روزنامهها در سالهای اخیرهرگز نتوانستهاند یک خبر مهم را بهعنوان نخستین منبع اعلام کنند. علت بسیار روشن است:
ماشین چاپ در «مکان» مخصوصی مستقر است و به جز این تنگنای مکان، ماشین چاپ به «زمان» آمادهسازی هم نیاز دارد؛ به زمان چاپ کردن هم نیاز دارد و به زمانی هم برای «تازنی» در مکان دیگری به نام «میلینگ روم».
به عبارت بهتر، روزنامهها هنوز اسیر جبرهای زمان و مکان هستند؛ اما رسانههای اینترنتی سالهاست که حذف این دو مانع را در روزنامهنگاری آنلاین در عمل نشان دادهاند. واقعیت آشکار این است که فاصله تبدیل رویداد به خبر در رسانههای اینترنتی فقط یک کلیک است و در روزنامههای چاپی، چندین و چند وظیفه هرکولی بین دستنوشته تا زینگ و چاپ.
به یاد دارید ماجرای دستگیری صدام را؟ نیویورک تایمز و واشنگتن پست، این غولهای عرصه روزنامهنگاری چاپی حتی یک سطر خبر در این خصوص نداشتند و جای خالی مهمترین خبر سال۲۰۰۳ در این دو روزنامه فاجعهای بود که نه به خوانندگان، بلکه به روزنامهنگاران نیشتر میزد.
حتی تصمیم سردبیران روزنامههای آمریکا برای چاپ ویژه نامه هم نمیتوانست زخم این نیشتر را التیام بخشد؛ چرا که از لحظه تصمیمگیری تا زمان چاپ ویژهنامه هم چند ساعت دیگر وقت لازم بود.
با این حساب، عقل سلیم میگوید روزنامههای چاپی برای عقب نیفتادن از روزنامههای آنلاین به چاپهای فوقالعاده نیاز دارند. روزنامهها حتی اگر چاپ ۲۴ ساعته هم داشته باشند؛ از دست روزنامههای آنلاین در امان نخواهند ماند و پیوسته این خطر که به محصولاتی حاشیهای در دستان شهروندان تبدیل شوند، چون سایه آنها را تعقیب خواهد کرد، اما همین روزنامهها در همین هزارتوی نفسگیر رقابت؛ بازهم نقاط قوتی دارند که باید هر چه بیشتر روی آنها سرمایهگذاری کنند.
«خبرهای تعقیبی» و «تحلیل خبرها» میتوانند بهعنوان دو اکسیر، به روزنامه نگاری چاپی در حفظ تیراژ کمک کنند. اگر روزنامهها در چاپهای فوقالعاده خود به تعقیب خبرها بپردازند و آنها را تحلیل کنند؛ به نیازی پاسخ خواهند داد که خبرزدگی در وب به آن پاسخ نمیدهد.
روزنامهنگاری آنلاین بهدلیل قدرت خیرهکننده در مخابره خبر از «نظر» و «تحلیل» غافل مانده و این همان چشم اسفندیاری است که میتواند در تیررس روزنامهنگاری چاپی قرار بگیرد.
اما به گمان من میشود از زاویه دیگری هم به این ماجرا نگریست و آن زاویه این است که اگر روزنامهها، ساختار صنعتی و حرفهای خود را به همراه شم ژورنالیستی ذاتی خود در فضای وب بازآفرینی کنند؛ به سختی میتوان حریف آنها شد.
این تجربه اکنون در جهان روزنامهنگاری طرف توجه قرارگرفته و حتی در حال تجربه کردن دومین مرحله خود است.
ورود روزنامههای معتبر به فضای وب با راهبردهای موسوم به «از چاپ به وب» آغاز شد و جالب اینجاست حالا که این روزنامههای چاپی در فضای وب جان گرفتهاند به راهبرد «از وب به چاپ» رو آوردهاند و در این مرحله دوم از مطالب، تصاویر، نشانههای بصری و از ریختوقیافه نسخه اینترنتیشان برای نسخه چاپی استفاده میکنند.
بهعنوان نمونهای از این نوع رفتار در مرحله دوم، به روزنامه «راینیش پست» آلمان اشاره میکنم که یک نسخه چاپی به نام Opinio دارد که آمیزهای از مطالب نسخه چاپی و نسخه آنلاین در قالب ایده روزنامهنگاری شهروندی است.
روبرت مرداک، مغناطیس کهنهکار و کهنسال رسانههای چاپی به خوبی آسیبهای حرفهاش در زمانه دیجیتال را درک کرده است. او حالادو گفته مشهور دارد:
۱. «هر که در عصر دیجیتال به دنیا آمده باشد نامه به سردبیر نخواهد نوشت، بلکه وبلاگ خواهد ساخت.»
۲. «بدبختانه بسیاری از ما قدرت تماس با خوانندگان را از دست دادهایم، اما من مطمئن هستم که نه تنها میتوانیم در دنیای آنلاین شانسهای موفقیت خود را افزایش دهیم، بلکه قادریم روزنامههای چاپیمان را نیز نجات دهیم.»
کم کردن فاصله بین چاپهای متعدد یک روزنامه میتواند اتکای قبلی به رسانههای چاپی را تا حدودی بازگرداند، اما راه حل اساسی این است که به اینکار بهمثابه پیشدرآمدی برای اتصالهای بینرسانهای نگاه شود که سنگ پایه رفتار در روزنامهنگاری مدرن است. حالا دنیا دیگر نه حول رسانه بهعنوان محصول، بلکه دارد حول مخاطبان و نیاز آنها به ارتباط دوسویه میچرخد.
این یک واقعیت است که روزنامهنگاری آنلاین اکنون گرانیگاه دوسویهگی است؛ اما این هم حقیقت ندارد که روزنامهنگاری چاپی نمیتواند این دوسویهگی برخاسته از مرگ زمان و مکان را در بزرگراههای دیجیتال به نفع خود مصادره کند. کم کردن فاصله چاپهای متعدد؛ شروع خوبی برای این ماجراست.