اگر بخواهیم تحلیلی صحیح از روابط ایران و آمریکا ارائه کنیم باید از لایههای سطحی تحلیل عبور کرده و به ریشههای اصلی آن بپردازیم که از منافع دوطرف تا بازیگران حرفهای در صحنه روابط بینالملل، در این موضوع دخیل است.
رفتار دولتها در محیط بینالمللی براساس سیاستهایی شکل میگیرد که به بهترین وجه، منافع ملی آنها را تأمین میکند؛ از اینرو نخستین مسئولیت طراحان سیاست خارجی، تعیین مسیرهای دستیابی به منافع ملی کشور در صحنه بینالملل است.
وقوع انقلاب اسلامی ایران (بیش از سه دهه پیش) مهمترین مانع بر سر راه دستیابی آمریکا به منافع خود در منطقه خاورمیانه بود زیرا تعریفی که جمهوری اسلامی از منافعش در عرصه بینالملل ارائه داد مغایرت زیادی با سیاست استعماری آمریکا در سطح منطقه داشت؛ برای همین از آغازین روزهای پیروزی انقلاب روابط ایران و آمریکا دستخوش تغییرات زیادی شد.اهمیت ژئوپلیتیک ایران بهعنوان تولیدکننده نفت و گاز در کنار ارائه ایدئولوژی انقلابی که سبب تحرک ملتهای منطقه شد، در بدو پیروزی انقلاب اسلامی منافع حیاتی آمریکا را در منطقه به خطر انداخت. به گفته ریچارد نیکسون، رئیسجمهور پیشین آمریکا نفت، خون صنعت مدرن است و منطقه خلیجفارس قلبی است که این خون را مانند تلمبه به جریان میاندازد و راههای دریایی پیرامون خلیجفارس شریانهایی هستند که این خون حیاتی از آنها میگذرد.
حمله آمریکا به عراق و تسلط بر منابع نفتی سه کشور عربستان، کویت و امارات، حاکی از میزان اهمیت انرژی در حوزه خلیجفارس (با دارابودن بیش از 70درصد ذخایر نفتی جهان) است.
با وجود این باید گفت که گرچه برخی مقامات آمریکایی روی موضوع انرژی ایران تأکید دارند اما بهنظر میرسد مهمترین موضوعی که در آمریکا در مورد ایران مطرح است، نقش منطقهای جمهوری اسلامی ایران باشد؛ نقشی که بدون هیچ تردیدی در حال افزایش است.
از سوی دیگر عمدهترین هدف اسرائیل و لابی یهود در آمریکا و رهبران برخی از کشورهای تمامیتخواه منطقه که نقشی برای ملت خود قائل نیستند مقابله با گسترش تأثیرات انقلاب اسلامی از طریق خاموش کردن کانون جنبش یعنی جمهوری اسلامی ایران است تا به این صورت بتوانند از نقش پررنگ ایران در تحولات منطقهای بکاهند.
نمونه بارز آن نحوه برخورد با جمهوری اسلامی در بحران سوریه بود که در ابتدا هیچگونه نقشی برای ایران قائل نبودند ولی در نهایت پی به این موضوع بردند که نمیتوان نقش جمهوری اسلامی را بهعنوان یکی از کشورهای بزرگ منطقه در تحولات منطقهای کتمان کرد.
بنابراین بدون تردید عدمارتباط جمهوری اسلامی ایران و ایالات متحده آمریکا سودهایی برای هر یک از لابیهای فعال در پی دارد و به همینخاطر آنها تمام تلاش خود را بهکار میبندند که بین ایران و آمریکا هیچ رابطهای نباشد و حتی ارتباط اولیه و ابتدایی با هم نداشته باشند.
اما بهطور طبیعی کشور بزرگی مانند ایران همواره باید دیپلماسی جامعی در دستور کار خود داشته باشد، بنابراین ما چه با آمریکا مذاکره کنیم و چه مذاکره نکنیم باید برای گسترش دامنه نفوذ خود، با کشورهای عرب حاشیه خلیجفارس و خاورمیانه رابطه نزدیکی داشته باشیم تا به این صورت توان پیشبرد اهداف مدنظر را داشته باشیم.