همشهری آنلاین: سرمایه گذاری فناوری محور در پسابرجام، انتقاد از دولت، دستاوردهای قرارداد با اروپا و... از جمله موضوعاتی بودند که در ستون سرمقاله برخی از روزنامه‌های یکشنبه-۱۸ بهمن- جای گرفتند.

ابوالحسن فیروزآبادی دبیرشورای عالی فضای مجازی و رئیس مرکز ملی فضای مجازی در ستون سرمقاله روزنامه ايران با تيتر«سرمایه گذاری فناوری‌محور و اشتغالزا در پسابرجام»، نوشت:روزنامه ایران؛۱۸ بهمن

به فرجام رسیدن مذاکرات هسته‌ای اتفاق میمون و مبارکی است که با مقاومت مردم ایران و هوشمندی مقامات عالی رتبه نظام و زحمات شبانه‌روزی دستگاه دیپلماسی کشور به‌دست آمد. جمهوری اسلامی ایران هم اکنون در نقطه عطفی تاریخی درباره ساختن و توسعه کشور قرار دارد. امروز می‌توانیم با پیروی از بیانات رهبر معظم انقلاب در قالب راهبردهای اقتصاد مقاومتی و برنامه سند چشم انداز، حرکت روبه جلو و پایداری را برای این کشور ترسیم کنیم. همچنین دولت محترم گام‌هایی که در این مدت زمان کم در پسابرجام برداشته است نشان داده که به دنبال حرکت در این مسیر و سربلندی ایران اسلامی است.

در دوران پسابرجام و در جهت رسیدن به توسعه پایدار در کشور باید به چند نکته توجه داشت: اول اینکه پسابرجام می‌تواند باعث توسعه و پیشرفت ایران شود، دوم، این توسعه می‌تواند توسعه فناوری محور باشد، سوم، از ورود کسانی که بازیگران اصلی فناوری نیستند و به نوعی دلال و یا دارای تکنولوژی سطح پایین هستند جلوگیری شود و چهارم، دولت باید تلاش کند تا تکنولوژیی وارد کشور شود که این فناوری بتواند ایجاد اشتغال نماید. همانطور که در ابتدای شروع دولت تدبیر و امید تورم بزرگترین چالش اقتصاد بود و دولت بخوبی آن را مدیریت کرد، شاید بتوان گفت هم اکنون بیکاری جوانان و بویژه جوانان تحصیلکرده، بزرگترین چالش اقتصاد امروز ایران است. دولت باید تلاش کند سرمایه و تکنولوژی را به سمت توسعه صنعتی اشتغال محور هدایت کند تا بتواند میزان بیکاری فارغ‌التحصیلان دانشگاهی را که در سطح نامناسبی است، کاهش دهد.

بخش خدمات یکی از بخش‌های اقتصادی در کشور است که با توسعه آن می‌توان نیروی کار تحصیلکرده بیکار را بکار گرفت. در کشور ما توسعه شهرنشینی در کشور حدود 72 درصد شهرنشین و 28 درصد روستانشین است. بخش خدمات زاییده‌ توسعه شهرنشینی است ولی بخش مزبورتوسعه متناسب پیدا نکرده است. هم اکنون بسیاری از مشاغل در این بخش قابل ایجاد هستند و این در صورتی است که ما بخش خدمات را توسعه نداده‌ایم و شهروندان نیز حاضر هستند برای دریافت این خدمات هزینه پرداخت کنند. استفاده از فضای ICT و کاربردهای روزافزون آن در زندگی روزمره یکی از زیرمجموعه‌های بخش خدمات است که متأسفانه توسعه چشمگیری در کشور نداشته است.

به طور مثال وقتی نیاز به اینترنتی داریم که خدمات مورد نظر را دریافت کنیم ولی به دلیل سرعت پایین اینترنت این امر برای ما محقق نمی‌شود یعنی اینکه مردم به اینترنت سرعت بالا نیاز دارند و ما توانایی ارائه این خدمت را به مردم نداریم. یا وقتی به دلیل ترافیک بالا امکان ارتباط همراه لحظه‌ای وجود ندارد، نیاز به توسعه شبکه و زیرساخت‌های لازم داریم که توسعه پیدا نکرده است. یا کمبود دستگاه‌های ATM که به شهروندان اجازه نمی‌دهد تا خدمات بانکی را بتوانند در همه جا و بسرعت در اختیار داشته باشند. یا استفاده از امکانات و تسهیلاتی که از طریق اینترنت همراه هم‌اکنون می‌تواند کارهای روزمره ما را راحت‌تر کند. همه این موارد و موارد دیگر نشان می‌دهد که بخش خدمات به‌اندازه کافی رشد نکرده است و یا خدمت‌های جایگزینی که می‎توانستند امور شهروندان را تسهیل کنند، شکل نگرفته‌اند.

این موضوع نیازمند بازنگری در ساختار اقتصادی داخل کشور متناسب با توسعه بخشی است که مدل‌ها و سازوکارهای جدیدی را ارائه دهیم و جامعه را به سمت این مدل‌ها هدایت کنیم. به عبارت دیگر نوعی اطمینان‌بخشی در شهروندان ایجاد کنیم که اگر در حوزه اقتصاد و کسب و کار از این مدل‌ها تبعیت کنند، متضرر نخواهند شد. بر این اساس نحوه تعامل با کشورهای خارجی در پسابرجام باید به نحوی باشد که سرمایه خارجی به کشور وارد شود و از مزایای نیروی کار تحصیلکرده و ارزان داخل کشور استفاده کنند و این به این معنا نیست که نیروی تحصیلکرده ما را به بیگاری ببرند بلکه برعکس ورود سرمایه خارجی باید از طریق تکنولوژی باشد تا بتواند در نیروی کار داخل کشور ایجاد توانمندی کند و به نحوی باشد که ما بتوانیم بعد از مدتی شاهد این تحول باشیم که بنگاه‌های قدرتمند اقتصادی در داخل کشور شکل بگیرد. بنابراین باید از ورود شرکت‌های خارجی فاقد تکنولوژی برتر به بازارهای داخلی جلوگیری کنیم. همچنین ورود سرمایه و تکنولوژی خارجی در ایران باید بتواند باعث افزایش توانمندی نیروی کار جوان و تحصیلکرده‌کشور شود و باعت این شود که جوانان ما بتوانند در آینده خالق ارزش باشند و اقتصاد مقاومتی را تقویت نمایند.

  • دولت و ضرب‌المثل ملا

روزنامه اعتماد در ستون سرمقاله‌اش نوشت:روزنامه اعتماد؛۱۸ بهمن

وقتي به طنز يا ضرب‌المثل‌هاي خودمان توجه مي‌كنيم، به نظرمان مي‌رسد كسي كه ضرب‌المثل را ساخته است، از قوه خيال كمك گرفته و در نتيجه از واقعيت فراتر رفته و تمثيلي غيرواقعي را در قالب ضرب‌المثل عرضه مي‌كند تا خواننده را در برابر موقعيتي خنده‌آور قرار دهد. نمونه‌اش فراوان است؛ مثل دوستي خاله خرسه. كه رويدادهاي روزمره به اين شدت از حماقت نيست، هرچند اين تمثيل پيام خود را به بهترين وجه مي‌رساند ولي باعث تاسف است كه جامعه ما در مواردي به چنان وضعي رسيده كه آن تمثيل‌هاي غيرواقعي نيز به واقعيت مي‌پيوندد.

حتما شنيده‌ايد كه ملانصرالدين با پسرش و يك الاغ به سفر رفتند. ابتدا هر دو بر پشت الاغ نشستند. رهگذران گفتند كه چه انسان‌هاي بي‌رحمي كه دو نفري بر حيوان زبان‌بسته سوار شده‌اند. ملا پياده شد و پسرش سوار ماند، عده‌اي ديگر گفتند كه چه پسر بي‌ادبي كه پدرش پياده مي‌رود و او سواره است. ملا و پسرش جاي خود را عوض كردند، عده‌اي ديگر گفتند چه پدر سنگدلي كه فرزندش پياده مي‌رود و خودش بر الاغ سوار است. ملا هم پياده شد و هر دو پشت الاغ روان شدند كه عده‌اي بر حماقت آنان خنديدند كه الاغ دارند و پياده مي‌روند.

خلاصه اين است وضعيت كساني كه هر كاري كنيد عيب و ايرادي مي‌گيرند و مشكل دولت نيز همين شده است. اگر هواپيما بخرد، مي‌گويند، اينكه اولويت نيست (حالا كي اولويت را تعيين كرده خدا مي‌داند)، اگر نخرد، مي‌گويند با اين هواپيماهاي عهد بوق كه نمي‌شود مسافرت رفت، اين هم از بي‌خاصيتي برجام!. قبلا كمپين نخريدن خودروي داخلي راه مي‌انداختند، حالا هم كه رييس‌جمهور و هيات اقتصادي او به فرانسه رفته‌اند و قرارداد ايران خودرو با پژو را تصويب كرده‌اند، يكي از وزراي دولت احمدي‌نژاد چنين اظهار كردند كه: «مساله ديگري كه مردم بايد به آن توجه كنند هدف‌گذاري‌هايي است كه دولت در زمينه اشتغال انجام مي‌دهد و به نظر مي‌رسد به‌شكلي نيست كه حساب‌شده درصدد رفع بيكاري باشد، هرچند داشتن هواپيماي نو براي كشور خوب است، اما آيا اولويت امروز ما اين بود كه ما دوباره با شركت پژو قرارداد ببنديم و بازار خود را به‌روي اين شركت باز كنيم؟ بنده شنيده‌ام كارگران اخراج شده اين كشور پس از شنيدن اين مساله جشن گرفتند، اما برخي از كارگران ما عزا گرفتند و مساله ديگر مسكن مهر است كه مردم و افراد بايد به آن در انتخابات و راي دادن توجه كنند.»

اول از همه گوينده محترم تصور باطلي دارد كه گويي فرانسه يا هر كشور ديگري كه با ايران رابطه اقتصادي برقرار مي‌كند، عاشق چشم و ابروي كشور ما است و در پي بهبود صنعت خودش نيست. براي نمونه حتما در اين مورد بايد كارگران فرانسه بيكار شوند تا اين آقايان بپذيرند كه قرارداد خوب است. چنين نوع قراردادي فقط در دولت سابق بسته مي‌شد و كلي امكانات و خدمات به كشوري مثل ونزوئلا كه هيچ ربطي به ايران نداشت و جز نفت فصل مشتركي نداشتيم دادند و كار آنان را راه انداختند، بدون اينكه پولي نصيب ما شود و كارخانه‌هاي ما به تحرك درآيد. يا به فلان كشور هديه دادند تا ساختمان مجلس خود را بسازند و اكنون آنان عليه ايران دست به كار شده‌اند و هيچ نفعي از آن هديه نصيب ايران نشد. فرانسوي‌ها با هيچ كشوري اين طور رابطه‌ برقرار نمي‌كنند. نه تنها فرانسه بلكه هيچ كشور عاقلي چنين نمي‌كند. رابطه اقتصادي يك رابطه برد- ‌برد و دوسويه است. وقتي آنان هواپيما مي‌فروشند، به معناي بهبود شرايط كارخانه‌هاي آنجاست. وقتي قرارداد پژو را امضا مي‌كنند، يعني بايد اشتغال و درآمدشان اضافه شود. ما هم بايد همين طور باشيم. اگر هواپيما بخريم ولي به‌جايش ضرر دهيم، عمل نابخردانه‌اي انجام داده‌ايم.

قرارداد پژو با ايران خودرو نه‌تنها به كاهش اشتغال در ايران منجر نمي‌شود، بلكه قطعه‌سازان را فعال مي‌كند. اين آقاي وزير در دولت سابق، هنگامي كه در آن دولت وزير بودند، چرا يك كلمه درباره واردات كالاها و قطعات كم‌كيفيت چيني كه صنعت توليد قطعه‌سازي در ايران را نابود كرد، حرفي نزد و اكنون كه صنعت خودروسازي و قطعه‌سازي از اين قرارداد استقبال مي‌كنند، به يك‌باره فيل ايشان ياد هندوستان افتاده و دل‌شان براي بيكاري كارگران سوخته است؟ كدام قطعه‌ساز چنين ادعايي را تاييد كرده است كه وي آن را بيان مي‌كند؟ چرا در كاري كه در صلاحيت و تخصص ما نيست سخن مي‌گوييم؟ آيا هيچ كس در ميان اصولگرايان نيست كه در امر اقتصاد و صنعت وارد باشد و يك تحليل منصفانه از اين قرارداد بنويسد؟ چرا بايد وزراي غيرمتخصص آنان وارد موضوعاتي شوند كه هيچ آشنايي ندارند و به صورت كلي و غيرمستند سخن بگويند؟

اگر اين آقاي وزير محترم علاقه دارند، مي‌توانند به دوره هشت ساله دولت متبوع و مورد علاقه خويش مراجعه كنند كه در طول هشت سال به‌طور متوسط هر سال حدود 14 هزار شغل خالص ايجاد شد. در حالي كه در دوره اصلاحات و با پايين بودن درآمدهاي نفتي، به‌طور متوسط 500 تا 600 هزار شغل سالانه ايجاد مي‌شد. اگر آن روند ادامه مي‌داشت امروز نه تنها بيكار نداشتيم، بلكه نيروي كار هم بايد وارد مي‌كرديم. ولي هيچگاه صداي ايشان در نيامد؟ سهل است كه همواره تاييد كردند.

به نظر مي‌رسد كه دوستان اصولگرا بايد قدري منصف‌تر باشند، اينكه دولت هر كاري كند، ساز مخالف بزنند درست نيست. خوب است نگاهي به ونزوئلا بيندازند و بدانند كه اگر دولت مورد حمايت اين دوستان ادامه داشت وضع ايران بارها و بارها بدتر از ونزوئلا شده بود، خداوند به اين جامعه لطف كرد و اراده مردم نيز شكل گرفت و اجازه نداد كه آن روند بعد از سال 1392 ادامه يابد، و تغييري جدي در امور پديد آمد والا الان تورم بالاي 100درصدي را تجربه مي‌كرديم و مغازه‌هاي تهران مثل مغازه‌هاي كاراكاس خالي از كالا بود. پس لطفا كمي انصاف به خرج دهيم، يقين بدانيد راه دوري نمي‌رود.

  • انقلاب اسلامی و عملیات «رینو»

روزنامه كيهان در ستون سرمقاله‌اش نوشت:روزنامه کیهان؛۱۸ بهمن

جمهوری‌خواهان محافظه‌کار در آمریکا برای تحقیر کسانی که به ادعای آنان به اندازه کافی به اصول حزب‌ جمهوری‌خواه پایبند نیستند از یک عبارت تحقیرآمیز استفاده می‌کنند؛ رینو (RINO  مخفف عبارت Republican In Name Only) به معنای: جمهوری‌خواه فقط در نام.

تاملی در رویکرد آمریکا نسبت به جمهوری ‌اسلامی نشان می‌دهد آنان تمایل دارند جمهوری اسلامی را وارد فاز «رینو» کنند، یعنی «انقلابی فقط در نام» (revolutionary in name only) کشوری که شاید در حرف و مواضع رسمی، انقلابی باشد اما در عمل و بزنگاه مانند یک کشور عادی- و به عبارت دقیق‌تر کشوری که نظم بین‌المللی مبتنی بر هژمونی آمریکا را پذیرفته است- رفتار کند. این خط قابل تامل که نسبت به انقلابی‌گری، رویکردی موریانه‌وار دارد با صفات به ظاهر پسندیده‌ای مانند عقل و عملگرایی توسط برخی جریانات سیاسی و رسانه‌ای در داخل کشور نیز دائما مورد ترویج و تبلیغ قرار می‌گیرد.

برخی مواضع و رفتارهای مسئولان کشور نیز غربی‌ها را نسبت به این قضیه - انقلابی بودن ایران فقط در نام- به طمع انداخته است. از نظر آنان تنش اخیر میان ایران و عربستان یک فرصت بالقوه برای تمیز کردن چهره «شیطان بزرگ» و جایگزین کردن آن با عربستان است. تبلیغات ریشه‌دار غرب درباره دوقطبی کاذب عرب- عجم در این مسیر یک پشتوانه و ابزار کارآمد برای نیل به چنین هدفی است. از منظر واشنگتن، تشدید اختلافات میان ریاض و تهران می‌تواند عاملی برای سوق دادن و تمایل ایران به سوی آمریکا باشد.

دشمنی و خصومت میان آمریکا و ایران بیش از آنکه با معادلات سیاسی در روابط بین‌الملل قابل توضیح باشد، یک مسئله ایدئولوژیک است. روزنامه انگلیسی کریستین ساینس مانیتور چند روز پیش در این رابطه نوشت؛ «سؤالی که مطرح می‌شود این است که آیا ایران می‌تواند به کشور متفاوتی تبدیل شود؟ جواب این سؤال به تقابل و جنگ قدرت داخلی در میان نخبگان ایران بر سر این موضوع بستگی دارد که آیا رهبر معظم ایران که اکنون آیت‌الله علی خامنه‌ای است همچنان می‌تواند از قدرت سیاسی تقریبا مطلق برخوردار باشد و همچنان به عنوان «ابزار خدا» در امور سکولار باشد یا خیر.» همان‌گونه که این روزنامه اذعان دارد، آنچه برای غربی‌ها از اهمیت ویژه برخوردار است و طی 37 سال گذشته هرگز از حد و مرز آرزوی آنان تجاوز نکرده است، فقط در سکولاری عمل کردن رهبر است.

مذاکرات طولانی و به دنبال آن توافق هسته‌ای - مبتنی بر تاکتیک نرمش قهرمانانه- غربی‌ها را دچار این توهم کرده است که جمهوری اسلامی در حال گذار از دوره انقلابی‌گری به دوره پساانقلابی است. روزنامه لس‌آنجلس تایمز در این خصوص می‌نویسد؛ «مشکل اینجاست که ایران هنوز نتوانسته درباره آنچه هنری کیسینجر چندین سال پیش مطرح کرد، تصمیم‌گیری کند، اینکه یک کشور است یا یک آرمان - یک کشور معمولی است یا یک کشور انقلابی.»

اعطای مدال فتح به فرماندهان، تقدیر چند باره و حتی حضوری رهبر معظم انقلاب از پاسداران جوانی که تفنگداران آمریکایی را -علی‌رغم وجود ریسک تنشی فراگیر- در خلیج فارس تحقیر کردند، پیامی در این زمینه است. اینکه ایشان می‌فرمایند این حرکت باید الگوی همه مسئولین سیاسی نیز باشد، پاسخی به طرف غربی و جریان داخلی است که جمهوری اسلامی نه فقط در حرف و نام، که در عمل نیز انقلابی است و خواهد ماند، پاسخی که پیش از این نیز به صراحت از حضرت آقا شنیده بودند، آنجا که فرمودند؛ من دیپلمات نیستم، انقلابی‌ام.

نگرش و عملکرد انقلابی در برهه‌های مختلف کارایی خود را نشان داده ‌است و اساساً جدال جمهوری اسلامی و حریف بر سر همین مسئله است. دشمن و در راس آن آمریکا، درصدد القای این گزاره است که انقلابی بودن پرهزینه، بی‌فایده، غیرعقلانی و مغایر منافع ملی است. رهبر معظم انقلاب اسلامی در دیدار هفته گذشته دبیرخانه شورای عالی امنیت ملی، حضرت امام(ره) را به عنوان شاخص اصلی انقلاب اسلامی و موارد تکرارشونده در بیانات ایشان را «مبانی انقلاب» معرفی کردند. اضلاع اصلی این مبانی به فرموده ایشان عبارت است از؛ «مردم»، «استقلال کشور»، «تدین و پایبندی به مبانی اسلامی»، «مبارزه با استکبار و زورگویی»، «مسئله‌ فلسطین»، «موضوع معیشت مردم»، «توجه به مستضعفین و رفع فقر»، که ترکیب آنها «هندسه‌ انقلاب» را ترسیم می‌کند.

تکاپوی عجیب و غریب دشمن و بازوی داخلی آن برای تحریف حضرت امام(ره) نیز دقیقاً از همین مسئله ناشی می‌شود. از دل محکمات امام(ره) نه تنها سازش با دشمن و وطن‌فروشی و معامله بر سر ارزش‌ها و... بیرون نمی‌آید، بلکه این خط و مکتب، پرورش‌دهنده سیدحسن نصرالله‌ها، شیخ زکزاکی‌ها، شهید نمرها و امثالهم است که میلیون‌ها نفر را بیدار کرده و علیه استکبار و عمالش، به خروش می‌خواند.  راز عصبانیت روزافزون غرب از بنیانگذار انقلاب اسلامی نیز به همین مسئله بازمی‌گردد. اول همین ماه بود که روزنامه کریستین ساینس مانیتور در قامت دلسوز اسلام و شیعه‌شناس! ظاهر شده و نوشت؛ «این ایده که یک امام شیعه می‌تواند حاکم سیاسی هم باشد هنوز برای بسیاری از متکلمان شیعه قابل پذیرش نیست. اما در دهه 1970، آیت‌الله روح‌الله خمینی ایده ولایت‌فقیه را مطرح کرد و توسعه داد. بر اساس مفهوم سنتی که از مدت‌ها پیش رایج بود ملاها راهنمایی‌ها و ارشادات معنوی خود را به یتیمان، بیوه‌ها و دیگران ارائه می‌کردند و نقشی در سیاست نداشتند.(امام) خمینی این ایده را تغییر داد و به روزرسانی کرد تا بتواند حاکمیت اسلام را بعد از انقلاب سال 1979 در ایران تایید کند.»

اولین گام برای تهی کردن انقلاب اسلامی از معنا، تحریف خط امام(ره) است. روی کار آمدن جماعتی که در زبان به حضرت روح‌الله ابراز ارادت می‌کنند اما در عمل خلاف سیره ایشان را می‌پیمایند. هشدارهای موکد و متعدد رهبر معظم انقلاب درباره خطر تحریف امام راحل(ره) ناظر به این پروژه است. ایشان بیستم مهرماه سال جاری در دیدار مدیران و دست‌اندرکاران صدا و سیما تحلیل عمیقی درباره این پروژه دشمن ارائه کرده و هدف از این « جنگ نرمِ فکرشده و حساب‌شده» را « استحاله‌ جمهوری اسلامی ایران و تغییر باطن و سیرت، با حفظ صورت و ظاهر آن» بیان کردند. این نبرد چنان پیچیده است که حتی «باقی ماندن نام جمهوری اسلامی و حضور یک معمم در رأس آن نیز مهم نیست». اینکه دولت آمریکا مدعی است دیگر به دنبال براندازی جمهوری اسلامی نیست از جهتی درست است. بله! آمریکایی‌ها دنبال براندازی جمهوری اسلامی نیستند چون همه راه‌های ممکن برای این هدف را پیموده و به در بسته خورده‌اند. آنها فقط دستور کار خود را عوض کرده‌اند؛ باید کاری کرد از جمهوری اسلامی و انقلاب اسلامی، تنها نامی باقی بماند؛ خالی از هرگونه معنا و موج. نبرد سنگین و پیچیده‌تری در راه است و هوشیاری مضاعفی می‌طلبد.

  • دستاورد قراردادها با اروپا

رضا نصری عضو مؤسسه مطالعات بین‌الملل ژنو در ستون سرمقاله روزنامه شرق نوشت:روزنامه شرق؛۱۸ بهمن

تفاهم‌نامه‌های تجاری و کاری‌ که بین ایران و شرکت‌های اروپایی در سفر اخیر رئيس‌‌جمهور به فرانسه و ایتالیا به امضا رسید، دستاوردهای استراتژیک مهمی دارد که در اکثر تحلیل‌های رسانه‌‌ای از قلم افتاده است. برخی منتقدان هم، که این قراردادها را نوعی «باج‌دهی» به غرب خوانده‌اند، به ارزش راهبردی آن به خوبی واقف نشده‌اند. ازاین‌رو، جا دارد این سه نکته مهم درباره کارکرد این قراردادها با افکار عمومی مطرح شود:

۱) اقدام دولت در انعقاد این قراردادها، از نظر حقوقی، متضمن تداوم امتیازات برجام حتی در صورت فسخ احتمالی آن خواهد بود. به واقع، ماده ۱۴ قطع‌نامه ۲۲۳۱ شورای امنیت - به زبان ساده - مقرر می‌دارد قراردادهایی که در زمان لغو تحریم‌ها منعقد شده باشد، تا حدود زیادی از بازگشت تحریم‌ها (snap back) مصون خواهند ماند؛ به عبارت دیگر، بازگشت تحریم‌ها نسبت به این قراردادها اثر «عطف‌به‌ماسبق» نخواهد داشت.

ازاین‌رو، حوزه‌های مهم و وسیعی مانند انرژی،‌ هواپیمایی، ارتباطات، سلامت، محیط‌زیست، کشاورزی، آموزشی، حمل‌ونقل و بسیاری دیگر از بخش‌هایی که مشمول قرارداد با طرف اروپایی بوده‌اند تا حدود زیادی از گزند بازگشت احتمالی تحریم‌ها در امان خواهند بود و این امر خود - ضمن اینکه به بخش خصوصی اطمینان‌خاطر و ثبات خواهد بخشید، و صنایع کشور را از بسیاری از خدمات مهم و فناوری‌های نوین بهره‌مند خواهد کرد- توازن قدرت را نیز در طول مدت اجرای برجام به نفع ایران تغییر خواهد داد. حقیقت این است که از یک طرف، تجربه‌ تلخ تحریم‌ها و شوک ناشی از آن و از طرف دیگر ویژگی‌های دوران اجرای برجام و ضرورت تقویتِ موقعیت مذاکراتی ایران در این مدت، محکم‌کاری‌های اخیر دولت را توجیه کرده، ضمن اینکه فضای روانی لازم را برای سرمایه‌گذاران مهیا می‌کند.

۲)‌ با انعقاد قراردادهای وزین و درازمدت با بخش خصوصی و شرکت‌های مهم اروپایی و با وابسته‌کردن این شرکت‌ها به ایران، دولت روحانی عملا در برابر بازگشت تحریم‌ها و همچنین در برابر سیاست‌های خصومت‌آمیز نسبت به ایران «مقاومت» مدنی و ارگانیک در دلِ پایتخت‌های اتحادیه اروپا ایجاد خواهد کرد. در روزهای گذشته، شاهد بودیم که برخی رسانه‌های منتقد از اینکه دولت روحانی مثلا شرکت ایرباس را از رکود «نجات» داده است، دلخور و نگران ‌شده‌اند و با استناد به رفتار فرانسه در سال‌های گذشته، از این «سخاوتمندی» دولت گلایه کرد‌ه‌اند. اما حقیقت این است که این منتقدان نتوانسته‌اند از منظر طرف مقابل به قضیه نگاه کرده و مزایای استراتژیک ایجاد چنین رابطه‌ای را برای ایران به درستی ارزیابی کنند. به واقع، وقتی در وضعیت اقتصادی حساس اروپا، سرنوشت و توان رقابتی مهم‌ترین شرکت‌های آنها و به تبع آنها، سرنوشت هزاران شغل و شاغل در گرو حُسن رابطه با تهران باشد، بازیگران اقتصادی و جامعه مدنی در خود این کشورها، پیشتاز و مشوقِ بهبود روابط و حافظ تداوم آن خواهند شد.

۳) با انعقاد قرارداد‌های وزین با شرکت‌های نامدار اروپایی - آن هم در یک حرکت حساب‌شده نمایشی - دولت روحانی عملا بسیاری از شرکت‌های رقیب آمریکایی را به سمت‌وسوی اعتراض به باقی‌ماندن تحریم‌های یکجانبه‌ آمریکا علیه ایران سوق داده‌ است.

 از همین الان آثار اولیه‌ اعتراض به «عقب‌ماندن شرکت‌های آمریکایی از قافله» - به‌دلیل وجود این محدودیت‌های قانونی - در رسانه‌های ایالات متحده نمایان شده و حتی برخی از سیاستمداران و نامزدهای ریاست‌‌جمهوری این کشور را نیز به واکنش واداشته است. ازاین‌رو، شاهدیم که حتی فردی مانند دونالد ترامپ - که همواره خود را مخالف سرسخت توافق هسته‌ای خوانده - در سانه‌ها و شبکه‌های اجتماعی ظاهر می‌شود و به‌شدت نسبت به اینکه شرکت فرانسوی «ایرباس» به‌جای شرکت آمریکایی «بويینگ» به ایران هواپیما فروخته ابراز انزجار می‌کند! طبعاً، تداوم این اعتراض‌ها و آگاهی تدریجی افکار عمومی آمریکا نسبت به آن می‌تواند یک مقاومت خودجوش علیه ابقاء باقیمانده تحریم‌های یکجانبه در دل آمریکا ایجاد کرده، یا دست‌کم شرکت‌های آمریکایی را وادار به تلاش برای ممانعت از اقدامات بعدی کنگره یا پیداکردن مفرهای قانونی و راه‌کارهای حقوقی برای دورزدن این تحریم‌ها کند. اگر از نقدهای کارشناسی و سازنده در رابطه با قراردادهای اخیر بگذریم،‌ حقیقت این است که بسیاری از انتقادات، که عموما از جانب رسانه‌های مخالف دولت مطرح می‌شود، ناشی از این پیش‌فرض است که در معامله با غرب،‌ همواره ایران است که استقلال‌‌ و عاملیت‌اش را در معرض خطر و کنترل آنها می‌گذارد. حال اینکه جایگاه و قدرت جدید ایران در صحنه بین‌الملل و همچنین جنس روابط و دینامیسم میان بخش خصوصی و بخش دولتی در کشورهای غربی، این پیش‌فرض را باطل می‌کند.

  • روسيه جديد

روزنامه رسالت در ستون سرمقاله اش با اشاره به تغييرات روسيه، نوشت:روزنامه رسالت،۱۸ بهمن

تحولات عظيمي در جهان رخ داده است. اگر آن را ادراك نكنيم فرزند زمان خود نخواهيم بود. آن روز كه امام پرچم مبارزه با طواغيت شرق و غرب را بر دوش كشيد و موحدان عالم را براي مبارزه با كفر، الحاد و نفاق دعوت كرد آمريكا و شوروي دو نماد اصلي از طواغيت زمان بودند. امام (ره) از يك سو با امت خود با اين دو قدرت در جنگ بودند و از سوي ديگر با نمايندگان اين دو تفكر در داخل، جدالي تاريخي به قدمت يكصد سال را نمايندگي مي‌كردند. ماركسيسم لنينيسم يك مكتب فكري بود كه در دهه 20 و 30 در كشور، كيا بيايي داشت. حتي طمع كرده بودند وزير به كابينه مي‌فرستادند. در دهه 40 بسياري از جوانان اين مرز و بوم براي اين تفكر از جان خود هزينه مي كردند اما انقلاب اسلامي رنگ از رخ اين مكتب برداشت و تمام شعارها و آرمان‌هاي آن را بي‌رنگ كرد. تا جايي كه امام(ره) اواخر عمر خود خبر از شكستن استخوان‌هاي ماركسيسم داد و رهبران شوروي را از اين خبر تاريخي مطلع ساخت و باب گفتگوي فكري را با آنها باز كرد.

امام (ره) از گورباچف خواست با آثار فلسفي فارابي، بوعلي سينا و نيز سهروردي و صدرالمتالهين آشنا شود و هستي‌شناسي خود را از دريچه فلسفه اسلامي اصلاح كند. حتي از او خواست تني چند از خبرگان تيزهوش خود را راهي قم كند تا "از عمق لطيف باريك‌تر از موي منازل معرفت آگاه گردند كه بدون اين سفر آگاهي از آن امكان ندارد." (1)

الكساندر گلييويچ دوگين يك فيلسوف روسي است. او استاد فلسفه و علوم سياسي دانشگاه مسكو است. او سال 91 به ايران سفر كرد و با متفكران و فيلسوفان ايراني به گفتگو نشست. شايد او اولين كسي باشد كه به وصيت امام (ره) در گفتگو با فيلسوفان و حكماي ايراني عمل كرده است.

دوگين يك استراتژيست و يك نظريه پرداز است. جايگاه او در نظام تصميم‌گيري و تصميم‌سازي روسيه يك جايگاه كليدي است. او معتقد است روسيه به لحاظ فرهنگي به شرق تعلق دارد و بايد در برابر غرب بايستد. دوگين مي‌گويد بايد در برابر جهان تك قطبي ايستاد. او به دنبال ايجاد يك "روسيه جديد" است و مختصات روسيه جديد را با نظريه "اروپا ـ آسياي نو" ترسيم مي‌كند.

او بر اساس تئوري اوراسيايي‌گرايي، حزب اوراسيا را پايه‌گذاري كرد و سپس آن را تبديل به يك جنبش نمود. اين جنبش از سوي روشنفكران روسي و بويژه پوتين حمايت مي‌شود. از ديدگاه دوگين ايران يكي از متحدين روسيه عليه جهان "تك قطبي غربي ـ آمريكايي" است. او نقش ايران را كليدي مي‌داند. او مي‌گويد؛ ايران در حوزه همگرايي اوراسياگرايي نيست بلكه ايران شريك روسيه در جهان چند قطبي است.

او معتقد است اقدام نظامي عليه ايران امنيت مرزهاي روسيه را تهديد مي‌كند. لذا روسيه بايد با هر گونه حمله نظامي غرب به ايران مقابله كند.

به نظر مي‌رسد فيلسوفان سياسي روسيه پس از فروپاشي شوروي سابق بر اساس رهنمودهاي امام خميني(ره) در نامه به گورباچف مسير فكري زيادي را طي كرده‌اند. روس‌ها اكنون يك تهديد ايدئولو‌ژيك براي ايران نيستند. كسي در تهران بساط حزب توده و ماركسيسم و ترويج لنينيسم مستظهر به پشتيباني مسكو ندارد. برعكس حكام روسيه به دنبال روابط استراتژيك با تهران هستند و پوتين با آنكه در سفر به تهران توسط يك مقام درجه 3 در فرودگاه مهرآباد مورد استقبال قرار گرفت از آنجا يك راست به بيت رهبري معظم انقلاب رفت و نزديك به 2 ساعت به گفتگو نشست. او با خود "مانيفست كمونيست" نياورده بود. او يك جلد كلام الله مجيد آورده بود. اين قرآن يك اثر ارزشمند بود كه قدمت آن به بيش از 10 قرن مي‌رسد.

دست به دست شدن آن حكاياتي دارد. آخرين بار اين قرآن توسط عباس ميرزا به دليل مقاومت حاكم گنجه در برابر تجاوز روسها به او هديه داده شد. پس از قرارداد تركمانچاي و عهدنامه گلستان كه سرزمين‌هاي وسيعي از ايران توسط روسها جدا شد، اين قرآن هم به موزه مسكو مي‌رود. برخي مي‌گويند پوتين با هديه آن به رهبر انقلاب اين پيام را آورده كه دوران روسيه تزاري گذشته است و نگاه بدبينانه تهران به مسكو را مي‌شود اصلاح كرد. اما يك پيام ديگر هم اين هديه دارد و آن اينكه روس‌ها دست از مبارزه با قرآن برداشته‌اند و ديگر ماترياليسم ديالكتيك جزء مباني فلسفي آنان نيست.

سال گذشته پوتين در نطق ساليانه خود سياست‌هاي فرهنگي غرب را مورد انتقاد قرار داد. او گفت روسيه به ارزش‌هاي سنتي خانواده متعهد است و اين ارزش‌ها را اساس عظمت روسيه و سنگري در برابر اباحي‌گري مي‌داند. او گفت: نابودي ارزش‌هاي اخلاقي اقدامي غيردموكراتيك است، با اراده اكثريت مغايرت دارد. ديدگاه‌هاي دوگين در اين رويكرد به خوبي قابل مشاهده است.

براي درك سياست نه شرقي و نه غربي امام (ره) بايد روسيه جديد را شناخت. روسيه‌اي كه پس از پيام امام (ره) به گورباچف تغييرات زيادي يافته است و بايد از آن به عنوان "روسيه جديد" ياد كرد. آنها در ايام تحريم با غربي‌ها خيلي همگرايي نكردند. ما در نگاه به چين هم بايد با تفكر مائوئيسم وداع كنيم. مائوئيسم ديگر براي متفكران ما يك تهديد نيست. آنها از مائو عبور كردند. متفكران چيني هم نگاه راهبردي به تهران دارند. در سفر رئيس جمهور چين اين تغييرات راهبردي را به خوبي مي‌شود درك كرد.

دولت در نگاه به شرق بايد فعالانه عمل كند. ما غرب را در دوران قاجار و پهلوي و پس از انقلاب تجربه كرديم، جز غارت، فساد و رسوايي براي سياستمداران ما ارمغاني ندارند. خطر ليبراليسم براي ما اگر بيشتر از ماركسيسم نباشد، كمتر نيست. تهران در پسابرجام در علائم و نشانه‌هاي ديپلماتيك كه از خود بروز مي‌دهد نبايد بر مبناي 10، 20 و 30 و حتي 50 سال قبل روابط خود را با شرق تنظيم كند. تنظيم روابط بايد بر مبناي واقعيات و اطلاعات به روز و بهنگام باشد.

سفر دكتر ولايتي مشاور امور بين الملل مقام معظم رهبري به مسكو از اين زاويه اهميت فوق العاده‌اي دارد. اميدواريم دولت در اين ارتباط اين سفر را گام بزرگ و تكميلي در توفيقات ديپلماسي خارجي خود تلقي نمايد.

امروز روز انقلاب اسلامي، معنويت‌گرايي، حاكميت ارزشها و تمدن نوين اسلامي است. بايد ديد در روسيه جديد با اظهارات سال گذشته پوتين چه ارزيابي‌‌اي از عمق نفوذ انقلاب اسلامي و گفتمان امام خميني(ره) در اين كشور داريم؟

فردا روز انقلاب اسلامي، آمادگي دفاعي، امنيت همه جانبه، اقتدار و عزت منطقه‌اي و بين المللي است. بايد ديد در روابط راهبردي با چين و روسيه چه تصوري از مقوله امنيت و آمادگي دفاعي در دنياي پرآشوب كنوني و بويژه حوادث تلخ امنيتي منطقه‌ داريم؟ ايران و روسيه در كنار هم در سوريه با تروريست‌ها در خط مقدم مقاومت مي‌جنگند. اين درك درستي از صيانت نظام و انقلاب و مقولات راهبردي در حوزه امنيت ملي است.

کد خبر 324273

برچسب‌ها

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha