میتوان به این سه یعنی «ارتباطات»، «ارتباطات در ایران» و «استادی که پدر بود» هم با نگاه به پشتسر پرداخت و هم با نگاه به پیشرو.
در پشتسر گذر ورود به «عصر اطلاعات» است در جهان و 40 سال تلاش و تجربه پرفراز و فرود در ایران و مردی که در این کشاکش، سنگ زیرین آسیا بود و در پیشرو، افق مهآلودی که داشتههای ما به عنوان «سرمایه اجتماعی» و «سرمایه فرهنگی» در قبال جهان شتابنده و جامعه دستخوش تغییر ایران قرار دارد.
پییر بوردیو، جامعهشناس بلندآوازه فرانسوی، در میان نوآوریهای فراوانی که دارد، از دو مفهوم «سرمایه فرهنگی»و «اموال سمبولیک» در نقد تقلیلگرایی مارکسیستی و نگاه انحصاری به «سرمایه اقتصادی» یاد میکند و نقش «آفرینندگان یا خالقان آثار» و «وارثان و بازتولیدکنندگان»، «سرمایه فرهنگی» را در برابر «سرمایه اقتصادی» حائز اهمیت بسیار میداند.
این مفاهیم نو، گذر به آینده ارتباطات در ایران را بیتوجه به آنچه به عنوان «سرمایه اجتماعی» و «سرمایه فرهنگی» در اینجا انباشته شده است، بسیار دشوار میکند. پس اگر این واقعیت پذیرفته است، باید به «ارتباطات»، «ارتباطات در ایران» و «معتمدنژاد» در افقی به هم تنیده و فراتر از تجلیلهای لفظی پرداخت.
من به عنوان دانشجوی قدیم استاد به اعتبار آنچه در 25 سال آشنایی و شاگردی از او آموختهام، میتوانم از «میراث معتمدنژاد» سخن بگویم که مجموعهای ارزنده ولی فراتر از دانش، روش و منش اوست.
این یعنی سرمایه معنوی یا به تعبیر بوردیو «اموال سمبولیک». این «اموال سمبولیک» استاد به نظر من گرانبهاتر از آن است که همگان میدانند، چون اینها آفرینندهای داشتهاند که متواضعتر، آرامتر و بیادعاتر از آن بوده است که سرمایه خویش را چنان که هست، بازنماید.
دکتر معتمدنژاد در تولید دانش ارتباطات در ایران نقشی یگانه داشته است و دارد؛ او را باید در زمره خلاقترین و نوآورترین استادانی بهشمار آورد که خود نیز لحظهای از دانستههای نوین نیاسودهاند و نمیآسایند.آن روزی را به خاطر میآورم که در سالهای 1380 یا 1381 وقتی قرار شد در یک کنگره بزرگ علمی و ملی دو استاد برجسته پیر و جوان سخنی در باب مسائل علمی ایران بگویند، دلنشینی سخنرانی دکتر معتمدنژاد به عنوان استاد پیر برگزیده بیشتر از تازگی یافتهها و مقولههایی نشأت میگرفت که او در زمینه «جامعه اطلاعاتی» و «تمدن اطلاعاتی»و موضوعهایی از این دست گفت.
دانش استاد به حق بهنگام و روش او گشاینده پنجرههای فراوان به سوی دانایی است. این دو رهیافتهایی بسیار بزرگ و ماندنی است اما بزرگتر از هر دو منش «معلمی» اوست. پروفسور معتمدنژاد از معدود دانشمندانی است که نپذیرفت تا در «چهرههای ماندگار» صداوسیما درآید؛ گرچه در فرایندهای آرام تولید دانش کشور به راستی ماندگار است.
بازنشستگی او نقطه پایانی در این روند نیست؛ آغازی بر حضور برجستهتر او در کسوت «آفرینندگان آثار».
به گفته بوردیو، به امید آنکه «وارثان» و باز تولیدکنندگان دانش نیز توفیقی چون او بیابند. عمرش دراز و تلاشش مستدام باد.شاید این سروده ملکالشعرای بهار برای همه آنان که امکان برخورداری از وجود گرانقدر او را در هر کجا داشته و دارند، پندی نیکو باشد، آنجا که میگوید:
هر که خواهد که ادیبی کند از روی کتاب
زو فراوان غلط و تصحیف افتد به کلام
آن که خواهد که طبابت کند از روی کتاب
از طبابتش همه سال بمیرند انام
و آن که خواهد منجم شود از روی کتاب
اختلافات پدید آورد اندر ایام
و آن که خواهد که فقیهی کند از روی کتاب
شود البته از او باطل و ضایع احکام
بر استاد رو و خدمت استاد پذیر
تاکه در هر هنر و علم شوی مرد تمام
* عضو هیات علمی گروه ارتباطات دانشگاه علامه طباطبایی