پدر خوانده ناپلی نخستین نمایشنامه از این نمایشنامهنویس و کارگردان تئاتر است که توسط بابک محمدی در ایران ترجمه شده و در سالن ایرانشهر در حال اجراست؛ نمایشی که مکافات عمل و روابط انسانی، درونمایه اصلی داستان به ظاهر ساده آن است.
- چطور شد که تصمیم به انتخاب کاری از ادواردو. د. فیلیپو گرفتید؟
ادواردو یکی از بزرگترین نویسندههای اروپاست و در تئاتر اروپا، در طول سال چندین نمایش از او اجرا میشود، من هم بهواسطه تجربه زندگی و تدریس در ایتالیا و اتریش بیشتر از 30 سال است که با نوشتههای او آشنایی دارم. این نمایشنامهای که در حال حاضر با یوسف نیلی آن را ترجمه کردهایم و در حال اجراست یکی از کارهای ادواردو است که همخوانی و نزدیکی زیادی با فرهنگ و اخلاق جامعه ما دارد، ما هم تصمیم گرفتیم برای آشنایی مخاطب تئاتر با این نمایشنامه نویس معروف، این کار را ترجمه و اجرا کنیم.
- فکر میکنید چرا تا بهحال نمایشنامهای از این نمایشنامهنویس بزرگ در ایران اجرا نشده؟
البته شاید 50 سال پیش این اتفاق افتاده باشد- من درست نمیدانم- اما زبان ادواردو یک زبان محلی است و ترجمه آن هم کمی سخت است، شما باید زبان ناپلی را بشناسید تا بتوانید متنهای او را ترجمه کنید.
- برای اجرا، تغییری هم در متن داده شد؟
این نمایشنامه 60 سال پیش نوشته شده و ذائقه مخاطب در طول این 60 سال تغییر کرده، در بعضی از قسمتهای متن سه چهار بار یک مطلب تکرار شده که از حوصله مخاطب امروز خارج است و من آنها را حذف و نمایشنامه را کوتاهتر کردم اما در کلیات آن تغییری ندادم.
- نگاه طنزی که در کل نمایشنامه بهویژه توسط شخصیت اصلی یعنی پدر خوانده، جریان دارد در متن لحاظ شده یا نگاه شماست؟
ادواردو نویسندهای است که با سرنوشت مردم کوچه و بازار بسیار آشناست و برخلاف شکسپیر و نویسندههای کلاسیک آن دوره درباره همه طبقات جامعه مینوشته و مخاطب عام همیشه برایش مهم بوده است. مردی که روزی مورد ظلم قرار گرفته وبا چاقو کسی را کشته حالا بهعنوان پدر خوانده ناپل، معتمد و قاضی مردم شده اما خوبیهای او و کمک او به مردم دلیل نمیشود که گذشتهاش پاک شود و او به مکافات عملش نرسد و آخر سر هم خودش میپذیرد که باید به همان شکل کشته شود. داستان فلسفی و درامی که با ظریفکاریهای ادواردو از تلخی آن کاسته شده، این تیزهوشی او بوده که درست بین دیالوگها و نگاه فلسفی، کار را کمدی کند تا مخاطب احساس کسالت نکند و مهدی سلطانی هم به خوبی از عهده اجرای آن بر آمد.
- انتخاب، هدایت و کنترل 20بازیگر روی صحنه کار سادهای نیست، این انتخاب و هماهنگی چطور اتفاق افتاد؟
بیشتر این دوستان سالهاست که با من کار میکنند، کاظم هژیر آزاد، امیر غفار منش، مجید مشیری، پرستو گلستانی، مریم سعادت و ... هر بازیگر توانمندیهایی دارد که کشف آن و قرار دادن آن توانمندی در جای درستش بهعهده کارگردان است، من سعی کردم هر کسی را در نقشی قرار دهم که نزدیک به طبیعت باشد. در مورد مهدی سلطانی هم که نقش سنگین پدر خوانده را بازی میکرد خوب شانس آوردیم چون اجرای این نقش با زمان کمی که ما داشتیم، کار آسانی نبود. ما فقط20 روز تمرین کردیم و بچهها نخستین باری که در دکور و لباس کامل قرار گرفتند، نخستین شبی بود که کار برای مخاطب روی صحنه رفت.
- انتخاب کاری به این بزرگی با این تعداد بازیگر، یک متن کلاسیک که خودتان ترجمه کردید از نمایشنامهنویسی که مخاطب با او آشنا نیست، با چه انگیزهای انجام شد؟
این اتفاقها باید در تئاتر ایران بیفتد و یکی باید قدمهای اول را بردارد، تماشاگر تئاتر باید تئاتر درست و واقعی با معیارهای جهانی را بشناسد این اتفاق خوبی نیست که تماشاگر ما ادواردو. د. فیلیپو را نشناسد، تئاتر مرکز آموزش است و هر بار باید یک اتفاق جدید در آن بیفتد تا مخاطب بتواند کشف کند و متولیان تئاتر باید کارهایی از این قبیل انجام دهند من که بشخصه دیگر این کار را نخواهم کرد.
- چرا؟
برای اینکه حمایتی نیست. زمینه کار فراهم نیست. نه بودجهای، نه سالنی، دستمزد این 40 نفری که دارند با من کار میکنند از کجا باید تأمین شود؟ این همه دوندگی و پیگیری آخرش چه؟ من که نمیخواهم خودم را شکنجه بدهم. هفت سال پیش من فیلمنامه برای تلویزیون نوشتهام به نام اسب که تابهحال 21 بار از تلویزیون پخش شده، در تمام این هفت سال تمام فیلمنامههای من برگشت خورده، شاگردان من روی فیلمنامه من اصلاحیه میزنند، کجای دنیا این اتفاق میافتد؟ کدام یکی از نود دقیقهایهایی که ساخته شده تا بهحال 21 بار از تلویزیون پخش شده؟
- خب باید چه کار کرد؟
به بقیه کار ندارم اما من بهعنوان بابک محمدی که 40 سال است در حوزه تئاتر و نویسندگی کار میکنم، استاد چندین دانشگاه معروف در خارج و داخل بودهام با کلی جوایز بینالمللی، واقعا نمیدانم الان باید چه کار کرد!