این آلودگی صوتی صبحگاهی دیگر نوبر بود! همسایه‌ها شکایت داشتند که از حوالی 5 ‌صبح و در سکوت کامل مجتمع مسکونی ما صدای مردی در ساختمان پیچید.

او شمرده شمرده عباراتی را بر زبان می‌آورد. یکی از همسایگان می‌گفت یک بار که با این صدا بیدار شدم، کلی جست‌وجو کردم و بارها گوشم را به دیوار چسباندم تا بلکه نشانی از صاحب صدا پیدا کنم اما موفق نشدم. هیأت مدیره ساختمان هم بنا بر وظیفه محوله درصدد برآمد تا منبع این آلودگی صوتی را بیابد اما نتیجه‌ای حاصل نشد. سرانجام قرار شد در نشست شامگاهی معمول روزهای پنجشنبه این مسئله بررسی شود تا شاید گشایشی حاصل شود اما پیش از آنکه پنجشنبه موعود از راه برسد بگو‌مگوی زوج کهنسالی که در طبقه دوم مجتمع سکونت دارند، آن هم در حوالی صبح زود، توجه‌برانگیز شد؛ به خصوص اینکه یکی از همسایگان اعلام کرد صبح آن روز طبق معمول پس از شنیدن صدای همان مرد، متوجه بگو‌مگوی آن زوج سالخورده شده است. ظاهرا به کلید معما دست یافته بودیم؛ چون همسایگان خبر آوردند‌ صاحب صدا کسی نیست جز همسایه قدیمی خودمان، آقای فرهنگی بازنشسته که میرزا صدایش می‌کنیم. کاشف به عمل آمد که میرزا، همه‌روزه، در ساعت 5 بامداد تمرین گویندگی می‌کرده، آن هم با یک ضبط دوکاسته قدیمی که یادگار دوران جوانی‌اش بوده است.

در ادامه و با توضیحات حضوری میرزا متوجه شدیم یکی از مؤسسات نوظهور با ادعای جذب دوبلور و پرورش صدا، دعوت‌نامه‌ای برای او فرستاده است؛ چرا که میرزا، به تازگی در یک عروسی، ناخواسته و خودجوش، مجری برنامه بوده و صدایش مورد توجه آن ویزیتور مؤسسه جذب دوبلور قرار گرفته است و بر ما معلوم شد که میرزا چند جلسه‌ای هم به کلاس‌های آن مؤسسه رفته و از باب تمرین، صبح زود را برای ضبط و پخش صدا برگزیده است. خوشبختانه، میرزا از هوس گویندگی دست کشید اما مدعی شد که این مورد از تمرینات او، مزاحمت محسوب نمی‌شود چون در فهرست مواردی که در تابلوی اعلانات ثبت شده نیامده است. روز بعد یکی از همسایگان با خط خوش‌ بندی بر دیگر بندهای آن فهرست در تابلوی اعلانات افزود، با این مضمون: تمرین گویندگی و دوبله در مجتمع‌های آپارتمانی ممنوع است مگر آنکه صدا برای داخل واحد مسکونی تنظیم شده باشد و مزاحمتی برای همسایگان ایجاد نکند!

خوش‌خیال