گرچه او در کاری که این روزها در تماشاخانه سنگلج روی صحنه برده نیز از سبک و سیاق نمایشهای سیاهبازی و آیینی غافل نمانده است. در نمایش «آن تن گونه به خاک نگذاشت» او روایتی دیگرگون از جنگ و دفاعمقدس را بر صحنه تئاتر دستمایه کار جدیدش قرار داده است.
- در مقایسه با کارهای قبلی شما، نمایش آن تن گونه به خاک نگذاشت، متفاوتترین نمایش شماست؛ چگونه به این ایده رسیدهاید و بهنظر خودتان، چرا تا این حد با آثار قبلی شما فرق دارد؟
همیشه در ذهن من یک وسوسه و گرایشی وجود داشت که کاری را درباره جنگ روی صحنه ببرم. البته من قبلاً «اگر نرفته بودی» را با متن دکتر قطبالدین صادقی و مضمون جنگ کار کرده بودم ... .
- ولی آن کار به اجرای عمومی نرسید.
نه، متأسفانه اجرای عمومی نرفتیم ولی در جشنواره آن سال خیلی موفق بود. نمایش بسیار متفاوتی در مورد جنگ بود؛ یعنی به دور از تکرار، کلیشه و شعارزدگی. این بار هم ایدهای در ذهنم بود که فکر کردم محمل خوبی است برای اینکه درباره جنگ و دفاعمقدس، حرفی را که در دل و ذهنم دارم، بزنم. احساس کردم نمایش «آنتیگونه» سوفوکل، بستر مناسبی است برای این حرف و دغدغههای من. این موضوع را با آقای سیدمهدی فرجامی مطرح کردم و ایشان هم پسندید و شروع کردیم با هم جلورفتن. صحنه به صحنه مینوشت. با هم صحبت میکردیم، با هم میریختیم دور صحنهها را و دوباره مینوشتیم. طی این نوشتن، به این نتیجه رسیدیم که اصلاً نباید به سمت رئالیسم برویم. اگر دقت کنید، نمایش ما جاهایی سوررئال میشود و جاهایی رئالیسم جادویی. خیلیها من را ترساندند که ممکن است این شکست ساختار، سبب چندگانگی کار شود اما دوست داشتم این ریسک را بکنم، برای اینکه میخواستم به یک فرم، زبان و زاویه دید جدیدتر نسبت به مقوله دفاعمقدس برسم. قاعدتاً برای رسیدن به این منظور، از اصول نمایشهای ایرانی هم در آن استفاده کردم، مثل تعزیه و نمایش تختحوضی و همه اینها را سعی کردم در بستر یک اثر کنار هم بچینم.
- با این تفاسیر، گنجاندن صحنههای سیاهبازی در نمایش آن تن گونه به خاک نگذاشت، به نوعی ادایدین به کارهای قبلی و بازگشت و اشاره به کارنامه تختحوضی خودتان بوده یا وجود آن لحظات، نیاز قصه است؟
بله، نیاز قصه بود. شما تا یک جایی میبینید که ایده اصلی را از نمایش آنتیگونه الهام گرفتهایم اما از لحظهای به بعد نمایش کاملاً تغییر پیدا میکند؛ یعنی قهرمان ما، «آسیه» میخواهد سیاهبازی یاد بگیرد که بتواند از سرهنگ «کرعام» انتقام بگیرد. در واقع این موضوع در محتوا و طرح کار تنیده شده نه اینکه فقط یک فرم اجرایی باشد بلکه در مضمون و داستان نمایش هم این قضیه وجود دارد.
- برخلاف نظر شما، فکر میکنم تا بخشی از نیمه کار، همهچیز بر منطق رئالیستی پیش میرود اما از صحنه ورود شب و باد و جانوران وحشی، فضا ناگهان میشکند و به سمت رئالیسم جادویی یا سوررئال میروید؟
ما تا صحنه شب و باد، درگیری آتنه را با دیگران داریم اما از صحنه بعد، تنهایی آتنه را داریم که روی پای خودش ایستاده؛ یعنی درگیری خودش با خودش. بنابراین آن درگیری درونی که با خودش دارد، میطلبد ما به نوعی کار را ببریم به سمت سوررئالیسم یا از نظر مضمون، شیوه اجرایی را غیررئالیستی کنیم. اتفاقاً معتقدم هرچه کار جلوتر میرود، جذابتر میشود چون آدمهای متفاوتی وارد داستان میشوند.
- بهنظرم در این کار، از سادگی فرم و اجرا فاصله گرفتهاید و به زبان آشنا و کلاسیک تئاتر رسیدهاید، چطور به این تغییر زبان در کارگردانی رسیدهاید؟
همیشه بهدنبال این هستم که هم از نظر آکادمیک و علمی و عملی، خودم را تازه و به روز کنم. زمانی درگیر یکسری فرمها بودم ولی الان دیگر تجربه آن فرمها دغدغهام نیست. امروز بیشتر اندیشه کار برایم مهم است. از طرفی به نتایجی رسیدهام ازجمله اینکه میخواهم زبان خودم را پیدا کنم و همچنین به اندیشه لازم در یک اثر نمایشی و اصولاً هر اثری و تأثیر آن اندیشه در جامعه برسم. من دارم با این نمایش میگویم یک آدم که داستانش مستند هم هست، وقتی به خرمشهر حمله میشود، یکتنه روبهروی دشمن میایستد، میجنگد و شهید میشود؟ کدام مفهوم از ایثار بالاتر است؟ بدون اینکه شعار بدهم و کلیشهای بسازم، میخواستم بگویم در جنگ فقط مردها نبودند؛ زنهایی هم بودهاند که پابهپای مردها مقاومت کردهاند.
پس ناگهان چه میشود که تمام مردم ایران با هم متحد میشوند؟ ایثار خواهری که میخواهد جنازه برادرش را به هر قیمت دفن کند و نه فقط به این دلیل که برادرش است، بلکه چون اسماعیل برابر دشمن مقاومت کرده. آتنه به ستوان بعثی میگوید حتی اگر تو هم جای برادرم بودی و جلوی دشمن میایستادی، همین کار را با جنازهات میکردم. میگوید فکر نکن این از ترس و بیغیرتی است. این از بیتفنگی است که ما نتوانستیم برابر شما بایستیم.
- چرا در روایت داستان، موقعیت مکانی برای شخصیتها تعیین نکردید؟ الان آدمهای این روستا، متعلق به کدام قسمت ایران هستند و چه قومیتی دارند؟
نمیخواستم نام مکان مشخص یا لهجه قوم و قبیلهای را بیاورم چون این موضوع میتواند هر جای ایران باشد. فقط گفتیم خاک. این خاک خیلی مهم است.