چهارشنبه ۱ مهر ۱۳۹۴ - ۰۶:۲۷
۰ نفر

همشهری آنلاین: گزارش مجلس از برجام، دفاع از طرح اعطای تابعیت به فرزندانی که دارای مادر ایرانی و پدر خارجی هستند و... از جمله موضوعاتی بودند که برخی از روزنامه‌های چهارشنبه-یک مهر- در ستون سرمقاله خود به آن پرداختند.

حمید بعیدی نژاد عضو تیم مذاکره هسته ای در ستون سرمقاله روزنامه ايران با تيتر«انتظارها از گزارش برجام مجلس»، نوشت:روزنامه ایران؛ اول مهر

جلسات متعدد و فشرده کمیسیون‌های مجلس شورای اسلامی برای بررسی تفاهم هسته‌ای که با تشکیل کمیسیون ویژه مجلس تمرکز بیشتری نیز یافت به مرحله پایانی نزدیک شده است و کمیسیون ویژه در کنار دیگر کمیسیون‌های مرتبط درصدد تهیه گزارش نهایی خود به مجلس هستند.

وظیفه اصلی این کمیسیون‌ها در حال حاضر ارائه گزارش‌های جامعی است که مبتنی بر واقعیت‌های منبعث از مفاد تفاهم مورد مذاکره باشد. مباحثی که طی این چند هفته در مجلس شورای اسلامی با حضور بسیار محتوایی و پررنگ اعضای تیم مذاکره کننده هسته‌ای انجام گرفت، شامل موضوعات متنوعی می‌شدند که تمامی جنبه‌های تفاهم هسته‌ای را مورد توجه قرار دادند.

مردم از نمایندگان خود انتظار دارند گزارشی که برای مجلس تهیه می‌کنند منعکس کننده یافته‌های دقیق بحث‌های انجام گرفته در کمیسیون‌ها باشد. با انجام بررسی‌های فشرده‌ای که طی این چند هفته صورت گرفته، مبانی زیر بیش از پیش روشن شدند که لازم است به نحو مطلوبی در گزارش‌های نهایی کمیسیون‌های مجلس مخصوصاً کمیسیون ویژه درج گردند:

١- تثبیت حقوق مسلم هسته‌ای جمهوری اسلامی ایران بویژه اجرای غنی‌سازی از مهم‌ترین اهداف مذاکرات هسته‌ای بوده است که به روشنی در متن برجام درج شده است. ایران خود در همین اجلاس اخیر ان‌پی‌تی مذاکرات فشرده‌ای را به عنوان رئیس جنبش عدم تعهد جهت تأکید جدی بر تحقق حقوق هسته‌ای کشورهای عضو ان‌پی‌تی داشته است و همین موضع خود را نیز حفظ خواهد کرد. با صراحت باید گفت که هیچ یک از حقوق کشور در این تفاهم خدشه‌دار نشده و از هیچ یک از آن حقوق نیز صرفنظر نشده است. پذیرش برخی محدودیت‌های خاص درخصوص سطح و محدوده برخی از فعالیت‌های هسته‌ای غنی‌سازی در دوران تکمیل این صنعت بویژه برای دوره مشخص به هیچ وجه به معنی صرفنظر کردن از حقوق مسلم کشور نیست که اگر این گونه باشد، باید گفت تمامی کشورهای عضو ان.پی.تی و اعضای پروتکل الحاقی باید از حقوق مسلم هسته‌ای خود صرفنظر کرده باشند. پذیرش و تداوم غنی‌سازی در ایران توسط کشورهای بزرگ جهان و با تأیید شورای امنیت که با تداوم غنی‌سازی توسط چندین هزار سانتریفیوژ در سایت هسته‌ای نطنز ادامه خواهد یافت، مؤید روشنی بر پذیرش غنی‌سازی و حقوق مسلم هسته‌ای کشور است که از دستاوردهای مهم تفاهم است. آفتاب آمد دلیل آفتاب/ چون دلیلت باید از وی رو متاب.

٢- برنامه تحقیق و توسعه هسته‌ای ایران بدون هیچ گونه مانعی مطابق برنامه دراز مدت ایران که در زمان اجرای برجام به آژانس بین‌المللی انرژی اتمی ارائه خواهد شد، به رسمیت شناخته شده و ادامه خواهد یافت.

این برنامه براساس این هدف طراحی شده است که ایران دو یا سه سال پس از پایان دوره 10 ساله تفاهم هسته‌ای به مرحله پیشرفته غنی‌سازی صنعتی وارد شود که به تبع آن در دوره کوتاهی کشورمان قادر خواهد بود سوخت مورد نظر نیروگاه هسته‌ای خود را تأمین کند. در چارچوب برنامه تحقیق و توسعه مورد تفاهم، ایران قادر خواهد بود در قالب یک برنامه جامع کار طراحی و راه‌اندازی پیشرفته‌ترین ماشین‌های سانتریفیوژ از جمله IR-8 را تکمیل کرده و شالوده یک برنامه صنعتی غنی‌سازی برای تولید سوخت هسته‌ای را فراهم کند.

٣- موضع اصولی جمهوری اسلامی ایران در مورد اقدامات نظارتی همواره این بوده است که در صورت حصول تفاهم درخصوص مباحث اصولی هسته‌ای، به شرط آنکه با ایران به صورت یک کشور خاص و استثنا برخورد نشود و مبنای این اقدامات نظارتی نیز اسناد بین‌المللی باشد، کشورمان چون چیزی برای پنهان کردن ندارد با اقدامات نظارتی مشکل مبنایی ندارد. نظارت‌های مورد پذیرش در تفاهم هسته‌ای همگی در چارچوب پروتکل الحاقی هستند و هیچ‌یک خارج از چارچوب پروتکل قرار ندارند.

بحث تعیین زمانبندی برای اجرای اقدامات نظارتی نیز براساس تفاهم کلی سیاسی ایران با کشورهای ١+٥ بوده است. نظر کشورهای ١+٥ از ابتدا آن بود که دوره اجرای تفاهم 20 سال باشد و مدت 10 سال نیز اضافه بر این زمان یعنی برای 30 سال اجرای اقدامات نظارتی توسط ایران ادامه یابد.

کشورمان این دوره‌ها را طولانی دانسته و آن را قویاً رد کرد و در نهایت بعد از مذاکرات طولانی دوره تفاهم به 10 سال محدود شد و زمان اقدامات نظارتی برای پنج سال اضافی یعنی برای 15 سال درنظر گرفته شد و تنها برای دو اقدام خاص یعنی اقدامات نظارتی بر کارگاه‌های تولید و مونتاژ سانتریفیوژ دوره 20 سال و برای اقدامات نظارتی بر معادن و تأسیسات تخلیص دوره 25 ساله در نظر گرفته شد. با مراجعه به متن پروتکل الحاقی روشن می‌شود که این اقدامات نظارتی 20 ساله و 25 ساله نیز جزو تعهدات همه کشورها است و محدودیت زمانی هم ندارند. بنابراین تعیین دوره‌های زمانی طولانی‌تر از 15 سال برای اقدامات نظارتی نیز به طور اصولی مشکلی برای کشور ایجاد نمی‌کرد، چون اجرای این اقدامات نظارتی در پروتکل برای کشورها دائمی و همیشگی هستند.

٤- چنانچه به روشنی در متن برجام آمده است، تحریم‌های اقتصادی، مالی و بانکی کشورهای اتحادیه اروپا در روز اجرای تفاهم همگی لغو می‌شوند. این برای اولین بار است که کشورهای اروپایی بدون تعلیق تحریم‌های خود علیه یک کشور به یکباره این تحریم‌ها را لغو کرده‌اند. از جانب دیگر امریکا چون به دلیل مشکل مخالفت کنگره امکان لغو تحریم‌ها را در روز اجرای برجام ندارد، متعهد شده است که اجرای تمامی تحریم‌های خود را متوقف کند که همان آثار عملی لغو تحریم‌ها را دارد. در عین حال به عنوان اقدام مقابله به مثل و به عنوان اقدام متناظر، ایران هم در مرحله اول پروتکل الحاقی را داوطلبانه اجرا می‌کند و فقط وقتی کنگره امریکا تمامی تحریم‌ها را لغو کرد، مجلس ایران نیز درخصوص تصویب پروتکل الحاقی تصمیم خواهد گرفت. بنابراین شکی در لغو و توقف اجرای تحریم‌های اروپا و امریکا وجود ندارد و چنانچه تأکید شده است، محدودیت سوئیفت نیز از روز اجرای تفاهم برای بانک‌های غیر تحریمی ایرانی برداشته خواهد شد. عمده بانک‌های ایرانی بویژه بانک مرکزی نیز از فهرست مؤسسات تحت تحریم‌ها خارج می‌شوند و دو، سه بانکی که در فهرست محدودیت‌ها باقی خواهند ماند، بانک‌هایی هستند که به دلایل دیگر (غیرهسته‌ای) تحت محدودیت و تحریم قرار گرفته‌اند.

٥- تمامی قطعنامه‌های تحریم شورای امنیت لغو و با حذف تمامی ساختارهای شورا از جمله کمیته تحریم شورای امنیت و پانل کارشناسان این کمیته، تمامی ساختار تحریم شورای امنیت علیه ایران حذف می‌شود. این امر یکی از اقدامات بی نظیری است که طی دهه‌ها کار شورای امنیت سابقه نداشته است و با توجه به اینکه ایران در برابر این لغوها هیچ یک از درخواست‌های شورا را اجرا نکرده است، این اقدام شورا بی شک از دستاوردهای مهم مذاکرات هسته‌ای بوده است.

٦- چنانچه مکرراً توضیح داده شده است، برجام هیچ گونه محدودیتی بر برنامه‌های دفاعی از جمله برنامه موشکی ایران تحمیل نمی‌کند و ایران هیچ اقدامی را که بخواهد بر برنامه‌های دفاعی کشور تأثیر منفی بگذارد، نپذیرفته و نخواهد پذیرفت.

٧- هیچ ترتیبات خاصی در برجام برای بازرسی از تأسیسات نظامی وجود ندارد و ایران هم همواره صریحاً مخالفت خود را با بازرسی از سایت‌های نظامی اعلام کرده است. بدیهی است که تمامی بیش از 120 کشور عضو پروتکل الحاقی نیز دارای ملاحظات و نگرانی‌های جدی امنیتی برای حفظ اطلاعات محرمانه هستند و با هیچ ترتیباتی برای بازرسی از سایت‌های نظامی در پروتکل الحاقی موافقت نکرده‌اند.

٨- اصل برگشت‌پذیری طرف‌های تفاهم برخلاف آنچه برخی از ناظرین به عنوان ضعف تفاهم قلمداد می‌کنند، نقطه قوت تفاهم است. نحوه مبانی برگشت‌پذیری به صورتی که در برجام آمده است، هزینه نقض تفاهم را بسیار بالا برده است. در متن تفاهم آمده است که اگر کشورهای ١+٥ تعهدات خود را نقض کنند، ایران می‌تواند ضمن عدم اجرای تعهدات خود هر اقدامی انجام دهد. پس برگشت‌پذیری ضامن اجرای تفاهم است.

  • دفاع از يك طرح درباره تابعيت

روزنامه اعتماد در ستون سرمقاله‌اش نوشت:روزنامه اعتماد؛ اول مهر

دو فوريت طرح مربوط به اعطاي تابعيت به فرزنداني كه داراي مادر ايراني و پدر خارجي هستند از تصويب مجلس گذشت. جدا از اينكه اين طرح به مشكلي مهم در جامعه ايران اشاره دارد و مي‌كوشد كه آن را حل كند، ولي از حيث مبنايي نيز واجد تحولي در نگرش ما نسبت به واقعيت‌هاي اجتماعي است. براساس قانون مدني موجود، كودكي ايراني محسوب مي‌شود كه پدر او ايراني باشد. شرط لازم و كافي براي ايراني محسوب شدن كودك، ايراني بودن پدر اوست. اين قانون مربوط به سال‌ها پيش است. زماني كه زنان جايگاه شايسته و بايسته‌اي در جامعه نداشتند و واجد حقوق مناسب نبودند و از جهت قدرت و تاثيرگذاري نيز موجودي حاشيه‌اي محسوب مي‌شدند و در نتيجه انتساب و تابعيت به مادر نيز مرسوم نبود. همچنين اين قانون مربوط به زماني بود كه ارتباطات و نقل‌و‌انتقال‌هاي جمعيتي اندك بود.

ولي اكنون كه نزديك به چهار دهه از حضور افغاني‌ها و نيز چند دهه از حضور عراقي‌ها در ايران مي‌گذرد، طبيعي است كه با تعداد زيادي از ازدواج‌هايي مواجه شويم كه زنان ايراني و همسران‌شان خارجي هستند و كودكان محصول اين زناشويي‌ها در وضع بي‌وطني و بي‌تابعيتي قرار مي‌گيرند و مشكلات وضعيت ناشي از بي‌تابعيتي كمتر از بي‌والديني نيست. تصور كنيد كه كسي نداند اهل چه كشوري است و شناسنامه و گذرنامه و اساسا موجوديت حقوقي نداشته باشد و نتواند چيزهايي را بخرد يا بفروشد. فراموش نكنيم كه يكي از مهم‌ترين شيوه‌هاي جامعه‌پذيري كودكان و جوانان، تاكيد بر حس ميهن و تابعيت اوست و اگر كسي واجد تابعيت نباشد، به معناي آن است كه واجد مهم‌ترين ويژگي هويتي نيست و انساني كه فاقد هويت ملي باشد، به عنصري خطرناك تبديل خواهد شد و مسووليت آن به عهده جامعه‌اي است كه عنصر هويتي را براي او تعريف نكرده و به رسميت نشناخته است. 

اين طرح ناظر به مشكلات كودكاني است كه پدران آنان همسران‌شان را ترك كرده‌اند و از ايران رفته‌اند. در حالي كه اگر آنان زنان خود را ترك هم نمي‌كردند، شايسته بود كه چنين كودكاني را اصالتا ايراني تعريف كنيم، زيرا ايراني بودن يا تابعيت هر كشوري را داشتن، نه صرفا خون است و نه صرفا خاك، بلكه يك نوع تعلق‌خاطر به اين سرزمين است و اينكه فرد خود را ايراني حس كند، حال اگر از طريق تولد در ايران يا تولد از سوي مادر چنين تعلق‌خاطري ايجاد مي‌شود، چه جاي نگراني وجود دارد كه آن كودك را ايراني بدانيم؟ فراموش نشود كه به برخي افراد به دلايل گوناگون تابعيت داده مي‌شود بدون اينكه از قاعده‌هاي خون و خاك كه در تابعيت مرسوم است، پيروي شود. برداشت اوليه اين است كه اين كودكان تا وقتي كه با آنان مثل ساير كودكان ايراني برخورد شود، هيچ دليل ندارد كه حس آنان نسبت به ايران چيزي جز حس ساير كودكان باشد. اتفاقا وقتي كه آنان ببينند دولت و جامعه ايران به صرف اينكه فقط مادر آنان ايراني بوده، آنان را ايراني مي‌داند، به اين آب و خاك و ميهن علاقه‌مندتر خواهند شد.

نكته ديگر اين است كه برخي از زنان به هر دليلي ممكن است حاضر به معرفي پدر فرزند خود نشوند، آيا در اين مورد هم به فرزندان آنان شناسنامه داده نخواهد شد؟ پاسخ منفي است. بنابراين اگر از اين طريق ايراني بودن نوزاد اثبات و پذيرفته مي‌شود، چرا در موارد ديگر چنين قاعده‌اي پذيرفته نشود و بالاخره يك نكته مهم ديگر هم وجود دارد و آن مساله رشد جمعيت است. در حال حاضر بسياري از كشورهاي اروپايي كه با كاهش رشد جمعيت روبه‌رو شده‌اند، از طريق تسهيل در قوانين مهاجرت يا پذيرش تابعيت از كشورهاي ديگر اين ضعف را جبران مي‌كنند. حتي از كشورهايي كه با آنها اشتراك‌هاي فرهنگي، زباني و مذهبي و نژادي ندارد، حال كه ما با خطر كاهش رشد جمعيت مواجهيم، چرا بايد از پذيرش تابعيت كودكاني كه مادران آنان ايراني است و در ايران نيز متولد شده‌اند، سر باز بزنيم؟

آن هم در مورد نوزاداني كه پدران آنان از نظر فرهنگي، زباني و مذهبي و نژادي با ما تفاوت چنداني ندارند. اين نگاه بسته به تابعيت تا حدي محصول نگاه‌هاي نژادپرستانه در گذشته است و براي ثبات و قوام كشوري چون ايران كه مجموعه‌اي از اقوام و فرهنگ‌ها و... را دربرمي‌گيرد، خطرناك است. اميدواريم كه تصويب اين قانون كه درواقع نه اعطاي تابعيت كه به رسميت شناختن تابعيت اين كودكان است، گامي باشد در جهت بازتر شدن نگاه ما به پيرامون خود و در ادامه دستور مقام معظم رهبري درباره الزام به آموزش كودكان افغاني، اين گام نيز به منزله تغيير نگاه ما تلقي شود. در شرايطي كه كشورهاي اروپايي از پناهندگان خاورميانه‌اي استقبال مي‌كنند و حتي آنان را شهروند خود مي‌كنند عدم حل مشكل چنين كودكان بي‌گناهي شايسته جامعه ما نيست.

  • ترنم هنر و صلح

احمد مسجدجامعی . عضو شورای شهر تهران در ستون سرمقاله روزنامه شرق نوشت:روزنامه شرق؛ اول مهر

برگزاری نمایشگاه معمولا با هدف روشن‌کردن ابعاد یک مفهوم برای اهل فن یا ترویج یک فکر و اندیشه برای افکار عمومی صورت می‌گیرد. نمایشگاهی درباره هنر و صلح هم طبعا برای نشان‌دادن ریزبینی‌ها و لطایفی است که هنرمندان در این‌باره اندیشیده‌اند، تا هم عموم مردم و هم خواص اهل فکر و فرهنگ به آن توجه کنند. تأکید بر رابطه هنر و صلح در جهان امروز با نظر به وضعیت کشورهای پیرامون ایران و شرایط نا‌هنجار سیاسی و اجتماعی کنونی در خاورمیانه و عموم کشورهای اسلامی، بیش از همیشه ضروری است. برای روشن‌شدن اهمیت این مسئله لازم است نخست کمی درباره معانی صلح تأمل کنیم. صلح به تعریف اول و مشهورش در نسبت بین دولت‌ها و در برابر جنگ میان آنهاست که معنا می‌یابد. این معنا بیشتر در حوزه سیاست و دیپلماسی کاربرد دارد که هنرمندان در آن نقش چندان زیادی ایفا نمی‌کنند. سیاست‌مداران عملا و عموما مخاطب هنرمندان نیستند و گوش شنوایی برای آنان ندارند. در اصل هنرمندان بیشتر به ‌دنبال صلح و آشتی به معنای عام‌تر آن هستند.

صلح به معنای دوم، در نسبت بین ملت‌ها و در برابر خشونت، افراطی‌گری و مطلق‌گرایی قرار می‌گیرد، که اکنون منطقه ما را فراگرفته است و مذاهب و ادیان و اقوام مختلف و حتی مردم یک کشور به جان هم افتاده‌اند؛ بنابراین برگزاری این نمایشگاه و موضوعیت‌دادن به رابطه هنر و صلح، لابد برای بیدارکردن افکار و اذهان نسبت به زیان و ضرر جمعی ناشی از جنگ و خشونت است. به‌هرحال در معنای دوم، صلح در برابر خشونت به معنای عام‌تر آن است که گروه‌های مختلف مردم با یکدیگر درگیر می‌شوند و خشونت به ‌کار می‌برند؛ مثل اختلافات دینی، مذهبی، قومی، جنسیتی و آزار اقلیت‌ها که هر روز اخبار آن را می‌شنویم. نمایشگاه هنر و صلح ظاهرا بیشتر به این حوزه توجه دارد؛ یعنی به ارتباط گسترده با مردم و تأثیرگذاری بر آنها با نشان‌دادن زشتی‌های ناشی از خشونت و تمامیت‌خواهی.  گاهی بحث صلح، به‌ویژه وقتی سیاست‌مداران از آن دم می‌زنند، برای صلح‌فروشی است؛ یعنی به پروپاگاندا و تبلیغات برمی‌گردد؛ بنابراین بیشتر برای سوءاستفاده از هنر است و اصالتی ندارد و فقط فضا را شلوغ می‌کند.

صلح، اما معنای دیگری هم دارد که به ذات آدمی برمی‌گردد. گاهی می‌گوییم کسی با خودش هم سر جنگ دارد یا فلانی با سایه‌اش هم می‌جنگد. در فرهنگ عامیانه چنین شخصیتی مثل پلنگ یا خفاش تصویر می‌شود؛ که اولی بالای کوه می‌رود تا ماه را به زمین بکشد و دومی، حقیقتی به روشنی خورشید را انکار می‌کند: «از همه محروم‌تر خفاش بود/ که عدو آفتاب فاش بود». در برابر این خشونت نفسانی، که عرفا آن را به «سگ نفس» تعبیر می‌کنند، صلح در کنار صفا می‌آید. در زبان عامیانه خود می‌گوییم فلانی آدم اهل صلح و صفایی است یا اهل وفاق و مداراست. در ادبیات ایرانی، به این معنا خیلی پرداخته‌اند.اهل ادب و عرفان نمونه‌های کامل این صفت کمالی هستند: «به دریا بنگرم دریا ته وینم/ به صحرا بنگرم صحرا ته وینم/ به هرجا بنگرم کوه و در و دشت / قد رعنا رخ زیبا ته وینم» صلح در یک معنا در کنار دفاع قرار می‌گیرد و به شرایطی بازمی‌گردد که تجاوز به سرزمین یک ملت اتفاق می‌افتد. در اینجا دولت و ملت هم‌پا و همراه هم هستند و به‌واقع برای دفاع از صلح، سرزمین، فرهنگ و تاریخ، باید جنگید و جنگ نه انتخاب که اجبار است.

بااین‌حال همواره، اصل با خیر است و شر، نبودِ خیر است. اصل با صلح است و جنگ، نبودِ صلح. امروزه بشر بیشتر دریافته است که برای ماندگاری در این زمین محدود، صلح و صفا و صمیمیت را باید بیشتر کند. مردم جهان هر روز بیشتر از پیش از جنگ تنفر می‌یابند و راه گفت‌وگو را می‌پذیرند. مثال روشن آن استقبالی بود که از طرح ایران درباره گفت‌وگوی تمدن‌ها شد، آن هم در مهم‌ترین مرکز سیاسی جهان، سازمان ملل؛ یا خوشامد جهانیان به طرح رئیس‌جمهور اسلامی ایران درباره جهان عاری از خشونت. این نمایشگاه، جلوه‌های گوناگونی از صلح، جنگ، خشونت، پروپاگاندا، صفا و وفق و مدارا را کنار هم قرار داده است و عملا تأثیری تربیتی بر مخاطب می‌گذارد تا از خشونت و جنگ و افراطی‌گری و مطلق‌گرایی و خودبینی به دور باشد. جمع‌شدن این همه هنرمند برجسته حول محور صلح، بیانگر نیاز امروز جامعه ما و همه جوامع، به پرهیز از افراطی‌گری و خشونت است و زیان‌های ناشی از آن را بازنمایی می‌کند.

همین عکس هنرمندانه اخیر از مرگ آیلان، کودک کرد، نشان داد هنر و هنرمند تا چه اندازه در دنیای امروزی می‌تواند تأثیرگذار باشد و نه‌فقط از طریق رسانه‌های رسمی، بلکه با خواست و مشارکت عمومی، از طریق رسانه‌های مجازی و حرکت‌های خودجوش مردمی حمایت شود. هنر و هنرمندی که در کنار و همراه مردم باشد، هیچ‌گاه تنها نمی‌ماند.

  • درِ این سازمان ملل را گل بگیرید

روزنامه كيهان در ستون سرمقاله‌اش نوشت:روزنامه کیهان، اول مهر

«فیصل تراد»، نماینده موقت عربستان در شورای حقوق بشر سازمان ملل چند روز پیش به عنوان رئیس یکی از پنل‌های کلیدی شورای حقوق بشر سازمان ملل منصوب شد! وظیفه این جایگاه، انتصاب مقام‌های ارشدی است که استانداردهای بین‌المللی حقوق بشر را شکل داده و درباره نقض حقوق بشر در سراسر جهان گزارش ارائه می‌دهند! طبق اسناد شورای حقوق بشر سازمان ملل که در اختیار دیده‌بان سازمان ملل نیز قرار گرفته، سعودی‌ها عنوان ریاست گروه پنج عضوی سفرا موسوم به «گروه رایزنی» را عهده‌دار شده‌اند و هم‌اکنون قدرت این را به دست آورده‌اند تا نمایندگانی را از سراسر جهان برای بیش از 77 جایگاه منصوب کنند تا به مسائل حقوق بشری جهان رسیدگی کنند. این شاهکار سازمان ملل، درست یکی دو روز بعد از حملات شیمیایی آل سعود به صعده صورت گرفت که به شهادت ده‌ها زن و کودک یمنی منجر شد. در این باره گفتنی‌هایی هست:

1- مهرماه سال 90 بود که، عادل الجبیر، سفیر وقت عربستان در آمریکا (وزیر خارجه فعلی آل سعود) با اعلام اینکه، ایران به «فکر» ترور اوست، تاکید می‌شود به «فکر» ترور اوست! از جمهوری اسلامی ایران به سازمان ملل شکایت کرد و مجمع عمومی سازمان ملل نیز بدون فوت وقت، با صدور یک قطعنامه ایران را محکوم کرد!

برخی کشورهای غربی مثل فرانسه حتی به این قطعنامه هم راضی نشدند و پیشنهاد تحریم بیشتر ایران را مطرح کردند. این بازی به قدری ناشیانه طراحی و اجرا شده بود که، بسیاری از تحلیلگران غربی نزدیک به مراکز رسمی هم نتوانستند آن را تایید کنند. عده‌ای از این تحلیلگران، نقشه کشف شده ادعایی آمریکا را «بسیار پیش پا افتاده» خواندند و با اشاره به پیشینه نامربوط و مشخص ارباب سیار (کسی که ادعا شد از سوی ایران قصد انجام این ترور را دارد) صحت ادعاهای آمریکا را زیر سوال بردند. به هر حال واکنش شتاب‌زده و سیاسی سازمانی به عریضی و طویلی سازمان ملل به این «شوخی»، فقط یک نتیجه «جدی» داشت و آن، زیر سوال رفتن اعتبار نداشته سازمان ملل بود.

2- سازمان عفو بین‌الملل در تازه‌ترین گزارش خود راجع به احکام قضایی عربستان و اعدام‌های قرون وسطایی که در این کشور صورت می‌گیرد اعلام کرده، به قضات سعودی (بخوانید وهابیون) از جانب ریاض چنان اختیارات گسترده‌ای داده شده که آنها می‌توانند به راحتی اقدام به صدور احکام «خودسرانه» کنند. طبق این گزارش، این کشور همچنان رکورددار اعدام در جهان است. نحوه اعدام در این کشور نیز غالبا به شکل بریدن سر در ملاء عام و آویزان کردن اجساد بی‌سر در میادین شهر است! آنچه در این گزارش آمده، به ویژه نحوه اعدام‌ها، ادعاهای این سازمان مردم نهاد نیست، سعودی‌ها خود بعضا این جنایات را درست مثل تکفیری‌های داعش به تصویر می‌کشند و از رسانه‌ای شدن آن هم هیچ ابایی ندارند. شباهت عجیب سیستم قضایی آل سعود و داعش، مسئله مهم دیگری است که باید جداگانه به آن پرداخت. بیگانه بودن عربستان با مسئله‌ای به نام انتخابات و نبود کوچکترین آزادی‌های اجتماعی مثل حق رانندگی زنان و ... بماند. سوال ساده‌ای که مطرح می‌شود این است که، چرا شورای امنیت سازمان ملل طبق وظیفه‌ای که دارد، علیه این رژیم عصر حجری، قطعنامه‌ای صادر نمی‌کند!؟ آیا بین دلارهای آل‌سعود با این انفعال ارتباطی وجود دارد؟!

3- حدود 6 ماه پیش و چند روز قبل از آغاز تجاوزات نظامی آل‌سعود به یمن، عربستان به کمک متحدین غربی، عربی و عبری خود، یمن را از زمین و آسمان و دریا به طرز ناجوانمردانه‌ای به محاصره خود درآورد و بلافاصله حملات خود به این کشور را آغاز کرد. در این حملات چندین هزار زن و کودک به شهادت رسیده‌اند. آل‌سعود در این 6 ماه به اندازه طول عمر نحس رژیم‌صهیونیستی افراد غیر نظامی را قتل عام کرده است. پس از این تجاوز، درحالی که افکار عمومی جهان منتظر محکومیت این حملات از سوی سازمان ملل و اقدام عملی آن علیه سعودی‌ها بود، سازمان ملل علیه یمن قطعنامه تصویب! و این کشور را با تحریم اقتصادی و تسلیحاتی تحت فشار گذاشت، تا بدین ترتیب تاثیر محاصره یمن را به جلو بیندازد! شاید بتوان به جرات گفت، این اقدام سازمان ملل به تنهایی، هیچ آبرویی برایش باقی نگذاشت. آل سعود این‌بار توانسته بود، سازمان ملل را با تمام اعضای دائمش یکجا بخرد!

3- عملکرد خیانت‌آمیز سازمان ملل فقط به عربستان محدود نمی‌شود. از روز یکشنبه13 سپتامبر (22 شهریور) رژیم صهیونیستی با استفاده از غفلت جهان اسلام از مسئله فلسطین، حملات کم سابقه‌ای را علیه مسجدالاقصی و فلسطینیان ساکن قدس آغاز کرده است. نظامیان تا دندان مسلح اسرائیلی به همراه شهرک‌نشینان متعصب بدون کوچکترین نگرانی از جانب سازمان ملل و کشورهایی مثل عربستان و ...! به دستور شخص نتانیاهو، در روز روشن و جلوی دوربین‌های تلویزیونی در حال کشتار مردم فلسطین هستند. طی همین چند روز چیزی حدود 300 فلسطینی زخمی و چندین برابر این تعداد نیز دستگیر و در زندان‌های اسرائیل زندانی شده‌اند. چندین نوجوان نیز به اشکال مختلف به شهادت رسیده‌اند و چندین نوبت نیز به مسجدالاقصی و حرم ابراهیمی(ع)، مقدس‌ترین مکان‌های مذهبی بیش از 1 میلیارد و نیم مسلمان(یک چهارم جمعیت جهان) حمله کرده و آن را به آتش کشیده‌اند. واکنش سازمان ملل به این جنایات محرز چه بوده؟!  بان کی مون هر دو طرف را به آرامش دعوت کرده است! نتانیاهو پس از این واکنش بود که دستور شلیک مستقیم گلوله جنگی به فلسطینیان را صادر کرد.

4- سازمان ملل متحد پس از جنگ جهانی دوم و در سال 1945 تاسیس و جایگزین جامعه ملل شد. حقوق بشر، حفظ صلح، کنترل تسلیحات، خلع سلاح، کمک‌های انسان‌دوستانه و ... از جمله اهداف  زیبای اعلام شده از سوی طراحان این سازمان است. اما عملکرد این سازمان لااقل در مواردی که مرور شد یعنی، در برخورد با وضعیت عربستان، اوضاع ساکنان سرزمین‌های اشغالی فلسطین و شرایط مردم یمن نشان می‌دهد، این سازمان صرفا برای تحت فشار قرار دادن کشورهای مستقلی مثل ایران تاسیس شده است. نگاهی به اجزاء اصلی تشکیل‌دهنده این سازمان -که حق وتو دارند- یعنی آمریکا، فرانسه، انگلیس، روسیه و چین، نشان می‌دهد، از چنین سازمانی نباید بیش از این هم انتظار داشت.

به غیر از چین و روسیه که سیاست خارجی مستقلی دارند، بقیه این کشورها یعنی انگلیس و فرانسه متحدین دست‌آموز آمریکا هستند. آمریکا هم که، دست‌آموز صهیونیست‌هاست، در نتیجه می‌توان گفت، شورای امنیت که قلب و اصلی‌ترین رکن سازمان ملل است، در چنگ صهیونیست‌هاست و از این سازمان صهیونیستی نیز نباید انتظارحفظ صلح و حقوق بشر و خلع سلاح و ... را داشت.

 اعضای اصلی تشکیل‌دهنده این سازمان، همان کشورهایی هستند که انبارهایشان مملو از تسلیحات هسته‌ای است، حقوق بشرشان ته کشیده و به تنها چیزی که فکر نمی‌کنند، خلع سلاح است. واقعیت این است که، سازمان ملل، در طول عمر 70 ساله خود، اهداف دیگری را دنبال کرده که از قضا، هیچ همخوانی با اهداف اعلامی‌اش ندارد. به چنین سازمان بدعهد و بدسابقه‌ای نه اطمینانی هست نه امیدی. به سازمانی که سهامداران اصلی آن چند کشور زورگو هستند و سال‌هاست که تبدیل به ملک شخصی آنها شده، نباید اطمینان کرد بلکه باید در آن را گل گرفت و تخته کرد.

کد خبر 308230

برچسب‌ها

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha