همشهری آنلاین: تمدید مذاکرات وین موضوع مشترکی بود که در ستون سرمقاله اغلب روزنامه‌های سه شنبه-۴آذر- جای گرفت.

روزنامه ايران به قلم محمد نوري با تيتر«ارمغان مسافران وین» در ستون سرمقاله‌اش نوشت:روزنامه ایران؛۴ آذر

دفتر هفت روزه مذاکره هسته‌ای وین به پایان آمد. مذاکرات وین آغازی پرهیجان اما پایانی ملایم و آرام داشت. اجلاس وین به مسابقه شورانگیزی شباهت یافته بود که جهانی به تماشای آن نشسته بود. اما فرجام این مسابقه پرهیجان یک نتیجه تساوی بود که گرچه تماشاگران را راضی نساخت اما همه تیم‌های شرکت‌کننده از این نتیجه اظهار رضایت کردند.

آنچه پیداست، اجلاس وین در نقطه پایانی خود مطابق میل دو جریان پیش نرفت؛ جریانی که در پی یک اتفاق خارق‌العاده از نوع آشتی کامل ایران و امریکا بود و جریانی دیگر که برای شکست و ناکامی اجلاس لحظه شماری می‌کرد. اما چرخه تصمیم دیپلمات‌ها در میانه این دو مطالبه به شدت خوشبینانه و کاملاً بدبینانه پیش رفت و در نقطه‌ای ایستاد که ناظران سیاسی از آن به عنوان «نتیجه واقع بینانه» تعبیر می‌کنند.

به هر تقدیر، سؤال عمده افکار عمومی در داخل و خارج ایران در فردای مذاکرات وین این است که چرا چنین شد و چرا آن همه پیش‌بینی و گمانه‌زنی درباره وقوع یک تحول تاریخی در دوشنبه وین به‌بار ننشست؟

1-‌ واقعیت این است که برخلاف ذائقه عامه مردم، دنیای دیپلماسی میانه‌ای با اتفاق‌های معجزه آسا ندارد. اساساً دیپلماتهای حرفه‌ای یاد می‌گیرند که نه بر مدار احساس بلکه بر منطق خرد رفتار کنند. آنها می‌آموزند به جای پرواز در دنیای خیال روی زمین سخت واقعیت گام بردارند. این خصلت را محیط بین‌المللی به اصحاب مذاکره تحمیل می‌کند، زیرا بر خلاف صحنه سیاست داخلی، در عرصه بین‌المللی آنها با بازیگران و قدرت‌های مختلف روبه‌رو هستند، این محیط پیچیده در عین حال که امکانات و فرصتهایی فراروی دیپلمات‌ها می‌گشاید اما محدودیتها و موانع خاص خود را دارد. به این دلیل هر تصمیم و هرگامی که یک دیپلمات بر می‌دارد چنان که بدون ملاحظه این موانع و مختصات باشد لاجرم به بن‌بست و حتی فاجعه می‌انجامد. مثال‌های بسیار برای این موضوع می‌توان از تاریخ سال‌های اخیر ایران ذکر کرد که حرکتهای خارج از مدار و منطق دیپلماسی چه مشکلات و هزینه‌هایی را برکشور و ملت تحمیل کرده است.

بر این منوال می‌توان گفت که در قضیه مذاکرات هسته‌ای وین، ظریف یا کری می‌توانستند همه آموزه‌ها و اصول حرفه‌ای دیپلماسی را کنار نهند و با امضای یک ورق مقابل دوربین‌ها 36 سال جدایی ایران و امریکا را خاتمه یافته اعلام کنند. اما آیا براستی همه موانع پیدا و پنهانی که در مناسبات دو کشور وجود دارد با این حرکت سمبلیک فرو می‌ریزد.

دیپلماسی دولت اعتدال اکنون ذائقه و ذهنیت ما به دنیای دیپلماسی را تغییر می‌دهد. روحانی از ابتدا با چنین تعریفی از دیپلماسی رشته امور هسته‌ای را به شماری از افراد مجرب وزارت خارجه به رهبری ظریف سپرد. دست برقضا یکی از محورهای اختلاف تیم هسته‌ای روحانی با بازماندگان دولت سابق بر سر انتخاب الگوی رفتار در میادین مذاکره بود. تیم سابق ظرف هشت سال به‌دنبال نوعی شوک درمانی در سیاست خارجی بود و بر این اساس به اتخاذ تصمیم‌های محیر العقول یا اتخاذ موضعگیری‌های خلاف عادات و آداب بین‌المللی مبادرت می‌کرد. اما نتیجه آن الگوی رفتار هیجانی این شد که ایران با سخت‌ترین تحریم تاریخ خویش روبه‌رو شد.

در ایام مبارزه انتخاباتی بارها روحانی این واقعیت را به زبان آورد که برای معضلات پیچیده سیاست خارجی ایران مثل پرونده هسته‌ای یا اختلاف با امریکا نباید نسخه‌های یک شبه تجویز کرد.

مسافران ایرانی وین نیز دقیقاً با الهام از همین تفکر قبل از عزیمت به این مأموریت از دادن هر گونه وعده محیر العقول پرهیز کردند، محمد جواد ظریف بعد از حضور در میدان مذاکره در پاسخ سؤال خبرنگاران همواره این جمله را با تأکید بیان کرد که دو طرف راه دشواری پیش رو دارند. پرونده هسته‌ای ایران به گفته اغلب ناظران از پیچیده‌ترین موضوعات بین‌المللی است که گره‌های بسیار در آن افتاده است، منافع کشورها و بازیگران بسیاری به این پرونده گره خورده است، از حریفان منطقه‌ای ایران و شیخ نشین‌های حاشیه خلیج فارس تا لابی صهیونیستی در غرب و تل آویو. در واقع مسأله هسته‌ای ایران رشته در هم پیچیده‌ای را می‌ماند که دیپلماتهای دو طرف می‌بایست با طمأنینه و تدبیر برای گشودن یکایک این گره‌ها تلاش کنند.

