بنابراین یاد آنها هم همهگاه با شیرینی و طربناکی توام است. استاد و پیشکسوت ما روزنامهنگاران، زندهیاد احمدرضا دریایی این ویژگی را داشت که به قول مولانا به هر وادیای که وارد میشد، تخم طرب میپراکند و فضا را از یبوست و محتسب مزاجی به در میآورد.
شوخ طبعی و روحیه پرانرژیاش در تمامیاوقات کاری بروزو ظهوری جدی داشت. هر گاه کسی در خمودگی به سر میبرد، با فریاد و البته برخی کلمات آب نکشیده دریایی از لاک خود به درآمده و سر گرم کار میشد.
این عتاب و خطاب به دلیل آنکه از ذهن و ضمیری بی غل و غش صادر میشد کمتر کسی را آزرده خاطر میساخت، اگر چه برخی از اعضای تحریریه که به روزنامهنگاری نگاه کارمندمدارانهای داشتند، همهگاه در هراس و تردید از برخورد دریایی بودند که عقاب وار بر سرشان فرود میآمد.
نحوه برخورد وی با اعضای تحریریه همه گاه از منظری برابر بود، به این معنا که کمتر اتقاق افتاده بود که ریاست خود را به رخ کسی بکشد و یا دیگران حس کنند که دریایی از منظر رئیس یا فرد بالادستی با آنها صحبت میکند.
به همین دلیل تا آخرین روزهایی که در تحریریه همشهری بود میز کارش در جوار تحریریه قرار داشت و همانند عقابی تیز چشم رفت و آمد افراد را پی گیری میکرد و به آنها سوژه یا سفارش مطلبی میداد.
دریایی درکارش خبره و توانمند بود و از خبر و خبرنگاری و کار تحریریه آگاهی مطلوب و موثری داشت و همه گاه دانش خود را کریمانه در اختیار اعضاء میگذاشت.
از هیچ خبر میساخت.به قول دوستی اگر کاغذپارهای را درروی زمین تحریریه میدید و دو کلمه از آن را میخواند، سریع نکتهای خبری از آن بیرون میکشید.
یادم نمیرود اوایل کارم در روزنامهنگاری روزی در دفترش نشسته بودم(اواخر سال بود) و بحث عید و چهار شنبه سوری شده بود و اتقاقا آن سال تقویم به گونه ای شده بود که روز چهارشنبه با روز عید مصادف شده بود و بسیاری نمیدانستند که باید یک هفته زودتر چهارشنبه سوری بگیرند یا یک هفته دیرتر. من در صحبت هایم به همین نکته اشاره کردم و زنده یاد دریایی به سرعت برق گفت همین راخبرش کن.
گفتم چه خبری ؟ گفت :به دلیل تقارن روز عید با روز چهارشنبه الان بسیاری از مردم نمیدانند که چهارشنبه سوری دقیقا چه روزی است و از صبح هم چند نفری زنگ زدند و این مسئله را پرسیدند. سپس ادامه داد:چون باید غروب سه شنبه این سنت انجام بگیرد، و از طرف دیگر فردای آن روز هم روز عید و سال نو است ، پس خیلیها از این مسئله گیج شدهاند و تو میتوانی با پیگیری این موضوع خبری در این زمینه کار کنی.
گفتم : چگونه؟ گفت: یک کمیبه ذهنت فشار بیاور شاید بتوانی کارشناسی یا نویسدهای را پیدا کنی که در این زمینه کار کرده باشد و هم او بتواند اطلاعاتی داشته باشد.
گفتم من کسی را نمیشناسم ، اگر چه درباره سنت های تهران قدیم آقای جعفر شهری کتابی پنج جلدی نوشته است.
گفت : پاشو برو به کتابخانه روزنامه و ببین به این مسئله اشاره کرده یا نه .
رفتم کتابخانه و دیدم اشاره آقای شهری خیلی گنگ است.آمدم بالا و ماجرا را به آقای دریایی گفتم.
گفت : زنگ بزن به جعفر شهری و از خودش بپرس. به هر زحمتی بود تلفن زنده یادجعفر شهری را پیدا کردم و به وی زنگ زدم و خبر را تهیه کردم . فردای آن روز این خبر در صفحه اول با عکس جعفر شهری و در جایی مناسب چاپ شده بود.
یادش گرامیباد.