دکتر عباس ملکی دانشیار انرژی در دانشگاه صنعتی شریف معتقد است که مشکلات چند کشور عمده منطقه سبب شده است تا آنها از نقشآفرینی جدی در عرصه خارجی باز بمانند.
- گفته میشود که توازن قدرت در خاورمیانه در حال بر هم خوردن است. معنای این رخداد به زبان ساده چیست؟
خاورمیانه در گذشته تنها به لحاظ منابع نفت و گاز اهمیت داشت. اما بهنظر میرسد در سالهای اخیر مسائل مربوط به رشد اقتصادی این منطقه، بازار کار و بازار کالاها نیز به اهمیت آن افزوده و مسائل مربوط به امنیت جهانی بهخصوص از دیدگاه بازیگران غیردولتی مانند گروههایی از قبیل القاعده و در مقاطعی طالبان به مسائل منطقه خاورمیانه، شمال آفریقا و آسیای جنوب غربی اضافه شده است. این وضعیت تغییراتی را در خاورمیانه ایجاد کردهاست.
- نقشآفرینی کشورهای منطقه چه تغییری کرده است؟
بهنظر من اکنون نوعی خلأ قدرت در منطقه پیش آمده است. نقش آفرینان سالهای اخیر هرکدام دچار مشکلاتی شدهاند و از نقش آفرینی بازماندهاند.عربستان سعودی مخالفتها و تحفظهایی دارد و سعی میکند به نوعی خود را نشان دهد. حاکمان آن مسن هستند و مسئله جدی آن موضوع جانشینی و این است که در آینده چه کسانی قدرت را در دست خواهند گرفت. با توجه به رویه و میراثی که از عبدالعزیز و از ابتدای حکومت آل سعود وجود داشته است، چشمانداز روشنی در این ارتباط دیده نمیشود و بین نسل فرزندان عبدالعزیز و نسل بعدی یعنی کسانی که نوادگان عبدالعزیز هستند، اختلافات فرهنگی، سیاسی و ارزشی زیادی وجود دارد. پس یک تغییر مهم در خاورمیانه درباره عربستان است. نکته دوم در ارتباط با ترکیه است.
ترکیه در یک محدوده 6ماهه کوتاه به نام جانشین امپراتوری عثمانی پیشنهادهایی را برای نظم نوین خاورمیانه مطرح کرد. رجبطیباردوغان نخستوزیر به چندین کشور از لیبی تا مصر سفر کرد. روابط ترکیه همیشه با ایران خوب و حجم تجارت بالا بوده است اما بهنظر میرسد مسئله سوریه نشان داد تا چه اندازه رهبران حزب عدالت و توسعه میتوانند در پیگیری اهداف سیاسی دچار اشتباه شوند. بنابراین ترکیه هم تا اندازهای نفوذ سابق خود را در منطقه ندارد. سومین بازیگری که بهنظر میرسد میتوانست بیش از این نقش ایفا کند، مصر است.
مصر بزرگترین و پرجمعیتترین کشور جهان عرب و پرنفوذترین کشور از نظر فرهنگی است. بعد از بهار عربی، مصر دارای یک حکومت سنی اخوانالمسلمین شد که تا به امروز نخستین و آخرین حکومتی است که بر پایه رأی مردم در این کشور روی کار آمد. اما اخوانالمسلمین نتوانست بهصورت جامع با گروهها و لایهها و طبقات اجتماعی مصر تعامل کند و در یک فرصت که ارتش مغتنم دانست، طومار آن را در هم پیچید و الان یک حکومت نظامی در قاهره روی کار است که بهرغم تلاشهای فراوان، بهدلیل ضعف پایههای اجتماعی، نمیتواند در داخل کشور به توفیق دست بیابد و طبیعی است که در خارج کشور از نقش بازیگری این کشور بسیار بسیار کاسته شود.
در وهله آخر رژیم صهیونیستی است که پس از سالها تلاش برای صلح با همسایگان و حل مسئله فلسطین، در همچنان بر آن پاشنه قدیمی میچرخد و هرچند هفته یکبار ساختن تعدادی خانه برای یهودیان در شرق بیتالمقدس و ساحل غربی رود اردن اعلام میشود و ماهی یکبار هم موشکهایی بین غزه و مناطق دیگر رد و بدل میشود. بنابراین رژیم صهیونیستی نهتنها نتوانست به اهداف خود برسد، بلکه موضوع بهصورت عجیبوغریبی پیچیدهتر شد. اکنون تنها بهانهای که رژیم صهیونیستی دارد، این است که آنها نمیخواهند به هیچ مسئلهای که موضوع ایران را تحتالشعاع قرار دهد، بپردازند ، بنابراین صلح با فلسطینیان بماند برای بعد.