سؤال اینجاست که چه میشود نمایشی از کارگردانی جوان که سابقه کاری او از تعداد انگشتان یک دست کمتر است با استقبال مخاطب روبهرو میشود در حالیکه نمایشهایی دیگر با حضور کارگردان و بازیگران حرفهای نتوانستهاند مخاطب خود را جذب یا آنان را راضی از سالن خارج کنند. نمایش به مراسم مرگ داداش خوش آمدید به کارگردانی سمانه زندینژاد، اصلیترین جوایز جشنواره تئاتر فجر سال گذشته را بهخود اختصاص داد. این نمایش در سیامین جشنواره بینالمللی فجر برنده جایزه اول کارگردانی، طراحی صحنه، متن و تقدیر بازیگری مرد و کاندیدای بازیگری مرد از بخش مسابقه ایران شده است.
نخستین بخش جذابیت این نمایش را میتوان در اسم این نمایش دانست. اما این موضوع برای دو اجرایی شدن نمایش کافی نیست. در این نمایش، مخاطب قصه بهناگاه با اتفاقی غیرمنتظره روبهرو میشود. حکایت از آنجا آغاز میشود که یک خانواده منتظر بازگشت پسرشان از سربازی هستند اما آمدن پسر«داداش» با مرگ او همراه است. با اینکه این اثر از یک فضای واقعی آغاز میشود که به نوعی میتوان این اثر را رئالیستی دانست اما کمکم این فضا به فضایی غیرواقعی تبدیل میشود که البته پیش از این نمادهایی از این فضای غیرواقعی که شامل لباس، گریم و طراحی صحنه بوده به مخاطب ارائه شدهاست.
مهمترین قسمت جذاب این نمایش را میتوان در همین فضای غیرواقعی دید، بهطوری که نمایشنامهنویس فضایی بین منطق، واقعیت و خیال بهوجود آوردهاست. در ابتدا دختر خانواده از خواب برمیخیزد، دختر دیگر خانواده در حال کوتاه کردن موی پدر است، مادر خانواده دنبال قیچی میگردد و پدربزرگ خانواده به اسم «آقا عبدالصمد» هم مدام تکرار میکند «منو ببرین خونه.» او از «نقرهها» صحبت میکند. نمایش از ابتدا تا مرگ داداش بارهاوبارها تکرار میشود تا در لابهلای این تکرارها معمای نقرهها حل شود؛ دستگاهی که قابلیت کنترل زمان را دارد و مخاطب در بین رفتوآمد به گذشتهها بفهمد که پدر خانواده دوست داشته روزی فوتبالیست شود و به همین دلیل هرگز راز دستگاه نقرهها را یاد نگرفتهاست و...
کارگردانی در تکرار صحنه و البته بازی بازیگران بسیار خلاقانه است، بهطوری که تکرار چندباره این صحنهها هرگز خستهکننده نمیشود و باید گفت که این خلاقیت و نگاه متفاوت است که تماشاگر را راضی از صحنه بیرون میفرستد. البته همین خلاقیت زیاد در جاهایی باعث میشود که خط داستانی گم شود؛ بهعنوان مثال موضوع نقره و نگاه نویسنده و کارگردان به مبحث قضا و قدر روشن مطرح نمیشود و بهنظر میرسد که کارگردان درگیر بخش اجرایی و فرم نمایش شدهاست.
به هرحال، کارگردان جوان و خلاق این نمایش دغدغه زمان و نگاه از زاویه جدیدی را در نمایش خود مطرح کردهاست. سمانه زندینژاد در پاسخ به این سؤال که چرا این مبحث را برای نمایش انتخاب کرده، گفته است: «نسل ما نسلی نیست که بشود خیلی شعاری با او حرف زد. او خودش همه مسائل را میداند و میبیند و همین امر کار را برای کسانی که میخواهند حرفی را در قالب یک اثر هنری بزنند، سختتر میکند. به همینخاطر است که باید ناخودآگاه او را نشانه گرفت.» باید گفت که او در ابتدای ورود به دنیای حرفهای راه درستی را در پیش گرفته است.