اعتماد به نفس اکتسابی و قابل تغییر است، یعنی اگر تا به حال نبوده، میتواند بهوجود بیاید و البته بالا و پایین هم برود.
بالایش هم بهتر از پایین است، اگر آن بالا درست ایستاده باشید. چون مطالعات نشان داده ممکن است دست یافتن به این اعتماد به نفس بالا، به هر قیمتی، چندان هم چیز خوبی نباشد.چون ایجاد و دستیابی به اعتماد به نفس بالا، اما شکننده و سطحی و آسیبپذیر یک جور گول زدن خود است.
به گفتهی کارشناسان، کسانی که دارای اعتماد به نفس سطحی هستند، یک رفتار جبرانی برای مقابله با انتقادات در پیش میگیرند که در آن بهطور اغراقآمیزی علاقه به دفاع از خود و تواناییهای خود و همچنین بیان ارزشهای فردی خود دارند.
آنها اگر تأیید مداوم از خودشان یا دیگران دریافت نکنند، احساس میکنند ارزششان کم شده است.
گاهی این افراد بهخاطر همین اعتمادبهنفس کاذب، خود را در موقعیتهایی قرار میدهند که ممکن است جان و حتی موقعیت اجتماعیشان به خطر بیفتد، مثلاً مطمئناند که آنقدر اعتمادبهنفس دارند که میتوانند با دوستانی که مورد تأیید نیستند معاشرت کنند و در موقعیتهای خطرناک قرار بگیرند و آسیب نبینند، اما تجربه نشان داده که بسیاری از آنها وقتی خود را در چنین موقعیتهایی قرار دادهاند توانایی مقاومت نداشته و آسیب دیدهاند.
کسری 16 ساله دراینباره میگوید: « برای کسی که اصلاً اعتماد به نفس ندارد، اعتماد به نفس حتی از نوع الکیاش هم میتواند یک شروع باشد.» و به نظر هلیا خواهر 15 سالهی او :«اصولا پسرها خیلی اعتماد به نفس بالایی دارند.»
کسری اما میگوید که این روش پسرهاست و امیدوار است همهی پسرها به اعتماد به نفس واقعی برسند. ما برای دخترها هم همین آرزو را داریم.
میتوانی خودت را ببخشی؟
حدس بزنید روی صندلی چه کسی نشستهاید؟
انیشتین، ادیسون، ارسطو،افلاطون، ابوعلیسینا، ابوریحانبیرونی، مارکز، حسابی، سیمین دانشور یا...؟
بله، اینجا در این نقطه، آدمهای موفق زندگی میکنند یا حداقل آدمهایی که از نحوهی زندگی کردن خود راضیاند. جایی است برای تکیه زدن به اعتماد به نفس درست و حقیقی. یک جای خوش آب وهوا که در آن به راحتی میتوان نفس کشید و حرف زد. اینجا صندلی اعتماد بهنفس قرار دارد.
آدمهایی که روی این صندلی نشستهاند ویژگیهایی دارند؛ آنها توانایی خندیدن به خود و زیاد جدی نگرفتن خود را دارند و البته از نقاط ضعف و قوت خود آگاهی دارند و همواره در حال پیشرفت و یادگیری هستند.
آنها از جسم، احساس، ذهن و معنویت خود مراقبت میکنند.
در افکار، بروز احساسات و رفتارهای خود میانهروی میکنند.
قادر به پذیرش و پندگیری از اشتباههای خود هستند. میتوانند بگویند: «من اشتباه کردم.» و البته توانایی بخشش اشتباههای خود و دیگران را هم دارند.
اینآدمها هیچگاه خود را بهطور غیرمنطقی مورد انتقاد و سرزنش شدید قرار نمیدهند.
به نظر دیگران گوش میدهند. وقتی نظر یا رفتارشان زیر سؤال برود فوری حالت تدافعی بهخود نمیگیرند و نیازی به تحقیر و تمسخر دیگران ندارند.
این افراد، به خود و تواناییهای خود باور و اعتماد دارند و هیچگاه خودشان را با دیگران مقایسه نمیکنند.
بهطور کلی، افراد دارای اعتماد به نفس بالا و شخصیت مطمئن، یک «من حقیقی» از خود را به دیگران نشان میدهند.
آنها بهطورکلی خوشحالترند و خودشان را با نقطهضعفهایشان قبول دارند و البته اعتماد بهنفس آنها بهدور از خودبینی و غرور است. آنها موفقاند.
پایینتر از خودم
من اینجا هستم این پایین. نگاهم کن، کمی پایینتر از خودم.
اینجا کمی هوا آلوده است، سرب دارد و سنگین است ما نمیتوانیم راه برویم و ورزش کنیم. هوا تنگ است.
من اعتماد به نفس هستم و تو مرا این پایین، جا گذاشتهای. مرا بردار و بالا ببر، نمیتوانی؟ چرا؟
سوده 15 ساله است. همکلاسیهایش میگویند خجالتی است و حرف نمیزند.
سوده اما در راه مدرسه به خانه با من حرف میزند:« من نمیتونم تو جمع حرف بزنم. صدام میلرزه، همهش میترسم تپق بزنم. خیلی وقتا جواب سؤالیرو که معلم طرح کرده میدونم اما نمیگم. خیلی وقتا تو خونه میتونم حتی سیم جاروبرقی رو درست کنم اما...»
سوده، برای حل این مشکل کاری کردی؟
- یه خانم روانشناس اومده بود مدرسه و من باهاش حرف زدم. راههایی نشونم داد و گفت بعداً برم مطب برای مشاوره، اما به مامانم نگفتم که منو ببره. الآن یه کمی بهتر شدم، همین که با شما حرف میزنم یعنی بهترم.»
شاید آن روانشناس به سوده گفت برای این که بتواند به آن بالا برسد باید این تمرینها را بکند:
از خود بپرس: «بدترین نتیجه چیست؟» اینقدر مسائل را در ذهن خود پر اهمیت جلوه نده. پیش از اینکه اتفاقی بیفتد، نگران خوب یا بد شدن آن نباش. انرژیات را برای بنا کردن روابط موفق و رسیدن به اهدافت صرف کن. نگرانی برای اتفاقهایی که هنوز رخ ندادهاند، انرژی زیادی را تلف میکند.
یادت باشد زمانی دست بهکاری بزن که قدرت کنترل بر روی مسائل آن را داشته باشی و البته بهتر است اول نقاط ضعف و قوت خودت را بشناسی و برای رفع نقاط ضعفت تلاش کنی. در بعضی موارد این کار عملی نیست. در این صورت باید راه مدارا با نقطهی ضعف را پیدا کرد، مثلاً اگر ناتوانی جسمی مادرزادی داری از راه دیگر، مثلاً میشود از راه بالا بردن تواناییهای علمی یا هنری خود این پدیده را جبران کنی.
از خود سؤال کن اگر اعتماد بهنفس بالایی داشتم در این شرایطی که هستم چه واکنشی از خود نشان می دادم؟ چه احساسی داشتم؟ چگونه صحبت میکردم؟ طرز تفکرم چهطور بود؟ و با طرح این پرسشها و پاسخ دادن به آنها، خودت را مجبور کن که به سمت وضعیت اعتماد بهنفس بالا پیش بروی. با یک ترس روبهرو شو.
این اصلاً آسان نیست. اما نتیجهی خیلی خوبی دارد. اگر با یک ترس روبهرو شوی، اعتمادبهنفست 10 قدم بالاتر میرود و آرام آرام متوجه میشوی که ضرب المثل قدیمی «از هیچ چیز به اندازهی ترس نباید ترسید» فقط یک کلیشهی توخالی است.