همشهری آنلاین: انقلاب و انتخاب، حضور اصولگرایان در انتخابات و... از جمله موضوعاتی بودند که در ستون سرمقاله برخی از روزنامه‌های شنبه-۲۴ بهمن- جای گرفتند.

روزنامه رسالت در ستون سرمقاله‌اش با تيتر« بيعت با پيامبر(ص)»، نوشت:روزنامه رسالت؛۲۴ بهمن

آن كه بي باده كند جان مرا مست كجاست؟ و آن كه بيرون كند از جان و دلم دست كجاست؟ وآن كه سوگند خورم جز به سر او نخورم وآن كه سوگند من و توبه ام اشكست كجاست؟ و آن كه جانها به سحر نعره زنانند از او وآن كه ما را غمش از جاي ببرده ست كجاست؟ راهپيمايي عظيم 22 بهمن امسال در قاب دوربين و صداي صدها گزارشگر داخلي و خارجي زير ذره بين تحليل و تفسير قرار دارد. ملت ايران در طليعه سي و هشتمين بهار عزت و آزادي با به رخ كشيدن گفتمان قدرتمند انقلاب اسلامي ياد امام خميني (ره) بنيانگذار جمهوري اسلامي را گرامي داشتند و بهمن 94 را با همان گرمي و صلابت انقلابي بهمن 57 برگزار كردند. سه نسل انقلاب در كنار هم با فريادهاي الله اكبر اراده پولادين خود در مبارزه بي امان با آمريكا و رژيم صهيونيستي و ديگر قدرتهاي مزاحم جهاني اعلام كردند.

امام (ره) در فرهنگ جامعه ديني ايران جايگاه ويژه اي دارد.

امامت در عمق جان امت ريشه دوانده است. هيچ گاه جايگاه خود را به سلطنت و ديگر گونه هاي حكومت نمي دهد، امامت در حافظه تاريخي ايران از آدم، نوح، ابراهيم، موسي، عيسي و پيامبر اسلام(ص) شروع مي شود و در ائمه معصومين امتداد مي يابد.

وقتي مقام معظم رهبري مي‌فرمايند؛ بيعت با امام خميني (ره) بيعت با پيامبر اسلام (ص) است، اين مفهوم را مستند به حافظه تاريخي ملت ما مي گويند.

تكريم انقلاب و امام (ره) و نظام يعني تعظيم عزت و  عظمت و آزادي يك ملت و حفظ و نگهداري از هويت ملي ايرانيان، مردم روز 22 بهمن در سراسر كشور در شهرها حتي در روستاها به خيابانها ومعابر آمده بودند تا همين هويت مقدس را فرياد زنند.

منظومه فكري امام (ره)در باب  مردم سالاري، حفظ استقلال كشور، تدين و پايبندي به مباني وحي ، مبارزه با ستم و ستم پيشگي و زورگويي، توجه به محرومين و مستضعفين و ... جاذبه هايي فراتر از مرزهاي ايران و مخاطبين فراواني دارد. جهان اكنون به اين منظومه فكر مي كند. انديشمندان جهان به ويژه فيلسوفان سياسي و

جامعه شناسان لحظه اي فارغ از اتقان تفكر امام (ره) و كارآمدي آن نمي توانند آسوده خاطر يا بي تفاوت باشند.

صدق در رفتار و گفتار، جاذبه اي پيامبر گونه به تفكر امام (ره) داده است. او بي باده جان انسان را مست مي كند. آنان كه در شرق و غرب عالم از باده ليبراليسم ، فاشيسم و سوسياليسم مست بودند اكنون فهميده اند كه باده حقيقي چيست و پيامبر رهايي كدام است. امروز هر فيلسوفي اگر بخواهد به هستي ، انسان و تاريخ فكركند، نيازمند تفكر هستي شناسانه  امام(ره) است. كشتي فلسفه غرب به گل نشسته و محصول عيني آن كشتار ميليونها انسان آن‌هم به فجيح ترين شكل ممكن بود.اوباما چندي پيش گفته بود؛

« آمريكا بزرگترين قدرت جهان است و فاصله آن با قدرت‌هاي ديگر جهان بسيار زياد است.»اما تفنگداران همين قدرت جهاني وقتي به دست رزمندگان دريادل سپاه اسير مي شوند رفتاري نشان مي دهند كه از سربازان يك كشور درجه 3 هم كمتر ديده مي‌شود!

آمريكايي‌ها اگر بزرگترين قدرت جهان هستند، چرا در مقابله با فعاليت هسته اي ايران التماس كرده و 5 قدرت ديگر جهان را همراه خود آوردند . آمريكا اگر بزرگترين قدرت جهان است، چرا در مذاكرات هسته اي 5 قدرت ديگر را زانو به زانوي ديپلماتهاي ايراني نشاندند و روي چند عدد سانتريفيوژ و بالا و پايين كردن آن چانه زني مي كردند.

اخيرا  سنا نشستي با روساي 5 نهاد اطلاعاتي آمريكا برگزار كرد تا تصويري از امنيت آمريكا در دنياي پرآشوب امروز جهان را به تماشا بنشيند.

جيمز كلاپر رئيس اطلاعات ملي آمريكا در گزارش خود به سنا مي گويد:« ما نياز داريم مقابل تهديدات روسيه، چين و ايران واكنش قدرتمندانه اي بروز دهيم.»(1)

آمريكايي‌ها تا همين ديروز در مذاكرات برجام از روسيه و چين به عنوان دو متحد خود در اجماع جهان عليه ايران سخن مي گفتند. حال چه شده است كه در گزارش رسمي رئيس اطلاعات ملي آمريكا از ايران در كنار چين و روسيه به  عنوان سومين كشور تهديد كننده آمريكا ياد مي كنند. اگر نام آن دو كشور را نوعي شوخي امنيتي آقاي كلاپر تلقي كنيم، در حقيقت ايران تهديد بزرگ امنيتي آمريكاست. آمريكايي‌ها در 37 سال گذشته هرچه خواستند و هر چه توانستند عليه اين ملت به كار بردند؛ از جنگ سخت تا جنگ نرم اما حريف امام و امت ما نشدند. حتي در 3 سال اخير آمريكايي‌ها سعي كردند با لبخند از بيرون و بزك كردن چهره خود در داخل توسط يك جريان منحط سياسي كارهايي بكنند اما نتيجه آن را در راهپيمايي 22 بهمن امسال ديدند نتيجه اين شد كه فريادهاي مرگ بر آمريكا و مرگ بر رژيم صهيونيستي  و مرگ بر انگليس بلندتر ، رساتر و شكوهمندتر از هرسال به گوش جهانيان رسيد.

مواضع صريح، شجاعانه و انقلابي ملت ايران را در مفاد قطعنامه راهپيمايي يوم الله 22 بهمن امسال مي شود خوب مرور كرد. اين مواضع بي كم و كاست همان مواضع امام(ره) و رهبري معظم انقلاب است.

گزارش 5 نهاد امنيتي آمريكا به سنا نشان مي دهد آنها در دشمني با ملت ايران و تهديد دانستن انقلاب اسلامي اندكي ترديد ندارند. اين سوي ميدان نبرد هم در 22 بهمن سال94 علي رغم همه گفتگوهاي برجام و پسا برجام ملت اعلام كردند ما هم در ستيز و مبارزه انقلابي با آمريكا هيچوقت ترديد نداشته و نداريم.

اينكه انقلاب اسلامي پس از گذشت 37 سال همچنان در بيعت با امام(ره)  و پيامبر گرامي اسلام باقي مانده است يك مقوله فوق‌العاده مهم است. امروز ما از نعمت حضور امام(ره) در جامعه پيشرفته ايران محروم هستيم. بيش از 26 سال است امام (ره) به ملكوت اعلي پركشيده؛ اما خط و ياد او زنده تر از گذشته با ماست. چنين معجزه اي را بايد درك كنيم. ادراك اين معجزه در اين است كه فرزند خلف امام (ره) در صيانت  از انقلاب و حفظ امانت انقلاب و راه امام(ره)قدرتمندانه، فداكارانه و قهرمانانه  و هوشمندانه عمل كرده است . ملت ايران افتخار مي كند در عصر پس از امام (ره) همچنان در بيعت با پيامبر اسلام(ص) است و اين افتخار و افتخارات ديگر را در روز 22 بهمن به رخ جهانيان مي كشد.

  • انقلاب- انتخاب

حسام‌الدین آشنا مشاور فرهنگی رئیس جمهوری در ستون سرمقاله روزنامه ايران نوشت:روزنامه ایران؛۲۴ بهمن

«باید زبان انقلاب را روزآمد کنیم. ما اهل گفت‌وگو، منطق، مذاکره و تفاهم هستیم. انقلابی در عصر ما یعنی اهل مشارکت انقلابی، یعنی اهل مدارا، یعنی اهل مقاومت و یعنی اینکه کالای کشورش در بازار جهانی توان رقابت داشته باشد و یعنی اهل امید، اهل نشاط و اهل سازندگی.» (رئیس جمهوری-22/11/94)

پس از 37 سال چه چیزی از انقلابی‌گری باقی مانده است؟ روحانی پاسخ می‌دهد: «انقلابی در عصر ما یعنی اهل مشارکت انقلابی.» یعنی آن اراده جمعی که زمانی در شورو هیجان برای پیروزی انقلاب اسلامی متجلی شد، امروز می‌تواند در «مشارکت انقلابی» برای انتخابات و برای تعیین مردم‌سالارانه سرنوشت نسل حاضر از سوی خود همین نسل استمرار یابد. همه آن عناصری که روحانی برای «روزآمد کردن زبان انقلاب» بیان می‌کند، در «روز انقلاب» هم وجود داشت. مقاومت انقلابی به هیچ عنوان از مدارا و مذاکره و تفاهم برای کاهش هزینه پیروزی انقلاب جدا نبود. این انقلاب بدون مصاحبه‌های امام خمینی(ره) با خبرنگاران امریکایی و اروپایی در پاریس نمی‌توانست در چنین سطحی از هزینه انسانی به پیروزی برسد. وقتی امام خمینی(ره) هجرت ناخواسته به پاریس را «سرّی از الطاف خفیه الهی» می‌داند، به همین نسبت معنادار میان مصاحبه با خبرنگاران غربی، رفع ابهام از اهداف و آرمان‌های نهضت و بنابراین کاهش تلفات انسانی و غیرممکن کردن مداخله مستقیم امریکا اشاره می‌کند.

«امام(ره) با اخلاق اسلامی توانست هنرمندانه انقلاب را از کنار نفرت و انتقام عبور دهد و اگر این کار هنرمندانه امام نبود، کشور سالیان دراز مبتلا به جنگ داخلی می‌شد. این مردم بودند که با راهبری امام و اخلاق اسلامی، گل را بر لوله‌های تفنگ زدند و نشان دادند چگونه انقلاب جاذبه‌ای دارد که می‌تواند همه را در مسیر حق و عدل جذب کند.»

امام خمینی(ره) در گفت‌وگوی مستقیم با افکار عمومی امریکایی‌ها و اروپایی‌ها با زبانی قابل فهم برای آنان از دموکراسی، حقوق بشر، حق تعیین سرنوشت و انتخابات و آزادی بیان سخن می‌گفت و آنگاه که ارتشیان ایران را مخاطب قرار می‌داد، حساسیت آنان را می‌شناخت و می‌گفت: «آقای سرلشکر! شما نمی‌خواهید مستقل باشید؟... ما می‌خواهیم تو آقا باشی.»

اگر روحانی انقلابی‌گری روزآمد را با «مشارکت انقلابی» در تعیین سرنوشت در پای صندوق‌های آرا و نیز برپایی انقلابی ایرانی در کارخانه‌ها و بازار و دانشگاه و... تعریف می‌کند، باید پرسید کدام شکل و محتوای انقلاب این نوع از بازتوصیف را ممکن می‌سازد؟ چگونه می‌توان میان انتخابات و آرمان‌های انقلاب پیوند برقرار کرد و در عین حال بی ربط سخن نگفت؟ اگر کسی این سخن را درباره انقلاب اکتبر بیان کند، به سهولت می‌توان او را به آشفته‌گویی متهم کرد، اما در انقلاب اسلامی چه نسبتی میان آزادی انتخاب و انقلاب اسلامی وجود دارد که پس از 37 سال هنوز هم می‌توان جملاتی از نوع سخنرانی 22 بهمن روحانی درباره آن ساخت؟

دقت درباره روایت ویژه امام خمینی(ره) از تاریخ معاصر، از مشروطه و از نحوه گسست کودتایی و رضاخانی از دستاورد‌های مشروطیت، پاسخ روشنی به دست می‌دهد. اگر در شیفتگی امام خمینی(ره) به مدرس تأمل کنیم و ببینیم که او چگونه مدرس را در دل یک فضای پارلمانی به عرصه روایی درمی‌آورد، راهی به سوی پاسخ مناسب گشوده‌ایم. در روایت امام، مدرس قهرمانی مجلسی است که به نهاد پارلمان معنا می‌بخشد. او هم شیفته مدرس بود و هم شیفته نهادی دموکراتیک به نام مجلس که در کنار قانون اساسی گوهر جنبش مشروطه را تشکیل می‌داد. بنابراین امام خمینی(ره) از همین زاویه یعنی با توسل به گفتمان انتخابات و مجلس و حق تعیین سرنوشت دموکراتیک ملت از سوی همین ملت به رژیم شاه حمله می‌کرد. او می‌گفت مجلس پس از کودتای رضاخانی از محتوای قانونی خود خارج شده بود و اضافه می‌کرد «با چهار تا وکیل مثل مدرس» مجلس مجلس نمی‌شود باید کل مجلس انتخاباتی و مدرس‌پرور باشد.

یکی از ستون‌های انقلاب اسلامی همان خواسته بنیادین نهضت مشروطه یعنی مطالبه مجلس انتخابی بود. امام در پیام خود به مناسبت نخستین سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی به درس بزرگ مشروطیت پرداخت: «‏‏اگر در صدر مشروطه علما آمده بودند در میدان، مؤمنین آمده بودند، روشنفکرهای متعهد آمده بودند و مسلمان‌های متعهد آمده بودند و قبضه کرده بودند مجلس را و نگذاشته بودند که دیگران بیایند مجلس را بگیرند، ما به این روزگار نمی‌رسیدیم. ما مملکت‌مان خراب نمی‌شد. ما عزت‌مان از بین نمی‌رفت‏ ‏‏امروز همه باید با هم پای صندوق‌ها برویم.» (پیام امام در 22 بهمن 58)

هیچ کس مشروطه و علت شکست مشروطه را چنین ارزیابی نکرده است. نقد امام به علمایی که در جریان مشروطه «کنار رفتند»، در کلمات ایشان بسامد بالایی دارد و از همان نخستین پیام‌های امام در آغاز نهضت دیده می‌شود. از این مسیر است که می‌توان میان انقلاب اسلامی و انتخاب آزادانه مجلس پیوند برقرار کرد. امروز روحانی با تکیه بر همان پیشینه انقلاب- انتخاب می‌تواند بی هیچ تکلفی از انقلاب سخن بگوید و در همان حال همه اقشار را با همه تنوع عقیدتی و فرهنگی به انتخابات دعوت کند. ربط دادن مشروطه و انقلاب به انتخابات یک ابداع مختص امام خمینی و پیروان راستین اواست. مشروطه‌شناسی کسانی چون آقایان مصباح و فردید، «صدر مشروطه را ذیل تاریخ غرب» می‌بیند. مشروطه‌شناسی داریوش همایون و ماشاءالله آجودانی به گونه‌ای است که می‌کوشد از طریق حذف یا رقیق‌سازی قانون اساسی و مجلس و انجمن‌های ایالتی و ولایتی، رضاخان را «ادامه دهنده و تکمیل کننده آرمان مشروطیت به شکل دیگر» معرفی کند. آنان می‌گویند مگر نه اینکه هدف مشروطه‌خواهان «پیشرفت» و «ترقی» ایران بوده؟ خب رضاخان همین کار را به «شکل دیگر» انجام داد! اما فقط خمینی است که روایتی انتخاباتی و مجلس بنیاد از مشروطه دارد و از همین زاویه است که نظام شاه را غیرقانونی یعنی غیرمجلسی و غیر انتخاباتی و کودتایی می‌خواند؛ امام خمینی رژیم شاه را «یاغی» می‌دانست و می‌گفت من مبالغه نمی‌کنم، اینکه کسی بیاید و به زور و بدون انتخابات قدرت را بگیرد، یاغی است.

  • اصولگرايان چگونه وارد مي‌شوند؟

روزنامه اعتماد در ستون سرمقاله‌اش نوشت:روزنامه اعتماد؛۲۴ بهمن

هر نيروي سياسي خود را آماده مي‌كند كه در بهار سياست يا همان انتخابات با بيشترين توان شركت كند. براي اين كار برنامه‌ها و شعارهايي را نيز در دستور كار خود قرار خواهد داد ولي از آنجا كه در جامعه سياسي ايران همه‌چيزمان بايد به همه‌چيزمان بخورد، به‌طور معمول برنامه‌هاي سياسي نيز نه تنها آخرين متني است كه منتشر مي‌شود، بلكه يك كپي ساده از روي برنامه‌هاي بالادستي ساختارهاي رسمي است و هيچ اولويتي و خلاقيتي در آن ديده نمي‌شود و شايد هم بتوان برنامه‌هاي گروه‌هاي گوناگون را كمابيش مشابه يكديگر دانست. جالب اينكه سخنگوي ائتلاف اصولگرايان در اين باره متذكر شده است كه: «اصولگرايان براي مجلس دهم برنامه اقتصادي مفصلي در راستاي مهار تورم، خروج از ركود، معيشت و همچنين بيكاري جوانان دارند كه در زمان مقتضي درباره آن توضيحات بيشتري داده خواهد شد»، در حالي كه اين برنامه ابتدا بايد طرح شود و سپس نيروها حول آن متحد شوند. به علاوه وقتي هم كه برنامه آنان را مي‌بينيم برخي موارد مهم آن شامل اين نكات است.

‌٭‌ محيط كسب و كار نامناسب و رقابت‌پذيري پايين اقتصاد و مشكلات ساختاري فراروي محيط كسب و كار نظير فرآيند طولاني و پيچيده آغاز يك كسب و كار

‌٭‌ ‌ نظام قانونگذاري و حقوقي در كشور و قوانين و مقررات متعدد و ناسازگار دركنار عدم توجه كافي به حاكميت قانون و نظام حقوقي منسجم و كارا

‌٭‌ ‌ اقتصاد نفتي و همبستگي بالا بين درآمدهاي نفتي و تشكيل سرمايه در اقتصاد

‌٭‌ ‌ مشكلات نظام بهره‌وري و كارايي پايين طرح‌هاي عمراني و سرمايه‌گذاري

‌٭‌ ‌ نظام نامناسب تامين مالي و وابستگي نظام تامين مالي كشور به بانك ها

‌٭‌ ‌ ضعف نهادهاي حقوقي، قضايي و اداري درگير مبارزه با فساد و رانت در كشور

‌٭‌ ‌ ساختار معيوب نظام بانكي در كشور در حمايت از بخش واقعي اقتصاد

‌٭‌ ‌ بازده بالاي سرمايه‌گذاري در بازارهاي غيرمولد و جانشين بخش توليد

‌٭‌ ‌ ضعف نهادها و ساختارهاي موجود در تقويت‌ امنيت اقتصادي و حمايت از سرمايه‌گذاري

‌٭‌ ‌ مشكلات ساختاري زنجيره توليد، توزيع و مصرف و هدر رفت منابع

اينها را كه همه مي‌دانند و در هر متن رسمي و غير رسمي وجود دارد. مشكل اصلي جاي ديگري است كه به آن پاسخ نمي‌دهند؛ با اين نكات كه كسي تعارضي ندارد. به علاوه بيشتر آنها در ابلاغيه اقتصاد مقاومتي و پيش از آن آمده و به نحوي مورد اتفاق همه نيروهاي سياسي است. آيا اين برنامه‌ها و شعارها فقط لقلقه زباني است؟ نوبت پيش هم شعار خود را مبارزه به تورم و نيز تامين اشتغال و رفاه قرار داديد! آيا كارنامه شما حتي برداشتن يك گام كوچك در اين مسير را نشان مي‌دهد؟ شما كه تورم را از ١٥ درصد به ٦٠ درصد رسانديد. خالص اشتغال ٨ساله شما در كشور در حد صفر بوده، رفاه مردم به دليل كاهش توليد ناخالص ملي و كاهش اشتغال، كمتر از گذشته شده است. پس چرا دوباره شعارهايي را بايد داد كه هيچ مابه‌ازاي خارجي ندارد؟ آيا شعار و نوشتن يك مشت جملات زيباي ادبي براي مردم نان و كار مي‌شود؟ دوستان اصولگرا ابتدا و پيش از هر چيز بايد يك تصفيه حساب جدي با دوره ٨ ساله خود بكنند. خيلي صريح توضيح دهند كه آيا در آن دوره موفق بوده‌اند يا خير؟ اگر بوده‌اند براساس چه شاخص‌هايي آن را مي‌گويند؟ اگر موفق بوده‌اند، چه چيزهايي را گرفته‌اند و چه نتايجي را به جامعه داده‌اند؟ و اگر موفق نبوده‌اند كه به ظاهر اتفاق‌نظري خدشه‌ناپذير در اين زمينه هست، چرا ناموفق بوده‌اند و شكست خورده‌اند؟ درس‌هايي كه از آن شكست‌ها مي‌گيرند چيست؟ چگونه از آن درس‌ها مي‌خواهند در برنامه‌هاي بعدي خود استفاده كنند؟

به نظر مي‌رسد كه اصولگرايان بدون آنكه قصد پاسخگويي به هيچ يك از اين پرسش‌هاي اساسي را داشته باشند، دوباره مي‌خواهند اسب خود را براي نشستن به صندلي‌هاي مجلس زين كنند. ولي به نظر مي‌رسد كه دو محور اصلي را در اين انتخابات مدنظر خود قرار داده‌اند.  نخستين مورد، عدم تشويق جدي به حضور مردم در انتخابات است. در واقع اصولگرايان ميان دو‌راهي بدي قرار گرفته‌اند. از يك سو مشاركت بالا به نفع كشور و امنيت ايران و نظام است، و از سوي ديگر به ضرر ليست آنان است؛ به‌طوري كه افزايش مشاركت احتمال انتخاب شدن اصولگرايان را به كلي زايل مي‌كند؛ و اگر نامزدهاي آنان به ويژه از شهر تهران وارد مجلس نشوند، ضربه سختي را خواهند خورد.

بنابراين ميان منافع كلي كشور و منافع حزبي و گروهي، به نظر مي‌رسد كه دومي را ترجيح داده‌اند و اصراري به شركت كردن بيشتر مردم در انتخابات ندارند. اين رفتار بيش از آنكه مبتني بر عقلانيت باشد، نوعي رفتار غريزي است، زيرا عقلانيت اقتضاء مي‌كند با حداكثر توان خود از مشاركت دفاع كنند، چون كساني كه به آنان راي نمي‌دهند بر اثر دعوت كردن آنان وارد ميدان انتخابات نمي‌شوند و دعوت اصولگرايان در نهايت هيچ اثر تعيين‌كننده‌اي بر مشاركت منتقدين آنان ندارد ولي اين حُسن را براي آنان دارد كه حداقل خود را طرفدار افزايش مشاركت نشان دهند.

محور ديگري كه در انتخابات و البته به صورت حاشيه‌اي در نظر گرفته‌اند، اين سخنان آقاي وزير ارشاد دولت احمدي‌نژاد است: «بنده جزو طرفداران هدفمند كردن يارانه‌ها و حذف خانواده‌هاي پردرآمد هستم، اما مجلسي كه در چنين زمينه‌اي با دولت همسو باشد براي اينكه خيال خود و دولت درباره يارانه‌ها را راحت كند قطعا به حذف اين قانون راي مي‌دهد، لذا يكي از چيزهايي كه مجلس دولت‌ساخته درصدد حذف آن خواهد بود همين قانون است كه مردم از همين حالا در محاسبات انتخاباتي خود براي راي دادن به آن بايد توجه كنند.» اين جملات به خوبي نشان مي‌دهد كه آنان خيلي خوب واقف هستند كه آن طرح حداقل به آن صورتي كه اجرا شد خيلي بد بوده، لذا خودشان را منتقد آن نشان مي‌دهند و خواهان حذف ثروتمندان از سياهه يارانه‌بگيرها هستند.

البته توضيح نمي‌دهند كه چرا در دولت متبوع خود مانع از پرداخت اين ارقام به افراد پولدار نشدند تا اين مبلغ در ٥ سال گذشته از جيب مردم نرود. ولي آنچه خيلي عجيب است اينكه مي‌گويند نمايندگان جديدي كه مي‌خواهند بيايند، جلوي پرداخت يارانه‌ها را خواهند گرفت. در حالي كه تاكنون هيچ كس چنين ادعايي را نكرده و نيازي هم نيست چون با وضعي كه اصولگرايان ايجاد كردند، ارزش يارانه‌ها آنقدر كم شده است كه تا يكي، دو سال آينده نيازي به قطع كلي آن نباشد. حذف يارانه‌هاي ثروتمندان را هم كه دولت آغاز كرده است، بنابراين جايي براي نگراني باقي نمي‌ماند، فقط كوشش دوستان اصولگراست تا از اين وضعيت براي كسب اندكي راي استفاده كنند، كه در نهايت نيز نتيجه‌بخش نخواهد بود.

  • این مجلس روحانی است

احمد غلامی . سردبير روزنامه شرق در ستون سرمقاله اين روزنامه نوشت:روزنامه شرق؛۲۴ بهمن

بالاخره اصلاح‌طلبان تصمیم گرفتند در قاعده بازی سیاست، نقش‌آفرینی کنند. آنها عطای آینده سیاست را به لقایش بخشیدند و به‌رغم کم‌و‌کاستی‌ها، عاقبت وارد رقابت انتخابات مجلس شدند. اگر آنها در حاشیه سیاست می‌ماندند و فقط رأی می‌دادند، چه چیزی از دست می‌دادند و با حضورشان چه به دست خواهند آورد؟ پرسش‌هایی از این‌دست پاسخ‌هایی متفاوت دارد و انگار اصرار بر این تئوری که برای انجام اصلاحات، حداقل حضور در قدرت الزامی است، طرفداران پروپاقرص دارد. اما طردشدگی که «من»، «من سیاسی» را می‌سازد، گویا دیگر اتوپیایی و شاعرانه جلوه می‌کند و هوادارانش کم‌شمارند.

باری، آدم مدرن الزامات سیاست مدرن را پذیرفته و به‌دنبال سعادت و فضیلت نیست؛ ازاین‌رو تکامل هیچ ایده‌ای را به تاریخ حواله نمی‌دهد. نه برای تاریخ اصلاحات می‌کند، نه برای تاریخ می‌جنگد و می‌میرد. الزاماتش دستیابی به اهداف و منافع کوتاه‌مدت است و بس. خلاصه، انسان مدرن انسان روزمرگی و «حال» است. گذشته به‌اضافه حال، مساوی آینده نیست؛ بلکه حال، حاصلِ تفریق آینده و گذشته و مساوی با فایده‌مندی است. از سویی اصولگرایان که درصدد بازگشت به اسطوره خاستگاه بودند، از این پس یخ‌شان دیگر نمی‌گیرد. پافشاری اصلاح‌طلبان نیز برای قوام و دوام بیشتر در قدرت بی‌ثمر خواهد ماند.

خوش‌اقبالی به دولت حسن روحانی روی آورده است.

گرچه آنها می‌خواهند این بخت‌یاری را بدبیاری جلوه دهند. گفتمان دولت یازدهم، گفتمان مصلحت و مصلحت‌سنجی است. مصلحت یعنی همان فایده‌مندی، ما هستیم تا همه فایده ببرند. پس مجلسی که در آینده شکل می‌گیرد، چون از دل همین شرایط سر برآورده است، نه‌تنها با منش و فضیلت‌های دولت روحانی تنافر ندارد، بلکه همزیستی مصلحت‌آمیزی بین‌شان برقرار است. از این منظر برای دولت یازدهم فرقی نمی‌کند که صندلی‌های مجلس را اصلاح‌طلبان یا اصولگرایان بیشتری اشغال کنند. اصل، فایده‌مندی است. رئیس‌جمهور نه در پرده، بلکه با صراحت این را بیان کرده: «بین نفع کم و ضرر قطعی، نفع کم را انتخاب می‌کنیم». این جان کلام رئیس‌جمهور است. جالب اینکه اصولگرایان و اصلاح‌طلبان، خواسته یا ناخواسته با این دیدگاه همسو هستند؛ آنها نیز نفع کم را به ضرر قطعی ترجیح داده‌اند و کوشیده‌اند برای اصلاح امور یا مداخله در آن به همین نفع کم بسنده کنند تا سیاست حزبی آنها تعطیل نشود. مجلس آینده‌ای هم که در «حال» شکل می‌گیرد، به‌نحو بارزی با سیاست فایده‌مندی دولت یازدهم همسو است، اما این همه ماجرا نیست.

اگر از این مجلس پیامدهای خواسته‌ای انتظار می‌رود، باید پذیرفت که پیامدهای ناخواسته‌ای نیز به‌دنبال دارد و بدیهی است که در شرایط فعلی این پیامدها، پیش‌بینی‌پذیر نیستند. معلوم نیست چهره‌های ناشناخته در مجلس و نمایندگانی که اقبال تأیید صلاحیت یافته‌اند، چگونه با شرایط دشوار سیاسی روبه‌رو خواهند شد. آیا با دولت حسن روحانی مواجهه‌ای جدی خواهند داشت؟ چگونه و با چه کسانی؟

آیا اصلاح‌طلبان از کارایی لازم در این فضا برخوردارند؟ این‌طور که پیداست همه‌چیز دست به دست هم داده تا حسن روحانی دوره چهارساله اول ریاست‌جمهوری را با آرامش پشت سر بگذارد. این یکی از پیامدهای ناخواسته‌ای است که رقیبان و مخالفانش آن را رقم زده‌اند. روحانی نیز گرچه از فرایند احراز و تأیید  صلاحیت‌ها انتقاد می‌کند، گویا از فرایند شکل‌گیری مجلس ناراضی نیست. تعبیر «نفع کم بهتر از ضرر قطعی است»، بیش از آنکه متوجه دولت باشد، متوجه اصولگرایان و اصلاح‌طلبان است، تا آنها را قانع کند دست از لجاجت‌های احتمالی بردارند و به نفعِ اندک رضایت دهند. به نظر می‌رسد در شرایط کنونی نیز مردم با دولت مصلحت و مصلحت‌سنجی روحانی که سویه‌ای فایده‌مند دارد، همراه‌اند. دولت مصلحت‌گرا، همواره از مردم انتظار دارد مولد باشند، مصرف‌کننده خوبی باشند، مالیات بدهند و آدم‌های سربراهی باشند.

این راه را مخالفان حسن روحانی ناخواسته برایش هموار کرده‌اند و بعید است او برای رسیدن به مقصد از این مسیر استفاده نکند. اگر این نگاه درست باشد، کار برای اصولگرایانی که در پی بازگشت به آرمان‌گرایی در شرایط موجودند، دشوارتر می‌شود و اصلاح‌طلبان نیز باید به اصلاحات جزئی بسنده کنند. شاید در ساحت این گفتمان، برخی نفوذ و اثرگذاری سابق خود را از دست بدهند.

کد خبر 324879

برچسب‌ها

پر بیننده‌ترین اخبار رسانه و روزنامه‌نگاری

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha