یکشنبه ۱۷ بهمن ۱۳۹۵ - ۰۷:۴۳
۰ نفر

همشهری دو - زهرا مینائی: حتما شما هم در اطراف خود کودکانی بسیار متوقع و لوس را دیده‌‌اید که مثل یک پادشاه در مرکز عالم نشسته‌اند و انتظار دارند والدین به اوامر همایونی‌شان پاسخ دهند؛ کودکانی بی‌مسئولیت، پرتوقع، لوس و مصطلحا سوسول!

سوسول بازی

سوسول شدن، يك كد ژنتيك نيست كه كودك ما از آغاز تولد همراه خود داشته باشد بلكه انعكاس وضعيت اجتماعي و سبك تربيتي والدين است. كم شدن تعداد فرزندان به دلايل مختلف اجتماعي يكي از عوامل مهم در متوقع بار آمدن كودكان است. براساس آمار، متوسط تعداد فرزندان در ايران حدود 2فرزند است. اين تغيير سبك فرزندآوري كه جنبه اجتماعي دارد با تغيير سبك فرزندپروري كه جنبه تربيتي دارد، همبستگي مستقيم دارند. البته هيچ كدام از والدين نمي‌خواهند كودكاني سوسول و تن‌پرور داشته باشند. اما چه عواملي از اين آسيب تربيتي جلوگيري مي‌كند؟ آيا برآوردن نيازهاي كودك او را لوس بارمي‌آورد؟ تا كجا بايد به خواسته‌هاي كودك پاسخ داد؟ آيا ايجاد رفاه براي فرزندان به‌معناي لوس و سوسول بار آوردن آنهاست؟ آيا استفاده از امكانات روز و بهره‌مندي از نعمت‌ها منجر به متوقع شدن كودك مي‌شود؟ مرز بين سختي دادن و سختگيري بي‌جا چيست؟ در اين صفحه مي‌‌خواهيم درباره اين سؤالات بحث كنيم.

  • يك پولدارِ متوقع!

نبايد فكر كنيم كه فقط كودكاني كه در خانواده‌هاي پولدار و تجمل‌گرا هستند، پرتوقع، بي‌مسئوليت و به اصطلاح سوسول‌بار مي‌آيند بلكه مدل رفتاري-‌تربيتي والدين در سوسول‌بار آوردن فرزندان مؤثر است. ممكن است يك خانواده با سطح اقتصادي متوسط رو به بالا، فرزندي كوشا، قانع، صبور و مسئوليت‌پذير باربياورد و ممكن است يك خانواده در دهك پايين اجتماعي، فرزندي متوقع، غرغرو، بي‌انصاف و كم تحمل بار بياورد. بنابراين لزوما رفاه و سطح اقتصادي با سوسول‌شدن و نشدن فرزندان ارتباط مستقيم ندارد بلكه تربيت والدين عنصر مهم و اساسي در اين قضيه است.

  • صورت فقر و ثروت!

بعضي اوقات، والدين از ترس لوس‌شدن بچه‌ها، نيازهاي اوليه و ضروري را از كودك دريغ مي‌كنند؛ مثلا اگر كودك نياز به بغل شدن دارد، بايد او را بغل و به او محبت كرد يا اگر نياز به آب و غذا دارد، بايد بدون تأخير نياز او را برآورده كرد. برآوردن سطحي از رفاه و استفاده از امكانات نيز به‌معناي لوس شدن و سوسول‌كردن كودك نيست. مسئله اصلي اين است كه اين جنبه‌ها اگرچه به ظاهر با آسيب تربيتي متوقع شدن كودك مرتبط است اما رعايت اصول تربيتي جانبي، كودك را از اين آسيب نجات خواهد داد. مثلا لازم است كودكي كه در رفاه كامل به سر مي‌برد، نسبت به زندگي اقشار كم‌درآمد، ذهنيت داشته باشد. مشاركت دادن كودكان در كارهاي خير و بازديد از خانواده‌هاي كم‌درآمد به‌طوري كه كودك وارد خانه و زندگي آنها شود و از نزديك با آنها حشر و نشر داشته باشد، در آگاهي دادن به كودك براي درك طبقات ديگر جامعه مؤثر است. اين آشنايي بايد همراه با احساس همدردي و نه تحقير يا ترحم باشد.

چه كنيم

  • در تنگنا قرار دهيد

«سختي دادن به كودك» يكي از مهم‌ترين اصولي است كه مي‌تواند از سوسول‌پروري جلوگيري كند. كودك بايد در جريان تجارب زندگي خود، وارد موقعيت‌هاي سخت و پيچيده شود و سعي كند به حل مسئله در اين موقعيت‌ها بپردازد. منظور اين نيست كه نيازهاي اوليه را از كودك دريغ كنيد بلكه كودك را در وضعيت و موقعيت سخت قرار دهيد؛ يعني اين سختي را خود شما به كودك تحميل نكنيد بلكه محيط اين وضعيت را ايجاد كند؛ مثلا كوهنوردي يكي از موقعيت‌هايي است كه كودك با سختي‌هاي طبيعي مواجه مي‌شود يا كارهايي ساده مثل اينكه سفرهاي داخل شهري را با وسايل نقليه عمومي انجام دهيد يا مثلا در سفرها سعي كنيد همه‌‌چيز حاضر و آماده نباشد بلكه از اين موقعيت براي مواجه كردن كودك با محدوديت‌ها و سختي‌ها استفاده كنيد. مثال ديگر، بردن كودكان به سفرهاي زيارتي خصوصا پياده‌روي اربعين است كه به دليل سختي همراه با شيريني تجربه‌هاي جديدي به كودك منتقل مي‌شود. به‌طور كلي هرگونه تغيير موقعيت و قرار گرفتن در وضعيت‌هاي جديد، كودك را باتجارب سخت آشنا مي‌كند. مصداق ديگر ايجاد اين موقعيت، بردن كودك به اردوي‌هاي جهادي است. در اين اردوها بچه علاوه بر اينكه با خانواده‌هاي كم‌بضاعت آشنا مي‌شود، به دليل دوري از امكانات، مهارت‌‌هاي گروهي و فردي را فرا مي‌گيرد. چنين كودكي به‌دليل نداشتن كيف جديد در اول مهر، قشقرق به‌پا نمي‌كند!

  • خرابكاري؛ مرحله‌اي از رشد كودك

يكي ديگر از دلايل پرتوقع، كم‌مهارت، وابسته و پرروشدن كودك، ندادن مسئوليت به او است. گاهي بعضي مادران كه معمولا استانداردهاي بالايي دارند و كمال‌گرا هستند، نمي‌توانند وظايف و مسئوليت‌ها را به ديگران تفويض كنند و حتما تا خودشان آن را انجام ندهند راضي نخواهند بود. بايد اجازه دهيد كودكان ظرف سبزي را بريزند، قاشق و چنگال‌ها را كج و كوله بچينند، زعفران را روي برنج پخش كنند، لباس‌ها را مچاله شده در كشو بگذارند و اسباب‌بازي‌ها را نامرتب در كمد بچپانند. بايد به كودكان مسئوليت دهيد و با افتخار در مورد آن صحبت كنيد. به اين‌ترتيب كودك مهارت بسياري از كارها را ياد مي‌گيرد و اعتماد به نفس بالاتري پيدا مي‌كند و به اين ترتيب در آينده فرد تنبل و تن‌پروري نخواهد شد.

  • ساده زندگي كنيد!

يكي از اصولي كه به كودك ياد مي‌دهد براي خواسته‌هايش چارچوب داشته باشد، انتقال مفاهيم ارزشي چون ساده‌زيستي و قناعت است. بچه‌اي كه پرتوقع است، بدون درنظر گرفتن يك ارزش بالاتر، فقط به خواسته خود توجه مي‌كند. انتقال مفاهيم اخلاقي به كودك كمك مي‌كند تا اخلاقي غيرخودخواهانه و والا پيدا كند. قناعت و ساده‌زيستي 2مفهوم اخلاقي مهم در ارتباط با خواسته‌هاي متوقعانه كودك است. مؤثرترين روشي كه مي‌تواند اين‌دو مفهوم را به كودك منتقل كند، حاكم بودن اين ارزش‌ها در خانواده است. اگر مادر براي خريدهاي خود چارچوب داشته باشد، اگر هنگام برآوردن نيازهاي كودك، سادگي و قناعت را مدنظر قرار دهد، اين دو مفهوم در كودك نهادينه مي‌شود.

  • همه چيز را آماده نكنيد

خواسته‌هاي كودك را بلافاصله برآورده نكنيد. يكي از نتايج اين كار، اين است كه كودك هميشه آرزو و خواسته برآورده نشده‌اي دارد و اين خواسته او را به حركت درمي‌آورد و به‌گونه‌اي تلاشگر مي‌كند. در واقع يكي از ويژگي‌هاي كودك لوس و سوسول اين است كه آنقدر خواسته‌هايش سريع پاسخ داده شده است كه ديگر آرزويي ندارد و هيچ‌چيز نمي‌تواند او را خوشحال كند و آرزو نداشتن براي يك كودك، اتفاقي غم‌انگيز است.

  • پول هست اما نياز نيست!

يكي از آفت‌هاي اجرايي كردن ارزش ساده‌زيستي، عدم‌حفظ روحيه وفور در كودك است. هيچ‌گاه به كودك نگوييد «پول نداريم، نمي‌خرم». كودك بايد مديريت اقتصادي را ياد بگيرد؛ مثلا بايد به او ياد داد كه «چون 5تا ماشين داري و 2‌ماه پيش يكي خريده‌اي، نمي‌توانيم برايت اين اسباب بازي را بخريم»؛ يعني براي برآورده نكردن خواسته كودك بايد به او معيار دهيد نه اينكه امنيت اقتصادي او را زير سؤال ببريد. اينگونه معيارهاي ساده‌زيستي و قناعت و مصداق‌هاي نياز واقعي را هم به او ياد مي‌دهيد. در واقع در اين نگاه به كودك محدوديت‌ها را نشان مي‌دهيد اما نه از سر عدم‌توانايي و حسرت بلكه براساس ارزش‌ها؛ يعني به كودك ياد مي‌دهيد دليل محدوديت‌ها اين است كه ارزش‌هاي خانوادگي شما اجازه برآوردن اين نيازها را نمي‌دهد نه عدم‌توانايي! نكته مهم اين است كه بايد از طريق گفت‌وگو با كودك و آوردن استدلال قانع‌كننده ارزش‌ها را منتقل كرد.

  • متشكرم مامان!

تقويت روحيه شاكر بودن يكي از اصول تربيتي مهم براي خنثي كردن توقعات غيرمعمول كودكان است. توقع نسبت مستقيم با وظيفه دارد. توقع بي‌جا وقتي است كه كودك انتظار دارد همه خواسته‌هايش بدون هيچ اعتراضي از طرف والدين برآورده شود زيرا فكر مي‌كند كه والدين وظيفه دارند اين خواسته‌ها را اجابت كنند. اما كودكي كه در مقابل خواسته‌هايش شاكر است و آنها را لطف درنظر مي‌گيرد، متوقع نمي‌شود چون مي‌داند اين خواسته را كس ديگري از سر بزرگواري برآورده مي‌كند. يكي از راه‌هاي ايجاد اين روحيه، سپاسگزاري همسران نسبت به يكديگر و شاكر بودن آنها در مقابل خداوند است. اين روحيه بايد در فضاي خانواده حاكم باشد تا كودك را نيز تحت‌تأثير قرار دهد.

  • شال و كلاه تا سر كوچه

تلاش و كوشش ضمن اينكه صبر كردن را به كودك ياد مي‌دهد، توقع كودك را در دستيابي به امكانات متعادل مي‌كند. والدين مي‌توانند كودك را از سنين اوليه زندگي به تلاش و كوشش ترغيب كنند. مثلا اجازه دهيد كودكي كه 4دست و پا مي‌رود، فاصله بيشتري را براي رسيدن به هدف طي كند. يا در سنين بالاتر براي دستيابي به خواسته‌ها، كودك را در دستيابي به اين خواسته مشاركت دهيد. مثلا اگر كودكي تقاضاي پاستيل از پدرش مي‌كند، پدر او را از خانه بيرون برده و تا سوپر محل ببرد تا كودك در برآوردن نيازش مشاركت كند.

  • سوسول كيست؟

به‌طور خاص شايد نتوان تعريف مشخصي از يك كودك سوسول داد. سوسول‌شدن يك كودك نتيجه عوامل مختلفي است. در واقع كودكي كه سوسول است يك‌سري از ويژگي‌ها را ندارد و ويژگي‌هاي منفي ديگري دارد؛ مثلا كم صبر است، متوقع است، قانع نيست، تنبل و تن‌پرور است، خودبين است و توانايي درك ديگران را ندارد. اين عوامل او را تبديل به يك كودك لوس و ننر مي‌كند. بنابراين به‌طور خاص نمي‌توان درباره سوسول نشدن حرف زد بلكه بايد اصولي كه اين ويژگي‌ها را در كودك از بين مي‌برد، پيگيري كرد.

کد خبر 361017

برچسب‌ها

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha