این گزارش نقل تاریخچه هیئت فداییان حضرت علی اصغر(ع) است که «محمد تسلیمی»، «علی مرادی» و دیگر بانیان هیئت آن را روایت کرده‌اند. هیئت فداییان حضرت علی اصغر(ع) از سال ۱۳۴۶ در محله جلیلی پا گرفته و امروز از بزرگ‌ترین و پررونق‌ترین هیئت‌های این محله به شمار می‌آید.  

ميرزا آقا

 همشهری آنلاین- مهدی حبیبی: سال‌هاست میرزاآقا و خواهر و برادرهایش خانه پدری‌شان را وقف هیئت «فداییان حضرت علی اصغر(ع)» کرده‌اند. طبقه بالا برای خانم‌ها، طبقه پایین هم هیئت مردانه. پخت وپز و بار گذاشتن دیگ غذا یا رو به راه کردن بساط چای را هم در آشپزخانه یا حیاط خانه انجام می‌دهند. این خانه از روزهای دور، میزبان عزاداران حضرت سیدالشهدا(ع) بوده است. از زمانی که مرحوم رضا مرادی برادر میرزاآقا علامت هیئت را روی شانه‌اش می‌گذاشت و تا هیئت همه کوچه و خیابان‌های محله نهر بهشتی را دور نمی‌زد، آن را زمین نمی‌گذاشت... 

قصه‌های خواندنی تهران را اینجا دنبال کنید

از سر کوچه زرندی

۵۰ سال پیش بود. آن وقت‌ها تا چند محله این طرف‌تر و آن طرف‌تر از خیابان نهر بهشتی هیئتی نبود. هنوز میرزا آقا و محمد تسلیمی نوجوان بودند، ولی دلشان می‌خواست به جای آنکه بچه‌های محله شب‌های ماه محرم و صفر در محله‌های اطراف دوره بیفتند و تکیه و هیئتی برای عزاداری پیدا کنند، خودشان دسته و هیئتی محلی داشته باشند. اما دستشان خالی بود و نه مکان مناسبی برای برپایی تکیه داشتند و نه پول و درآمدی برای غذا دادن و پذیرایی از عزاداران. چادر مشکی مادرانشان نخستین نذری بود که به هیئتشان رسید و با چادرها در زمین خالی سر کوچه زرندی خیمه هیئت را برپا کردند. نام هیئت را «حضرت علی اصغر(ع)» گذاشتند و تا مدت‌ها فقط بچه‌ها در آن سینه می‌زدند. مادرها هم برای تکیه سینی چای و شربت با خرما خشک و نان شیرین می‌فرستادند.  

چای زغالی در خانه میرزاآقا

کم‌کم که محرم و صفر به زمستان رسید، پدر میرزاآقا دلش نمی‌آمد بچه‌ها بیرون از خانه در سرمای هوا عزاداری کنند و آنها را به خانه‌اش دعوت می‌کرد. بعد کتری بزرگی را که سیاهی زغال تا کمره‌اش می‌رسید، روی منقل می‌گذاشت که تا بچه‌ها نوحه‌ای می‌خواندند، جوش می‌آمد. وقتی بچه‌ها در استکان‌های باریک لبه طلایی چای آتشی می‌خوردند، حسابی خستگی تنشان در می‌رفت و گرما زیر پوستشان می‌نشست. کم‌کم پای بزرگ‌ترها هم به هیئت باز شد و مهمانخانه و هشتی گلی خانه میرزاآقا محل جمع شدن آنها شد. شام عزاداران هم پای همسایه‌ها بود که هر کدام به نذر و نیتی چلو خورشت و آبگوشتی می‌پختند و به هیئت می‌فرستادند.  

دسته عزاداری

میرزا آقا و بچه‌های محله از پولی که هر سال در هیئت جمع می‌شد، علم و فانوس، زنجیر و پرچم و دیگ و دیگچه غذا خریدند و هیئتشان هر روز شکل و شمایل رسمی‌تر به خود گرفت. در دسته‌ای که راه انداخته بودند، نوجوانان جلودار بودند و بزرگ‌ترها همراهی‌شان می‌کردند. آن زمان کوچه و خیابان‌های خاکی محله تاریک بود و شب‌ها رهگذران به نور فانوس در دستشان، جلو پایشان را می‌دیدند. هر سال نزدیک محرم، حاج آقا تسلیمی، چراغ زنبوری را از گوشه زیرزمین بالا می‌آورد و باد می‌کرد. شب‌های عزاداری آن را روشن می‌کرد و روی سر پسرش می‌گذاشت. محمد تسلیمی هم وسط دسته راه می‌رفت تا روشنایی چراغ به هر دو طرف دسته برسد.  

مداحی بیابانی و میانداری رستگار

«قربان رستگار» که هنوز هم میاندار هیئت است، آن زمان‌ها هم میانداری می‌کرد. او حلقه وسط دسته را منظم می‌کرد و «کوچه سینه‌زنی» مشخص می‌شد و دسته راه می‌افتاد. «علی جواهری» صدای خوشی داشت و نوحه‌هایی را که ماه‌ها پیش از روزهای عزاداری تمرین کرده بود، جلو دسته می‌خواند. «علی بیابانی» هم کمکش می‌کرد و با او می‌خواند. بیابانی و جواهری باید آنقدر بلند می‌خواندند که صدایشان به آخر دسته برسد. میان نوحه سبک و سنگین‌شان رستگار میانداری می‌کرد و با «مظلوم...» گفتن‌های او و «حسین...» گفتن‌های پیاپی دسته، فرصتی فراهم می‌شد که مداحان دمی بگیرند و نفسی چاق کنند. صدای بیابانی، مدت‌ها کیپ شده بود و نمی‌توانست بخواند تا با نذر و نیاز و درمان شفا پیدا کرد.  

افزایش حلقه‌های سینه‌زنی

بعدها که هیئت صاحب بلندگوی دستی شد، کار مداحان و نوحه‌خوانان آسان‌تر شد. علامت‌کش‌ها هم یکی یکی جا عوض می‌کردند و مرحوم «رضا مرادی» یا مرحوم «اصغر مکاریان» با حجت خلیلی و محمد تسلیمی و بهمن پاک طینت، به نوبت علامت آهنی و پر نقش و نگار دسته را روی شانه می‌گذاشتند و جلو جمعیت به راه می‌افتادند. دیگر تعداد مهمانان هیئت به اندازه‌ای رسیده بود که نمی‌توانستند در مهمانخانه میرزا آقا حلقه سینه‌زنی ببندند و از سر کوچه زرندی تا کوچه دوازدهم را خیمه بستند تا آنجا عزاداری کنند. دیگر دیگچه‌های نذری همسایه‌ها هم برای پذیرایی کافی نبود. آن زمان شب تاسوعا و عاشورا میرزاآقا و جوانان محله سیرابی می‌خریدند و غلام جعفری و معراج بهرامی یک کمپرسی چوب و هیزم برای اجاق می‌آوردند.  

۱۲ دیگ حلیم

 مادر حاج مجید و محرمعلی مقدم و محمد تسلیمی هم در خانه میرزاآقا تا صبح مشغول پاک کردن سیرابی‌ها و بار گذاشتن دیگ حلیم بودند و نیمروز نهم و دهم محرم اهالی با کاسه و سطل و قابلمه، حلیم را به خانه‌هایشان می‌بردند. حالا حدود ۵۰ سال از تأسیس هیئت فداییان حضرت علی‌اصغر(ع) می‌گذرد، تعداد این دیگ‌های حلیم به ۱۲ دیگ رسیده و هر سال بیش از ۸۰۰ نفر در خانه پدری میرزاآقا که بازسازی و وقف هیئت شده، عزاداری ایام محرم و صفر را برگزار می‌کنند. محمد تسلیمی که از بانیان هیئت است، تعریف می‌کند: «من افراد زیادی را دیدم که به نذر و نیاز در این دستگاه حاجت و شفا گرفتند که یکی از آنها پسری سرطانی و دیگری پسر خودم بود و صدا و سیما هم گزارش شفا گرفتن او را پخش کرد.»

-------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------

*منتشر شده در همشهری محله منطقه ۱۶ در تاریخ ۱۳۹۴/۰۷/۲۸

کد خبر 780685

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha