این کتاب منتشر شده به جز تعدادی که برخی از آنها یا فوت کرده بودند یا به دلایل مختلف اجازه عکاسی ندادند؛ برای مثال استادان جلیل شهناز و حسن کسایی از جمله افرادی بودند که بهدلیل بیماری، موفق به عکاسی از آنها نشده است. عکسها در این کتاب هم مانند چهار اثر پیشین مریم زندی بهترتیب سن گنجانده شدهاند. این کتاب مختص چهرههای موسیقی سنتی و کلاسیک ایران است و اثری از فعالان موسیقی پاپ و رشتههای دیگر موسیقی در آن نیست. زندی در مقدمه «چهرههای پنج، سیمایی از موسیقی معاصر ایران» نوشته است که این آخرین کتاب چهرهها است و دیگر این مجموعه را ادامه نخواهد داد. زندی عکاسی این پروژه را در سال 1380با دوربین آنالوگ شروع کرده و سال 1396با دوربین دیجیتال به پایان رسانده است. عکسهای این مجموعه در آتلیه خودش ثبت شده است. ویژگی کتاب «چهرههای پنج، سیمایی از موسیقی معاصر ایران» این است که عکسهای این مجموعه با لباس سفید عکاسی شده و زمینه عکسها نیز سفید است. با این حال فضا و حس و حال عکسها کمنظیر است. تعداد24 قطعه از عکسهای این مجموعه اول تا هشتم دیماه ۱۳۹۶ در گالری ایوان به نمایش درآمد که با استقبال علاقهمندان روبهرو شد.
نظر شما