کودکان کار به کودکانی گفته می‌شود که به‌صورت مداوم و پایدار به خدمت گرفته می‌شوند.

کار کودک نزد بسیاری از کشورها و سازمان‌های بین‌المللی فعالیتی استثماری تلقی می‌شود. به‌کار گماردن این کودکان به‌خودی خود و درصورتی که در قبال کارشان دستمزدی در خور سختی کار برای کودک دریافت کنند مذموم است. حال آنکه بسیاری از پدرها و مادرها و سرپرستان قانونی کودکان، آنها را به‌کار اجباری می‌گمارند، بی‌آنکه از کارشان دستمزدی دریافت کنند.
بچه‌ها کار می‌کنند اما درآمد حاصل از کار نصیب پدر، مادر یا سرپرست قانونی‌شان می‌شود.

آنچه حتی دیده هم نمی‌شود، کار کودکان در کارگاه‌های خانگی، کارگری، دامداری و کشاورزی بدون هیچ عایدی است و تنها دستمزد کودکان این است که می‌توانند در خانه پدر و مادرشان زندگی کنند.
این رفتار را اگر هر شخص دیگری با کودک بکند جرم تلقی می‌شود اما پدر و مادر خود را صاحب حقی تمام نشدنی می‌دانند که می‌توانند از کودکان، کار بی‌مزد و مواجب بکشند.
آیا چنین پدر و مادرهایی صلاحیت پدر و مادر بودن را دارند؟

صلاحیت پدر و مادر بودن

احراز صلاحیت از هر فردی که می‌خواهد وارد مسئولیتی شود، شرطی عقلایی است.
وقتی برای راندن اتومبیل، استفاده از یک دستگاه صنعتی، اداره یک مجموعه کاری، نگهبانی از یک ساختمان و کارهایی اینچنین، ساعت‌ها آموزش و در نهایت احراز صلاحیت، منطقی و عقلایی است، ورود به حیطه تربیت فرزند و مسئولیت فرزندداری به طریق اولی به آموزش و صلاحیت نیاز دارد.

فرض کردن خانواده‌ای که نمی‌توانند به‌طور طبیعی صاحب فرزند شوند و می‌خواهند کودکی را به فرزندی قبول کنند، کمک می‌کند که بدانیم منظور از صلاحیت پدر و مادر شدن چیست.
قوانین مدنی جمهوری اسلامی ایران برای زن و مردی که می‌خواهند سرپرستی کودکی را قبول کنند و در واقع می‌خواهند پدر و مادر کودکی باشند که خود به دنیا نیاورده‌اند، شرایطی درنظر گرفته است که اگر این شرایط محقق نشود، آن زن و مرد نمی‌توانند و اجازه ندارند سرپرست کودکی باشند. نخستین اشاره قانون به سن مرد و زن سرپرست است و اینکه حین قبول سرپرستی دارای فرزند نباشند.

قانونگذار در ادامه موارد مهم‌تری را نیز پیش‌بینی کرده؛ هیچ‌یک از زوجین دارای محکومیت جزائی مؤثر به‌علت ارتکاب جرائم عمدی نباشند، هیچ‌یک از زوجین محجور نباشند، زوجین دارای صلاحیت اخلاقی باشند، زوجین یا یکی از آنها دارای امکان مالی باشند، هیچ‌یک از زوجین مبتلا به بیماری‌های واگیر صعب‌العلاج نباشند، هیچ‌یک از زوجین معتاد به الکل یا مواد‌مخدر و سایر اعتیادات مضر نباشند. 1

قانون همچنین شرایطی را برای فسخ این سرپرستی درنظر گرفته است؛ در مورد نخست این شرایط آمده است که درصورتی که سوءرفتار یا عدم‌اهلیت و شایستگی هر یک از زوجین سرپرست برای نگهداری و تربیت طفل تحت سرپرستی محرز باشد، با تقاضای دادستان، این سرپرستی فسخ می‌شود. 2

این نوع سرپرستی درحالی‌که امکان فسخ برای آن پیش‌بینی شده، اما ابتدا چنان تعهداتی را به‌عهده مرد و زن سرپرست می‌گذارد و صلاحیت آنها را مورد سنجش قرار می‌دهد. درحالی‌که در سرپرستی پدر و مادر بر فرزند خود که از طریق طبیعی به‌دست می‌آید، فاقد هرگونه احراز صلاحیتی حتی احرازی در حد صلاحیت اخلاقی زوجین، عدم‌اعتیاد به الکل و مواد‌مخدر، عدم‌محجوریت و همچنین تمکن مالی نسبی است.

آیا کار اجباری، صلاحیت پدر و مادر را سلب می‌کند؟

اکنون به قانون نگاهی بیندازیم و ببینیم اجبار کودکان به‌کار و بدتر از آن کار کشیدن بدون دستمزد از کودکان، از نظر قانون صلاحیت پدر و مادر را سلب می‌کند؟

در قانون مشخص شده که پدر و مادر سرپرست کودک هستند و تا وقتی بدسرپرست بودن آنان از سوی نماینده قانون احراز نشود حکم سرپرستی پدر و مادر پابرجاست. اگر نماینده قوه‌قضاییه تشخیص بدهد که کودکی بدسرپرست است با صدور حکم قانونی، سرپرستی کودک را به سازمان بهزیستی واگذار می‌کند و این سازمان در برابر تمامی کودکانی که با حکم قانون سرپرست آنهاست مسئول بوده و از آنها نگهداری و مراقبت می‌کند.

مواد 1172و 1173قانون مدنی به‌عنوان منبع تعیین بد سرپرست‌بودن کودکان مورد استناد قرار می‌گیرد. براساس ماده 1173 هرگاه در اثر عدم‌مواظبت یا انحطاط اخلاقی پدر یا مادری که طفل تحت حضانت اوست، صحت جسمانی و یا تربیت اخلاقی طفل در معرض خطر باشد، محکمه می‌تواند به تقاضای اقربای طفل یا به تقاضای قیم او یا به تقاضای رئیس حوزه قضاییه تصمیمی را که برای حضانت طفل مقتضی بداند، اتخاذ کند.

در این ماده قانونی مصادیق انحطاط اخلاقی والدین، اعتیاد زیان‌آور به الکل، مواد‌مخدر و قمار، اشتهار به فساد اخلاق و فحشا، ابتلا به بیماری‌های روانی با تشخیص پزشکی قانونی، سوءاستفاده از طفل یا اجبار او به ورود در مشاغل ضداخلاقی مانند فساد و فحشا، تکدیگری و قاچاق و تکرار ضرب و جرح خارج از حد متعارف عنوان شده‌است.

کاش فرزند شما نبودیم

برای رفتاری به زشتی تحمیل کار اجباری و کار بدون مزد به کودک به‌مدت چندسال، در رابطه پدر و فرزندی یا مادر و فرزندی که مشهور به رابطه‌ای محبت‌آمیز و عاطفی است، چهار علت می‌توان یافت؛ اول آنکه کودکان کودک هستند و بزرگ‌تر‌ها بزرگ. چنین رفتاری که پدر و مادر با فرزند خود نشان می‌دهند اگر با یک فرد بزرگسال نشان‌دهند برای آن زن و مرد تبعاتی خواهد داشت که پیشاپیش نقش کنترلی دارد اما کودک به‌خاطر ناتوانی جسمی و ناآگاهی نسبت به حقوق خود و ناتوانی درباره تحقق این حقوق، آسان‌تر در معرض اجبار قرار می‌گیرد.

دوم، پدر و مادر خود در جایگاه حمایت فرزند در برابر آسیب‌ها هستند (یعنی باید باشند). اگرصاحب این جایگاه مرتکب کوتاهی یا تعدی شود، نه‌تنها پناهگاه کودک از بین می‌رود بلکه به پناهگاهی ناامن تبدیل می‌شود. می‌توان تصور کرد زن و مردی که کودکی غیراز فرزند خود را به‌کار اجباری بگمارند، پدر و مادر کودکی که چنین رفتاری با او شده، طبیعی است که از فرزند خود دفاع خواهند کرد اما وقتی زن یا مردی فرزند خود را به‌کار اجباری می‌گمارند، کسی نمی‌ماند که در چارچوب همان خانواده، کودک را یاری کند.
سوم احساس مالکیت پدر و مادر نسبت به فرزند است که می‌توان ریشه‌های آن را در فرهنگ عمومی و تاریخ اجتماعی مردم جست. تا هنگامی که زن‌ و مردی، نسبت به فرزند خود حس مالکیت را جایگزین حس مسئولیت کرده باشند، جایگزین کردن جبر به جای ایجاب تربیتی در این خانواده، قابل پیش‌بینی خواهد بود.

چهارم، ضعف عوامل بازدارنده در بسترهای عرفی، اجتماعی، خانوادگی و همچنین حقوقی و قانونی است. پدر و مادر کودک‌آزار، ناخودآگاه تجاوز به حقوق کودک را کم‌هزینه، غیرقابل پیگیری و اثبات و همچنین رسیدگی به آن را بدون متولی می‌بیند؛ درحالی‌که فرزند به کارگمارده شده، کسانی را در جایگاه پدری و مادر دارد که همان افرادی هستند که او را مجبور به‌کار درآمدزا برایشان کرده‌اند و بلکه چنین به کودک القا کرده‌اند که شرط نگهداری او و شرط حیات او کار کردن و تسلیم درآمد به آنهاست.

پی‌نوشت:
1و2- قانون حمایت از کودکان بی‌سرپرست، ماده‌های 3و 16.