در واقع مقایسه خود با دیگران نوعی بیماری و ضعف به حساب میآید که هر کس را میتواند مبتلا کند؛ مگرکسانی که در برابر آن مصونیت داشته باشند و افرادی قاطع و قدرتمند با اعتماد به نفس بالا باشند.
زمانی که خود را با دیگران مقایسه میکنید از کجا متوجه میشوید که آدمی ثابتقدم، موفق و متعهد هستید؟
نخستین گام برای رهایی شما از احساس ناتوانی و داشتن اعتمادبهنفس این است که خود را دستکم نگیرید و واژه مقایسه را از فرهنگ لغات خود حذف کنید، زیرا با قرار دادن خودتان در معرض مقایسه، خود را ناتوانتر احساس میکنید. بهعلاوه بهتر است از آنچه دارید راضی باشید، زیرا در غیر این صورت نمیتوانید احساس آرامش و رضایت خاطر داشته باشید.
در برخورد با کسی که شما را با دیگران مقایسه میکند و از شما انتظار دارد کاری را که او میگوید انجام دهید، به خاطر داشته باشید مقایسههایی که او میکند هیچ ربطی به شما ندارد.
سعی کنید هنگام مقایسه دیگران با شما خشمگین نشوید، زیرا در این صورت اعتمادبهنفس خود را از دست میدهید؛ یعنی هنگامی که دیگران شما را با افرادی دیگر مقایسه میکنند نباید خود را دستکم بگیرید و فکر کنید واقعا تواناییهایتان کمتر از دیگران است.اما برای این منظور شما باید از موضع قدرت برخورد کنید. البته معنای قدرتمند بودن زورگو بودن و خود را برتر از دیگران دانستن نیست بلکه بهاین معناست که زندگی خود را بر پایه موقعیتهای ارزشمند و تأثیرگذار بنا کنید.
فراموش نکنید که شما فردی شایسته و با ارزش هستید؛ بنابر این دلیلی ندارد که تواناییهایتان را نادیده بگیرید، اما باید این امر را باور داشته باشید و بتوانید بر اساس آن عمل کنید.
البته ممکن است همیشه نتوانید مؤثر یا کارآمد باشید و مواردی هم پیش میآید که نمیتوانید به اهداف خود برسید، اما میتوانید همیشه برای خود حرمت قائل شوید.
هنگامی که شما نمیتوانید از موضع قدرت عمل کنید برای خود دلایلی میآورید که معمولا ریشه در نوعی ترس دارد؛ «اگر این کار را بکنم چه خواهد شد... نکند نتوانم از پس این کار برآیم و...». در واقع هیچکس نمیتواند به شما آسیبی برساند، مگر آنکه خودتان بخواهید. ترس هم نوعی احساس درونی است که شما خودتان میتوانید آن را کنترل کنید زیرا منشأ آن افکاری هستند که باعث میشوند شما نتوانید با مشکلات خود مبارزه کنید.
یکی از جاهایی که شما باید بتوانید با ترسهای خود روبهرو شوید و آنها را از بین ببرید، محل کارتان است. هیچ چیز ارزش آن را ندارد که سلامت و آرامش خود را وقف آن کنید. شما میتوانید در عین حال که به کارتان متعهد هستید، با اقتدار عمل کنید و خودتان را نیز دوست بدارید.
رهایی و آزادی فقط به معنای رها بودن از سلطه دیگران نیست. وابستگی نداشتن به مادیات، مشاغل و سایر دلبستگیها به ما کمک میکند تا بتوانیم بیشتر احساس رهایی کنیم و خودمان را به هیچ چیز پایبند نکنیم؛ در عین حال که میکوشیم با تمام توان خود به کارهایمان رسیدگی کنیم.
برخی افراد در ارتباط با خانواده و دوستان خود بهشدت مقید به حفظ آزادیهای فردیشان هستند و نمیخواهند کسی به آنها بگوید که بهتر است چگونه رفتار کنند، اما همین افراد در قبال وظایف کاری خود در محل کارشان کاملا مطیع و فرمانبردارند؛ اغلب نمیتوانند وقت خود را تنظیم کنند و حتی نمیدانند زندگی روزمرهشان چگونه میگذرد، بهندرت آرامش دارند و دائم درگیر مشغلههای ذهنی هستند و غیر از انجام کارهای اداری انرژی انجام کار دیگری را ندارند.
معنای تعهد
تعهد به معنای بردگی نیست. شما میتوانید وظایف خود را صادقانه و مسئولانه انجام دهید؛ بدون آنکه کوچکترین آسیبی به استقلال و اقتدار شما وارد آید. مهمترین کسی که باید بدون چونو چرا به او وفادار باقی بمانید خود شما هستید! شما نباید بگذارید هیچکس کنترل زندگیتان را در دست بگیرد. در واقع شما مدیر زندگی خود هستید و میتوانید ضمن برنامهریزی برای استفاده بهتر از اوقاتتان به تعهدتان نسبت به مؤسسه خود هم وفادار بمانید؛ اما تعهد شما باید با شادی و سلامت و از همه مهمتر رضایتخاطر همراه باشد.ولی برداشت نادرست از داشتن تعهد میتواند زندگی و سلامت شما را به مخاطره بیندازد، زیرا باعث فشار، تنش، نگرانی و تشویش بیش از حد میشود.
هنگامی که تعهد را با کار طاقتفرسا، نفع مالی زیاد و طمع و نداشتن قناعت، اشتباه میگیرید، اول از همه سلامتتان را نشانه گرفتهاید و خیلی زود احساس خستگی بیش از حد و بیحوصلگی و کسالت میکنید.
واقعیت آن است که شرکتها و مؤسسات برای خدمت به مردم ایجاد میشوند، نه بر عکس آن، پس محل کار شما تنها با وجود شما و همکارانتان است که معنا مییابد. مثلا اگر کارکنان شرکت شما را از آنجا بیرون کنند، دیگر شرکتتان به جز تعدادی کامپیوتر زنگ زده، میز و صندلی بلااستفاده و قفسههای پر از گزارشهای بیفایده چه ارزشی خواهد داشت؟ پس این افراد هستند که باعث گردش کار مؤسسات و کارخانهها میشوند و با توجه به اینکه شما هم یکی از این افراد هستید، تمام امکانات سازمان شما باید در جهت بهبود زندگیتان و همه کسانی که دوستشان دارید به کار گرفته شود.
رقابت
برخی افراد در محیط کار دیگران را رقیبی برای خود میدانند و دائما سر هر موضوعی با آنها رقابت میکنند و پیوسته نگران امتیاز بیشتر اطرافیان نسبت به خود هستند؛ البته در بعضی محیطهای کار هم خواه ناخواه افراد را به رقابت با یکدیگر دعوت میکنند. بعضی از محیطهای کاری از روشهای خاصی برای رواج روحیه رقابت در ذهن طرفداران استفاده میکنند. مثلا از روش اهدای پاداش و... استفاده میکنند تا مطمئن شوند افراد برای ارتقای مقام و رتبه و گرفتن پاداش هم که شده حاضرند به رقابت بپردازند.
در بسیاری از شرکتها فضا، فضای رقابت است، اما شما بهعنوان یک فرد میتوانید و اجازه دارید در چارچوب کار شرکت خود به طور مؤثری با دیگران رقابت کنید؛ ولی رقابتی سالم. شما نباید یک رقابت افراطی را که به حسادت شباهت دارد به شکلی مخرب وارد زندگی خود کنید.
رؤسا و مدیران معمولا سرشار از نگرانی و اضطراب هستند. معمولا نیز در میان آنها، حملات قلبی، زخممعده و فشار خون بالا که بیماریهای ناشی از اضطراب یا استرس بالا هستند، بسیار دیده میشود.در این میان بسیاری از کارمندان نیز در آرزوی یافتن رتبهای بالاتر و رقابتهای همیشگی با سایر همکاران گرفتار سیگار، مواد مخدر، بیخوابی و... میشوند یا به مصرف انواع قرصهای آرامبخش روی میآورند و دیگر فرصتی برای رسیدگی به مسائل خانواده، عشق ورزیدن و لذت بردن از زندگی را ندارند! همه افراد ارزش و لیاقت لذتبردن از زندگی را دارند و میتوانند بدون رقابت و مقایسه کردن خود با دیگران، فقط درصدد بالا بردن ارزشهای خود، شاد و راحت زندگی کنند. در واقع کسانی که وظیفه خود را به خوبی انجام میدهند علاقهای ندارند که حتما کارهایشان را بهتر از دیگران انجام دهند. آنان برای رسیدن به اهداف خود به درونشان مراجعه میکنند و میدانند که باید مطابق میل درونی خود عمل کنند زیرا رقابت ناسالم موجب کاهش تلاش و قوای آنها برای محقق شدن خواستههای خودشان خواهد شد.
فراموش نکنید اگر بخواهید رقابت کنید، همیشه باید کسی را در نظر داشته باشید تا با او به رقابت بپردازید و دائم مواظب باشید که از او عقب نمانید! بنابراین هنگامی که حواستان به کسی غیر از خودتان باشد که ارزش و موقعیت خود را با او بسنجید، دیگر کنترلی بر زندگی خود نخواهید داشت و نمیتوانید از تمام توان خود برای رسیدن به اهدافتان بهرهمند شوید. از اینرو بهتر است بهجای اینکه خود را با افراد دیگر بسنجید نگاهی به درون خود و خواستههای واقعیتان بیندازید. البته شاید در بسیاری مواقع به نظر برسد که رقابت میتواند شرایط بهتری را برای شخص فراهم کند و باعث تحسین دیگران شود اما باید توجه داشت که همکاری، موثرترین راه برای بالا بردن سطح زندگی خود و دیگران است؛ زیرا با همکاری با یکدیگر، منافع شامل حال همه خواهد شد.
با نگاهی به نحوه آموزش در دوران تحصیل نیز به یاد میآوریم در کلاسهایی که معلم پیوسته شاگردان را به رقابت و کسب نمره بالاتر تشویق میکرد، محیطی کاملا پراسترس و با اضطراب زیاد برای دست یافتن به نمره بهتر به وجود میآمد. چهبسا بسیاری از شاگردان حتی دست به کارهایی مانند تقلب و دروغگویی میزدند تا پاداش و جایزهای نصیبشان شود اما میتوانیم کلاسهایی را نیز به یاد آوریم که معلم با تشویق شاگردان برای همکاری داشتن با یکدیگر و کمک کردن به هم، شاگردانی شاد تربیت میکرد که دوست داشتند شادی خود را با همدیگر سهیم شوند و کلاسی موفق با شاگردان توانمند و کوشا داشته باشند؛ یعنی اگر معلم تکتک دانشآموزان را تشویق کند و به آنها بگوید که نمیخواهد فقط یکی دو نفر با هم رقابت داشته باشند بلکه هدف رسیدن همه دانش آموزان به موفقیت و کسب بهترین میانگین کلاسی است، در آن صورت کل افراد کلاس سعی میکنند به یکدیگر کمک کنند تا گروه به موفقیت برسد نهفقط یک یا دو نفر.
در واقع آنچه مهم است موفقیت گروهی است نهفردی. با داشتن چنین روحیهای در آینده در محل کار نیز دائم درصدد داشتن رقابتی ناسالم با یکدیگر نخواهیم بود و در پی به موفقیت رسیدن شرکت، سازمان یا محل کار خود هستیم نه فقط رسیدن خودمان به رتبهای بالاتر یا پاداشی افزونتر!
سالانه میلیونها نسخه برای تهیه قرصهای ضدافسردگی و آرامبخش تجویز میشود.بهعلاوه هزاران نسخه برای کاهش وزن، قرصهای خوابآور، ضدخواب، کاهش اضطراب، درد، گرفتگی عضلات و موارد مشابه تجویز میشود. در واقع تعداد مبتلایان به بیخوابی، پرخوابی ناشی از افسردگی و انواع بیماریهای ناشی از اضطراب و استرس رو به افزایش است. این وقایع از محصولات همین سیستمهای غلط رقابتی در محیطهای آموزشی و کاری است. بنابراین اگر تصمیمگیری درستی در این خصوص نشود، این آمارها همچنان رو به فزونی خواهد رفت. بهترین راه این است که هرکس از خودش شروع کند و تصمیم بگیرد تا شرایط بهتری را تجربه کند و بتواند بیشتر از زندگی خود لذت ببرد. شما میتوانید تحت هر شرایطی درست عمل کنید و نگذارید خشم و عصبانیت، شما را از پا درآورند و نگرانی و اضطرابهای همیشگی، زندگیتان را تلخ و غیرقابل تحمل کنند. تنها اگر خودتان بخواهید، میتوانید همه فشارهایی را که بخشی از زندگیتان را تشکیل میدهند بیاثر سازید اما باید واقعا بخواهید روش خود را تغییر دهید و مقاومت خود را برای تکرار راههای گذشته از بین ببرید.
بیشتر افرادی که فکر میکنند کارشان از سلامت خودشان مهمتر است و به مادیات و اشیا وابستهاند، معمولا مشکلات زیادی دارند و نمیتوانند با دیگران ارتباط خوبی برقرار کنند و معمولا خشمگین و عصبانی هستند. در واقع آنچه در اهمیت نخست قراردارد انسانها و موجودات زندهاند و بدون آنها هیچ کاردیگری به تنهایی معنا نخواهد داشت. وقتی به خود میگویید به هر قیمتی که شده باید موفق شوید، در واقع قربانی باورهای فکری غلط خود میشوید. فراموش نکنید شکست، بخش عادی و ضروری هر تجربه و تلاشی است. البته شکست معمولا با خشم و احساس حقارت همراه است اما نباید پایان تلاش شما باشد. مطمئن باشید هنگامی که شکست میخورید چیزی از ارزش و منزلت شما کم نمیشود.
تغییر و تحول
تنها کسی که میتواند روشهای غلط گذشته را تغییر دهد خود شما هستید. باید طرز فکر خود را تغییر دهید تا از همه افکاری که باعث میشوند کار خود را مقدم بر سلامت خود بدانید رهایی یابید. ممکن است ابتدا احساس کنید با خطراتی روبهرو هستید و بترسید که نکند اشتباه کرده باشید اما این فرد و تعهد اوست که مهم است نهفقط پیروزشدن.
سعی کنید به تدریج وقت آزاد خود را افزایش دهید و به سراغ کارهایی بروید که واقعا برایتان اهمیت دارند. ممکن است ابتدا مجبور شوید فشار بیشتری به خود وارد آورید. از محل کار خود مرخصی بگیرید و وقت بیشتری را با دوستان و خانواده بگذرانید. حتی اگر این لحظات، کوتاه یا محدود باشند، به تدریج به عادتهای منظم، خوشایند و مفید تبدیل خواهند شد و بدین ترتیب میتوانید به خوبی از وقت خود استفاده کنید و از زندگی خود بیشتر لذت ببرید.
Life Magazine