پنجشنبه ۱ آذر ۱۳۸۶ - ۱۱:۰۵
۰ نفر

زهرا فقیه خراسانی: مرضیه محمد‌زاده طی سال‌ها ممارست و پژوهش در سیره ائمه، این بار درباره امام ثامن کتابی را تقدیم جامعه علمی علوی کرده که تنها طی یک سالی که از انتشار آن می‌گذرد به چاپ چهارم رسیده است.

تالیف این دست از کتب با توجه به اینکه در میان تمامی کتاب‌هایی که هر ساله درباره زندگی و سیره ائمه معصومین منتشر می‌شود  کتاب‌های پژوهشی مبتنی بر منابع مورد اعتماد و دقیق کمتر به چشم می‌آید، چشم و جان نواز به حساب می‌آید.دکتر محمد‌زاده که فارغ التحصیل رشته مردم شناسی از دانشگاه ملی تاجیکستان است پیش از این نیز کتاب‌هایی تحقیقی  در ارتباط با سیره اهل بیت به چاپ رسانده که از جمله آنها دانشنامه شعر عاشورایی است که در سال 84 برنده کتاب سال نیز شناخته شد.کتاب« علی ابن موسی الرضا»که به همت انتشارات« دلیل ما » منتشر شده است با مراجعه و بررسی دویست و نود و چند منبع چاپی و توجه به بیش از 10 مقاله که در این موضوع فراهم آمده، توانسته خود راپژوهشی بایسته معرفی کند.

به گفته استاد محمود مهدوی دامغانی که از جمله چهره‌های نامی درتالیف و ترجمه کتاب‌های مربوط به تاریخ اسلام، به‌خصوص قرون اولیه است، این کار جز با عشق به ساحت مقدس رضوی، آسان انجام نمی‌شد. ایشان در مقدمه‌ای که بر کتاب بانو محمد‌زاده نوشته،  آورده ‌است که« مولف در تدوین این اثر  خوشبختانه به آثار بسیار کهن سده‌های دوم و سوم همچون آثار ابن قتیبه و ابو حنیفه دینوری و آثار نو و تازه همچون عصر المأمون رفاعی و به مدایح و مراثی بسیار کهن مانند سروده‌های سید حمیری و دعبل خزاعی و ابو نواس ومحمد بن حبیب ضبَی و صاحب بن عباد و دیگران تا روزگار حاضر توجه فرموده است.» و البته اضافه کرده  که «ارزش سخنان گهربار و مکارم اخلاقی و کرامات و آموزه‌های سرچشمه گرفته از مکتب وحی در این مجموعه در حد امکان و به دور از اطناب ملال انگیز و ایجاز نارسا همه و همه درخور ستودن است.» در آستانه میلاد هشتمین ستون هدایت، حضرت آسمان خطاب، امام علی ابن موسی الرضا- درود خداوند بر ایشان-   با بانو مرضیه محمد‌زاده درباره پژوهش  وی در سیره امام گفت‌وگویی انجام داده‌ایم که در پی می‌خوانید.

  • ‌به‌ طور کلی کنکاش شما در سیره رضوی در پژوهش‌تان بر چه مبنایی استوار است؟

 درپژوهش حاضر تمامی کتب قدیمی مورد استفاده قرار گرفته و علاوه بر آن از کتب نویسندگان جدید که به نوعی از امام علی بن موسی الرضا علیه السلام سخن گفته‌اند بهره گیری شده است و سعی شده که زندگی آن حضرت از تولد تا پس از شهادت مورد بازشناسی قرار داده شود و در این رهگذر اوضاع سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و نظامی جامعه اسلامی را در این دوره تحلیل و ارزیابی کنیم تا دانسته شود که پیامبر اسلام دین خود را متکی به چه ارزش‌هایی پایه گذاری کرد و چه مسائل و مصایبی بعد از رحلت نبی اکرم برای میراث آن حضرت یعنی دین و خاندانش ایجاد شد.

  • امام رضا(ع) با توجه به شرایط زمان خود چه روشی را برای امامت برگزید؟

پس از شهادت امام موسی کاظم(ع) اگرچه برای امام رضا(ع) موقعیت مبارزه علنی و رسمی پیش نیامد، اما برای مدتی اختناق و خودکامگی به‌طور نسبی از میان رفت و فشار حکومت علیه امام کاستی یافت.امام نیز شیوه مبارزه پدر بزرگوارش را در پیش گرفت و به ایفای صحیح رسالت امامت پرداخت.این دوران از مهم‌ترین دوران‌های تاریخ اسلام است. این که گروهی حوادث روزگار امامت امام رضا(ع)را با نرمش قهرمانانه امام حسن(ع) و دسته‌ای آن را با موقعیت امام سجاد(ع) و گروهی نیز با انقلاب فکری و فرهنگی صادقین مقایسه و شبیه می‌دانند،  نشان دهنده اهمیت خاص و چند بعدی وضعیت این مقطع تاریخی است.

در این دوران نبرد فکری و فرهنگی در میان مکتب‌های گوناگون درگرفت و دانشمندان با عناوین مختلفی به مراکز قدرت نزدیک شدند و به نشر تفرقه و بی‌اعتقادی در میان مسلمین پرداختند.در چنین گسیختگی فرهنگی است که وظیفه سنگین امام رضا آشکار می‌شود؛ وی در برابر این امواج سهمگین و خطرناک به دفاع از عقیده و فرهنگ جامعه اسلامی برخاسته و با رهبری حکیمانه جریان‌های فکری،  جامعه را از خطر انحراف آگاه ساخت.

  • ‌اهمیت سفر امام به مرو چه بود؟

اگر چه این سفر در شرایطی خاص و تحت فشار دستگاه خلافت انجام گرفت، اما امام تنها آمد تا اعلام کند آمدنش هجرت است نه سیر و سیاحت.این هجرت ناخواسته را از سرزمین نیاکانش و از جوار حرم جدش رسول خدا(ص)  آغاز کرد تا مگر اجر رسالت را که حجازیان و شامیان و عراقیان نشناختند به مردمان خراسان بشناساند.

این هجرت اگرچه ناخواسته و به اجبار صورت پذیرفت، اما تقدیر الهی آن بود که امام در سایه تدابیر سیاسی عباسیان و حمایت‌های ظاهری و فریبکارانه  آنان، فرصتی به دست آورد و بذر تشیع را در ایران به ودیعت بسپرد. امام با این هجرت تاریخ ساز خود، پایه‌های تشیع را محکم کرد و با این حرکت خود دنیای اسلام را با علویان آشنا ساخت. حضور او به‌عنوان با ارزش‌ترین یادگار پیامبر ذهن مردم را به سوی این خاندان جلب کرد و مأمون نیز در آن زمان در مرحله‌ای از خلافت قرار داشت که فقط اسمی از آن به جا مانده بود به‌طوری که بغداد کاملا از دستش خارج شده، بصره، کوفه و حجاز هم همین‌طور و برای او فقط خراسان مانده بود، پس باید با ترفندی خاص ایرانیان را به سوی خود جلب کند. مأمون با دعوت امام به خراسان توانست جبهه  حجاز را شکست دهد.

  • ‌چگونه امام رضا(ع) در برابر مأمون از روش مبارزه منفی استفاده کرد؟

حرکت امام در رسوا کردن چهره مأمون بسیار مؤثر بود. امام فرمود: درصورتی ولایت عهدی را می‌پذیرم که امر و نهی نکنم و فتوا ندهم و قضاوت نکنم و عزل و نصب نکنم و آیینی را که هم اکنون در عصر خلافت تو رایج است، تغییر ندهم. تعیین شرایط ولایت عهدی از سوی امام و رفتار آن حضرت سبب شد مأمون در نقشه‌هایش ناکام بماند. امام با پذیرفتن ولایت عهدی، مصالح عامه مسلمانان و اسلام و شیعه را در نظر گرفت و از هر فرصتی برای بیان این حقیقت و نمایاندن ناخشنودی خود بهره می‌جست و حتی از فرصت مناجات‌های خود برای افشای واقعیت استفاده می‌کرد.البته افشاگری امام به دعا و مناجات محدود نبود. او در فرصت‌های گوناگون با بیان‌های مختلف به روشنگری می‌پرداخت.

  • ‌این پرسش همه گاه مطرح است که چگونه مأمون به این راحتی از خلافت چشم پوشی می‌کند؟آیا به راستی اگر امام خلافت را می‌پذیرفت،  مأمون از خلافت کناره گیری می‌کرد؟آیا مأمون در پیشنهاد ولایت عهدی به امام،  صادق و خالص بود؟

مأمون زمانی که پیشنهاد می‌کرد از خلافت به نفع امام کناره گیری کند با خود حساب می‌کرد که نتیجه از 2 حالت خارج نیست؛  یا امام می‌پذیرد یا نمی‌پذیرد و در هر حال برای خود او و خلافت عباسیان پیروزی است. اگر می‌پذیرفت مطمئنا مأمون ولایت عهدی امام را می‌خواست و همین امر مشروعیت خلافت اورا پس از امام نزد تمام گروه‌ها و فرقه‌های مسلمانان تضمین می‌کرد. برای او آسان بود که در مقام ولایت عهدی بدون اینکه کسی آگاه شود امام را از میان بردارد تا حکومت به صورت قانونی و شرعی به او بازگردد.  در این صورت علویان با خشنودی به حکومت می‌نگریستند و شیعیان خلافت او را شرعی تلقی می‌کردند. اما اگر نمی پذیرفت، در قبضه داشتن خلافت و خودداری از تسلیم آن به صاحبان حق، نزد همه گروه‌های اسلامی و فرقه‌های مذهبی معذور خواهد بود، زیرا او کوشش خود را به کار برده و در تسلیم آن کوتاهی نکرده است، لیکن آنان نپذیرفته‌اند.

در مورد نیت خالص مأمون در پیشنهاد ولایت عهدی به امام جای بسیاری شک و تردید است. اینکه از قول مأمون نقل شده است که گویا هنگامی که امین در بغداد خود را خلیفه خواند و بسیاری از نقاط شرق عالم اسلام بر مأمون عاصی شدند، مأمون عهد و نذر کرد که اگر بر مشکلات فائق‌ آید خلافت را در محلی قرار دهد که خداوند قرار داده است و چون بر برادرش غالب آمد و به خلافت منصوب شد کسی را سزاوارتر از علی بن موسی ندید. این مطلب به‌نظر درست نمی‌رسد زیرا مستلزم آن است که مأمون شیعه باشد و امامان را تا حضرت رضا قبول داشته باشد وگرنه قرار دادن خلافت در محلی که خدا قرار داده است معنی ندارد. علاوه بر این اگر مأمون خود را سزاوار خلافت نمی‌دانست دلیل نداشت که با امین بر سر خلافت بجنگد و خود را امیرالمومنین بخواند. علاوه بر آن اگر مأمون حسن نیت داشت چرا پس از شهادت امام رضا(ع) ولایت عهدی را به امام جواد(ع) عرضه نکرد، در حالی که او نیز دامادش بود و به فضل و علم و کمالاتش اعتراف می‌کرد.

  • ‌با توجه به اینکه ائمه هدی نسبت به همه به منصب خلافت احق و اولی بودند پس چرا امام رضا علیه السلام از پذیرفتن خلافت امتناع می‌ورزد؟

سبب خودداری امام زهد و بی‌میلی نسبت به این مقام و پرهیز از قبول مسئولیت‌ها نیست و نبود. زیرا امام خود را به این منصب احق و اولی می‌شناسد و خویش را در اداره اموراز همه تواناتر می‌داند. ولی حضرت می‌داند که این یک بازی سیاسی خطرناکی است که در بطن خود مشکلات و خطرهای بسیاری را هم برای خودش و هم برای علویان و سراسر امت اسلامی دارد.

  • اگر امام زمام خلافت را به دست می‌گرفت، در اجرای اهداف خود پیروز می‌شد؟

امام می‌دانست اگر قرار باشد زمام خلافت را خود به دست گیرد باید به‌عنوان رهبر راستین ملت، حکومت حق و عدل را برپا کند یعنی احکام خدا را مانند جدش رسول‌الله صلی‌الله علیه و آله و سلم و پدرش علی علیه السلام به مرحله اجرا درآورد، ولی آیا حکومت می‌گذاشت و مردم توان پذیرفتن را داشتند. درست است که به لحاظ احساسات همراه اهل بیت بودند ولی هرگز تربیت صحیح اسلامی نیافته بودند تا بتوانند احکام الهی را به آسانی بپذیرند.پس از گذشتن ده‌ها سال و خو گرفتن مردم با کژی و انحراف و جایگزین شدن سنت‌های ناروا با روح و زندگی مردم، چگونه امام پیروز می‌شد. حکومت امام اگر می‌خواست کاری اساسی انجام دهد باید ریشه انحراف و فساد را می‌خشکاند و دست غاصبان را از اموال مردم کوتاه می‌کرد و هرگونه عزل و نصبی را طبق مصالح امت اسلامی انجام می‌داد نه مطابق مصلحت شخصی فرمانروایان یا قبیله ها.

  • اگر قرار بود امام در پاسداری از دین خود ملاحظه کسی را نکند، آیا مأمون و دیگر عباسیان ساکت می‌نشستند؟

مطمئنا آنان در برابر از دست دادن قدرت به شدیدترین عکس العمل‌ها دست می‌یازیدند و مأمون که در آن زمان همه قدرت را قبضه کرده بود به راحتی می‌توانست وسایل سقوط امام را فراهم آورد و اگر امام مسئولیت فرمانروایی را تنها در حدود اجرای خواسته‌های مأمون می‌پذیرفت ،  در واقع حکمران حقیقی آنان بودند و امام بر مسند یک مقام ظاهری و صوری نشسته بود و مأمون تعزیه گردان صحنه‌ها بود.  در این صورت بیشتر به زیان امام و علویان و تمام امت اسلامی تمام می‌شد . پس در هر 2 صورت پیروزی از آن مأمون بود و به همین دلیل امام به جای موضع سازشگرانه یا موافق در برابر پیشنهاد خلافت، خیلی سرسختانه مقاومت می‌کرد.

  • ‌با این اوصاف آیا قبول ولایت‌عهدی مشروط هم از طرف امام صحه گذاشتن بر حکومت ستمگر تلقی نمی‌شد؟

امام با بیان حدیث سلسلة الذهب در نیشابور بحث توحید و ولایت را بیان کرد و خود را امام مسلمانان معرفی کرد و بزرگترین هدف مأمون را با این آگاهی بخشی به مردم درهم کوبید؛ چه او می‌خواست که با کشاندن امام به مرو از وی اعتراف بگیرد که حکومت او و بنی عباس یک حکومت قانونی است.

امام با نپذیرفتن خلافت، مشروعیت حکومت مأمون را زیر سؤال برد.امام فرمود: می‌خواهم کاری کنم که مردم نگویند علی بن موسی به دنیا چسبیده، بلکه این دنیاست که از پی او روان شده است.امام در هر فرصتی تأکید می‌کرد که به اجبار و با تهدید به قتل، ولایت عهدی را پذیرفته است. همچنین امام این معنا را به دیگران یادآوری می‌کرد که مأمون در اعطای سمت ولی عهدی کار مهمی نکرده جز آنکه در راه برگرداندن حق مسلم او که قبلا از دستش به غصب ربوده بود، گام برداشته است.

  • ‌هدف مأمون از تزویج دخترانش به امام رضا(ع) و امام جواد(ع) چه بود؟

یکی از اهداف این ازدواج‌ها گماشتن جاسوس برای آن حضرت بود چنان‌که حضرت جواد(ع) توسط همسرش مسموم شد و به شهادت رسید.

  • چرا در زندگی ائمه، کار فرهنگی، علمی ،تدریس و تربیت شاگردان و تشکیل محافل علمی برای خواص، بیش از اقدام‌های پرسروصدای سیاسی به چشم می‌خورد؟

ایشان بر این نکته واقف بودند که هر حرکت مثبت یا منفی ریشه در باور و اعتقاد و نوع نگرش مردم دارد و برای اصلاح عمل می‌بایست به اصلاح اندیشه آنان همت گماشت.کار سیاسی و مبارزه علنی و رویارویی با حکام برای امامان یک هدف نبوده است، بلکه هدف اصلی آنان احیای اندیشه‌ها و اصلاح جوامع و حاکمیت بخشیدن به دین الهی بوده و بدیهی است که هدایت اندیشه‌ها و تصحیح افکار و باورها را مقدم بر هر نهضت و قیام علنی و غیرعلنی می‌دانسته‌اند.

  • چرا مأمون برای غلبه بر منکران جلسات بحث و مناظره ترتیب می‌داد؟ چرا از زور و قدرت برای تحمیل عقاید خود استفاده نمی‌کرد؟

او معتقد بود غلبه بر خصم باید به حجت باشد نه به قدرت تا با زوا ل قدرت، آن غلبه نیز باطل نشود.

  • نقش ائمه شیعه در مباحث کلامی و عقیدتی چه بود؟

ائمه شیعه با اعتقاد به مبارزه منفی، به حوزه مبا حث کلامی و عقیدتی کشیده شدند. به‌طوری که نشانه‌های بسیاری از ورود در مباحث عقیدتی که بعدها نام کلام گرفت در زندگی چهارمین امام شیعیان و مخصوصا امام محمد باقر(ع) وجود دارد.امامت امام باقر(ع) همان زمانی است که جنبش‌های عقیدتی بصره و کوفه آغاز شده بود.

تا این زمان ائمه و علمای شیعه هم مانند دیگر مذاهب سیاسی قرن اول هجری، نسبت به مباحث خاصی که در جامعه مطرح می‌شد، دیدگاه‌های خود را مطرح می‌کردند.
سازمان کلامی شیعه در اوایل قرن دوم هجری توسط امام باقر پایه‌گذاری شد. ظهور شیعه به‌عنوان یک مذهب کلامی مستقل در عصر امام صادق(ع) و با ظهور متکلمانی چون هشام بن حکم و...امکان پذیر شد.

  • هدف شما از آوردن مناظرات امام با این حجم گسترده در این کتاب چه بوده است؟

این گونه نیست.بلکه باید گفت تنها قسمتی از مناظرات امام به‌طور اختصار در این کتا ب آورده شد تا آگاهی‌هایی به صورت کلی از روشی که ائمه در بحث‌ها و گفت‌وگوهای خود با دیگران داشته اند، در اختیار خواننده قرار دهیم تا بتواند در این دوران که از نظر فکری و علمی، آزادی حاکم است با اعتقادی آگاهانه زندگی کند.

  • دوران امام رضا از نظر مباحث کلامی دارای چه ویژگی‌هایی بود؟

دوران امام رضا(ع) از دوران‌هایی است که بحث‌های کلامی از ناحیه جریانات گوناگون فکری به سرعت رو به توسعه گذاشته و در زمینه‌های مختلف اختلاف نظر پدید آمد.2 گروه معتزله و اهل حدیث در برپایی این جدال‌های فکری بیشترین سهم را دارا بودند. خلفای عباسی نیز هرکدام به نحوی در این مسائل مشارکت می‌کردند.

در برابر 2گروه معتزله و اهل حدیث که یکی عقل را بر نقل ترجیح می‌داد و دیگری برعکس، امام رضا(ع) کوشید تا موضع خود را بیان کند. از این رو است که بخش عمده روایاتی که از آن حضرت نقل شده، در موضوعات کلامی، آن هم در شکل پرسش و پاسخ یا احیانا مناظرات است. محدودیت‌هایی که عباسیان برای شیعیان فراهم کرده بودند غالبا باعث دوری شیعیان از ائمه بوده و از نظر فراگیری اعتقادات مشکلاتی برای آنها فراهم می‌کرد.
از آنجا که امام مدتی در سمت ولایتعهدی بود، این مناظرات بیشتر پیش می‌آمد و مأمون نیز در تشکیل چنین جلساتی سعی وافری از خود نشان می‌داد.

در دوره امام رضا(ع) مشکل از ناحیه اهل حدیث بود که ظاهر روایات را پذیرفته و بر اساس آن، مباحث کلامی مانند تشبیه و رؤیت خداوند را مطرح می‌کردند. شیعیان که خود را در برابر این روایات سردر گم می‌دیدند برای گرفتن پاسخ و عقیده درست به امام رجوع می‌کردند.
جعل حدیث و نسبت دادن آن به ائمه که در دوره امام رضا(ع) گسترش یافت، ایشان  را بر آن داشت تا پرده از روی این سیاست خطرناک بردارد.امام اعلام کرد که این احادیث در جهت تحقیر ائمه شیعه بوده و هدف از رواج آن دشمنی با شیعیان است. همچنین امام سخنانی برای روشن کردن جامعه اسلامی و تصحیح فرهنگ سیاسی – اجتماعی در بیان شناخت و جهان بینی اسلام دارند.

کد خبر 37201

برچسب‌ها

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز