کار کودکان یکی از پیامدهای مهم فقر است اما دلیل وقوع آن صرفا نیاز خانواده به درآمد بیشتر نیست. والدین و فرزندان باید ارزش وقت کودکان را که صرف کار میشود با سایر اموری که او ممکن است انجام دهد، بسنجند. در مواقعی، سایر امکاناتی که در اختیار کودک قرار میگیرد آنچنان جذاب نیست که بتوان از مشارکت اقتصادی او در خانواده چشمپوشید. همچنین سطح اقتصادی یک دولت هم شاخص دقیقی برای نتیجهگیری درباره کودکان کار نیست؛ برای مثال نپال مرفهتر از زامبیا است اما براساس آمارهای بینالمللی تعداد کودکانی که در نپال بهکار اشتغال دارند به میزان سه برابر بیشتر است. با این احوال روی هم رفته ارتباط نزدیک میان درآمد خانوار و کار کودکان موجب این نتیجهگیری میشود که نیاز خانوادهها به مشارکت اقتصادی کودکان اهمیت زیادی دارد.
نسبت مشاغلی که کودکان در آنها بهکار گرفته میشوند براساس آمار سازمان بینالمللی کار (ILO)
پول میدهیم درس بخوانند
تنها در یکی از کشورهای آمریکای جنوبی، در حدود چهار میلیون کودک پنج تا 17ساله کار میکنند. طبق برآوردهای صندوق کودکان سازمان ملل، یونیسف، در سال 2003در حدود هفتدرصد از کودکان پنج تا 14ساله در برزیل کار میکردند. اما خبر بسیار خوشایند در مورد کار کودکان در برزیل این است که طی 11سال گذشته، با تلاشهای گستردهای که توسط دولت این کشور، سازمان بینالمللی کار، تجار و کمپانیهای منطقهای و سازمانهای غیردولتی صورت گرفته، تعداد کودکان شاغل در برزیل 50درصد کاهش یافته است. برزیل از دهه 1990تلاشهای گستردهای را برای ریشهکن کردن کار کودکان انجام داده است. فرناندو هنریکو کاردوسو، رئیسجمهور اسبق برزیل، بلافاصله پس از تصدی ریاستجمهوری، در ژانویه 1995کار کودکان را عملی منفور و ناقض حقوق بشر اعلام کرد. او گفت هدف دولت او انجام هر اقدام ممکنی برای ریشهکن کردن کار کودکان است و به صراحت اعلام کرد که برزیل هیچ بهانه و توجیهی برای این موضوع نخواهد داشت. در سال 1996دولت کاردوسو اقدام مهمی را انجام داد؛ آغاز طرح بولسا اسکولا یا پرداخت حقوق به خانوادهها برای مدرسه رفتن کودکان. در این طرح به خانوادههای فقیر برای هر فرزند آنها که در سن مدرسه باشد، مستمری مختصری تعیین میشود تا کودکان جذب بازار کار کاذب نشوند. مدیریت این برنامه به دولتهای محلی برزیل در 27ایالت این کشور سپرده شد. لوییس ایناسیو لولا دا سیلوا هم در دوره ریاستجمهوری خود بین سالهای 2004تا 2011، برنامه پرداخت کمکهای رفاهی به خانوادههای نیازمند را ادامه داد.
وقتی مدرسه نباشد
آمارهای جهانی درباره هند نشان میدهد که در 67درصد از مدارس ابتدایی روستاها، آموزگاران از وسایل لازم برای تدریس برخوردار نیستند. 89درصد از مدارس ابتدایی روستاها سرویس بهداشتی ندارند و 25درصد از معلمان زمان تدریس در مدرسه حضور پیدا نمیکنند. در همین مطالعات تخمین زده میشود که چنانچه همه کودکان واجد شرایط در کلاسهای درس حضور پیدا کنند، هر کلاس درس در مناطق روستایی دارای 113دانشآموز خواهد بود. هند بهدلیل زیرساختهای سست آموزشی، مورد نادری در میان کشورهای در حال توسعه به شمار نمیآید. بنابراین، قبل از اقدام به دور کردن کودکان از هر نوع اشتغال، باید اطمینان حاصل کنیم که آنها جایی برای رفتن داشته باشند. نگاهی به نمونه هند پرسش تازهای را ایجاد میکند: اگر کودکان کار نکنند چه چیزی جایگزین آن میشود؟ اگر سیاستهای منع کودکان از کار مؤثر واقع شود، کودکانی که به هیچ کاری اشتغال ندارند چه میکنند؟ غالب حامیان این اقدام امیدوارند که آنها به تحصیل بپردازند اما کودکانی که کار میکنند غالبا ساکن مناطقی هستندکه امکانات تحصیلی مناسب ندارند.
اگر این فشارها باعث از میان رفتن فرصتهای شغلی برای کودکان شود، ممکن است کودکان بیشتری مجبور بهکار شوند، زیرا بسیاری از کودکان هزینه تحصیل برادران و خواهران خود را میدهند. به همین دلیل، باید مراقب بود که آیا تدابیری که اتخاذ میشود مسئله کار کودکان را حل میکند یا آنها را به سوی کارهای خطرناکتر سوق میدهد؟
نه فقط بهخاطر درآمد
گاهی حتی زمانی که پدر و مادر درصورت امکان حاضر باشند کودک را به مدرسه روانه کنند، برخی دیگر از ابعاد محیط، کودکان آنها را بهکار مجبور میکند. در آفریقای جنوبی، هنگامی که خانوادهها قادر به کسب اعتبار مالی نیستند، تصمیم درمورد کار کودکان به جای سنجیدن صلاح خانواده دردراز مدت، تنها براساس نیازهای کوتاهمدت صورت میگیرد.
در بخش روستایی آفریقای جنوبی، کودکان سیاهپوست غالبا با اقوام وخویشان خود ازجمله پدر بزرگ و مادر بزرگ زندگی میکنند. دولت آفریقای جنوبی برای سالمندان سیاهپوست حقوق بازنشستگی خوبی درنظر گرفته است. اکنون این پرسش مطرح است که آیا تقسیم وقت کودکان میان کار و مدرسه، با زمان درآمد ناشی از حقوق بازنشستگی ارتباطی دارد یا نه؟
آمار نشان میدهد که درصورت دریافت حقوق کامل مورد انتظار بازنشستگی توسط خانوادهها، از آنجا که از این درآمد میتوان برای پرداخت شهریه مدرسه و سایر مخارج تحصیلی استفاده کرد، تعداد کل ساعات کار کودکان کاهش مییابد و به ساعات حضور کودکان در مدارس افزوده میشود. بنابراین با اینکه خانوادهها باید بتوانند در قبال درآمد آینده خود وام بگیرند و فرزند خود را به مدرسه بفرستند، عدمتوانایی آنها در دسترسی به اعتبار کافی آنها را مجبور میکند که حتی زمانی که مایل نیستند، فرزندان خود را بهکار وادارند. بنابراین درمورد آفریقای جنوبی، عدمتوانایی تأمین تحصیل گویا دلیل مهمتر به مدرسه نرفتن کودکان است تا مشارکت مستقیم کودک در اقتصاد خانواده.
درآمد، تنها عامل نیست
اطلاعات مربوط به ویتنام نشانگر این است که کار کودکان در میان کل جمعیت این کشور، میان سالهای 1993و 1998 کاهش چشمگیری داشته است. این کاهش در میان خانوارهایی که با بودجهای برابر 400دلار در سال زندگی میکردند، اما فقیر محسوب نمیشدند، بیشتر بود. به علاوه میزان کاهش کار کودکان در خانوارهای نزدیک خط فقر، باز هم بیشتر بود. در واقع در یکی از تحقیقاتی که از این دادهها استفاده شده بود، مشاهده شد که بهبود مصارف سرانه، علت 80درصد از کاهش کار کودکان در خانوارهای فقیر میان سالهای1993و 1998بوده است. کاهش سریع کار کودکان در ویتنام و در خانوارهایی که نزدیک به خط فقر زندگی میکنند نشان میدهد که در ارزیابی وقت کودکان، مسائل نادری هستند که میتوانند بیش از کمک اقتصادی کودکان به درآمد خانواده، اهمیت پیدا کنند. به علاوه در مورد ویتنام، کاهش کار کودکان مساوی با مراجعه بیشتر به مدارس، مخصوصا مقطع راهنمایی بوده است. وضعیت ویتنام تنها منحصر به آن کشور نیست. الگوهایی مشابه در کشورهای گوناگونی چون پاکستان و پرو، بهطور مستند بهدست آمده است. نزدیک به سه چهارم از اشکال کار کودکان، صرفا با انواع کمی درآمد توجیه میشود. برآورد سال 2000سازمان جهانی کار در مورد کار کودکان هر کشور در برابر سرانه تولید ناخالص ملی نشان میدهد که درحالیکه کار کودکان در فقیرترین کشورهای جهان، مانند تانزانیا و اتیوپی جنبه فراگیر دارد، در کشورهای مرفهتر مانند گابن به ندرت دیده میشود، همانند ویتنام، عامل درآمد، تنها عامل کار کودکان نیست.
آمار کودکان کار در ایران
80درصد کودکان خیابان، کودکان کار هستند اما همه کودکان کار، کودکان خیابان نیستند و از آن دسته از کودکان کار که در خیابان نیستند آمار دقیقی در دست نیست. بیشتر کودکانی که بهعلت فقر اقتصادی خانوادهها، مجبور به کار در خیابان هستند در استانهای خراسان، تهران، لرستان و کردستان بهسر میبرند.