سه‌شنبه ۳ مهر ۱۳۸۶ - ۰۸:۱۲
۰ نفر

فخر‌السادات کهندانی: تجارب بهبودی یک رها شده‌ از اعتیاد

کسانی که سلسله گفتگوهایی را در قالب فرآیند آغاز تا بهبودی «رها شدگان از دام وابستگی به موادمخدر» دنبال کرده‌اند می‌دانند از گام اول، شرح بیماری کسانی را دادیم که هر یک، تنها به بهانه و شوق دادن پیام بهبودی در این گفتگوها، با شرط حفظ گمنامی شرکت کردند.

گام دوازدهم یعنی آخرین گام از مراحل بهبودی از انجمن معتادان گمنام گفت‌وگویی است با یک بهبود یافته 7ساله... که به قول خودش 41سال دارد اما 7سال است که متولد شده است. او مردی است با تحصیلات دانشگاهی در مقطع کارشناسی‌ارشد در یکی از رشته‌های علوم‌انسانی.

  • می‌گویند: ما، در حال حاضر انسان‌های متفاوتی هستیم! در واقع اکثر ما؛ احساس می‌کنیم که زندگی دومی را آغاز کرده‌ایم و باید به یاد داشته باشیم، از کجا آمده‌ایم و تلاش می‌کنیم تا هرگز آن را فراموش نکنیم، چرا که تغییر در عرض یک شب برای ما اتفاق نمی‌افتد! پرسش این است، آیا گام 12 تمام کننده گام‌های گذشته است؟

 بله. گام دوازدهم، شامل تمامی گام‌ها است. آنچه که ما در11 گام قبلی آموخته‌ایم، به واقع برای رساندن پیام و نیز کاربرد اصول بازیابی در تمام امور زندگی‌مان است که از آن استفاده می‌کنیم.

وقتی گام دوازدهم را ما برمی‌داریم تجربه متفاوتی را کسب می‌کنیم. من هرقدر به درک عمیق‌تری برسم به همان نسبت در مراحل و راه‌های مختلف جدید زندگی رشد می‌کنم. چرا که اول صداقت با خود را یاد می‌گیرم، تا با دیگران صادق باشم و این بسته به بیداری روحانی است که در من ریشه گرفته و در هر گام بیشتر می‌شود.

  • چه پیامی... به یکدیگر منتقل می‌کند؟

«اگر نمی‌خواهی دیگر مجبور به مصرف نیستی». این جمله‌ای است که باید به خاطر داشته باشیم. گرچه این پیام تکان‌دهنده است چرا که من خودم هرگز به معنی «مجبورنیستی فکر نکرده‌ام.» من می‌دانم که در زما‌ن‌های دور حق انتخاب خود را در مورد مصرف موادمخدر از دست داده بودم و شنیدن این پیام باعث پاک نشدن فوری من شد.

  •  آیا انجمن معتادان گمنام فقط به شما کمک می‌کند که پاک بمانید؟

تصور خیلی از ما همینطور است که شما می‌گویید، اما خود من وقتی به بهبودی رسیدم متوجه نشدم این برنامه ورای انتظار اتم است.

اینکه حس کنم به من احترام می‌گذارند و این مستلزم آن است که احترام به خود را فرا بگیرم و با دیگران رابطه دوستی برقرار کنم و بالاخره اینکه قادر باشم خود را در دنیای واقعی بروز دهم و به اثبات رسانم، همه اینها کمک به پاک‌ماندن را برایم به ارمغان می‌آورد و بالاخره اینکه همان روزی که باور کردم می‌توانم از آن به عنوان نقطه عطفی در بهبودیم یاد کنم.

  • چه عاملی به شما کمک می‌کند تا به مدت طولانی پاک بمانید!؟

 امید. این عامل مهمی است که باید بدان اشاره کنم. احساس همدلی که در جلسات مشارکت به ما حالت، یکسانی را می‌دهد. یک تأثیر عمیق و عشق بلاعوضی که با جدیت و پشتکار به دست می‌آید.

  •  آیا پیش آمده که از برنامه‌ها دل‌زده و دلسرد شوید؟

اتفاقات دردناکی در زندگی من و دیگرانی که مثل من بودند و هستند، رخ داده است. مثل طلاق، قطع یک رابطه، مرگ یکی از عزیزان. حتی ممکن است، ‌یک دوست بهبود یافته من، لغزش کند و دوباره مصرف را شروع کند و حتی فوت کند یا حس درماندگی و بی‌نوایی به سراغم بیاید و حتی حس کنم بچه‌های انجمن نمی‌توانند به من کمک کنند، نتیجه این افکار نتیجه فکر بیمارگونه من است، یعنی اینکه من، تمام تلاشم به این خاطر است که اگر پاک باشم یا پاک بمانم در عوض زندگی خوب و خوشی را خواهم داشت! تنها ایمان و عشق بلاعوض می‌تواند از روند اینگونه افکار جلوگیری نماید.

  •  اشاره به پیام‌دادن و پیام گرفتن کردید، تجربه گرفتن این پیام‌ها چگونه شکل می‌گیرد؟

می‌توان پیام‌ها را به چند بخش تقسیم کرد، اول اینکه من می‌توانم پاک بمانم دوم آنکه می‌توانم بهبودی بیایم. بگذارید از یک جمله در راهنمای کارکرد قدم‌ها برایتان بگویم:«فقط با دادن‌آن چیزی که داریم، می‌توانیم آن را برای خود نگه داریم» شاید محکم‌ترین دلیل برای رساندن پیام به مشارکت گذاردن، نیز به تمدید و تقویت بهبودیمان منجر می‌شود.

  • در گام دوازدهم بیداری روحانی چگونه معنی می‌شود؟

برای خود من هم جای بسی شگفتی است که این بیداری روحانی «چگونه» به وقوع می‌پیوندد؟ آیا «یکباره و ناگهانی» است یا به تدریج در مدت طولانی صورت می‌گیرد. بیداری ای در من پیش‌رونده است که از گام اول شکل می‌گیرد. البته تجربه بیداری روحانی در هر یک از اعضای ما متفاوت است. اما گاهی همین تجربیات بین همه ما به گونه‌ای یکسان پیش می‌آید که حتی فراسوی ملیت و مرز بوده، یکی از این گونه‌های یکسان، فروتنی است.

  •  اشاره به گام اول بهبودی کردید و تجربه بیداری، آیا مرور هر یک از گام‌ها، از گام اول تا گام دوازدهم، شما را به یک تکرار نمی‌رساند؟

در گام اول «تاریکی انکار» تنها چیزی بود که می‌شناختم. اما تسلیم شدم و اعتراف کردم.تواضع پیدا کردم و تجربه شگفت‌انگیز این بود که وقتی فهمیدم در تلاش برای بهبودی تنها نبودم. گام دوم برای من مثل یک روزنه‌ای بود که از آن امید شروع به رشد کرد و اشتیاق برای یک زندگی متفاوت در من روشن شد و من کم‌کم به تسلیمی عمیق رسیدم و این معنی گام سوم. به عبارتی به درک این رسیدم که باید زندگیم را به خداوند بزرگ واگذار کنم.

  •  این مراحل چگونه شما را به تدوین ترازنامه اخلاقی و حساب‌کشی از خود سوق داد؟

 من آن را هدیه خداوند می‌دانم. شجاعت هدیه‌ای است که برای انجام گام چهارم بدان نیاز داریم. منظورم من و دیگر دوستان بهبود یافته است. من با اطمینان به اینکه به پاداش روحانی می‌رسم، در بازیابی خود و رسیدن به این پاداش باید دست به نوشتن این ترازنامه می‌زدم. این امر موجب ایجاد ارزش‌های تازه در وجود و شخصیت من شد.

  • اقرار شما در گام‌های اول بهبودی به دلیل درماندگی و استیصال صورت گرفت و اعتراف شما در گام پنجم داوطلبانه است. تفاوت و تشابهات این گام‌ها را چگونه توضیح می‌دهید؟

 وقتی شما بخواهید خصوصی‌ترین مسائل وجودی‌تان، بدون هیچ کم و کاستی در حضور شخصی دیگر بیان کنید چه احساسی به شما دست می‌دهد، بدون شک حس خوبی را تجربه نمی‌کنید؟! اما من و دوستان بهبودیم هنگامی که این کار را انجام می‌دهیم، باعث می‌شود تا قدرت این را پیدا کنیم که خودمان را باور کرده و به دیگران اعتماد پیدا کنیم.

در مورد خود سخت قضاوت نکنیم و آگاهی از اینکه چگونه به حساب خطاهایمان برسیم و این موجب می‌شود تا تواضع‌مان قدری بیشتر شود. من به درک این مسئله رسیدم که فروتنی با دوست نداشتن خود، تفاوت بسیار دارد و اینها احساساتی متفاوت با یکدیگرند که نمی‌توانیم به طور همزمان آن را بروز دهیم.

  •  آگاهی که از آن نام بردید و اشتیاق به تغییر و اصلاح خود به رغم اینکه هنوز در تسلیم و واگذاری نواقص شخصیتی مردد هستید چگونه منجر به بیداری و حرکت اصلاحی در شما می‌شود؟

مهمترین مرحله در بیداری جنبه روحانی آن است. در واقع ما به این باور می‌رسیم که چقدر از لحاظ روحانی تغییر کرده‌ایم. اینجا نقطه عطفی است که طی آن اغلب ما شروع به درک این مسئله می‌کنیم، به عبارتی وقتی از انجام کارهایی که از نواقص شخصیتی‌مان سرچشمه می‌گیرند رهایی پیدا کرده‌ایم به معجزه بازیابی می‌رسیم.

  •  آن آزادی که به آن دست یافتید گام هشتم وارد زندگیتان می‌شود آیا این آزادی مدیون انجام گام‌های گذشته است؟

در گام هشتم می‌فهممم که در مدت فعال بودن اعتیادم چه بر سر دیگران آورده‌ام، بیداری روحانی که در گام‌های قبل صورت گرفت به من امکان داد تا در رودروشدن با درد و پیشمانی، در نوشتن اسامی کسانی که آزارشان داده بودم مقاومت کنم و زمانی که تمایل پیدا کردم تا به جبران خسارت بپردازم از همان زمان، خود را از چنگال «خودمشغولی» آزاد سازم.

در گام نهم مراحل جبران خسارت را طی می‌کنم و به فهم جدیدی از «احساسات» دیگران به گونه عمیق‌تری می‌رسم. یعنی اینکه خودم را می‌بخشم و به احترام ارزشی که برای خود قائل می‌شوم قادر خواهم بود این ارزش و احترام را نیز برای دیگران قائل شوم.

  •  مهمترین این بخش در گام‌ها آزادی است که بدان دست پیدا کردید و به نظر می‌رسد این آزادی معلول یک انضباطی است که اتفاق می‌افتد شما چگونه آن را ارزیابی می‌کنید؟

من یک اصطلاح از انجمن یاد گرفتم، «دمیدن نفس جدید حیات را به روح در حال بیداری ما» تضمین کرد. با جدیت و به طور مداوم معیارها و ارزش‌های نویافته را در زندگیم به کار گرفتم که تضمین آن منوط به تمرین است. من دریافتم که گسترش رشد روحانی را نقطه کانونی زندگی خود قرار دهم. تمام مسائل و موارد دیگر زندگی من به طور طبیعی و آن‌گونه «که باید» پیش خواهند رفت.

  •  به واقع یک دقت و ریزبینی در آنچه گفتید شما را به گام یازدهم می‌رساند این‌طور نیست؟

 تا این جای برنامه ما با قدرت تمام متوجه حضور یک نیروی پرتوان که زندگی‌مان را می‌چرخاند شده بودیم، نیرویی که سلامت عقل را به ما بازگرداند و نواقص اخلاقی ما را برطرف کرد مثلا اینکه من شروع به درک عمیق خداوند کردم و به عشق بی‌چون و چرا رسیدم. و اینجاست که «روح» گام دوازدهم یعنی اصل ایثار و از خودگذشتگی آغاز می‌شود.

  • اجازه بدهید! گام دوازدهم یعنی کمک هر چه بیشتر فرد به دیگران، بیشتر به خود او کمک می‌کند. حال اگر شما در انجام این گام دچار اشتباه شوید چه خواهید کرد؟

یک مثال می‌تواند به سؤال شما پاسخ دهد. اگر من متوجه اشتباهم شوم یا اشکال در رفتارم پدیدآید یا ایمانم دچار تزلزل شود اقدامی بسیار اندک یعنی به انداز کمک به یک «تازه وارد» سریعاً در روحیه من موجب تأثیر مثبت خواهد شد.

در این برنامه یک اقدام سخاوتمندانه منجر به وقوع معجزات می‌شود و باعث می‌شود که از آنچه قبلاً به نظر می‌رسید مشکل غیرقابل حل است، دیدگاهی بسیار واضح‌تر پیدا کنم.هر بار که برنامه معتادان گمنام را کار می‌کنم، باورم نسبت به برنامه قوی‌تر می‌شود.

  •  آیا گام دوازدهم به همین‌جا ختم می‌شود؟

نه! اولین جایی که پیام انجمن را شنیدم، در زندان بود. البته مهم نیست کجا این پیام را می‌گیریم، مرکز بازپروری، زندان، بیمارستان یا... مهم این است که هم‌اکنون، بدون توجه به نوع خدمتی که انتخاب کرده‌ایم باید به خاطر داشته باشیم که دلیل خدمت کردن ما یعنی انجام هدف اصلی و رساندن پیام است.

  • محتوای پیام‌های شما شامل چه نکاتی است؟

پیام‌هایی که ما به یکدیگر می‌دهیم، به کارگیری اصولی است که در گام‌های دوازده‌گانه نهفته است. و البته این راههای متفاوتی را هم می‌طلبد. یکی از پیام‌ها این است «فقط آنکه هستیم باشیم» دوم تجربه خودم را در میان (به مشارکت) می‌گذارم، نه آنچه که از منابع دیگران شنیده‌ام.

سوم «گفتن حقیقت قاطع و عریان» چهارم «دادن پیام بهبودی بدون هیچ قید و شرطی به هر کسی که نسبت به آن ابراز علاقه می‌کند» پنجم «ابراز حداکثر همدردی به معتادانی که از بیماری خود رنج می‌برند.» ششم «داشتن صبر» و ... اینکه سلوک ما در مسیری که با این قدم‌ها هموار شده است آغاز می‌شود.

  • و هفتم... و هشتم و... نهم و... دهم و ... یازدهم و حال دوازدهم این آغاز به نظر می‌رسد مفهومش این است که کار شما تمام نشده است. چرا؟

چون ما می‌گوییم پس از یک بار کارکرد گام‌ها با درک تازه‌ای که از مفهوم آنها به دست آورده‌ایم دوباره به کار کرد گام دوازدهم برمی‌گردیم! ما مردان و زنانی هستیم که می‌بینیم پیوسته در حال وصل به اجتماع و جامعه هستیم.

با مردم محله‌مان، با همسایه‌هامان، با فروشنده مغازه، سلام علیک و خوش و بش می‌کنیم، آنها حالا به ما سلام می‌دهند، نقش کلیدی در جامعه به عهده می‌گیریم، و حالا دیگر کسی به ما با دیده حقارت نگاهمان نمی‌کند... ما می‌گوییم... اما شما چه می‌گویید؟ که از گام اول بهبودی تا گام دوازدهم خواننده صفحه زندگی ما بودید؟

کد خبر 32369

برچسب‌ها

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز