سه‌شنبه ۵ خرداد ۱۳۹۴ - ۰۶:۱۶
۰ نفر

همشهری آنلاین: تک نرخی شدن بنزین، مخالفان هسته‌ای و ... موضوعات سرمقاله برخی از روزنامه‌های صبح سه شنبه-۵ خرداد- بودند.

کریم ارغنده‌پور در ستون سرمقاله روزنامه اعتماد«تک‌نرخی و چندنرخی»نوشت: روزنامه اعتماد؛۵ خرداد
اقتصاد ما بیمار است. این جمله‌ای است که همه درباره آن توافق نظر دارند. برای درمان این بیماری اما نسخه‌های مختلفی تجویز می‌شود. برخی از این نسخه‌ها واقعی و کارکردی و اجرایی نیستند. برخی هم که واقعی هستند درباره آن‌ها اختلاف‌نظرهای جدی وجود دارد. تصمیم به تک‌نرخی کردن نرخ بنزین در یک نگاه کلان به شرط همراه شدن با یک‌سری تصمیمات حمایتی دیگر کار درستی است. از یک سو مصرف بی‌رویه بنزین در کشور ما بالاست و لازم است کاهش یابد. این در مجموع به سود جامعه است و باید با تدبیرهای مضاعفی برای کاهش مصرف توام باشد.

از سوی دیگر سهمیه‌بندی در واقع بهترین راه برای حمایت از اقشار آسیب‌پذیر نیست، همان‌طور که توزیع مستقیم یارانه راه مناسبی نیست. توزیع نادرست و غیرعلمی منابع محدود کشور به سبک احمدی‌نژادی صحیح نبوده و نیست. این روش مثل توزیع صدقه است. به جای آنکه دولت پول خام را به ساده‌ترین وجه و به مقدار ناچیز بین مردم توزیع کند باید سهم تولید را در جی‌دی‌پی بالا ببرد، باید امنیت سرمایه ایجاد کند، باید امکان درازمدت‌تر شدن سرمایه‌گذاری و کار را فراهم کند، باید ارتباط بین دانشگاه و صنعت و بازار را تسهیل کند، باید زمینه‌های فساد اداری را از بین ببرد، باید از میزان وابستگی به نفت بکاهد، باید دوباره کشاورزی را در کشور احیا کند و قس علیهذا. چندنرخی بودن نرخ ارز و سوخت و دارو و هر کالای عمومی و پر‌استفاده دیگری سهمی از فساد را در چرخه اقتصادی ایجاد می‌کند. سهمیه‌بندی در واقع برای حمایت از اقشار ضعیف جامعه است. برای این کار به جای سهمیه‌بندی می‌توان روش‌های موثر دیگری در نظر گرفت. بیمه یکی از مهم‌ترین آنهاست. سیستم بیمه هم‌اکنون در کشور ما نسبتا پس افتاده است.

بیمه باید کارآمد شود و افراد را در برابر نابسامانی‌های زندگی مثل بیکاری و بیماری و نداشتن سرپناه و بی‌سرپرستی و بدسرپرستی و نظیر آن‌ها حمایت کند. همچنین تمرکز دولت به جای تامین منبع کلان برای توزیع عمومی یارانه باید بر افزایش اشتغال باشد. اگر اشتغال بیشتر شود خودبه‌خود زمینه‌های بروز ناهنجاری‌های اجتماعی مثل انواع بزه‌ها هم کاسته خواهد شد. دولت موظف به ایجاد زیست کیفی‌تر برای شهروندان است و باید برای این منظور گزارش بدهد ضمن آنکه شهروندان هم این بهبود کیفی را باید در زندگی‌های شخصی احساس کنند. سیستم تبلیغاتی دولت برای توضیح تصمیماتش ناکارآمد است و در برابر، بلندگوهای مخالف‌خوان قوی هستند. در این موارد دولت برای کاستن از اثرات تورمی و نیز نارضایتی‌های اجتماعی باید در کنار تصمیمش به روش‌های توضیحی اقناعی موثر هم بیندیشد که ظاهرا توجه چندانی به این مهم نیست.

  • چند پرسش از مخالفان هسته‌ای

 حسن وزینی در ستون سرمقاله روزنامه ایران نوشت: روزنامه ایران؛۵ خرداد
این روز‌ها برخی فعالان رسانه‌ای به جای کار‌شناسان هسته‌ای چنان به تحلیل و ارزیابی نتایج فنی توافق پیش روی ایران و ۱+۵ نشسته‌اند که بساط یک مغلطه را فراهم کرده است. دستمایه‌های این دسته از مخالفان توافق هسته‌ای، شعار‌ها و ساده‌سازی نتایج احتمالی توافق و عدم توافق است و مستندات آنان نیز اظهارات، فکت شیت و مواضع برخی مقامات امریکایی است که تحت فشار داخلی یا با هدف خدعه‌گری بر زبان جاری می‌کنند.
صرفنظر از اینکه در ۱۰ سال اخیر نقد و ارزیابی اقدامات در دولت در این حوزه بی‌سابقه است و تیم دیپلماسی دولت مدام در نهادهای تصمیم‌گیر مثل مجلس و محافل دانشگاهی و نشست‌های تخصصی حضور دارند و‌گاه از تریبون صدا و سیما تحت فشار قرار می‌گیرند، در عین حال تمام تریبون‌های عمومی و رسانه‌ای نیز بی‌هیچ دغدغه‌ای مذاکرات هسته‌ای را رصد و نقد و‌گاه تحریف می‌کنند. در میان آن دسته از کسانی که نگران خطوط قرمز نظام در مواجهه ایران و ۱+۵ هستند، سکانداران هسته‌ای در صدر نشسته‌اند.

اگر بنا باشد که ظریف و یارانش جامه کارگزاری را از تن به در کنند،‌‌ همان سخنی را خواهند گفت که منتقدان واقعی و دلسوز می‌گویند. این سخن ظریف دور از واقعیت نیست که می‌گوید بیش از همه به هرگونه توافق احتمالی نقد دارد. از این رو عمده منتقدان هسته‌ای‌‌ همان حامیان اصلی سیاست‌های هسته‌ای کشور در بعد صلح‌آمیز هستند و امروز در پشت سر تیم دیپلماسی قرار دارند و از آن‌ها مانند سرداران دیپلماسی حمایت می‌کنند. هدف این دسته آن است که مذاکرات هسته‌ای به گونه‌ای باشد که در برابر امتیازهایی که بین ایران و غرب رد و بدل می‌شود، منافع کلان و خطوط قرمز کشور حفظ شود. اما در این می‌ان، برخی جامه منتقد پوشیده‌اند اما هر روز وا اسفا سر می‌دهند که از شرایط توافق دور شده‌ایم. اگر به مجموعه ادله و سخنان آنان توجه شود به این نتیجه می‌رسیم که از نظر آن‌ها اساساً توافق کردن به معنای تسلیم شدن است، بنابراین اینان منتقد مذاکره و توافق نیستند بلکه مخالف هرگونه توافق هستند. اینان کلمه به کلمه بیانیه لوزان را- که هنوز عنوان توافق و الزام‌آور ندارد- به سخره می‌گیرند.

اینان می‌گویند روح توافق نباید بر اساس راستی‌آزمایی باشد، سانتریفیوژ‌ها نباید متوقف شود، سطح غنی‌سازی نباید محدود شود، پروتکل الحاقی نباید پذیرفته شود، فعالیت‌های هسته‌ای باید با‌‌ همان روال سابق تداوم داشته باشد، غرب باید همه تحریم‌ها حتی آنهایی را که به فعالیت‌های هسته‌ای مربوط نیست، برچیند و قس علی هذا.

مخالفان به دولت می‌گویند مذاکره کن اما مانند یک پیروز میدان جنگ همه غنایم دشمن را به چنگ بیاور. حال آنکه خود این راه را پیش از این در دولت قبل رفته‌اند اما نه تنها هیچ غنیمتی نیاورده‌اند بلکه به قول خودشان کاغذ پاره‌هایی آورده‌اند که متأسفانه امروز اقتصاد کشور را دچار مخاطره اساسی کرده است.
سؤال این است که طرح چنین خواسته‌هایی اولاً آیا واقع‌بینانه و ثانیاً مانند عملکرد منتقدان دلسوز خیرخواهانه است؟ آیا نمی‌توان گفت هدف اغلب این شعارپردازی‌ها- بخوانید سنگ‌اندازی‌ها- این است که تحریم‌ها برطرف نشود و از ادامه تحریم‌ها برخی به منافع کلان و ویژه اقتصادی برسند؟

جالب است که مخالفان مذاکره و توافق برای تکمیل مغلطه خود به اظهارات برخی مقامات ناباب امریکایی و حتی اسرائیلی‌ها استناد کرده و فاتحانه فریاد می‌زنند که دیدید دولت همه خطوط قرمز را نادیده گرفته است. منطق نقد آن نیست که برخی فعالان رسانه‌ای در مقام کار‌شناسان فنی و دانشمندان هسته‌ای مدعی شوند که اگر فردو تعطیل و ساخت رآکتور اراک منتفی می‌شد، آبرومندانه‌تر بود. منطق نقد این است که مخالفان مذاکره بگویند: ۱- طرح و نسخه پیشنهادی آن‌ها برای گرفتن امتیازهای یکجانبه از غرب چیست؟ ۲- در دوران حاکمیت تفکر آن‌ها چرا این امتیاز‌ها را از غرب نگرفتند؟ ۳- برنامه‌شان برای چرخیدن همزمان سانتریفیوژ‌ها و زندگی مردم چیست؟ ۴- آیا همه دستاوردهای توافق محدود به مسائل فنی و تکنولوژیکی می‌شود یا اینکه صلح‌گرایی ایران در منطقه پرآشوب و روبه تنش‌های بیشتر خاورمیانه نیز ارزشمند است؟

پاسخ به این سؤالات باعث می‌شود که فرصت بهتری برای قضاوت عمومی و مردم فراهم شده و معلوم شود که فاصله شعار‌پردازی تا واقع‌بینی از کجا به کجاست.

  • نگاه سیاسی؛ سم مهلک شورایاری

احمد مسجدجامعی. عضو شورای شهر تهران در ستون سرمقاله روزنامه شرق نوشت: روزنامه شرق؛۵ خرداد
موضوع شورایاری‌ها در آخرین جلسه علنی شورای شهر تهران با تلخی‌هایی همراه بود.

درحالی‌که این بحث، ماهیتا آن‌گونه است که نیاز به گفت‌وگوهای کار‌شناسی، قانون‌مدار و صبر و مدارا دارد، ازاین‌رو استفاده از تعابیر غیرمعمول و ادبیات هیجانی و رفتارهای غیرشورایی می‌تواند به شورا و نهاد شورایاری و منتخبان مردم آسیب بزند. تجربه همه این سال‌ها نشان داده است که عدم تمرکز بر شأن و حوزه عمل اجتماعی و احیانا غلبه نگاه‌های گروهی و سیاسی، آسیب‌های فراوانی به شورا و شورایاری‌ها خواهد رساند. توجه به تجربه‌های پیشین در ادوار گذشته در این زمینه می‌تواند چراغ راه امروز باشد. به‌خصوص که از‌‌ همان جلسه تلخ شورا، مواردی در رسانه‌ها نقل شده است که نیاز به توضیح دارد.

پایان‌بخش سومین دوره انتخابات شورایاری‌ها، دو، سه حرکت کم‌هزینه و تأثیرگذار بود. پس از آنکه آرا شمرده و فهرست منتخبان نخستین در محله‌ها اعلام شد، زمانی برای اعتراض در نظر گرفتیم. براین‌اساس کسانی که به نحوه رأی‌گیری یا شمارش آرا ایرادی داشتند، می‌توانستند در مهلت مقرر طبق آیین‌نامه، شکایتشان را بیان کنند تا هیأت‌های نظارت به آن رسیدگی کنند. پس از پایان این روند، بلافاصله اسامی منتخبان به امضای اکثریت اعضای ستاد رسید و پس از آن در ویژه‌نامه روزنامه همشهری به تفکیک مناطق اعلام شد تا همگان روشن و شفاف در جریان آن قرار گیرند و ضمنا مانعی برای ارتباطات خارج از چارچوب اداری و غیررسمی و احیانا تشکیلاتی و سازمانی فراهم‌ آید. همچنین هزینه‌های مادی و معنوی و زمان‌بر ارتباطات رسمی را به حداقل برساند. روند و روال انتخاب و معرفی اعضای شورا به نحوی بود که حتی اعضای ستاد بسیاری از آن‌ها را نمی‌شناختند، که محلی‌بودن (و نه ملی‌بودن) انتخابات در این مورد تأثیر داشت.

پس از این اعلام، برای آشنایی بهتر و بیشتر شورایاری‌ها با یکدیگر و تا حدودی با وظایف خود، جلسه‌ای در تالار اجتماعات وزارت کشور، که بزرگ‌ترین محل موجود در تهران برای چنین مراسمی است، برگزار شد و از همه منتخبان دعوت به عمل آمد تا در مراسمی که با حضور اعضای شورا و مقامات شهرداری بود شرکت کنند و بر آیین حمایت از حقوق شهر و شهروندان پیمان ببندند، این مراسم باشکوه که در نوع خود ابتکاری جدید به‌شمار می‌رفت، در روز ولادت باسعادت امام‌رضا (ع) انجام شد. شکل‌گیری شورایاری‌ها، با قوام و دوام آن‌ها هم‌زمان نبود و مدتی طول کشید تا بتوانیم این عرصه را وارد فضای عمومی و رسانه‌ای کشور کنیم. یکی از مهم‌ترین این راهکار‌ها، ارائه گزارش شورایاران در صحن علنی شورا بود که هرچند هیچ‌گاه در دستور جلسات و صورت‌جلسات نمی‌آمد، اما به‌هرشکلی که بود، این گزارش‌ها ارائه می‌شد، هرچند این کار در آغاز اعتراضاتی را از دوسو برمی‌انگیخت؛ از سوی اعضا به دلیل کارشناسانه‌نبودن برخی گزارش‌ها و از سوی شورایاران به دلیل بی‌توجهی یا ترک جلسات هنگام گزارش توسط برخی از اعضا. جلسات شورا با این گزارش‌های ١٠ دقیقه آخر به پایان می‌رسید.

با این کار خواسته‌های شورایاری‌ها جدی‌تر تلقی شد و آن‌ها انگیزه‌های بیشتری برای پیشبرد امور محله‌ها پیدا کردند.
 درعین‌حال، ارائه این گزارش‌ها در جلسات علنی، واژه شورایاری‌ها را وارد ادبیات رسانه‌ای کرد و علاوه بر آن، اعضای شورا را از نزدیک با آن‌ها و فعالیت‌هایشان آشنا کرد. اما این روال، کم‌کم بهبود یافت به‌نحوی‌که در شورای چهارم، گزارش‌دهی شورایاران در دستور جلسه قرار گرفت و در ابتدای جلسه زمانی به آن‌ها اختصاص یافت که با همراهی اعضا مواجه شد.
برای بهره‌گیری بیشتر و کارآمدی بهتر شورا‌ها و شورایی‌ها باید به نکات زیر اندیشید:
١- تلاش برای حفظ هویت مستقل شورایاری‌ها به عنوان نهادی انتخابی، باید محور اصلی تشکیل مدیریت محله و هرگونه فعالیت مرتبط با آن باشد.
٢- شورایاری‌ها، مانند خود شورای شهر، در حوزه اجرائی وارد نمی‌شوند. وظایف آن‌ها همچنان که در قوانین و قواعد مصوب آمده است، عمدتا ذیل شناسایی نقاط ضعف و قوت، برنامه‌ریزی و نظارت بر امور شهری تعریف می‌شود.
٣- اعضای شورایاری‌ها ارتباط معناداری با گروه‌های مرجع محله برای بسط مشارکت شهروندان در امور داشته باشند.
۴- ارتباط بین شورایاری‌ها و سمن‌های محلات در چارچوب جلب مشارکت و پاسخ‌گویی بهتر به خواست‌های شهروندان تقویت شود.
۵- اسامی برگزیدگان شورایاری‌ها پس از امضای مسئولان شورا به صورت رسمی و عمومی منتشر شود تا پایان‌بخش سردرگمی‌ها و گفته‌ها و شنیده‌های حاشیه‌ساز باشد. به‌خصوص که در موضوع و موضع فراگیری مانند شورایاری‌ها، برخی به شکلی غیرمسئولانه با دردست‌داشتن این اطلاعات ضمن بازارگرمی، به مطرح‌کردن خودشان می‌پردازند؛ موضوعی که آسیب‌های آن در وهله نخست به شورا و شورایاری بازمی‌گردد و منجر به گفت‌وگوهای تلخ بین اعضا می‌شود.

  • آداب نبرد اینگونه است

حسین شمسیان در ستون سرمقاله روزنامه کیهان نوشت: روزنامه ایران؛۴ خرداد
نخستین روزهای آبان ۱۳۵۹، خرمشهر پس از مقاومتی جانانه و کم‌نظیر و نابرابر، به اشغال دژخیمان ارتش بعث در آمد. آن روز‌ها هرکس هرکاری از دستش برآمد انجام داد تا شهر سقوط نکند، اما نشد! نشد نه بخاطر برتری ماشین جنگی صدام -که واقعا در برابر دستان خالی رزمندگان ما برتری هم داشت- بلکه بخاطر خیانت‌ها و کوتاهی‌های جبهه خودی.

از خیانت بنی صدر رئیس‌جمهور گرفته تا عوامل مشابه دیگر که همه و همه تیغ رزمندگان مظلوم ما را کند کرد و به سقوط شهر منجر شد. خرمشهر ۵۷۸ روز در اشغال دشمن بود. در این مدت اتفاقات زیادی افتاد. همدلی و انسجام داخلی تقویت شد، عوامل توطئه و تفرقه رفتند و ارتش و سپاه به معنی واقعی همه توان خود را به میدان آوردند و توانستند فرزند میهن را از دست دشمن نجات دهند و اینگونه شد که خوشحالی به دل نورانی و سراسر امید روح خدا رسید و این جمله تاریخی از او به یادگار ماند که «خرمشهر را خدا آزاد کرد».

سی و یک سال از آن روزهای شیرین می‌گذرد. جنگ تمام شده و شهری زیر آتش و بمب نیست اما رئیس جمهور محترم کشورمان معتقد است که جنگ ادامه دارد و «خرمشهر اقتصادی ما در اشغال دشمن است» او چند روز قبل در هشتمین کنگره تجلیل از ایثارگران گفت: «امروز سرزمین زیبای فعالیت اقتصادی شما با دنیا توسط ۱+۵ و شورای امنیت اشغال شده است، سرزمین اقتصادی ما اشغال شده است. در زمان اشغال خرمشهر نمی‌توانستید حرکت کنید و جواب شما گلوله بود، اکنون نیز هر حرکتی می‌خواهید انجام دهید جلوی شما را گرفته‌اند، پول می‌خواهید حواله کنید نمی‌توانید، چیزی بخرید یا بفروشید نمی‌توانید و دنیای اقتصاد و سرزمین اقتصاد ما امروز اشغال است.

ما امروز با ابزار سیاسی و دیپلماسی می‌خواهیم زمین اقتصادی را که به ناروا تصرف و اشغال شده است آزاد کنیم، فضای سرزمین فروش نفت ما اشغال شده است... سرزمین نفت ما توسط ۱+۵ و شورای امنیت و قدرت‌ها و ابرقدرت‌ها اشغال شده است و ما باید خرمشهر نفتمان را آزاد کنیم، بانک‌ها و روابط بانکی ما با دنیا در سراسر جهان توسط عفلقیان جدید اشغال شده است... ما باید تمامی سرزمین‌های تصرفی اقتصادی تجاری، علمیمان را که در سراسر جهان به ناروا اشغال شده است به عنوان خونین‌شهر و خرمشهر جدید از دست دشمن آزاد کنیم... همانگونه که سرداران نظامی ما خرمشهر را آزاد کردند سرداران سیاسی ما نیز در نبرد دیپلماسی خرمشهرهای جدید را آزاد خواهند کرد.»

سخنان رئیس جمهور محترم چند نکته را به ذهن متبادر می‌کند که اشاره به آن‌ها خالی از فایده نیست
 نخست آنکه بالاخره ایشان هم پذیرفته‌اند که ما در حال جنگ با آمریکا و متحدانش هستیم! این سخنان حماسی و پرشور ایشان را باید مقایسه کرد با سخنرانی‌های دیگر ایشان که در آن‌ها از تعامل با همین کشورهایی که امروز بعنوان «اشغالگران اقتصاد» ما معرفی می‌شوند، سخن به میان آمده بود. بعنوان نمونه ایشان در کنفرانس خبری اردیبهشت ۹۳ اظهار داشتند: «عده‌ای معتقدند که ما همیشه با دنیا جنگ خواهیم داشت یعنی هیچ‌وقت نمی‌توانیم روابطمان را با دنیا معمولی کنیم ولی من این موضوع را هیچ‌وقت قبول نداشته‌ام و الان هم نمی‌پذیرم. این سخن بدین معنا نیست که ما با همه دنیا روابط صمیمانه خواهیم داشت و مسلماً کشورهای مختلف اهداف مختلف دارند... معتقدم ما می‌توانیم با هر کشوری که دچار تنش هستیم، آن تنش را کاهش دهیم و در همین چند ماه نیز این کار انجام شده است؛ چنانکه ما توسعه روابط با کشورهای دوست و همسایه را مدنظر قرار داده‌ایم و حضور سیاسیون و اقتصادیون از کشورهای مختلف غرب و شرق در تهران گواه همین موضوع است...

بر این اساس، نظر کسانی که معتقدند مسائل ما با دنیا حل نمی‌شود، ‌ نظر درستی نیست؛ چراکه ما می‌توانیم مسائلمان را با دنیا حل کنیم؛ البته برخی مسائل پیچیده است و یک روزه حل نمی‌شود.» این سخنان و موارد متعدد مشابه، حکایت از آن دارد که ایشان در گذشته معتقد به خصومت غرب با ما نبوده و به این باور بوده‌اند که ضعف دیپلماسی باعث خصومت آن‌ها با ما شده و امید داشتند که با ابزار دیپلماتیک و گفت‌وگو، این خصومت‌ها را تبدیل به دوستی و روابط حسنه کنند. اما اکنون و پس از حدود دوسال از آغاز دولت یازدهم، صراحتا می‌گوید ۱+۵سرزمین اقتصادی ما را اشغال کرده‌اند. این تعبیری مهم و سخنی با اهمیت است که نمی‌توان و نباید به سادگی از کنار آن گذشت.

نکته دیگر اینکه اگر بپذیریم در حال جنگ نابرابر و تمام عیار با آمریکا و عواملش در عرصه اقتصاد هستیم- که به گفته رئیس جمهور نیز چنین است- باید بررسی کنیم که با کدام آرایش و تاکتیک جنگی می‌خواهیم به جنگ دشمن برویم؟ واقعیت این است که جنگ اقتصادی ما نه مربوط به حالا بلکه به گفته رئیس جمهور محترم، از سال‌ها قبل آغاز شده و در یک نبرد نابرابر همه زیرساخت‌های اقتصادی ما هدف کینه و بغض دشمن قرار گرفته است. حال که چنین است و حال که رئیس جمهور محترم کشورمان هم در سالروز آزادی خرمشهر به آن تصریح کرده و تاکید دارد که باید به روش فتح خرمشهر، خرمشهر اقتصادی کشورمان آزاد شود، چه باید کرد؟

صادقانه باید گفت دستور کار کنونی دولت، نمی‌تواند به آزادی حتی بخش کوچکی از این سرزمین اقتصادی منجر شود و مادام که این روش‌ها ادامه داشته باشد، هر روز سرزمین‌های بیشتری را از دست می‌دهیم! اگر قرار است به سبک مجاهدان فاتح خرمشهر عمل کنیم، چند نکته مهم را نباید فراموش کنیم:

۱- فاتحان خرمشهر، صدام را دشمن جان و مال و ناموس کشور می‌دانستند، مصمم و استوار کمر همت به نابودی او بستند و تا آخرین قطره خون با او جنگیدند. هرگز فکر اینکه با او مذاکره کنند را هم به مخیله‌اشان راه ندادند. با آنکه او به لحاظ تجهیزات نظامی - به علت برخورداری از حمایت قدرت‌های جهانی- به مراتب بر‌تر از نیروهای ما بود، اما رزمندگان شجاع ما هرگز از توان نظامی او نهراسیدند طبیعتا اگر ما او را دست بالا می‌دانستیم، جرات و جسارت مقابله با او را پیدا نمی‌کردیم.

۲- رزمندگان ما با شناخت کامل جبهه دشمن به تجهیز و تکمیل سپاه خودی پرداختند و پس از بکارگیری همه توش و توان خود، در یک نبرد با شکوه پوزه دشمن را به خاک مالیدند. آیا این اتفاق امروز هم در اتاق فکر و اتاق عملیات دولت جریان دارد؟ اینکه دولت سیل واردات را به کشور باز کرده یا اینکه ده‌ها صنعت کشور در تعطیلی و خمودی به سر می‌برند در همین راستاست؟! کدام اقدام موثر در جبهه داخلی اقتصاد برای تقویت توان سربازان اقتصادی صورت گرفته که به افزایش توان آن‌ها منجر شده است؟! اینکه مسکن مهر و بطور کلی تولید مسکن در بد‌ترین وضعیت ممکن‌‌ رها شده و به تبع آن حدود یکصد شاخه صنعتی و رشته‌های متعدد اشتغال تعطیل شده‌، روش‌هایی برای تقویت جبهه خودی است؟ آیا اینگونه نبود که در فتح خرمشهر روی توان تک تک افراد و روی کمترین تسلیحات هم حساب باز شد و برای تقویت آن چاره‌اندیشی شد؟

۳- در فتح خرمشهر، همه دنیا علیه ما بود و ما تنها با اتکاء به لطف لایزال الهی و توان داخلی به آن فتح عظیم دست یافتیم. آیا امروز هم چنین است؟ آیا امروز‌ آنگونه که انتظار می‌رود به توان داخلی توجه می‌شود؟ یا اینکه متاسفانه بیشترین نگاه به بیرون مرزهاست؟ آیا جز این است که دولت در دو سال گذشته همه هم و غم خود را برای حل مشکلات از بیرون به کار برده است؟ مگر آن‌ها دشمن اشغالگر نیستند!؟ کدام رزمنده‌ای است که موفق شده باشد سرزمینش را با خواهش و دست پایین گرفتن، از چنگال دشمن نجات دهد؟ فاتحان خرمشهر که چنین نبودند و به یقین هیچ رزمنده وطن‌دوست دیگری هم چنین نبوده و نخواهد بود.

۴- در فتح خرمشهر، همه کوشیدند تا پای دشمن را از سرزمینمان قطع کنند و هیچ کس راضی به کوچک‌ترین روی خوش نشان دادنی به دشمن نبود. آیا اینکه امروز تلاش شود پای دشمن- همان‌هایی که رئیس جمهور محترم به آن‌ها اشغالگر اقتصادی می‌گوید- به بهانه‌های مختلف و تحت عناوین فریبنده به کشورمان باز شود، سنخیتی با روش شهدای خرمشهر دارد!؟
صرفنظر از همه موارد فوق، ذکر این نکته هم ضروری است که سخنان رئیس جمهور محترم یک معنای احتمالی دیگر هم دارد و آن اینکه همه مشکلات ما بدست ۱+۵ است و لاجرم برای حل آن باید به نبرد دیپلماتیک با اشغالگران پرداخت و به ناچار تعامل را باید پیشه کرد و... اگر چنین باشد، این یعنی هنوز هم باور نداریم که مشکلات را باید در داخل حل و برای آن راهکاری پیدا کرد. یعنی بازهم معتقدیم که اگر با ۱+۵ بستیم، مشکل نفت و پول و بانک و... حل می‌شود و نیازی نیست که نیم‌نگاهی هم به داخل کشور و استفاده از توان و ظرفیت داخلی کرد!

با همه این حرف‌ها، دشمن، دشمن است و نمی‌توان دشمنی او را به شوخی گرفت.

کد خبر 296276

برچسب‌ها

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha