آذر مهاجر: چندی پیش علی دارابی، معاون سیما طی دستورالعملی به برنامه‌سازان ابلاغ کرد از ساخت سریال‌های تلخ پرهیز کنند.

اگرچه دارابی در این باره توضیح بیشتری ارائه نداد اما براساس تحلیل‌ها و مباحثی که بعد از این دستورالعمل مطرح شد این طور استنباط می‌شود که برنامه‌سازان موظف به تولید آثار نمایشی شاد و امید‌بخش شده‌اند. اما این دستورالعمل چقدر قابلیت اجرایی دارد و چقدر می‌تواند پاسخگوی نیاز امروز جامعه یا به نفع تلویزیون باشد؟ دکتر علی‌گرانمایه‌پور، عضو هیأت علمی دانشگاه آزاد اسلامی و استاد ارتباطات در این باره به نکاتی اشاره می‌کند که شاید به‌طور مستقیم ارتباطی با گفته‌های دارابی یا ممنوعیت تولید و پخش سریال‌های تلخ نداشته باشد اما گویای چالش‌هایی است که مدیران صدا و سیما با آنها درگیر هستند. او هم درباره این چالش‌ها گفته و هم درباره راهکارهایی که می‌تواند برای تلویزیون امکانی مؤثر‌تر از اعمال ممنوعیت در آثار نمایشی برای جذب مخاطب باشد.

  • آیا شاد یا تلخ بودن برنامه‌ها و سریال‌های تلویزیونی می‌تواند بر فضای جامعه هم تأثیر بگذارد و منجر به شادی یا تلخی در جامعه شود؟

چه اقشار عمومی جامعه، چه طبقه متوسط و چه روشنفکر از تلویزیون به‌عنوان یک رسانه الگوبرداری می‌کنند. از برنامه‌های آن تأثیر می‌گیرند، تهییج می‌شوند، تحریک می‌شوند و... اما از آنجا که رسانه ملی یا به عبارت درست‌تر رادیو و تلویزیون کشور ما، از برخی مضامین غافل شده و نتوانسته در خیلی موارد کارکرد مؤثری داشته باشد. اگر گاه برخی مسائل را به‌صورت طنز یا سرگرم‌کننده مطرح می‌کند، به این معنی نیست که همه چیز را مد نظر قرار داده است. مثلا سال‌هاست می‌بینیم که در ایام مختلف، مانند فصول مختلف سال، اعیاد و ماه‌محرم و رمضان، تلویزیون سریال‌های مختلفی با مضامین اجتماعی، مذهبی به نمایش می‌گذارد، این اتفاق تبدیل به سبک شده است اما شاید مهم‌ترین اتفاقی باشد که در تلویزیون رخ داده است! این نکته را باید در نظر داشت که مخاطبان ایرانی دهه‌های60 و 70 با مخاطبان دهه‌های80 و 90 فرق می‌کنند.

در دهه‌های60 و 70 نه خبری از ماهواره بود و نه از شبکه‌های اینترنتی و... مخاطب هم پذیرفته بود که باید با همان چند شبکه تلویزیونی سر کند و گاهی با ترس و لرز از ویدئو هم به‌عنوان یک رسانه بهره می‌گرفت اما سرگرمی و رسانه مخاطب دهه‌های80 و 90 تلویزیون بسیار متفاوت است.

طبق آماری که 2سال پیش تهیه شده 5/2تا 3‌میلیون دستگاه سینمای خانواده، در خانه‌های مردم ایران وجود دارد. همچنین آنها تعداد زیادی برنامه‌های ضبط شده از شبکه‌های ماهواره‌ای یا سینمای جهان در اختیار دارند. بنابراین چنین مخاطبی منتظر سرگرم شدن توسط رسانه ملی نمی‌ماند.

  • در واقع از نظر شما فرقی نمی‌کند که تلویزیون سریال شاد نشان بدهد یا تلخ!

یک تفاوت عمده بین مخاطبان گذشته و امروز تلویزیون وجود دارد؛ مخاطب امروز دیگر منتظر پخش نوبتی سریال‌ها نمی‌ماند. شهروندان ایرانی و تهرانی وقتی وارد منزل می‌شوند کلکسیونی از فیلم‌ها و برنامه‌های ضبط شده در اختیار دارند. استقبال مردم از سریال قهوه تلخ ثابت کرد که مردم بعضی وقت‌ها گزینه‌های دیگر را به تلویزیون ترجیح می‌دهند و شاید فقط برای مطلع شدن از اخبار و تماشای برنامه‌های ورزشی، تماشاگر تلویزیون باشند.

  • در این شرایط تلویزیون چه راهکارهایی پیش‌رو دارد؟

اگر مسئولان رادیو و تلویزیون نپذیرند که برای مخاطب دهه90 ایران، حساب جداگانه‌ای باز کنند، رسانه ملی کاری از پیش نخواهد برد. سیراب کردن مخاطب دهه90 به وسیله چند برنامه طنز نخ‌نما، بدون پیچیدگی و ظرافت امکان‌پذیر نیست. به اعتقاد من زمانی خواهد رسید که ما تعداد زیادی شبکه داشته باشیم اما خبری از مخاطب نباشد.

رسانه می‌تواند هم مخاطب را جذب کند و هم برای خودش مخاطب بسازد. وقتی یک شبکه تلویزیونی خبر می‌دهد که به‌زودی سریال جدیدی پخش خواهد شد، برای خودش مخاطب‌سازی می‌کند؛ جذب مخاطب زمانی رخ می‌دهد که مردم مشتاقانه به تماشای برنامه‌های تلویزیون بنشینند. هر روز به تعداد رقبای صدا و سیما اضافه می‌شود اما برنامه مدونی برای جذب مخاطب در صدا و سیما اجرایی نشده است. در حال حاضر بیش از 70شبکه فارسی زبان از طریق ماهواره برنامه پخش می‌کنند و به‌زودی ترکیه، عربستان و امارات متحده عربی شبکه فارسی تأسیس خواهند کرد. با این شرایط مخاطب معطل تولید برنامه سرگرم‌کننده از صدا و سیما نمی‌شود. وقتی تلویزیون در یک سریال تبدیل‌شدن یک جوان به روح را نشان می‌دهد واقعا قصد دارد چه پیامی به مخاطبش بدهد؟

  • بنابراین معتقدید تلویزیون به یک استراتژی دقیق و حساب‌شده نیاز دارد؟

رسانه ملی ما دولتی است و از بودجه دولت ارتزاق می‌کند بنابراین باید به آنچه برایش برنامه‌ریزی می‌شود عمل کند. با این حال صدا و سیما می‌تواند ضمن حفظ دیدگاه‌های مدیران، مردم را هم در نظر داشته باشد؛ مگر اینکه برای مسئولان صدا و سیما اهمیتی نداشته باشد که چه محتوایی به مخاطب ارائه می‌کنند.

  • فکر نمی‌کنید ممنوعیت تولید سریال‌های تلخ، نشان از نگرانی مسئولان صدا و سیما داشته باشد؟

بحث جوانان ایرانی، شبکه‌های ماهواره‌ای و بروز بحران در خانواده‌های ایرانی از مرز نگرانی گذشته است. الان رسانه ملی باید ببیند برای دختران و پسرانی که از طریق اینترنت شبکه‌های ماهواره‌ای را تماشا می‌کنند، چه باید بکند. راهکار خصوصی‌سازی شبکه‌های رادیویی و تلویزیونی است اما مهم‌ترین چالش آن قانون است. البته تبصره‌ای برای برون سپاری شبکه‌های تلویزیونی در حال تصویب است؛ به این ترتیب که برخی وزارتخانه‌ها و نهادها بتوانند شبکه‌ای را مدیریت کنند.

  • با برون‌سپاری، مخاطب بیشتری جذب شبکه‌های رادیو و تلویزیون کشورمان خواهد شد؟

برون‌سپاری و سپردن مدیریت و بودجه شبکه‌ها به وزارتخانه‌ها کفایت نمی‌کند؛ باید دیدگاه را عوض کرد. تا دیدگاه عوض نشود چیزی تغییر نخواهد کرد. سال‌هاست اصل خصوصی‌سازی در حال اجراست و قرار است شرکت‌ها و نهادهای دولتی هزینه‌بر به بخش خصوصی واگذار شوند. براساس این اصل بعد از واگذاری باید مالکیت دولتی از بین برود و شرکت‌ها و نهادهای واگذار شده با قیمت ارزان‌تر و کیفیت بالاتر به مردم کالا و خدمات بدهند. اما این اتفاق هنوز نیفتاده است.

حالا فرض کنیم که شبکه‌های تلویزیونی برون‌سپاری شوند و صدا و سیما ناظر باشد حالا باید پرسید چه برنامه‌ای در پس این کار خواهد بود؟ این کار با نیت اضافه شدن شبکه‌ها انجام خواهد شد؟ یا به مضامینی که قرار است ارائه شود هم اندیشیده شده است؟ من فکر می‌کنم صدا و سیما هنوز برنامه مشخص و مدونی ندارد. شاید در بخش زمینه‌یابی، اکتشاف و... کارهایی انجام شده باشد اما بیشتر از آن بعید می‌دانم برنامه‌ریزی شده باشد. تبدیل شدن سریال‌های تلخ به سریال‌های طنز، هجو و... در قالب دست انداختن افراد و موضوعات، روش مناسبی نیست. مسئولان باید روشن کنند سریال‌های تلویزیون باید با چه رویکردی برای جوانان ساخته شود؛ احترام به خانواده، تجلیل بزرگسالان، آموزش‌های اجتماعی و... .چرا تلویزیون برنامه‌ای آموزنده ندارد که بتواند رابطه بین اعضای خانواده را تقویت کند یا رابطه جوانان با نسل گذشته را بهبود بدهد؟ چرا تلویزیون سریالی نمی‌سازد که فاصله بین نسل‌ها را کم کند؟ در مورد اینترنت یک برنامه خوب و سرگرم‌کننده در تلویزیون ندیده‌ایم یا درباره شبکه‌های اجتماعی. دیالوگ‌هایی که در سریال‌های ما شنیده می‌شود آموزه‌های اخلاقی ندارند.

  • یعنی تلویزیون تا به حال به این آموزه‌ها توجهی نداشته است؟

درصد این برنامه‌ها را در نظر بگیرید. چند درصد از برنامه‌های تلویزیونی ما به آموزه‌های اجتماعی می‌پردازند؟ چند‌درصد از سریال‌های ما مهر و محبت به پدر و مادر را آموزش داده‌اند؟ چند درصد از سریال‌های ما نکات ریز زندگی اجتماعی را آموزش داده‌اند؟ چند درصد از برنامه‌های تلویزیونی ما استفاده از اینترنت و شبکه‌های اجتماعی و مسائل روز را آموزش می‌دهند؟ شبکه‌های عربستان از 5سال پیش به دستور مسئولان این کشور موظف شده‌اند آموزه‌هایی را تحت عنوان برنامه شباب ارائه کنند. سازندگان برنامه‌های تلویزیون موظف هستند که در کلیپ‌هایی کوتاه برخی مسائل را به جوانان آموزش بدهند؛ مثلا آموزش می‌دهند که سروقت به نماز بشتابند، به کهنسالان کمک کنند، سراغ تفریحات ناسالم نروند، سیگار نکشند، روی ماشین دیگران خط نکشند و... ما کدام یکی از این موارد را به‌صورت تصویری در برنامه‌های تلویزیون دیده‌ایم؟ در سریال‌های ما پسر سر پدرش داد می‌زند، پدر فلان ناسزا را به فرزندش می‌گوید.

سریال‌های ما روابط درست و اصلاح شده را آموزش نمی‌دهند. بنابراین صدا و سیما باید در تعریف وظایفش بازنگری داشته باشد! قبل از هر اقدامی صدا و سیما باید از طریق یک پیمایش سراسری در همه شهرها و روستاهای کشور مخاطب‌سنجی واقعی بکند آن هم با یک پرسشنامه قوی. بعد داده‌های این مخاطب‌سنجی را تحلیل بکند و براساس مطالعات اجتماعی به سراغ برنامه‌سازی برود نه براساس دستورات ابلاغی. متأسفانه رسانه از خواسته‌های مردم جامانده است.