2- کار بزرگ دیپلمات‌ها در 16 ماه گذشته از جمله در هفت روز مذاکره وین این بود که چراغ مذاکره میان ایران و غرب را فروزان نگه داشته‌اند. آنها با تکیه بر توان و تجربه خویش در امر دیپلماسی موفق شده‌اند غول بی‌رحم تحریم را از معرکه هسته‌ای دور سازند، نکته‌ای که مخالفان از اقرار به آن می‌گریزند این است که ظرف یک سال اخیر روابط ایران و غرب از آستانه جنگ به آستانه صلح و همکاری کشیده شده است و هر گامی از ژنو تا نیویورک و از مسقط تا وین طرفین را به این هدف نزدیک‌تر ساخته است، اجلاس وین مهر تأیید تازه‌ای بر این مسیر انتخابی زد و طرفین همپیمان شدند تا این مناقشه را جز از راه مذاکره دنبال نکنند.

3-‌ با این همه می‌توان انتظار داشت از امروز بازار تحلیلها و تفسیرهای وارونه بویژه در محفل تندروها رواج یابد. برخی قرائن نشان از این دارد که یک جریان در تلاش است تا در پایان مذاکره وین خود را پیروز میدان وانمود کند.

این گروه از هر فرصتی برای زیر سؤال بردن برنامه مذاکرات و تضعیف تیم دیپلماسی دولت اعتدال بهره می‌جوید، این جریان از چند روز قبل در رسانه‌های خود دو سناریو برای وین ساخته و پرداخته کرد و حتی تیتر جراید خویش را نیز از قبل مهیا ساخته است. سناریو اول آنها این بود که چنان که طرفین به توافق نهایی دست یافتند این اتفاق را نوعی سازش و عقب نشینی از اصول انقلاب معرفی کند، در سناریو دوم که امروز محور مطالب رسانه تندروها قرار گرفته است ادعا می‌شود که امضا نشدن توافق نهایی نشانه ادامه دشمنی طرف مقابل و حجتی است بر تعطیلی مذاکره.

جریان تندرو در فردای وین تلاش خواهد کرد تا با این تصویر وارونه دوباره توجه بخشی از افراد ساده اندیش را به سیاست‌های هشت سال گذشته جلب کند و مدعی آن شود که در آستین خویش راه حل‌هایی برای پرونده هسته‌ای دارد. اما تندروها در این عملیات تبلیغاتی خویش با یک مانع غیر قابل عبور مواجه هستند، اینکه ظرف 16 ماه همه حقایق مربوط به عواقب خسارتبار اندیشه تندروها در سیاست خارجی برای افکارعمومی ایران عیان شد و در همان حال شهروندان ایرانی دریافتند که می‌توان با همه قدرت‌هایی که هشت سال در جبهه تحریم ایران بودند، با زبان منطق و عقلانیت مذاکره و همکاری کرد و به‌جای تلاش بی‌حاصل برای زوال و شکست حریف به‌بازی برد-برد دست زد که شکست و ناکامی به‌آن راهی ندارد و این شاید مهم‌ترین آموزه 7 روز مذاکره در وین باشد.

آن هفت سال و اين هفت ماه

سيدعلي محقق در روزنامه ابتكار به موضوع مذاكرات هسته‌اي اشاره كرد و نوشت:روزنامه ابتکار؛۴آذر

مذاکراتي که تا همين هفته گذشته 95 درصد پيشرفت کرده بود و قرار بود حداکثر تا سوم آذرماه به توافق جامع هسته اي ختم شود، تا دهم تيرماه سال آينده تمديد شد. يعني طرفين طي شش ماه چانه زني هاي متعدد، فشرده و سنگين و رفع يکي يکي موانع تازه به اين نتيجه رسيده‌اند که براي حل و فصل آن چند درصد اختلافات باقيمانده به 7 ماه وقت اضافه نياز دارند و بايد هم برف زمستان امسال وين و ژنو را تجربه کنند و هم احتمالا گرماي طاقت فرساي تابستان سال آينده مسقط را.

محمد جواد ظريف و تيمش در همه شش ماه گذشته و ماههاي قبل از آن تا توافق ژنو، روزگار سپري شده سختي را تجربه کرده اند. ديپلمات هاي ايراني در اين مدت همزمان در چند جبهه مشغول جنگ و مقاومت با ابزار ديپلماسي بوده اند. در اين مذاکرات گاهي هرکدام از دولت هاي ششگانه گروه 1+5 بر اساس منافع پايتخت هاي خود ساز خاص خود را زده و ادعاها و بهانه جويي هاي خاص خود را داشته اند و گاه در مقام تيم هايي سه يا چند نفره و کنسرسيوم گونه به دنبال لحاظ خواسته ها و منافع خود و متحدانشان در قالب مذاکرات بوده اند. طرف شدن با هرکدام از اين غول هاي عرصه سياست و اقتصاد و برآمدن از پس ديپلمات هاي ارشد اين کشورها (وزراي خارجه و معاونين وزرا) به خودي خود کار بزرگي است که تا همين جاي کار اين تيم به خوبي از پس آن برآمده است.

در آغازين روزهاي مذاکرات تيم ظريف با1+5 به نظر مي‌رسيد که بزرگترين مانع گفتگوها جنس روابط ايران و آمريکا و 35 سال تيرگي و قطع رابطه دو پايتخت خواهد بود. تاهمين تابستان سال گذشته تابوي مذاکره مستقيم تهران و واشنگتن اصلا شکستني به نظر نمي‌رسيد و کمتر کسي فکر مي‌کرد که با توجه به عمق و ابعاد اختلافات سياسي، اقتصادي و فرهنگي دو کشور بتوان به راحتي از اين مانع عبور کرد و با نماينده اين کشور تقريبا متخاصم، رو در رو و دوجانبه يا حتي چندجانبه در سطح ارشد در باره موضوع هسته اي مذاکره کرد. متعاقب اين تحليل هم نتيجه گيري مي‌شد که وقتي نمي‌توان با اصلي ترين مدعي پرونده هسته اي رو در رو و بي واسطه مذاکره کرد پس تلاش ها براي گفتگو و حل مشکلات از طريق ديپلماسي هم بي فايده است.

اما اکنون و در پايان اين دور از مذاکرات آن تابو شکسته شده است و بارها وزراي خارجه دو کشور رو در رو و بي واسطه يا با واسطه مذاکره کرده اند و قطعا شکستن اين تابو کاري سخت و دشوار بود که محقق شد.

پرونده اختلافات هسته اي ايران و کشورهاي غربي عمري 12 ساله دارد. هشت سال پاياني از اين 12 سال در دوران رياست جمهوري محمود احمدي نژاد بود و همه اختلافات باقيمانده و حل شده قطعا زير سر همين هشت سال پاياني است. در طول سالهاي 84 و 85 و اوايل دولت نهم مسئوليت پرونده هسته اي در اختيار علي لاريجاني بود و روند گفتگوها کمي تا قسمتي مشابه با سالهاي پيش از آن و دوران مسئوليت حسن روحاني در اين پرونده پيش ميرفت. اما در مابقي اين دوران تفکري تلفيقي متشکل از طيف تندرويي که اکنون جبهه پايداري نام گرفته و شخص احمدي نژاد اختيارداران اجرايي اين پرونده شدند و کار در مسيري ديگر افتاد يا به عبارت بهتر از ريل خارج شد. در اين دوران هفت ساله همچون هميشه طرف هاي تندروي غربي و عربي و عبري مترصد بهانه بوده اند و محمود احمدي نژاد و سعيد جليلي و ديگران هرکدام بارها به سبک و شيوه خود در سرما و گرما، زمستان و تابستان، شال و کلاه مي‌کردند و راهي نيويورک و ژنو و مسکو و استانبول مي‌شدند و هر بار احتمالا ناخواسته حجم تازه‌اي از بهانه ها، استنادها و گل به خودي ها را دو دستي تقديم طرف مقابل مي‌کردند. آنها شاد و خندان چشم در چشم دوربين هاي خبرنگاران به تهران باز مي‌گشتند اما طرف مقابل هربار از گفته ها و بيانيه ها و شعارهاي آنها به عنوان مواد اوليه براي پخت قطعنامه ها و تحريم هاي تازه استفاده ميکرد. تندروي ها و تنش زايي ها در عرصه سياست خارجي، سخنان نسنجيده و غيرديپلماتيک شخص رييس دولت و مذاکره هاي بيانيه محور و بي هدف هسته اي دست به دست هم داد تا سال به سال ديوار بي اعتمادي‌ها ميان تهران و پايتخت‌هاي غربي و عربي بلندتر، حجم پرونده و اختلافات قطور تر و تعداد قطعنامه ها و ميزان تحريم ها به صورت تصاعدي زياد و زيادتر از قبل شود. قطعنامه دان ها پاره نشد و اين ميراث تلخ به تيم ديپلمات هاي حسن روحاني رسيد تا عليرغم مخالفت ها و مانع تراشي هاي دلواپس ها و پايداري ها تلاش کنند ديوار بلند و ضخيم بي اعتمادي و تحريم و قطعنامه و اختلاف را کوتاه کنند و از سر راه بردارند. در طول مذاکرات هرچه طرفين پيش رفته اند بيشتر متوجه سختي اين کار و بلندي و ضخامت اين ديوار شده ايم.

گفته مي‌شود بخش اصلي و شاکله اختلافات باقيمانده چند و چون رفع تحريم ها به عنوان ما به ازاي اعتمادي سازي‌هاي ايران بوده است؛ همان تحريم هايي که چه روساي دولت ها و چه پارلمانيست هاي اروپايي و آمريکايي در دوران هفت ساله از 1386 تا 1392 يکي پس از ديگري با بهانه جويي به ايران تحميل کردند. گفته مي‌شود دليل اصلي تعويق توافق جامع و تمديد مذاکرات هم زياده خواهي هاي طرف مقابل از يک سو و مقاومت دکتر محمدجواد ظريف و ديگر اعضاي تيم مذاکره کننده بر سر اين موضوع به عنوان يکي از خط قرمزهاي ايران در عين رعايت همه قواعد مذاکره ديپلماتيک بوده است.

درپشت پرده اما فقط آن شش کشور نبوده اند که مذاکرات را اداره و پيش برده اند و اين يعني چند جبهه و خاکريز سخت و نامريي ديگر در مقابل تيم مذاکره کننده ايران. نگاهي به برخي حواشي مذاکرات وين 8 از روايت مشاوره تلفني ديپلمات‌هاي غربي با اسراييلي ها در هتل کوبورگ تا حضور جان کري در هواپيماي سعودالفيصل در فرودگاه وين جنس غربي - عبري- عربي زياده خواهي ها را نشان داده واز عوامل و موانع پشت پرده توافق جامع رونمايي کرده است. ردپاي اين حجم از مانع تراشي و کينه ورزي اعراب و مظلوم نمايي‌هاي خون آشام هاي صهيونيستي را باز مي‌توان به جنس سياست تهاجمي و تنش آفرين دو دولت گذشته در عرصه ديپلماسي ارجاع داد که در صحن سازمان ملل بهانه به دست تل آويو مي‌دادند و در مقابل يک گام ساده هم براي تنش زدايي در سطح همسايگان عرب و غير عرب مسلمان نيز بر نمي‌داشتند.

ظريف يکي دو روز پيشتر تلويحا گفته بود که ما در پايان روز سوم آذر جشن مي‌گيريم؛ حالا اگر براي توافق جشن نگيريم براي مقاومت دربرابر زياده خواهي ها جشن خواهيم گرفت. تا همين جاي کار هم بايد به او و ديگر اعضاي تيم مذاکره کننده خسته نباشيد گفت، هرچند براي حصول نتيجه نهايي بايد هفت ماه ديگرهم صبر کرد. هفت ماهي که هر يک ماه از آن نتيجه ديوار تحريم ها و بي اعتمادي هايي است که در آن دوران هفت ساله کذايي شکل گرفت و از ميان برداشتن آنها انگار قرار است همچنان زمان ببرد. هرچند تا هفت ماه ديگر هم در ايران و هم در اروپا و آمريکا اتفاقات جديد بسياري در راه است و هيچ چيز معلوم نيست، اما قطعا وقتي پاي منافع ملي و مطالبات منطقي ايران در ميان باشد هم روحاني و ظريف و هم مردم ايران هفت ماه که سهل است هفتاد ماه و حتي بيشتر هم مي‌توانند مذاکرات را دنبال کنند و سختي ها را به جان بخرند...

درود بر تيم مذاكره‌كننده ايران

الياس حضرتي در روزنامه اعتماد نوشت:روزنامه اعتماد؛۴آذر

بعد از پيروزي انقلاب بزرگ اسلامي ايران به لحاظ حفظ روحيه ماجراجويانه و حمايت از عناصر رژيم سابق مخصوصا شخص شاه و برنامه‌ريزي براي بر هم زدن اوضاع انقلاب و تلاش براي بازگشت رژيم سابق برخوردهايي بين نظام برآمده از انقلاب و ايالات متحده به وجود آمد. اوج اين ماجرا در راه دادن و قبول كردن شاه فراري ايران به امريكا و تصرف لانه جاسوسي در عكس‌العمل به اين كار توسط دانشجويان پيروان خط امام خلاصه مي‌شود. به دنبال ماجراي تصرف لانه جاسوسي رابطه ايران و امريكا توسط امريكايي‌ها قطع شد و بعد از آن در طول ٣٥ سال گذشته سياست‌هاي خصمانه امريكا روز به روز و سال به سال در دايره وسيع‌تر عليه آثار انقلاب و نظام برآمده از اين انقلاب در جهان و منطقه همچنان ادامه يافت. سال‌ها امريكايي‌ها رسما اعلام مي‌كردند به دنبال تغيير رژيم در ايرانند و سياستي‌براندازانه را در دستور كار خود داشتند.آنان از هر روشي و ترفندي براي رسيدن به اين مقصود بهره بردند و به مرور يك جنگ تمام‌عيار و همه‌جانبه به خصوص در سال‌هاي اخير در صحنه‌هاي سياسي و اقتصادي عليه ايران آغاز كردند. بحث تحريم‌ها بخشي از اين تلاش‌ها بود وگرنه امريكايي‌ها در طول هشت سال گذشته از تمام قدرت و توان ابرقدرتي خود بهره جسته، تمامي قراردادها و مراودات ايران با كشورهاي منطقه را رصد مي‌كردند و به دنبال سفر مقامات ايران به هر كشوري همان روز وزير خارجه امريكا يا يكي از معاونان او به آن كشور مي‌رفت و با استفاده از نفوذ و وعده‌ها و امتيازاتي كه به آن كشور مي‌داد در جهت لغو قرارداد با ايران اقدام مي‌كرد.

با وجود تمام اين حركت‌هاي ظالمانه با روي كار آمدن دولت حسن روحاني سياست كلي جمهوري اسلامي بر اين قرار گرفت كه فرصتي ديگر به جهت اتمام حجت و نشان دادن حسن‌نيت به كشورها و ابرقدرت‌ها مخصوصا امريكايي‌ها داده شود و لذا با اعلام سياست نرمش قهرمانانه توسط مقام معظم رهبري و مشخص شدن يك تيم ورزيده، باتوان و قدرت چانه‌زني بالا و ديپلماسي قوي برگي ديگر از اقدامات صلح‌طلبانه و حسن‌نيت جمهوري اسلامي ايران در دنيا به نمايش گذاشته شد.

تيم مذاكره‌كننده ايران به رغم اينكه همانند نظر رهبري هيچ اطميناني به طرف مذاكره‌كننده نداشت و آگاه بود كه سياست‌هاي توسعه‌طلبانه و ظالمانه طرف مقابل حد وحصري ندارد اما براي اينكه به دنيا نشان دهد جمهوري اسلامي در چارچوب حفظ حقوق ملت خود و به جهت رفع اثر سوء تبليغات امريكا آماده ارايه اسناد حقانيت ملت ايران است در هر مذاكره‌يي شركت كرد تا از حقوق مسلم ملت ايران دفاع كند و ضمن ايستادگي روي خط‌قرمز‌هاي حقوق ملت آمادگي مذاكره در بقيه موارد را نشان داد. با اين نگاه هيات ايراني در طول مذاكره يك ساله در خيلي ازموارد انعطاف لازم و حسن نظر خود را به تمام معنا نشان داد. به طوري كه از طرف گروه‌هاي مخالف مذاكره در داخل به وطن‌فروشي و زير پا گذاشتن ارزش‌ها متهم شد.

ولي نتايج مذاكرات نشان داد يك، اينكه امريكا كشوري نيست كه به حد و حدودي قانع شود و همچنان خوي استكباري و تجاوز به حقوق ملت‌ها در وجودش موج مي‌زند. دو، اينكه اين كشور به ظاهر ابرقدرت نشان داد مستقل هم نيست. فشارهاي لابي صهيونيسم و همين‌طور لابي سعودي آنچنان بر امريكا موثر است كه امكان تصميم‌گيري مستقل را از آنان ربوده است. سه، اينكه اختلافات داخلي بين جناح‌هاي امريكايي آنچنان زياد است كه دولت اوباما حرف امروزش با فردا يكي نيست و بر هيچ كدام از وعده‌هايش پايبند نيست. ملت‌ ما به خوبي آگاه است كه جمهوري اسلامي به رغم اينكه در طول ٣٥ سال گذشته شاهد تمامي تلاش‌هاي براندازانه امريكايي‌ها در ايران بوده ولي بار ديگر باب مذاكره با اين كشور را باز كرد و با امريكاييان وارد مذاكره شد. ايران، در اين مذاكره از موضع قوت و قدرت و با بهره‌گيري از ديپلمات‌هاي ورزيده آغاز كرد و در اين ماجرا بار ديگر ملت فهميد كه بايد روي توانايي و ظرفيت‌هاي داخلي خود و فرزندان خلاق و مبتكر خود، توليدات و توانايي دانشمندان خود ايستادگي كند. ملت فهميد ضمن اينكه از مذاكره نبايد باكي داشت و بايد مذاكره را با تمام طرفين درگير ادامه داد ولي نبايد اميدي به اين مذاكرات بست، لذا لازم مي‌دانيم از رهبر معظم كه باب اين مذاكره را گشودند و از حسن روحاني كه با شجاعت مسووليت آن را برعهده گرفت و تيم مذاكره‌كننده مخصوصا دكتر ظريف تشكر و قدرداني كنيم و درودهاي بي‌پايان ملت قهرمان ايران را نثار قدوم اين عزيزان كنيم.

از ژنو آرزو تا وین واقعیت

محمد ايماني در ستون سرمقاله روزنامه كيهان نوشت:روزنامه کیهان؛۴آذر

بامداد سوم آذر 1392 در همان ساعاتی که رئیس جمهور در حال نگارش نامه به محضر رهبر معظم انقلاب بود، وزیرخارجه آمریکا به جمع خبرنگاران رفت. ساعتی از اعلام توافق ژنو سپری نشده بود. دکتر روحانی به رسمیت شناخته شدن حقوق هسته‌ای ایران را مرقوم می‌کرد و اینکه «فروپاشی سازمان تحریم‌ها آغاز شده است» اما در ژنو جان‌کری معطل نکرد که در جمع خبرنگاران بگوید «ایران دیگر تأسیسات هسته‌ای و سانتریفیوژهای جدید نخواهد ساخت. هیچ جای توافقنامه به حق غنی‌سازی ایران اشاره نشده و پس از توافق دو طرف معلوم می‌شود که غنی‌سازی ادامه داشته باشد یا نه. ایران پذیرفت همه غنی‌سازی بالای 5 درصد را متوقف و ذخایر آن را در 6 ماه آینده به صفر برساند. آقای ظریف به شدت تلاش کرد و ما بابت این از او متشکریم... ساختار و مهندسی اصلی تحریم‌ها همچنان ادامه خواهد داشت که شامل نفت و خدمات مالی است». مقتدای حکیم انقلاب با وجود آن که افق را به روشنی می‌دیدند، از تیم مذاکره کننده به عنوان فرزندان نظام در جبهه دیپلماسی پشتیبانی کردند و به اقتضای مرقومه رئیس جمهور، از هیئت مذاکره کننده تشکر کردند و راه را نشان دادند. «ایستادگی در برابر زیاده‌خواهی‌ها همواره باید شاخص خط مستقیم حرکت مسئولان این بخش باشد».

سوم آذر 93 فرا رسید. وین یک هفته شلوغ بود. این آخری آن قدر شلوغی و ازدحام در گرفت که حتی خانم اشتون- اسباب محرمیت و حلیت مذاکرات!- از ملاقات دکتر ظریف با جان‌کری جاماند. احساس دوگانه‌ای در این میان وجود دارد. حس نخست نگاهی تأثرآمیز است به سختی کار آقای ظریف و دست‌دادن او با دست نماینده رژیمی که آلوده به خون ده‌ها میلیون انسان بی‌گناه در چهار گوشه منطقه است. تعطیلی بسیاری از کارها و 10-12 دور مذاکره ظرف یک سال با طرفی که هیچ جور حرف حساب و منطق و تفاهم و احترام حالی‌اش نمی‌شود، انصافاً کار پر زحمتی است. حس دوم، آن است که آیا طرف آمریکایی با همین کارنامه خباثت یک سال اخیر، سزاواری و شایستگی‌اش را داشت که طرف ملاقات وزیر خارجه ما قرار بگیرد و در عین حال همان ادبیات خصمانه را تکرار ‌کند؟ این پرسش، پاسخ خود را به مرور زمان و به شکل روشن‌تر خواهد گرفت. اما اکنون موضوع مهم این است که پس از یک سال اعتمادسازی یک طرفه به کجا رسیده‌ایم؟ آیا دیروز در وین اتفاقی متفاوت از ژنو رقم خورد؟ تکلیف توافق جامع و نهایی به نحوی که هم حقوق هسته‌ای ما محترم شمرده شود، هم نگرانی ادعایی آمریکا و غرب برطرف شود و هم تحریم‌ها پایان پذیرد به کجا انجامید؟ بالاخره ما هدفی از این مذاکرات داشتیم. آن هدف چه شد؟ آیا می‌توان درباره اتفاق پشت درهای بسته این روزها و هفته‌ها گمانه‌زنی کرد و به پیش‌بینی آینده پرداخت؟ آخرش چه؟ اگر هدف، آن گونه که برخی اصحاب حزب و مطبوعات- به واسطه روی زیاد و شرم کم- ادعا می‌کنند خود مذاکره بود و مذاکره اصالت و موضوعیت داشت نه طریقیت، که بحث دیگری است و در این صورت مرحوم عرفات با همه تحقیرهایی که شد به جماعت حزبی و مطبوعاتی مورد اشاره در رکوردداری‌، شأن پیش‌کسوتی دارد. اما اگر بپذیریم که مذاکره- صرف نظر از رفتارهای نابه‌جا یا به جا در متن آن- تاکتیک و ابزار و راه است، آنگاه پرسش از هدف و نتایج موضوعیت پیدا می‌کند. و در این صورت در کنار ارزیابی نتایج، پای پرسش دیگری به میان می‌آید و آن اینکه مذاکره و حتی توافق دور از دسترس چه قدر تاب دارد که بتوان همه مسئولیت‌های دولتمردان را بر آن بار کرد؟ آیا آن نگاه جبرگرا و دترمینیستی یک سال پیش که القا می‌کرد کلید معجزه‌آسا برای قفل همه مشکلات در مذاکره - به ویژه مذاکره با آمریکا- است اکنون هم در میان افکار عمومی پیگیر، خریدار دارد یا باید در سبد تکالیف و برنامه‌های دولت محترم، چیزهای به مراتب مهم‌تر دیگری را گذاشت و برایش تدبیر کرد؟

دیروز وزرای 5+1 در وین حاضر شدند تا... این «تا» که هدف را بازگو می‌کند، محل تأملات جدی است. با وجود انعطاف‌های متعدد هیئت ایرانی در زمینه محدودسازی حجم غنی‌سازی زیر 5 درصد، کاهش تعداد سانتریفیوژها، (احتمالاً) کاهش حجم ذخایر اورانیوم 3/5 درصد و... آمریکا- و دو متحدش- حاضر نیستند تکلیف لغو تحریم‌ها را که برای دولت آقای روحانی اولویت داشته معلوم کنند. 7، 10، 15 و 25 سال، عددهای مختلفی بوده که به عنوان بازه زمانی مورد نظر غرب برای دوره اعتمادسازی ایران و سپس تشخیص اینکه تحریم‌ها را می‌توان لغو کرد یا نه، در رسانه‌ها مطرح شده است! معنای واقعی این اتفاق، بن‌بست در مذاکرات است. اما چون طرفین نمی‌خواهند به دلایل مختلف این مسئله را - که زیر سر آمریکا و انگلیس و فرانسه است- اعلام کنند، بنابراین توافق می‌شود که مذاکرات تا ماه مارس (اسفند و فروردین) ادامه پیدا کند و توافق ژنو نیز تا تیر 94 تمدید شود. تعهدات جدید ما هنوز معلوم نیست. آیا نام چنین کاری تمدید مذاکرات است؟ در پاسخ برخی دیپلمات‌های حاضر در مذاکره می‌گویند چون بخشی از توافقات درباره کلیات صورت گرفته و برخی جزئیات در پرانتز مانده، در واقع مسئله فراتر از تمدید مذاکره نوعی «تفاهم سیاسی نانوشته» (شفاهی) است.

برخی کلمات در مذاکرات، مبهم و تعریف ناشده و بعضاً غلط‌انداز و تحریف‌آمیز ادا می‌شوند. از جمله اینکه گفته شده در کلیات توافق حاصل شده و در جزئیات اختلافاتی وجود دارد. درباره اهمیت فناوری هسته‌ای و نسبت آن با اقتصاد کشور و اینکه ساختار این فناوری (به عنوان سمبل عزت و استقلال ملی و نه حتی صرف فناوری) قابل معامله هست یا نه، بحث‌هایی در میان برخی محافل بوده است اما اینکه در مذاکرات باید تحریم‌ها لغو شود، حداقل توقع از مذاکرات است. بنابراین جای شگفتی است که موضوع لغو تحریم‌ها در مذاکرات بلاتکلیف بماند و آمریکا و اقمارش اصرار داشته باشند این موضوع را مسکوت بگذارند یا به آینده موهوم حوالت دهند و در عین حال گفته شود در کلیات توافق حاصل شده و جزئیات مانده است!! یا مثلاً عدم تعیین تکلیف ضمانت اجرای تعهدات آمریکا و غرب در حالی که به 90 درصد تعهدات توافق موقت ژنو درباره عدم افزایش تحریم‌ها و لغو تحریم‌های هواپیمایی و خودرو و... پایبند نماندند، جزو مبانی و کلیات است یا مسائل جزئی که می‌شود در پرانتز باقی گذاشت یا از صورت مسئله پاک کرد؟! آیا صورت مسئله گم شده؟! هیئت ایرانی پای میز مذاکره نرفت که مثلاً غنی‌سازی 20 درصد را تعطیل کند یا از غنی‌سازی صنعتی زیر 5 درصد بکاهد!

بالاخره چه؟ فقط 4 سال از عمر دکتر روحانی در مذاکرات هسته‌ای سپری شده است. رژیم‌هایی که حداقل 60 سال - و برخی از آنها 200 سال- سابقه دشمنی با ملت ایران را دارند در همین دهه با رفتار خود گواهی دادند اولاً با پیشرفت و استقلال و اقتدار ایران سر ستیزه‌جویی دارند و ثانیاً تصور می‌کنند با انواع تحریم‌ها باید به ایران ضربه بزنند. از نگاه آنها ایران جدید و قدرتمند، در تحولات غرب آسیا (خاورمیانه) حتی بالاتر از آمریکا و متحدانش حرف اول را می‌زند و می‌تواند الگوسازی کند. و باز در چشم‌انداز آنها، کشوری که برای 70-80 سال به مسیر وابستگی و اتکا به اقتصاد نفتی- وارداتی عادت کرده، می‌تواند در حوزه اقتصاد آسیب‌پذیر باشد. با این پیش‌فرض‌ها چرا آمریکا و متحدان خاصش - غیر از کشورهای اروپایی مشتاق معامله با ایران- باید حاضر شوند اهرم فشار اقتصادی خود را کنار بگذارند؟ حتی اگر آمریکا دیروز در وین امضا می‌کرد که همه تحریم‌ها را لغو می‌کند، قابل اعتماد نبود همچنان که «ری‌ست» کردن (تجدید) روابط به دعوت هیلاری کلینتون میان آمریکا و روسیه در سال 2009 مانع از شبیخون کاخ سفید به کرملین در حوادث اوکراین نشد و همچنان که تنش‌زدایی آمریکا با شوروی و چین مانع از شبیخون سال 1991 به روس‌ها یا به چینی‌ها (میدان تیان‌آن‌من) نشد. تا مستکبران خبیث عالم در ملتی ضعفی را سراغ داشته باشند، از آزاررسانی دریغ نمی‌کنند و اگر هم ادای طبیبان را در بیاورند، استخوان لای زخم همان ملت‌ها می‌گذارند همچنان که در قبال اقتصاد شرق آسیا و فروپاشی بعدی اقتصادی کردند. آمریکا اگر معجزه‌گر بود، اقتصاد شرق آسیا را کور نمی‌ساخت.

با این وصف ایده‌آل آمریکا و غرب از مذاکرات 1- بازسازی حیثیت و اعتبار ابرقدرتی به هزیمت کشیده در طول 15 سال گذشته 2- کوچک‌سازی و تقطیع و لاغرسازی تدریجی برنامه هسته‌ای ایران 3- اثرگذاری روانی بر محیط سیاسی داخلی ایران و اخذ نتایج مطلوب در مقاطعی نظیر انتخابات و... است. دقیقاً به همین دلیل سرنیگل شینوالد سفیر انگلیس در آمریکا 7 بهمن 86 (در آستانه انتخابات مجلس هشتم) در انستیتو خاور نزدیک واشنگتن گفت «چند واقعه سیاسی مهم طی 18 ماه آینده در ایران رخ خواهد داد از جمله انتخابات مجلس و ریاست جمهوری [سال 88‌[ بنابراین ما باید همچنان به تلاش خود جهت سخت‌تر کردن انتخاب برای ایران ادامه دهیم. گام بعدی قطعنامه است که سیگنالی به تهران می‌فرستد مبنی بر اینکه گرفتاری هنوز تمام نشده است. ما در داخل ایران شاهد انتقاد برخی محافل از تحریم‌ها هستیم. ما به خاطر داشتن سفارت در ایران، ابزاری متفاوت‌تر از آمریکا در اختیار داریم».

حد فاصل سال 86 تا 90 که دشمن برای ایجاد تنش سیاسی در داخل و سپس فشار اقتصادی مکمل آن نقشه می‌کشید، بسیاری از همت‌ها در داخل صرف ایجاد تنش و درگیری یا مهار آن شد. سال 86 رهبر معظم انقلاب هشدار دادند دشمن مسئله فشار اقتصادی را پیگیری می‌کند. ایشان سال 75 نیز از دولت وقت خواسته بودند خروج از وابستگی به درآمد نفتی را در اولویت قرار دهند. مقتدای انقلاب فروردین 91 مجدداً هشدار 17-18 سال پیش را تکرار کردند. «من به آقایانی که سرکار بودند گفتم باید کاری کرد که بتوانیم هر وقت اراده کردیم، در چاه‌های نفت را ببندیم اما آن آقایان که به زعم خودشان تکنوکرات هم بودند گفتند مگر می‌شود چنین کرد». حرف همان است که در ادبیات امام خمینی(ره) آمد و در کلام امام خامنه‌ای بسط داده شد؛ باید خود و شعار ما می‌توانیم را باور کرد، به ظرفیت‌های داخلی اعتماد داشت و ساخت درونی قدرت ملی را هر چه استوارتر کرد.

اولین و آخرین استراتژی همان است که حضرت روح‌الله 26 بهمن 1359 با منطق اقتصاد مقاومتی در دیدار کفیل و مدیران وزارت نفت فرمودند: «من اعتقادم است که اگر ما در محاصره اقتصادی یک ده پانزده سال واقع بشویم، شخصیت خودمان را پیدا می‌کنیم یعنی همه مغزهایی که راکد بودند در آن وقت و نمی‌توانستند فعالیت بکنند، به فعالیت می‌افتند. این طبیعی است که اگر یک نفر آدم یک جایی نشسته و همه چیز او را می‌آورند تقدیمش می‌کنند، این فکرش به کار نمی‌افتد، حتی کاسب هم نمی‌تواند بشود. اگر یک آدمی بود که اول صبح چایش را و نانش را بیاورند، ظهر هم همین طور، شب هم همین‌طور، هر احتیاجی هم داشت برآورده کردند، این نمی‌تواند دیگر هیچ کاری بکند، یک مرد فلجی می‌شود... آن روزی که این ملت فهمید که اگر ما جدیت نکنیم برای کشاورزی‌مان، جدیت نکنیم برای صنعت نفتمان، جدیت نکنیم برای کارخانه‌های خودمان، از بین خواهیم رفت و کسی نیست که به ما بدهد، وقتی این احساس پیدا شد در یک ملتی که من خودم باید هر چیز می‌خواهم تهیه کنم، دیگران به من نمی‌دهند، این احساس اگر پیدا شد، مغزها به راه می‌افتد و متخصص پیدا می‌شود در هر رشته‌ای... این ابتکارات از برکات محاصره اقتصادی بود... این محاصره اقتصادی را که خیلی‌ها از آن می‌ترسند، من یک هدیه‌ای می‌دانم برای کشور خودمان، برای اینکه معنایش این است که مایحتاج ما را به ما نمی‌دهند، وقتی که مایحتاج را به ما ندادند، خودمان می‌رویم دنبالش... مغزهای اروپایی با مغزهای ایرانی فرقی ندارند جز این معنا که آنها آن طوری تربیت شدند و خودشان را آن جوری درست کردند و ماها را این طوری تربیت کردند. ما را یک موجود مهملی بار آوردند. خب، تا کی ما باید این را تحمل بکنیم که ما یک موجودات مهملی هستیم و باید از ارباب‌ها پیش ما برسد... عمده این است که ما باور کنیم خودمان را».

مقاومت پيروز

روزنامه جمهوري اسلامي در ستون سرمقاله خود آورد:روزنامه جمهوری اسلامی؛۴آذر

موافقت طرف‌هاي مذاكرات هسته‌اي ايران و 1+5 با تمديد آن تا دهم تيرماه سال آينده، هر چند نتيجه دلخواه طرف ايراني نبود، ولي از اين نظر كه چهره زياده‌خواهانه و بي‌اراده دولتمردان آمريكائي را نشان داد قابل توجه است. نكات مهمي كه در اين زمينه بايد مورد توجه قرار گيرند اينها هستند.

1 - مسئول اصلي به نتيجه نرسيدن مذاكرات يكساله در سوم آذر ماه جاري،‌ دولت آمريكاست. كشورهاي اروپائي البته در اين مسئوليت شريك هستند ولي از آنجا كه كارشكني اصلي از آمريكا بود، بايد آمريكا را مقصر و مسبب اصلي دانست. جمهوري اسلامي ايران، به اعتراف كليه اعضاء گروه 1+5 و آژانس انرژي اتمي، در طول يكسال بعد از توافق ژنو، به تمام تعهدات خود كه در توافق نامه ژنو مندرج بود عمل كرده و صداقت خود را به اثبات رسانده است. به مقتضاي اين عملكرد و براساس موافقت نامه ژنو، گروه 1+5 نيز بايد به خواسته‌هاي جمهوري اسلامي ايران پاسخ مثبت بدهد. اين خواسته‌ها، حقوق قانوني ملت ايران هستند كه طبق مقررات آژانس بين‌المللي انرژي اتمي بايد تمام اعضاء از آنها برخوردارباشند. موضوع تحريم‌ها نيز از آغاز ظالمانه و خلاف قانون بود و لذا اكنون كه ايران پاي‌بندي خود به مقررات آژانس و تعهدات موجود در توافق‌نامه ژنو را به اثبات رسانده بايد بطور كامل لغو شود. مخالفت آمريكا با دست‌يابي ايران به حقوق هسته‌اي خود و لغو كامل تحريم‌ها، علاوه بر اينكه خلاف موافقت‌نامه ژنو مي‌باشد، مخالف مقررات آژانس بين‌المللي هسته‌اي نيز هست.

2 - جمهوري اسلامي ايران همانگونه كه در سال‌هاي اخير و در شرايط تحريم‌هاي چهارگانه شوراي امنيت، دولت آمريكا، كنگره آمريكا و اتحاديه اروپا به راه خود ادامه داده و با اقتدار كامل در منطقه و جهان درخشيده، از اين پس نيز به همين راه ادامه خواهد داد و تأخير در توافق نهائي مذاكرات با 1+5 تأثيري در اراده سياسي دولت ايران نخواهد داشت. اين درست است كه نمي‌توان تحريم‌ها را در شرايط اقتصادي ايران بي‌تأثير دانست، ولي ملت ايران در طول سه دهه گذشته كه با انواع و اقسام تحريم‌ها مواجه بوده توانسته خود را با هر شرايطي تطبيق دهد و همين روش را از اين پس نيز ادامه خواهد داد. دولت يازدهم، با عملكرد خود در يكسال و چهار ماه گذشته نشان داده كه عليرغم استمرار تحريم‌ها مي‌تواند كشور را به سوي بهبود وضعيت اقتصادي سوق دهد و همين روش را باز هم ادامه خواهد داد و قطعاً در اين راه از همراهي آحاد ملت برخوردار خواهد بود.

3 - لازم است رئيس‌جمهور و ساير دولتمردان آمريكا بدانند كارشكني‌هاي آنها عليه توافق در مذاكرات هسته‌اي و به تأخير انداختن آن، نه تنها نمي‌تواند در اراده دولت و ملت ايران كوچك‌ترين خللي پديد آورد بلكه موجب انسجام هرچه بيشتر مردم ايران براي مقابله با توطئه‌هاي آمريكا و ساير دشمنان خواهد شد. اين، واقعيتي است كه مردم ايران در طول 36 سال بعد از پيروزي انقلاب اسلامي آن را نشان داده‌اند و از اين پس نيز نشان خواهند داد. ملت ايران يك ملت انقلابي است كه مي‌داند در برابر توطئه‌ها چگونه بايد مقاوم باشد و ترفندها را چگونه بايد خنثي كند و در برابر كارشكني‌ها چگونه بايد راه صحيح ادامه مسير را پيدا كند. بنابر اين، در اين توطئه نيز آمريكا ضرر خواهد كرد و وحدت دولت و ملت ايران مستحكم‌تر خواهد شد.

4 - راه روشن و مشخص ملت ايران براي ادامه مسير و خنثي كردن توطئه‌هاي آمريكا و مقابله با تحريم‌ها، عمل به نسخه "اقتصاد مقاومتي" است. اين، نسخه‌ايست كه رهبر انقلاب، نه فقط براي دوران تحريم بلكه براي پايدار ساختن اقتصاد كشور در نظر گرفته و عمل به آن را توصيه كرده‌اند، دولت يازدهم نيز براي اجرائي كردن آن تلاش مي‌كند و مردم نيز با همراهي‌هاي خود به تحقق آن كمك مي‌نمايند. با عمل به اين نسخه، نه تنها تحريم‌ها را دور مي‌زنيم بلكه ايران را براي هميشه در برابر مشكلات اقتصادي و ساير مشكلات بيمه خواهيم كرد.

5- به نتيجه نرسيدن مذاكرات هسته‌اي در موعد سوم آذر، به مخالفان داخلي دولت يازدهم كه طي يكسال گذشته به ويژه در روزها و هفته‌هاي اخير اعضاء گروه مذاكره كننده ايراني را زير بمباران شديد تبليغاتي قرار دادند، نشان داد كه برخلاف تهمت‌هاي نارواي آنها گروه مذاكره كننده ايراني به حقوق ملت ايران پاي‌بند است، از خطوط قرمز عبور نمي‌كند و اهل سازش بر سر منافع ملي نيست. اگر گروه مذاكره كننده ايراني اهل سازش و عبور از خطوط قرمز بود، قطعاً ديروز و يا شايد زودتر از سوم آذر با 1+5 به توافق مي‌رسيد و مشكلي با آمريكا نداشت. اين، مقاومت متعهدانه گروه مذاكره كننده ايراني در برابر زياده‌‌خواهي‌هاي آمريكا بود كه به آمريكا اجازه نداد به مطامع خود برسد و درصدد تمديد مهلت مذاكره برآيد. آيا كساني كه در داخل كشور با زبان و قلم بي‌مهار خود تا توانستند به مذاكره كنندگان ايراني تهمت زدند و آنها را به باد ناسزا گرفتند، شجاعت عذرخواهي از مذاكره كنندگان ايراني را دارند؟

5 - مذاكرات ايران و 1+5 براي طرف‌هاي مذاكره به منزله آزموني بود كه جمهوري اسلامي ايران در سطح جهاني و نزد ملت‌ها از اين آزمون سرفراز، پيروز و آبرومند بيرون آمد و در نقطه مقابل، آمريكا به عنوان يك دولت غيرقابل اعتماد، عهدشكن و زياده‌خواه معرفي شد. از اين منظر بايد گفت در مذاكرات ايران و 1+5 آنكه پيروز شد ايران است و شكست و بدنامي به سراغ آمريكا آمد. براي آمريكا البته اين بدنامي چيز تازه‌اي نيست. اين واقعه، همان تعبير امام خميني را بار ديگر تأييد كرد كه آمريكا را "شيطان بزرگ" دانستند. دولت آمريكا، عليرغم ژست ابرقدرتي دولتمردانش، در اين مذاكرات نشان داد كه تحت تأثير صهيونيست‌ها و دلارهاي نفتي بعضي قارون‌هاي منطقه خاورميانه عربي قرار دارد و حاضر است به قيمت پشت پا زدن به تعهداتي كه خود امضا كرده، حقارت و بدنامي را بپذيرد. اين، ننگ در پرونده شخص اوباما و همكاران وي و دولت آمريكا به ثبت خواهد رسيد و در تاريخ ماندگار خواهد شد.

6- ايستادگي اعضاء گروه مذاكره كننده ايراني در برابر زياده‌خواهي‌هاي آمريكا و ساير قدرت‌هاي غربي و تحمل مثال زدني آنها در برابر فشارهاي مخالفان داخلي و خارجي كه بطور مستمر از بوق‌هاي تبليغاتي خود به بمباران تبليغاتي آنها پرداختند، واقعاً ستودني است. به اعضاء گروه مذاكره كننده ايراني، از صميم قلب خسته نباشيد مي‌گوئيم، براي آنها در ادامه اين راه توفيق الهي آرزو مي‌كنيم و اعتقاد راسخ داريم كه تلاش‌ها و مقاومت جانانه آنها در طول يكسال گذشته، به ويژه آنكه ملامت‌هاي داخلي را نيز تحمل كردند، نوعي "جهاد" محسوب مي‌شود و از خداي قادر منان مي‌خواهيم پاداش اخروي مجاهدان را به آنها عنايت فرمايد.

کد خبر 279081

برچسب‌ها

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha