چهارشنبه ۱۰ آبان ۱۳۹۶ - ۰۷:۰۹
۰ نفر

همشهری آنلاین: کودک آزاری، دیدار پوتین و روحانی و ... از جمله موضوعاتی بودند که در ستون سرمقاله برخی از روزنامه‌های چهارشنبه-۱۰ آبان- جای گرفتند.

ناصر فکوهی استاد دانشگاه تهران  در ستون سرمقاله روزنامه شرق با تيتر«هیولای درون»نوشت:

روزنامه شرق،۱۰ آبان

در چند ماه اخیر، خبرهایی هراس‌آور یکی پس از دیگری بُهت همگان را برانگیخت. نمونه‌هایی از باورنکردنی‌ترین گونه‌های کودک‌آزاری؛ تجاوز جنسی به خُردسالان در نخستین سال‌های زندگانی، آن‌هم اغلب به‌دست اعضای خانواده‌شان. در این میان سرعت در تشکیل محاکم و مجازات مجرمان و به تماشا نشستن مردم، بیشتر از آنکه بتواند امیدی برای التیامی حقیقی بر درد و زخم خانواده‌ها و کالبد جامعه باشد، گویای کوششی بوده است برای گریز به پیش؛ اینکه تصور کنیم بردارآویختن و چشم‌انداختن بر جسد آویزان هیولا، می‌تواند به‌معنای آن باشد که شرارت و بی‌رحمی او و لحظات هولناک درد و رنج کودکان معصوم و سایه سیاه کابوس و رنجی که تا آخرین روزهای حیات بر سر بازماندگان سنگینی خواهد کرد، با مرگ هیولا جبران خواهند شد یا اینکه دست‌کم ضمانتی بر تکرارنشدن چنین جرائمی خواهند بود.

اما متأسفانه چنین نیست و چنین نمی‌تواند باشد. فراتر از جنون جنایت، فراتر از عمق شرارت و فساد و فروپاشی اخلاقی فردی و روانی که این جنایت‌ها را شاید بتوان به کمک آنها تحلیل کرد، صرف وقوع این بی‌رحمی‌ها، اگر نخواهیم خود را با خلسه صحنه اعدام، فریب دهیم، اگر نخواهیم ساده‌لوحانه تصور کنیم که طناب‌دار، مانعی خواهد بود بر سر راه جنایات بعدی و تأثیری جز فرو‌نشاندن موقت درد بی‌پایان خانواده قربانیان و وجدان آسیب‌خورده جامعه، خواهد داشت؛ اگر نخواهیم دل به این باورهای ساده خوش کنیم، باید جسارت نگریستن رودررو، چشم‌درچشم با هیولایی بسیار هراسناک‌تر از هیولای جنایت‌کار را داشته باشیم؛ هیولای درون وجود تک‌تک ما. همچنین ناتوانی‌مان در مدیریت جامعه‌ای پیوسته پیچیده‌تر با نیازها و مشکلاتی پیوسته گسترده‌تر و ژرف‌تر؛ هیولای انفعال ما در برابر فرورفتن آراممان در ‌بی‌اخلاقی و در بی‌تفاوتی؛ در برابر بی‌پاسخ‌گذاشتن فریاد‌های کمک گروه‌های بزرگی از نیازها.

سال‌هاست می‌دانیم خشونت خانوادگی، علیه زنان و کودکان، درون خانه و خیابان، به‌دست والدین یا نزدیک‌ترین بستگان، بی‌اخلاقی و بی‌آبرویی، وقاحت زبانی و رفتاری حتی در ساده‌ترین حرکات اجتماعی در پهنه ما ریشه دوانده است. درهمین‌حال، سال‌هاست بسیاری از حادترین این‌گونه خشونت‌ها، از چشم‌ها پنهان می‌مانند؛ مبادا در اندیشه‌ها توفانی به پا شود و تشویش به دل‌ها بیفتد. سال‌هاست گمان ما آن است که اگر درباره دردهای جامعه خویش پشت درهای بسته سخن بگوییم، بحث کنیم و تصمیم بگیریم، اگر چاره کار را در تشدید و سخت‌گیری در روابط میان جنسیت‌ها بجوییم، اگر شب و روز خود را به نصیحت بگذرانیم و همه را به صبوری فرابخوانیم، اگر «شر» را فراموش کنیم یا آن را در هیولاهایی مانند این جانیان، یعنی در حاملان کوتاه‌مدت و اغلب ناآگاه و درمانده و فروغلطیده به ورطه جنون، اعتیاد و بی‌اخلاقی‌های بیمارگونه، خلاصه کنیم‌...

چرا باید همه نفرت و تلخکامی به‌حق خود را از این شرارت‌ها بر سر آنها بکوبیم و به‌ویژه برای این سرکوفت شاهدان بسیاری را هم جمع کنیم تا درس عبرتی شود و مانعی برای تکرار جنایات، راه به جایی خواهیم برد. اما جنایات کاهش نیافته و تشدید شده‌اند و حتی بدتر، متأسفانه باید بگوییم ناچاریم در انتظار وقوع حوادثی هولناک‌تر که بسیار زودتر و با شمار و بی‌رحمی بزرگ‌تری از راه خواهند رسید، بمانیم. حال پرسش این است؛ آیا باید به این روند به‌مثابه روندی ناگزیر تن داد؟ پاسخ نگارنده منفی است اما درصورتی‌که راه درست را انتخاب کنیم، می‌شود.

 زمانی که جسارت داشته باشیم زخم را بشکافیم، مستقیم بر چرک‌ها بنگریم و با وجود همه دردها، آن را از کالبد جامعه بیرون بکشیم؛ زمانی که جسارت داشته باشیم و اشتباهات خود را بپذیریم؛ زمانی‌که درک کنیم در جهان جدید، جای بحث درباره مشکلات جامعه، نه پشت پرده، بلکه در بازترین فضاهای دموکراتیک است؛ زمانی‌که اندکی با فروتنی نظر متخصصان و کارشناسان تربیتی و روان‌شناسان را بپذیریم و آموزش‌های جنسی لازم را به زنان، کودکان و افراد ضعیف و آسیب‌پذیر برای دفاع از خود بدهیم؛ که کمک خود را به خانواده‌های از‌هم پاشیده یا قربانی اعتیاد افزایش داده و نظر کارشناسان اجتماعی را نیز پذیرا باشیم: اینکه گسل‌های پیوسته بزرگ‌تری جامعه ما را تهدید می‌کنند؛ اینکه نمی‌توان در جامعه‌ای مدرن، چنان جنسیت‌ها را از یکدیگر تفکیک کرد که هرگز فرصتی برای آشنایی و تصمیم‌گیری برای پی‌ریختن یک زندگی زناشویی سالم و پایدار نداشته باشند؛

 یا از ترس هزینه‌های امروز، تن به ازدواج، جز ازدواجی دیرهنگام ندهند یا برعکس تن به ازدواج‌های زودرس و بدون آشنایی بدهند و مسیر را بر افزایش نرخ بالای طلاق هموار کنند و دروازه‌ها را بر همه آسیب‌‌های اجتماعی بگشایند. زمان آن رسیده که درک کنیم نمی‌توان تمام یا اکثر سوپاپ‌های اطمینان را در جامعه بست و انتظار داشت که با انفجار خشونت و فروپاشی‌های اخلاقی روبه‌رو نشد.

بررسی این جنایات به‌روشنی داده‌هایی را نشان می‌دهند که هر روز به چشم عریان نیز می‌توان دید؛ اعتیاد، فقر، طلاق، شکل‌نگرفتن خانواده، وحشت از آینده و در نهایت فراهم‌آوردن همه شرایط انفجار نابسامانی‌ها.

فضای دموکراتیک، اقتصاد سالم و عادلانه، برداشتن فشار از زندگی خصوصی افراد، ایجاد فضاهای تعامل بین‌جنسیتی سالم در محیط اجتماعی، امیدوار‌کردن جوانان به زندگی آینده با بالابردن رفاه در جامعه... اینها راه‌های احتمالی آن هستند که ما را از زایش هیولاهای جدید - که نباید درختانی باشند که جنگل را از چشم‌مان پنهان کنند - مصون می‌دارند.

  • همين ديدار روحاني با پوتين

ابراهيم رحيم‌پور معاون آسيا و اقيانوسيه وزير امور خارجه در ستون سرمقاله روزنامه اعتماد نوشت:

روزنامه اعتماد،۱۰ آبان

 دومين نشست سران كشورهاي جمهوري اسلامي ايران، فدراسيون روسيه و جمهوري آذربايجان در روز جاري چهارشنبه و با حضور روساي جمهور سه كشور در تهران برگزار مي‌شود. اين نشست تعريفي بيش از يك جلسه عادي دارد چراكه صرف‌نظر از ابعاد دوجانبه و همكاري‌هاي منطقه‌اي كشورمان، اين پيام را به امريكايي‌ها مي‌دهد كه كشورهاي منطقه با وجود سخنان و مواضع مقامات كاخ سفيد، به دنبال گسترش روابط و همكاري‌هاي خود با يكديگر هستند. از سوي ديگر نشست سه‌جانبه تهران علامت روشني به همسايگان جنوبي كشورمان است كه راه مذاكره و گفت‌وگو را با همسايه قدرتمند شمالي خود انتخاب نكرده‌اند و تصور مي‌كنند كه اگر با كدخدا كار كنند امورشان مي‌گذرد. تاريخ اثبات خواهد كرد كه كدخدا به كسي رحم نكرده و ضرورت دارد كه كشورهاي منطقه تنش‌هاي موجود را با گفت‌وگو با يكديگر مديريت كرده و با ابتكارات سازنده اقتصادي و سياسي به مسير توسعه يكديگر كمك كنند.

در سال ١٣٩٤ آقاي الهام علي‌اف در سفر به تهران و در ديدار با آقاي روحاني پيشنهاد نشست سه‌جانبه با روسيه در موضوع ترانزيت را مطرح ساخت كه نخستين اجلاس آن در سال گذشته در باكو برگزار شد. بعد از نخستين اجلاس اين باور ايجاد شد كه اين گونه همكاري‌هاي مشترك مي‌تواند به تقويت صلح و ثبات در منطقه كمك كرده و با تامين منافع شركا، توسعه مناسبات راهبردي در حوزه خزر و منطقه قفقاز را دنبال كند. به طور كلي مناسبات حسنه سه كشور كه ريشه در خصلت همسايگي دارد فرصت‌هاي بي‌نظيري براي همكاري نزديك جهت دستيابي به اهداف مشترك و رويارويي با چالش‌هاي آتي را فراهم ساخته و بالطبع انتظارعمومي نسبت به نشست اخير در تهران را بالا برده و اميد است دولتمردان سه كشور همسايه براي همكاري‌ها و هماهنگي‌هاي چندجانبه گسترده‌تر براي آينده، تمركز بر منافع مشترك اقتصادي سه كشور را پي‌ريزي كنند.

انجام همكاري‌هاي مشترك بين سه كشور در حوزه‌هاي حمل و نقل و ترانزيت، انرژي، تجارت، گردشگري، همكاري‌هاي بانكي، همكاري‌هاي مرزي و نيز هماهنگي و همكاري‌هاي اطلاعاتي براي مقابله با تهديدات و چالش‌هاي نوظهور عليه ثبات و امنيت منطقه‌اي و ابراز آمادگي براي تعامل نزديك‌تر در مبارزه عليه تروريسم، افراط‌گرايي، جرايم سازمان يافته فراملي و قاچاق مواد مخدر جهت حفاظت از امنيت و ثبات در منطقه كه قبلا زمينه آن فراهم شده، مي‌تواند در اين اجلاس به نتايج ملموس منتهي شود. در عين حال بازار بزرگ اقتصادي ايران و دسترسي به آب‌هاي آزاد بين‌المللي در درياي عمان و خليج فارس، از مزيت‌هايي است كه بستر مناسبي را براي تبديل شدن ايران به كانون اصلي حمل و نقل منطقه‌اي و ترانزيت بين منطقه قفقاز و خليج فارس فراهم ساخته است.

از سوي ديگر در عين اينكه اجلاس سه‌جانبه سران روسيه، جمهوري اسلامي ايران و جمهوري آذربايجان، فرصتي تاريخي براي پيشبرد طرح‌هاي كلان‌ منطقه‌اي و تقويت همگرايي‌هاي چندجانبه است، نبايد از مذاكرات دوجانبه روساي سه كشور با يكديگر نيز سخن نگفت. ترديدي نيست كه مناسبات دوجانبه تهران و مسكو وارد مرحله جديدي شده و در سفر پوتين به تهران، مي‌توان درباره روابط پايدار و بلندمدت دوجانبه گفت‌وگو كرد. لازم به ذكر است كه در دوره رياست‌جمهوري آقاي روحاني، ايشان تاكنون سه بار به روسيه سفر كرده و آقاي پوتين نيز با احتساب اين سفر دو بار به تهران آمده‌اند و ديدار آتي در تهران در حقيقت دهمين ملاقات سران دو كشور طي ٤ سال گذشته است كه اين تعداد ديدار و رايزني بيانگر توجه دو كشور به گسترش روابط دوجانبه است. بديهي است ملاقات‌هاي رييس‌جمهور روسيه در تهران با مقام معظم رهبري و رياست‌جمهوري طيف وسيعي از موضوعات كلان و مورد علاقه طرفين از جمله همكاري‌هاي بين‌المللي و منطقه‌اي دو كشور همسايه به ويژه در خاورميانه و حوزه خزر، مقوله مبارزه با تروريسم و افراط‌گرايي و نيز همكاري‌ها و روابط اقتصادي دوجانبه در حوزه‌هاي انرژي، سرمايه‌گذاري، حمل و نقل و ترانزيت، صنعت، بازرگاني و گردشگري و علوم و فناوري را دربرمي‌گيرد. ايران و روسيه در چند سال گذشته در جنگ با تروريسم تجربه‌هاي زيادي اندوخته‌اند و هدف نهايي هر دو كشور استقرار «صلح و ثبات در منطقه» است. به نظر مي‌رسد در اين سفر توسعه روابط اقتصادي و موضوع سوريه و مبارزه با تروريسم و در عين حال حمايت از اجراي كامل برجام، از محورهاي اصلي مذاكرات دو طرف باشد.

در ارتباط با روابط تهران و باكو نيز خوشبختانه در سال‌هاي اخير اراده روساي جمهور دو كشور، بر توسعه روابط در تمام عرصه‌هاي سياسي، امنيتي، اقتصادي، تجاري و حتي علمي و آموزشي استوار است و همكاري ايران و جمهوري آذربايجان در عرصه منطقه‌اي به خصوص تلاش براي استقرار صلح و مبارزه با آسيب‌هاي امنيتي نظير تروريسم نيز وارد مرحله نويني شده است. ديدار علي اف از تهران در حقيقت دهمين ملاقات وي با آقاي روحاني طي ٤ سال اخير است. تاكيد تهران و باكو بر اهميت گسترش همكاري‌هاي سه كشور در حوزه‌هاي تكميل راه‌آهن رشت - آستارا كه اعتبار ٥٠٠ ميليون دلاري آن از سوي دولت باكو تامين مي‌شود، انرژي، ارتباطات، مبارزه با تروريسم، همكاري در زمينه‌هاي فرهنگي و گفت‌وگوي اديان، گردشگري و كشاورزي برخي حوزه‌هاي مهم همكاري دو كشور است.

در مجموع اجلاس سه‌جانبه سران ايران، روسيه و آذربايجان، فرصت مهم و گام بلندي است كه مي‌تواند تقويت مناسبات دوجانبه و سه‌جانبه را در پي داشته و نمادي از همگرايي منطقه‌اي و موفقيت ديپلماسي برد- برد را به نمايش گذارد.

  • آنچه شما کرده‌اید!

روزنامه كيهان در ستون سرمقاله‌اش نوشت:

روزنامه کیهان،۱۰ آبان

شاید برای شما هم پیش آمده باشد که همراه با عده‌ای، مسافر خودرویی باشید و آدمی با اعتماد به نفس کاذب، ادعای بلدی راه کند، پی‌در‌پی آدرس‌های غلط بدهد و راهنمایی‌های ‌اشتباه کند! بعد هم که شما در دردسر افتادید یا راه را گم کردید، خیلی عادی و خونسرد، خودش را به آن راه بزند، از گم شدن و گرفتاری گلایه کند و اصلا انگار نه انگار تقصیری در این گرفتاری شما دارد!

مولوی شاید در وصف این جماعت گفته باشد که :

دوش چه خورده‌ای بُتا، راست بگو نهان مکن

چون خَمُشان بی‌گنه، روی بر آسمان مکن

اما مشکل و ناراحتی وقتی مضاعف می‌شود که همان شخص بازهم در مقام راهنما و استراتژیست برآید و بازهم بکوشد شما را قانع و حتی وادار به انجام کاری و رفتن به راهی کند!

در عرصه خصوصی شاید بتوان با این جماعت به تسامح برخورد کرد اما در عرصه سیاسی و ملی،کار دشوار است. کسانی که اگر بحث سازش باشد، گره چندانی به ابرو نمی‌اندازند، اگر بحث مبارزه باشد، مرد حرفند و میدان‌دار رجز خواندن، اگر بحث خلع سلاح و بتن و تعلیق باشد، بیل و کلنگ به دست، بالای سر راکتور ایستاده‌اند و اگر بحث توسعه و پیشرفت باشد، سخنران اول مجلس‌اند!

نمونه‌هایی هست که نشان می‌دهد جریانی با این خصوصیات در عرصه‌های سیاسی و اقتصادی کشور فعال است؛ بخوانید!

1- سه سال قبل و در اوج مذاکرات هسته‌ای،نهضتی راه افتاده بود و برخی،بدون حساب و کتاب آمار و ارقام سرهم می‌کردند که هر روز تاخیر در رسیدن به توافق هسته‌ای،فلان مقدار به کشور خسارت وارد می‌کند. مثلا دبیر وقت مناطق آزاد و رئیس‌کنونی شرکت‌های زیرمجموعه سازمان تامین اجتماعی از زیان روزانه 100 میلیون دلاری خبر داده بود! آن یکی که به پرت و پلاگویی مشهور (و البته کماکان مشغول) است، این عدد را بالاتر اعلام کرده بود و از جهش اقتصادی کشور بعد از برجام خبر داده بود! رسانه‌های حامی دولت هم تمام قد این لاطائلات بی‌مبنا و بی‌سند را به عنوان سخنان مشعشع دانشمندان و نخبگان(!) به خورد مردم می‌دادند! مسابقه‌ای راه افتاده بود و هرکس هرچه می‌خواست می‌گفت! اینها همان‌هایی هستند که ادعا می‌کنند همه چیز می‌دانند و آدرس همه جا را بلدند! اکنون بیش از دو سال از اجرای برجام گذشته و آنها بی‌پروا خودشان را به آن راه می‌زنند و اصلا به روی خود هم نمی‌آورند که ما بودیم این آدرس غلط را به مردم دادیم و دشمن را امیدوار کردیم! آنها همچنان در حال در افشانی در موضوعات جدید هستند! حالا همان آدم می‌نویسد :«می‌دانید چرا آگهی ترک اعتیاد زیاد شده!؟ چون موشک دوربرد و... داریم»! او از خیانت و دروغ خودش به مردم، کلامی نمی‌گوید و با وقاحت،فرار به جلو می‌کند تا کسی‌گریبانش را نگیرد! دریغ از ایران که در آن جماعتی اینچنین داعیه‌دار نخبگی و علم و دانش شده‌اند!

2- عده‌ دیگری در دولت و مجلس، مدام از تاثیر تحریم‌ها بر اقتصاد کشور می‌گفتند، از زنجیری که تحریم‌ها به پای اقتصاد بسته، از اینکه گذشتگان با حرف‌های «درشت» اقتصاد را اسیر تحریم کردند و ما حالا با حرف‌های «درست» به این اسارت پایان می‌دهیم! از اینکه باید از سیاست به اقتصاد وام داد و یعنی اینکه باید در سیاست عقب نشست تا اقتصاد رونق بگیرد! اینها را که یادتان هست!؟ حالا 4 سال همه این تئوری‌ها اجرا شد! «اَبَر پروژه» آقایان به مدت 4 سال بدون کمترین مانعی اجرا شده و نتایجش روی دست مردم مانده است! حالا افزون بر گسترش تاسف‌بار بیکاری و رکود و... دشمن که یقین کرده اَبَر پروژه آقایان، کاملا منافع آنها را تامین می‌کند، گام به گام جلو آمده و تحریم‌های جدید تحمیل می‌کند! واکنش آقایان چیست!؟ هیچ! به معنی واقعی هیچ! آنها حرفهایی می‌زنند که 4 سال پیش دیگران را به خاطر بیان آنها، سکه یک پول می‌کردند! بعضی‌هایشان، مطبوعات را باعث نگرانی مردم می‌دانند و شاعرانه می‌گویند «مطبوعات اضطراب بلاوجه درست نکنند»! یا می‌گوید «اتفاق تازه‌ای نیفتاده و رسانه‌ها مردم را نگران نکنند»! آن دیگری بعد از 4 سال مذاکره و دادن همه امتیازات، تازه به نقطه صفر برگشته و می‌گوید:«سر و صدای آمریکایی‌ها مهم نیست»! خب اگر واقعا چنین اعتقاداتی دارید، چرا رفتید مذاکره کردید و این همه باج و امتیاز دادید!؟ اگر کار آمریکا هیچ تاثیری نداشت، چرا بزرگ‌نمایی کردید و از لزوم عقب‌نشینی و امتیاز دادن سخن گفتید!؟ حرف‌های آن روز خطا بود یا امروز!؟ نمی‌شود که هردو حرف درست باشد! می‌شود!؟ البته از یک منظر حرف این جماعت درست است! از این جهت که زندگی آنها با رفتار و جنایات آمریکا دستخوش هیچ مشکلی نمی‌شود! نه فرزندانشان و نه خودشان از هیچ تهدیدی چه اقتصادی چه جانی و.... اذیت نمی‌شوند،بنابر این حق دارند بگویند اتفاقی نیفتاده! اما اگر حساب و کتابی باشد، باید برای آنچه گفتند و آنچه دادند و آنچه امروز می‌کنند، جواب بدهند!

3- یادمان نمی‌رود که حدود 4 سال قبل، رئیس‌جمهور محترم در برنامه‌های تبلیغات انتخاباتی‌اش با حرارت و هیجان وعده داد:«آنچنان گشایش اقتصادی در کشور ایجاد کنم که اصلا مردم به این 45 هزار تومان یارانه احتیاج نداشته باشند» اکنون 4 سال و اندی گذشته و همه‌چیز در اختیار بوده است. تعامل با جهان(!) که به ادعای دولتمردان، پیش از این وجود نداشت، در این دولت رخ داد. نتیجه آن چه شد؟! اکنون دولت بدون اینکه آن همه وعده را به یاد بیاورد، یگانه کارخانه پررونق کشور را راه‌اندازی کرده و مدام در حال تولید آمار است! آمار‌اشتغال مثبت، آمار رونق مثبت، آمار صادرات مثبت، آمار تورم پائین و خلاصه همه چیز را روی کاغذ گل و بلبل می‌کند! از آنها که همه مشکلات را دستاورد! قلمداد کرده و همه ناهنجاری‌ها را هنجار جلوه می‌دادند خبری نیست! تو گویی هرگز در این جهان نبوده‌اند و حرفی نزده‌اند که بخواهند مسئولیت‌اش را بپذیرند و اندکی- فقط اندکی- شرمنده مردم باشند! حالا اگر دلار از مرز 4 هزار تومان هم عبور کرد مهم نیست! هنوز باید به سر دولت قبل زد که در آن دوره هم دلار گران شد! اگر ‌اشتغال به نقطه‌ای رسید که از حداقل‌های پیش‌بینی شده هم عقب افتاد، مهم نیست! می‌شود با فتوشاپ جدول و نمودار آن را درست کرد! البته آش آنقدر شور شده که راهی برای فرار از حقایق وجود ندارد و روزی نیست که یکی از حامیان دولت اعتراض نکرده و طعنه‌ای نثار برنامه‌های(!) اقتصادی دولت نکند! دو روز قبل یکی از سینه‌چاکان دولت گفته بود؛ مردم فرودست در مرز انفجار هستند و چند روز قبل، آن یکی تئوریسین خودخوانده، خبر از ناامیدی رای دهندگان به روحانی داده بود. اینها البته فقط طرح مشکل می‌کنند و به روی مبارکشان هم نمی‌آورند که این آشی است که خودشان با دروغ‌پردازی و شعبده‌بازی پخته‌اند و الان، خودشان مسئول آن هستند نه هیچ کس دیگر!

4- حالا همه اهل مبارزه با آمریکا شده‌اند، اهل رجز خواندن، اهل تقویت قوای موشکی، اهل ایستادگی و مقاومت و...! اینها البته اگر چاشنی عمل هم داشته باشند، خیلی خوب و قابل پذیرش است. اما دو موضوع مهم را نباید فراموش کرد.

 نخست این نگرانی جدی هست که این جماعت اساسا به این سخنان معتقد و ملتزم نباشند و در اولین فرصت ممکن، باز همان راه نادرست سابق را بروند و کمترین عبرتی از گذشته نگرفته باشند، کما اینکه از گذشته دیگران - مثلا لیبی- عبرت نگرفتند.

دوم آنکه رفتار امروزین آنها، همانند تمثیل اول این نوشتار است ،یعنی همان شخصی که همه آدرس‌های غلط و گمراه‌کننده را داده ، بازهم در صندلی جلو مشغول آدرس دادن است! قطعا چنین ‌اشخاصی همه هنر و تدبیر خود را نشان داده‌اند و «اَبَر پروژه» آنها وضع امروز را رقم زده است. آنها هیچ راه و برنامه‌ای جز آنچه به شکست کامل رسیده ندارند و از کارآمدی لازم بی‌بهره‌اند. این کمترین چیزی است که می‌توان درباره آنها گفت.

 

 

کد خبر 386964

برچسب‌ها

پر بیننده‌ترین اخبار رسانه و روزنامه‌نگاری

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha