گروه حوادث: دختر جوانی که متهم است با همدستی پسر جوانی پدر خود را با خوراندن سیانور به قتل رسانده است، در جلسه دادگاه مدعی شد تنها انگیزه وی از این جنایت، انتقامجویی از پدرش بوده است وهنگامی که دیگر نتوانسته شکنجه‌های پدرش را تحمل کند، نقشه قتل او را طراحی و اجرا کرده است.

شامگاه نهم دی ماه ‌82، وقتی پیکر نیمه‌جان مردی میانسال و دختر جوان او به نام سمیرا به بیمارستان بوعلی تهران انتقال یافت، پزشکان بیمارستان به سرعت تلاش برای نجات آنها را آغاز کردند، اما در حالی که با بی نتیجه ماندن تلاشهای پزشکی مرد میانسال بر اثر مسمومیت با سیانور بر روی تخت بیمارستان جان باخته بود، مراقبتهای پزشکی برای نجات دختر جوان به نتیجه رسید و این دختر جوان زنده ماند.

با اعلام گزارش مرگ مشکوک مرد میانسال به پلیس،  از آنجا که احتمال می‌رفت دختر جوان از ماجرای مسمومیت پدرش اطلاع داشته باشد وی تحت بازجویی قرار گرفت و هنگامی که در بازجویی‌ها وی به تناقض گویی پرداخت، کارآگاهان در برابر این فرضیه قرار گرفتند که دختر جوان احتمالا قصد مخفی کردن موضوعی را دارد.

به این ترتیب کارآگاهان جنایی به بازجویی‌های فنی و تخصصی از این دختر 21 ساله دست زدند و در این بازجویی ها بود که وی اعتراف کرد به انگیزه سرقت 3میلیونی از پدرش دست به این جنایت زده است، اما از آنجایی که این انگیزه چندان منطقی به نظر نمی رسید بازپرس بار دیگر به بازجویی از وی پرداخت و این بار وی با گذشت چند ماه از زمان جنایت مدعی شد به انگیزه انتقامجویی از پدرش دست به این جنایت زده است.

با تکمیل تحقیقات پرونده برای رسیدگی به شعبه 71 دادگاه کیفری استان ارسال شد و صبح دیروز بعد از بیان کیفرخواست توسط قاضی رضوانفر به عنوان نماینده دادستان و درخواست قصاص از سوی اولیای دم، دختر جوان وقتی در مقابل 5 قاضی دادگاه (افتخاری، رحیمی، سالاری، معتمدی و عبداللهی) قرار گرفت، در دفاع از خود درباره انگیزه‌اش از این جنایت گفت: یک هفته قبل از جنایت  به خاطر شکنجه‌های پدرم تصمیم به قتل او گرفتم، به همین دلیل از پسر جوانی به نام محمود که با او در ارتباط بودم خواستم برایم قرصی تهیه کند تا با آن نقشه‌ قتل را اجرا کنم، ولی وقتی بعد از خوراندن قرص به پدرم اتفاقی نیفتاد ، با پسر جوان برای خرید سم به نزد یکی از دوستان او رفته و از وی سیانور خریدیم.

وی افزود: بعد از خرید سیانور، ساعت 10 شب پدرم دراز کشیده بود که من لیوان آب پرتقالی را که سیانور را داخل آن حل کرده بودم برای  وی بردم، دقایقی بعد از نوشیدن آب پرتقال او مرا صدا زد و از من خواست آ‌ب پرتقال را بخورم که من هم  آن را خوردم، لحظاتی بعد چون حال من و پدرم بد شده بود، عموهایم ما را به بیمارستان انتقال دادند، اما پدرم سکته‌ مغزی و ایست قلبی کرد و جان باخت.

با اعلام ختم جلسه رسیدگی قرار است حکم در خصوص پرونده صادر شود.