در این مواقع معمولا انگشتهای اشاره به سمت کارمندان ادارهها میرود که مردم از طریق سریالهای تلویزیون بیشتر با نحوه ارائه سرویس آنها آشنایی دارند و این در حالی است که فراموش کردهایم همه کسانی که در جامعه زندگی میکنند بنا به موقعیت خود در قبال آن مسئولیت دارند.
پرویز رزاقی، دکترای روانشناسی و مدرس دانشگاه در تعریف مسئولیت اجتماعی میگوید: «انجام یک رفتار یا مسئولیتی که در تعامل با جامعه و افراد آن جامعه صورت میگیرد و نتیجه آن به سود جامعه است مسئولیت اجتماعی خوانده میشود. وقتی صحبت از جامعه و مسئولیتهای آن میشود همواره باید 2 نکته را در نظر داشت؛ یکی حقوقی است که جامعه در قبال افراد دارد و دیگری مسئولیتی است که افراد نسبت به جامعه دارند. متأسفانه در جامعه ما اکثر افراد سعی دارند از زیر بار مسئولیتها شانه خالی کنند و آن را گردن دیگران انداخته و بیشتر، حقوق و مزایا دریافت کنند. این موضوع باعث میشود به نوعی روحیه طلبکارانه ایجاد شده و فراموش شود که این حقوق به ازای پذیرفتن یکسری مسئولیتهاست.»
رزاقی ادامه میدهد: «عواملی که باعث میشود افراد، مسئولیت اجتماعی خود را بپذیرند متعدد است ولی عمده آنها مربوط به بحث «آموزش» میشود. آموزش مسئولیت اجتماعی، در نظام تعلیم و تربیت بسیاری از کشورها همواره بهعنوان یک مولفه کلیدی در تربیت شهروندی، تربیت اجتماعی و حتی تربیت سیاسی مطرح است. در حالیکه اکثر افراد جامعه ما با چنین مفهومی بیگانه هستند.» این مدرس دانشگاه آزاد برای ایجاد فضای آموزشی میگوید: «خانواده نخستین و مهمترین جایگاهی است که میتواند مؤثر واقع شود. سپس نظام تربیتی مدرسه و دانشگاه باید دست به کار شوند و با توجه بیشتر به برنامههای درسی، مفاهیمی در کتابها بگنجانند که تأثیرگذار باشد. بدین ترتیب در آینده تأثیرات این امر که مهمترین آن ایجاد نظم بیشتر در اجتماع است محقق خواهد شد.»
ما گذشتیم و گذشت آنچه تو با ما کردی
هر بار که او را دیدم گوشهای از مترو ایستاده و مشغول خواندن کتاب درسی بود. کوانتوم، مغناطیس و هندسه تحلیلی کتابهایی بودند که با وجود شلوغی مترو، دستش میگرفت و در آن ریز میشد. داوود آقاخانی، دانشجوی سال سوم فیزیک هستهای و شاگرد اول کلاس، متولد کرمانشاه است. از وقتی به تهران آمده و مشغول به تحصیل شده به غیر از خیابان انقلاب و نمایشگاه کتاب که برای خرید کتاب رفته است از هیچ جای دیگری دیدن نکرده و تمام وقتش را با درس و دانشگاه میگذراند تا بتواند با شرط معدل هم که شده در مقطع کارشناسی ارشد پذیرفته شود؛ «رشته ما طوری است که محصلانش را سخت بار میآورد. اساتیدمان هم متناسب با همین رشته سختگیر و کوشا هستند ولی وقتی با بچههای رشتههای دیگر صحبت میکنیم چیزهایی از اساتیدشان تعریف میکنند که معلوم میشود دل خوشی از آنها ندارند.
یکی از دوستانم میگوید که دیگر به دیر آمدن یکی از اساتیدشان عادت کردهاند به همین خاطر تعدادی از بچهها ساعت حضورشان را با استاد همزمان کردهاند و با او سر کلاس میآیند. عدهای از بچهها هم که به موقع در کلاس حاضر میشوند، بیکار مینشینند و مثل بچه مدرسهایها شلوغ میکنند طوری که باعث ناراحتی اساتید دیگر میشوند، تا وقتی استاد با نیم ساعت تا 40دقیقه تأخیر سر و کلهاش پیدا شود. دوستم تعریف میکند وقتی استاد از راه میرسد به جای جبران زمان از دست داده تازه صحبتش گل میاندازد و 10دقیقه اول را درباره علت تأخیرش حرف میزند. بعد شروع میکند به تعریف اتفاقاتی که طی هفته گذشته برایش افتاده بود. 10دقیقه مانده به پایان کلاس، تعدادی از صفحات کتاب را ورق میزند و سرفصلهای آن را میخواند. بعد میگوید: خب بچهها... از فلان صفحه تا فلان صفحه درس دادیم. خسته نباشید.»
محسن فرمهینی فراهانی، کارشناس تربیتی و مدرس دانشگاه درباره مسئولیتشناسی افراد جامعه میگوید: «در هر شغل و حرفهای، بحث مهمی به نام «اخلاق حرفهای» وجود دارد که میتوان از آن بهعنوان زیر مجموعهای از مسئولیت اجتماعی یاد کرد. اخلاق حرفهای در بحث آموزش و تدریس، حضور به موقع استاد، حداکثر استفاده از زمان کلاس و... را شامل میشود. با این همه عدمحضور به موقع اساتید یکی از موضوعات رایج از گذشته تا حال است. از جمله دلایل بروز این رفتار مسئولیتهایی است که فرد با عنوان «اهداف فردی» در اولویت برنامههای خود قرار میدهد طوری که از انجام مسئولیتی که در برابر اجتماع دارد باز میماند و علل آن میتواند ریشه در تعارضاتی داشته باشد که فرد در گذشته تجربه کرده و بدون اینکه آن تعارض را حل کند با او رشد کرده است. این تعارض در آینده، وقتی به او مسئولیتی محول میشود بروز پیدا میکند. در حقیقت این دانشجویان هستند که بیشترین تأثیر منفی را از عدمحضور بهموقع استاد میگیرند چرا که دانشجو وقتی وارد محیط دانشگاه میشود یکی از اساتید خود را بهعنوان دمدستترین فرد، الگو قرار میدهد بنابراین وقتی رفتار نادرستی از این الگو سر میزند فرد الگوپذیر که کورکورانه پیروی میکند این رفتار را به مجموعه رفتارهای تقلیدی خود اضافه کرده و در آینده عین همان را پیاده میکند.»
بهتر است قیدش را بزنم
میانسال بود اما عصبانی. با عجله و شتاب از میان عابران رد میشد. پوشه قرمز رنگی که زیربغلش جای داده بود با بالا و پایین رفتن دستش تکان میخورد. محتویات پوشه که چند برگ کاغذ بیشتر نبودند تاب نیاوردند و خیلی زود پخش زمین شدند. اول نگاهی به برگههای روی زمین انداخت بعد به اطرافش. با چشمانی که خسته بودند اما عصبانی، در میان عابران دنبال کسی میگشت که یقه او را بگیرد و ماجرای به این کوچکی را گردن او بیندازد تا شاید با این کار عصبانیتش فروکش کند. اما عابران هم که انگار دست او را خوانده باشند بیاعتنا به او از کنارش رد میشدند. خم شد و برگههایی که بعد از آن همه تحرک، تازه داشتند کمی استراحت میکردند را از روی زمین جمع کرد.
کنار کیوسک روزنامهفروشی روی پلهای نشست و سرش را به دستش تکیه داد. یک سال پیش علی حسنلو تصمیم گرفت طبقه بالای منزلش را بسازد به اضافه اینکه از مساحت حیاط خانه کم کرده و یک مغازه خواربارفروشی جمع و جور هم راه بیندازد. از همان زمان شروع کرد به پشت سرگذاشتن مراحل اداری این کار، از شهرداری به اداره مالیات و از مالیات به شهرداری. امروز وقتی او را در این حالت دیدم از لابهلای صحبتهایش متوجه شدم بعد از یک سال هنوز این مناسبات اداری تمام نشده است؛ «اکثر روزها از کار و زندگیم میزنم و فقط برای یک امضا میروم به این ادارهها. ولی هر بار یک مشکلی میتراشند و ایرادی میگیرند.» پوشهاش را برمیدارد و برای تأیید گفتههایش کاغذهایی را نشان میدهد که از قرار معلوم مدارک کارش است. حسنلو که از پیشرفت کار کاملا ناامید شده، ادامه میدهد: «فکر میکنم بهتر است قید این کار را بزنم. خسته شدم از این آمد و شدها.»
فراهانی درخصوص مثال فوق حرفهایی برای گفتن دارد: «اینکه افراد نسبت به مسائل کاری خود چقدر تعهدپذیر هستند به عوامل متعددی بستگی دارد. شخصیت افراد، مهمترین عامل در پذیرش مسئولیت است که ریشه در خانواده و نحوه پرورش آنها دارد. این در حالی است که ارزشی کردن موضوع مسئولیت اجتماعی در پذیرش آن از سوی افراد بیتأثیر نیست. معمولا افرادی که باورهای دینی قویتری دارند نسبت به مسائل پیرامون خود تعهد بیشتری دارند اما این مهم، بهطور کامل قطعیت ندارد.
عامل دیگری که در مسئولیتپذیری نسبت به مسائل کاری اهمیت پیدا میکند رفتارهای مافوق است. این رفتارها به قدری از حساسیت بالایی برخوردار است که در عین اینکه میتواند کارمند را تحریک کرده و روحیه کاری برای انجام هر چه بیشتر و بهتر کارها را در او تقویت کند میتواند نتیجه عکس نیز داشته باشد؛ یعنی کارمند را از کار دلزده و به روزمرگی برساند. ارتباط مؤثر با کارمندان، قدردانی از آنها، درک نیازها و کمبودها، ایجاد امنیت شغلی، فراهم کردن فضای کار ایدهآل و ارائه سرویسهایی از این دست باعث پذیرش بیشتر و بهتر مسئولیت خواهد شد.»
فراهانی ادامه میدهد: «در این میان آموزههای فکری یا نگرش مثبت یا منفی افراد تأثیر بسزایی دارد. اگر فرد با دید منفی به حس مسئولیتپذیری خود نگاه کند و بگوید من نردبان رشد دیگران شدهام باعث میشود این روحیه در او تضعیف شود ولی در مقابل وقتی مسئولیت خود را بهدرستی انجام دهد و احساس کند اربابرجوع راضی است بهتر است شیرینی و حلاوت آن رضایت را در خود نیز بهوجود آورده و به این فکر کند که من عامل موفقیت دیگران شدم.»
فراهانی این نکته را متذکر میشود: « افراد در نگرش خود، یا حق را بهخود میدهند یا آن را بیش از آنچه هست تصور میکنند به همین خاطر در انجام مسئولیتهای خود کمکاری کرده و آن را فقط در حیطه وظایف دیگران میدانند. در حالیکه اگر همه افراد به نوبهخود به این وظایف عمل کنند نه تنها نظم در جامعه ایجاد میشود که کارایی افراد افزایش یافته و مهمتر از همه اعتماد دوجانبهای ایجاد خواهد شد.»