دوشنبه ۲۲ دی ۱۳۹۳ - ۰۶:۴۶
۰ نفر

شهرزاد باباعلی‌پور: این روزها همه‌‌چیز نمادین شده است؛ پای ژست به میان آمده و پای عشق قلم شده است؛ روزگار عجیبی است که عده‌ای برای خودشان نوشابه باز می‌کنند و گاهی جشن و مهمانی می‌گیرند و جماعت هنر را فرا می‌خوانند تا بگویند ما فلان و ما بهمان.

 در اين روزگار اگر كسي با پاي خودش بيايد و بگويد آنقدر دوست‌تان داشته‌ام و آنقدر برايم عزيز بوده‌ايد كه با ساختن يك كاپ در 23سالگي يادتان كرده‌ام شما هم نمي‌توانيد از كنار آن ساده عبور كنيد. شما هم تحت‌تأثير قرار مي‌گيريد و خدا مي‌داند كه چه احساساتي با اين ماجرا گره مي‌خورد. باز شدن پاي علي اكبر واحد، مردي 70ساله كه با جعبه‌اي در دست كوچه منتهي به مؤسسه همشهري را آرام پيمود و وقتي به مؤسسه رسيد گفت كه به مناسبت 23سالگي روزنامه همشهري كاپي را براي اين روزنامه ساخته است آغازي بود براي آشنا شدن با مردي كه روحش با درد هيروشيما عجين شده و قلبش مالامال از عشق به انسان‌هاست؛ مردي از جنس خاص مهرباني...

جايي براي كبوتر‌هاي صلح

حدود 60 سال پيش در همدان براي نخستين بار درحالي‌كه چشمانش روي پرده سينما قفل شده بود نام «هيروشيما» را شنيد. رسم آن موقع سينما آن بود كه قبل از پخش فيلم، گزارش‌هايي بر پرده نمايش داده مي‌شد و او درحالي‌كه چشمانش بر پرده سينما قفل شده بود براي نخستين بار قارچ اتمي را ديد و مردمي كه سوختند و از بين رفتند و خانه‌هايي كه در يك لحظه اثري از آنها نبود. در همان عالم كودكي غمي او را در بر گرفت كه سال‌هاي سال رهايش نكرد و همين اندوه، زندگي‌اش را به‌گونه‌اي ديگر رقم زد. روزهاي مدرسه با يك خاطره براي علي‌اكبر قصه ما تمام شد؛ روزهايي كه او تمام ديوارهاي مدرسه را با نقاشي پرنده‌اي پر كرده بود كه نشان صلح بود و با وجود تلاش گسترده معلم‌ها و مدير مدرسه، او دست از گچ و ديوارها بر نداشت و تا آنجا پيش رفت كه در مدرسه تنبيه مي‌شد اما پرنده صلحي به ياد كودكان و زنان و مردان هيروشيما بر ديوارها مي‌كشيد. آهسته آهسته پرنده براي او معنايي خاص پيدا كرد؛ معنايي كه تحمل ديدن پرنده در قفس را براي او غيرممكن كرد. هرجا كه پرنده‌اي در قفس مي‌ديد براي رهايي‌اش خود را به آب و آتش مي‌زد. گاهي پرنده رها مي‌شد اما اين او بود كه در چنگال پرنده‌فروش‌ها اسير مي‌شد. حتي يك‌بار هم مي‌خواستند او را به‌خاطر كارهايش زير ماشين بيندازند اما وقتي فهميدند همه‌‌چيز به‌خاطر هيروشماست دست از سرش برداشتند. او با پرنده‌هايش تا 14سالگي در همدان بود اما سرنوشت، پايش را به تهران باز كرد و روح هيروشيما قصه زندگي او را رقم زد.

از مارتين لوتر كينگ تا نقاشي براي تمام دنيا

آخرين اتفاق مهم با هديه گرفتن يك خودنويس پاركر رقم خورد. ماجراي دانش‌آموزي كه كبوترهايش ديوارهاي مدرسه را پر كرده بود به اداره فرهنگ همدان كشيد و اين بار رئيس‌كل اداره فرهنگ استان، خواستار ديدار علي‌اكبر و خانواده‌اش شد.

حاصل اين ديدار و رد و بدل شدن حرف‌ها براي پسر نوجوان يك قلم خودنويس پاركر بود تا او ديگر به اين ماجرا فكر نكند. تا همين 3-2سال پيش هم آن خودنويس را به يادگار داشت و همين اواخر آن را هديه داد. همان خودنويس باعث شد به اين فكر كند كه مي‌تواند ديگران را در هر جايگاه و مقامي به هيروشيما و اتفاقي كه در يك لحظه شاهد آن بود، حساس كند. 14سالگي كه پايش به تهران رسيد مهمان كلاس‌هاي آقاي سوفر‌زاده در چهارراه كالج بود؛ همانجا شد كه براي نخستين‌بار چهره مارتين لوتركينگ را از روي تمبر پست با سياه قلم نقاشي كرد. همان زمان جرقه‌اي به ذهنش رسيد كه چه خوب مي‌شد اگر همه آدم‌هاي مهم دنيا مي‌ديدند كه هيروشيما نه‌تنها در ژاپن فراموش نمي‌شود بلكه در ساير نقاط دنيا هم مردم خاطره‌اش را از ياد نمي‌برند. همين باعث شد نخستين بار نقاشي كبوترهايش را با نوشتن جمله آلماني «براي صلح و دوستي» به نخست‌وزير اتريش كه براي بازديد به كارخانه ناسيونال آمده بود، تقديم كند و به او بگويد: اين آرزوي من براي دنياست. رد پاي درد هيروشيما، جايي در ذهن علي اكبر واحد مانده بود و شبانه روز با او بود تا اينكه سرانجام تصميمش را گرفت؛ اولين بار با هزينه 2 تومان نقاشي روح هيروشيما را براي نخست‌وزير سوئيس با پست ارسال كرد و بعد از آن هم بخشي از درآمد او كه آن روزها كارگر ايران ناسيونال بود به طور مداوم صرف پرداخت قبض پست‌هايي مي‌شد كه پر بودند از كبوترهاي صلح؛ حالا كه چند دهه از آن روز‌ها مي‌گذرد او در آلبومش جايي براي قبض‌هاي پرداختي پست دارد. حتي يك‌بار تلاش كرد از طريق سفارتخانه‌ها نقاشي‌هايش را به‌دست روساي كشورهاي دنيا برساند اما به او گفتند سفارت چنين وظيفه‌اي ندارد. پرداخت هزينه‌هاي گران قيمت پست هم علي‌اكبر واحد را از راهي كه انتخاب كرده بود، برنگرداند چرا كه تنها با كشيدن «روح هيروشيما» بود كه روح آزرده‌اش را آرام مي‌كرد.

از هيروشيما تا همشهري

وقتي نخستين بار علي‌اكبر واحد با جعبه‌ كادويي جلوي دفتر همشهري آمد هيچ‌كس نمي‌دانست انگيزه او براي ساختن كاپي چنين زيبا با كبوتر چيست ؟ كاپي كه در يك نگاه به مرواريد‌ها و نگين‌هايش مي‌توانستيم پي ببريم كه روزها براي آن وقت گذاشته است. بعدها كه كمي خودماني شديم پي برديم با حقوق بازنشستگي و 5‌فرزند براي تهيه مرواريد‌هاي آن نزديك به 400هزار تومان هزينه كرده است.

واحد با نقاشي‌هايش و بعدها با ساختن كاپ‌هاي صلح به چهره‌اي شناخته شده بدل شده و از رئيس‌جمهورها گرفته تا وزراي اسبق فرهنگ او را مي‌شناسند. او براي بسياري از روساي جمهور جهان از صلح گفته است و از آنها تقاضا كرده هيچ وقت هيروشيما را از ياد نبرند. بيش از 60رئيس‌جمهور و نخست‌وزير نقاشي‌هاي او را ديده‌اند. حتي عشق او به كشيدن تا آنجا بود كه براي آخرين بوم نقاشي، يكي از دخترهايش با او همراهي كرد تا نقاشي روح هيروشيما نيمه كاره نماند و به سرزميني كه سال‌ها به آن فكر مي‌كرده يعني ژاپن هم برسد اما وقتي فقط براي ارسال نقاشي‌اش از سفارت ژاپن كمك خواست با در بسته مواجه شد. وقتي ديد ارسال اثري كه يك متر و 20سانت طول دارد براي او هزينه بسياري دارد دلش نيامد از قسط‌هاي جهيزيه يكي از دختر‌ها و هزينه دانشگاه، پولي بردارد كه به اين آرزوي ديرينش برسد.

او براي همان‌هايي كه دوستشان داشت و در راه آرامش مردم گام برداشته بودند كاپ‌هايي بسيار زيبا ساخته بود اما يك روز كه داشت روزنامه همشهري را ورق مي‌زد به اين فكر كرد كه آنها را از قلم انداخته است. روزنامه را دوست داشت و براي همين براي پيداكردن 2 كبوتر از بازار نقره‌فروش‌هاي تهران تا سيداسماعيل همه‌جا راگشت.

آرزويي كه هنوز در تهران است

نقاشي روح هيروشيما هنوز در خانه‌اش هست. حالا او مانده و آلبومي از نامه‌ها و قبض‌هاي پست و آرزويي كه هنوز با اوست. كاش مي‌شد به آخرين آرزويش برسد. سال91 با پيگيري‌هايي كه كرد از او دعوت كردند به ژاپن برود و موزه هيروشيما را كه كامل شده بود، ببيند اما هزينه رفتن تا ژاپن با يك حساب سرانگشتي 8-7 ميليون تومان مي‌شد؛ هزينه‌اي كه با رفت‌وآمد به بانك براي گرفتن وام براي او در آن روزها محال به‌نظر مي‌رسيد اما نرسيدن به اين آرزو هم سبب نشد كه واحد نااميد شود. مي‌گويد: در همه اين سال‌ها خانمي خوب و مطيع، با وجدان و كم خرج داشتم كه با يك بازنشسته نيروي هوايي ساخته است. همسرم بزرگ‌ترين شانس زندگي‌ام بوده و هيچ آزار و اذيتي در همه سال‌هاي زندگي از او به من نرسيده و براي همين توي دلم مي‌گويم: خدا را شكر. مي‌گويد كه هرچه خدا بخواهد همان مي‌شود اما حالا كه قرار شده حرفي از من بنويسيد به جوان‌ها بگوييد احترام پدر و مادر را داشته باشند، ضرر نمي‌كنند. بگوييد دعاي پدر و مادر تا آخر عمر مي‌ماند و بگوييد اگر خدا و مولا علي(ع) راضي باشند به همه آرزوهايتان در زندگي دست پيدا مي‌كنيد.

مخاطبي كه 6 ماه براي هديه‌اش به همشهري وقت گذاشت

علي‌اكبر واحد سرشار از انرژي است و وقتي كه با او به گفت‌و‌گو نشستيم با ذوق و شوق فراوان از روز‌ها و شب‌هايي مي‌گفت كه ريز به ريز و تكه به تكه اين تنديس را براي موسسه همشهري با دستان خودش ساخته است. شرح6 ماه زحمت براي قدرداني از زحمات روزنامه نگاران يك روزنامه موضوعي است كه اين روزها كمتر مي‌توان شنيد. در روزگاري كه همه چيز سرعت و شدت يافته و زندگي مثل برق و باد در گذر است انگشت شمارند كساني كه هنوز گوشه اي از قلبشان را براي عشق ورزيدن و محبت كردن به ديگران نگه داشته‌اند . مردي كه بعد از سال‌ها همچنان فاجعه هيروشيما را از ياد نبرده هموطنان خويش را نيز فراموش نمي‌كند؛ به‌خصوص كساني را كه به گفته خودش با تلاش شبانه روزي به جامعه اطلاع رساني كرده و از زندگي خود براي بالابردن آگاهي عمومي مردم مي‌زنند. اينگونه بود كه اين هنرمند دوست داشتني ماه ها وقت گذاشت و با كمك دخترش تنديسي را به مناسبت 23 سال فعاليت روزنامه همشهري درست كرد. خودش مي‌گويد كه هر روز روزنامه همشهري را خوانده و حتي ضمايم و مجلات موسسه همشهري را با دقت و علاقه دنبال مي‌كند. اين علاقه اي كه مخاطب هنرمند همشهري به اين روزنامه دارد تا اندازه اي است كه آرشيو بزرگي از نشريات همشهري را در خانه جمع آوري كرده است. با اين همه نمي‌توان تصور كرد كه همراهي و همدلي مخاطباني چون علي اكبر واحد تا چه اندازه مي‌تواند موجب شادي و افزايش انگيزه تحريريه و كاركنان يك روزنامه شود.

کد خبر 283879

برچسب‌ها

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha