آیا تکامل از راه انتخاب طبیعی نقشی در این مورد داشته است؟ به گفته پژوهشگران تغییرات ژنتیک واقعی نمیتوانند توضیح دهنده این وضعیت باشد، چرا که یک قرن مدتی کافی برای رخ دادن چنین تغییراتی نیست.
استفن استیرنز، استاد بوم شناسی و زیستشناسی تکاملی در دانشگاه ییل میگوید اغلب دگرگونیهایی که در چنین دوره زمانی کوتاهی رخ میدهند، «صرفا پاسخهای رشدی ارگانیسمها به تغییر شرایط هستند.»
به گفته استیرنز اما منشا این تغییرات در انسانها ممکن است بسیار عمیقتر و پیچیدهتر از آن باشد و به بررسیی اشاره میکند که نشان میدهد سربازان بریتانیایی در طول قرن گذشته قد کشیدهاند.
استیرنز میگوید: «تکامل یک برنامه رشدی را شکلداده است که میتواند به طور انعطافپذیری به تغییرات در محیط پاسخ دهد. بنابراین تغییراتی که سربازان ارتش بریتانیا در طول یک دوره صدساله دستخوش آن شدهاند، بوسیله گذشته تکاملی آنها شکل گرفته است.»
به گفته استیرنز گرچه ممکن است به نظر برسد که انتخاب طبیعی به همان شکل هزاران سال پیش بر انسانها تاثیر نمیگذارد، ساز و کارهای تکاملی هنوز نقشی در شکل دادن به انسانها به عنوان یک گونه حیاتی دارند.
او میگوید: «درس بزرگی که از همه بررسیهای اخیر درباره تکامل انسانی میتوان گرفت این است که فرهنگ، به خصوص در شکل پزشکی، و نیز در شکل شهری شدن و حمایت تکنولوژیک، هوای پاک و آب پاک، در حال تغییر دادن فشارهای تکاملی بر انسانها بوده است.»
«هنگامی که به آنچه در نتیجه ممانعت طالبان از واکسیناسیون فلج اطفال در پاکستان رخ میدهد، مینگریم، در واقع با اعمال نوعی فشار انتخابی روبرو هستیم که تاثیر آن در پاکستان با آنچه در نیویورک رخ میدهد، متفاوت است.»
در اینجا نگاهی میاندازیم به برخی از تغییراتی که در انسانها در طول یک قرن گذشته رخ داده است.
- (برخی) انسانها بلندقدتر شدهاند
یک بررسی اخیر در بریتانیا که بوسیله انستیتوی مطالعات کار در بن آلمان منتشر شده است، نشان میدهد که قد مردان جوان در این کشور از ابتدای قرن بیستم تا به حال ۱۰ سانتیمتر بلندتر شده است.
این بررسی که بر روی سربازان بریتانیایی انجام شد، نشان داد که میانگین قد مردان بریتانیایی که در ابتدای قرن بیستم ۱۶۸ سانتیمتر بود، اکنون به ۱۷۸ سانتیمتر رسیده است. پژوهشگران میگویند این افزایش قد را بیش از همه میتوان به بهبود تغذیه، خدمات بهداشتی و بهداشت فردی نسبت داد.
بر اساس بررسیی که بوسیله جان ام کوملوس استاد مدعو اقتصاد در دانشگاه دوک انجام شده است، در شماری از کشورهای توسعهیافته دیگر نیز قد افراد بلندتر شده است و هلند با میانگین قد ۱۸۵ سانتیمتر در رده اول قرار گرفته است. آمریکاییها در هنگام جهانی دوم با میانگین قد ۱۷۷ سانتیمتربلندقدترین مردمان جهان بود، اما این روند تا پایان قرن بیستم ادامه نیافت و روند افزایش میانگین قد آنان متوقف شده است.
و حتی در کشورهای دیگری که میانگین قد در حال افزایش بوده است، این افزایش شکل یکنواختی ندارد. برای مثال به گفته بری بوگین، استاد انسانشناسی زیستشناختی در دانشگاه لافبورو در بریتانیا میانگین قد مردم در آلمان شرقی سابق پس از سالها سلطه حکومت کمونیستی هنوز فاصله زیادی با مردم آلمان غربی دارد.
و در برخی از کشورهای غیرغربی که دچار جنگ، بیماری و سایر مصائب بودهاند، میانگین قد در زمانهایی کاهش هم پیدا کرده است. برای مثال بوگین در تحقیقاتش که در رشتهای از «سمینارهای انستتیوی تغذیه نستله» منتشر شده است، مینویسد از انتهای قرن نوزدهم تا ۱۹۷۰ میانگین قد در سیاهان آفریقای جنوبی کاهش پیدا کرد. این کاهش طول قد احتمالا به بدتر شدن وضعیت اجتماعی- اقتصادی سیاهپوستان در طول دوره تبعیض نژادی مربوط بود.
بوگین میگوید: «این بررسی نشان میدهد قدرت و تاثیرات نسل اندر انسل وقایع بدی است که برای مادر شما رخ داده و به شما و فرزندانتان منتقل شده است. حدود پنج نسل طول میکشد تا تاثیرات قحطی یا بیماری همهگیر یا وقایع مشابهی که یک نسل را دچار خود کرده است، برطرف شود.»
افراد دچار این مصائب ممکن است با بداقبالیهای بیشتری هم مواجه شوند، زیرا به نظر میرسد خود طول قد بیشتر نیز باعث بهبود کیفیت زندگی انسانها و احتمال بقای آنها شود. برای مثال بر اساس بررسی که در سال ۲۰۰۹ در نشریه Economic Record منتشر شد، در آمریکا افراد بلندقدتر به طور میانگین درآمد بیشتری دارند و به عنوان افرادی «باهوشتروقدرتمندتر» پذیرفته میشوند.
- همه دارند چاق میشوند
بوگین الگوهای رشد کودکان قوم مایا و خانوادههایشان که در گواتمالا، مکزیک و ایالات متحده بررسی کرده است. هنگام افراد قوم مایا به ایالات متحده مهاجرت کردند، کودکانشان که در این کشور متولد شده بودند، ۱۱.۴ سانتیمتر بلندقدتر از خواهران و برادرانشان شدند که در گواتمالا یا مکزیک به دنیا آمده بودند.
به گفته بوگین این تاثیرات احتمالا ناشی از در دسترس قرار داشتن مواد مغذی بیشتر در ایالات متحده، برای مثال از طریق برنامههای ناهار مدارس و نیز مراقبتهای بهداشتی بهتر بود. همچنین این کودکان کمتر در معرض بیماریهای عفونی - که در ایالات متحده نسبت به کشورهای زادگاه والدینشان شیوع کمتری داشت- قرار میگرفتند.
اما این پژوهش نشان داد که این افزایش قد با تاوان هنگفتی به دست آمده است.
بوگین میگوید: «کودکان مایا نه تنها از لحاظ قد شبیه آمریکاییها شده بودند، بلکه از لحاظ وزن حتی از آمریکاییها پیشی گرفتند و دچار اضافه وزن شدند.»
او میگوید: «مردم در همه جای دنیا دارند چاقتر میشوند.» (بر اساس تحقیقی که در سال ۲۰۱۳ در ژورنال لنست منتشر شد، ۲۹ درصد جمعیت جهان اضافه وزن دارند یا چاق هستند).
این که دقیقا چرا انسانها دارند چاقتر میشوند، سوالی است که بحثهای علمی داغی درباره آن در جریان است. برخی از پژوهشگران این استدلال سنتی را مطرح میکنند که خوردن بسیار زیاد و تحرک بسیار کم مقصر این وضعیت است، در حالی که دیگران توضیحهای جایگزینی مانند نقش ژنتیک و ویروسهایی که با چاقی مربوط شدهآند، را به میان میآورند.
موضوع وزن زیاد و چاقی حتی پیچیدهتر هم شده است، زیرا بسیاری از تحقیقات چاق بودن را با فقر ارتباط دادهآند که بر خلاف تداعی معمول درباره رابطه چاقی و ثروت است.
جالب اینکه کودکان مایا در شهر ایندیاتاون ایالت فلوریدا که کانون بررسیهای بوگین بود، بیشترین میزان اضافه وزن و چاقی را در میان همه گروههای قومی و نژادی در آن ناحیه شامل مکزیکیتبارها، آفریقاییتبارها، اهالی هائیتی و اروپاییتبارها داشتند. به گفته بوگین این پدیده ممکن است با عوامل اپیژنتیکی یا تغییرات وراثتی ارتباط داشته باشد که ژنها را روشن و خاموش میکنند اما باعث تغییرات در توالی DNA نمیشوند. برای مثال محیط زندگی ممکن است باعث تغییرات اپیژنتیکی در برخی از گروههای قومی شوند که بر چگونگی ذخیرهسازی انرژی اضافی دریافتی از غذا تاثیر بگذارند.
بوگین میگوید:«ممکن است انتظار این باشد که از آنجایی که مادرتان رنج برده است و مادربزرگتان نیز رنج برده است، به نحوی تاثیر این حوادث به نسل فعلی کودکان هم منتقل شود، و این کودکان انتظار داشته باشند که آنها هم دوران بدی را خواهند گذراند و غذای کافی در اختیار نخواهند داشت. بنابراین هنگامی که در دوران رفاه به سر میبرند تا جایی که میتوانند میخورند، و بدن باید ترجیحا این انرژی اضافی را به صورت چربی ذخیره کند.»
به گفته بوگین این سازوکار ذخیره چربی بر اساس سابقه سوءتغذیه یا گرسنگی کشیدن ممکن است در سایر جمعیتهای فقیر جهان نیز که دچار اضافه وزن و چاقی شدهاند، هم در حال رخ دادن باشد.
- بلوغ زودهنگامتر
امروزه کودکان در بسیاری از کشورها زودتر بالغ میشوند. بر اساس بررسی که در سال ۲۰۰۳ در ژورنال Endocrine Reviews منتشر شد، «منارکی» (نخستین عادت ماهانه) در دختران ایالات متحده از میانه دهه ۱۸۰۰ ( هنگامی که سن نخستین قاعدگی به طور میانگین ۱۷ سالگی بود) تا دهه ۱۹۶۰ به ازای هر دهه سه دهم سال زودتر رخ داده است. پژوهشگران این بررسی پیشنهاد کردهاند که تغذیه، بهداشت و شرایط اقتصادی بهتر اغلب در پایین آوردن سن منارکی نقش داشته است.
به گفته بوگین امروزه سن میانگین منارکی در دختران در ایالات متحده حدود ۱۲.۸ تا ۱۲.۹ سال است. اما در واقع زمان شروع بلوغ دختران هنگامی است که پستانهایشان شروع به رشد میکند (تلارکی). در ایالات متحده این زمان در دختران سفیدپوست ۹.۷ سال و در دختران سیاهپوست ۸.۸ سال، دختران اسپانیاییتبار ۹.۳ سال و در دختران آسیاییتبار ۹.۷ سال است. بررسیها همچنین رابطهای میان چاقی و بلوغ زودرس نشان دادهاند، چرا که دخترانی که شاخص توده بدنی (BMI) بالاتری داشته باشند، عموما با احتمال بیشتری در سنین کمتری به بلوغ میرسند.
دکتر فرانک بیر، استاد بیماریهای اطفال در بیمارستان کودکان سینسیناتی در اوهایو در این باره میگوید: تاثیر BMI بر سن بلوغ اکنون بیشتر از تاثیر نژاد و قومیت است.
و بلوغ زودهنگامتر ممکن است پیامدهای درازمدت بهداشتی داشته باشد. برای مثال بیرو میگوید بررسیها نشان دادهآند که دخترانی که زودتر بالغ میشوند، در معرض خطر بیشتر دچار شدن به فشار خون بالا و دیابت نوع ۲ در ادامه زندگی هستند.
به گفته بوگین همچنین بلوغ زودهنگامتر پیامدهایی اجتماعی دارد؛ در برخی از فرهنگها، دختران هنگامی که به بلوغ بیولوژیک میرسند، برای ازدواج نیز بالغ شمرده میشوند. نتیجه این ازدواج زودهنگام ممکن است به معنای عدم امکان ادامه تحصیل یا به دست آوردن شغل باشد. در واقع یک بررسی دانشگاه هاروارد که در سال ۲۰۰۸ در ژورنال Political Economy منتشر شد نشان داد که در مناطق روستایی بنگلادش که ۷۰ درصد ازدواجها در طول دو سال پس از منارکی انجام میگیرد، هر سال تاخیر در ازدواج با ۲۲ صدم سال حضور بیشتر در مدرسه و ۵.۶ درصد میزان بیشتر سواد همبستگی دارد.
- طول عمر و پیامدهای تلخ و شیرین
انسانها اکنون طولانیتر از هر زمانی عمر میکنند و بر اساس گزارش سازمان جهانی بهداشت میانگین «امید به زندگی» در سراسر جهان از حدود ۳۰ سال یا بیشتر در طول قرن بیستم به حدود ۷۰ سال در سال ۲۰۱۲ رسیده است.
سازمان جهانی بهداشت پیشبینی میکند که امید به زندگی جهانی برای زنانی که در سال ۲۰۳۰ در مناطقی مانند ایالات متحده به دنیا میآیند، به ۸۵ سال برسد. به گفته بوگین این افزایش امید به زندگی ممکن است با پیشرفتهای قابلتوجه پزشکی، بهداشت محیطی بهتر و دسترسی به آب پاک مربوط باشد.
استیرنز میگوید گرچه این عوامل به طور قابلتوجهی میزان مرگ و میر ناشی از بیماریهای عفونی را کاسته است، مرگ و میر ناشی از بیماریهای دژنراتیو مانند آلزایمر، بیماریهای قلبی و سرطان در حال افزایش بوده است. به عبارت دیگر افراد را برای مدتی طولانیتر زندگی میکنند و به علت بیماریهای متفاوتی نسبت به گذشته میمیرند.
بوگین میگوید: «یک نوزاد آمریکایی که در سال ۲۰۰۰ متولد شده است میتواند انتظاری عمری ۷۷ ساله را داشته باشد و با بیشترین احتمال به علت بیماری قلبی- عروقی یا سرطان خواهد مرد.»
و همچنان که درباره اغلب امتیازات زیستشناختی که انسانها گاهی به دست میآورند، صادق است، سن بالا با تاوانهایی به دست میآید.
استیرنز میگوید: «هر چه بیشتر عمر کنید، بیشتر و بیشتر احتمال دارد که به مرگی طولکشنده دچار شوید که شکوهمند و محترمانه نخواهد بود. بنابراین تاوانهایی برای همه این پیشرفتهای فوقالعاده باید پرداخت.»
به گفته استیرنز بیماریهای خودایمنی مانند اسکلروز متعدد (ام اس) و دیابت نوع یک شایعتر شدهاند. جوئل ویناستاک رئیس بخش گوارش در مرکز پزشکی دانشگاه تافتز در ماساچوست میگوی برخی از دانشمندان معتقدند که اوجگیری شیوع این بیماریها با بهبود بهداشت مربوط است- همان عاملی که به افراد امکان داده است تا از بسیاری بیماریهای عفونی خلاص شوند. این نظریه میگوید هنگامی که بدن در معرض میکروبها قرار نمیگیرد یا در معرض میکروبهای بسیار کمی قرار میگیرند، دستگاه ایمنی ممکن است حتی نسبت به میکروبهای خوشخیم هم بیش از حد واکنش نشان دهد.
ویناستاک میگوید: «نظریه ما این است که هنگامی که ما به این محیط ابربهداشتی رسیدیم که فقط در در پنجاه تا ۱۰۰ سال گذشته ایجاد شده است، این وضعیت باعث به هم خوردن تنظیم دستگاه ایمنی ما شده است. ما نمیگوییم که بهداشت چیز خوبی نیست- منظور ما این نیست که برای مثال همه مردم به ساحل رودخانه بروند و خودشان را با گل و لای الوده کنند. اما ممکن است بهتر باشد که دریابیم چه عواملی در بهداشت شخصی ما، سلامتبخش هستند و چه عواملی احتمالا زیانبار، تا بتوانیم تعادل جدیدی را برقرار کنیم و امیدوار باشیم که بهترینهای هر دو دنیا را به دست آوریم.»
- آینده گونه انسان چه خواهد بود؟
در حالی که تکنولوژی با سرعت بسیار در حال تغییر است، سخت است که بگوییم که آینده چه سرنوشتی را برای انسان رقم خواهد زد.
استیرنز میگوید: «این ترس در میان مردم وجود دارد که دستهای از دانشمندان عجیب و غریب با روپوشهای سفید دارند آینده تکامل انسان را با مهندسی ژنتیک به دست میگیرند. چه بخواهیم و چه نخواهیم، ما آینده سیر تکاملمان را تغییر دادهایم، و این کار بوسیله گروه کوچکی از افراد که با دقت و از روی برنامه فکر میکنند، انجام نگرفته است، این تغییر محصول ثانوی هزاران تصمیم روزانهای است که با تکنولوژی و فرهنگ اعمال شده است.»
او میافزاید: «و ما واقعا نمیدانیم که به کجا میرویم.. هنگامی که بپذیرید فرهنگ (شامل پزشکی، تکنولوژی، رسانهها و حمل و نقل) به نیروی قدرتمند برانگیزاننده در تکامل انسان بدل شدهاند- آنگاه باید بپذیرید که ما نمیدانیم که چگونه (روند آینده) فرهنگ را پیشبینی کنیم.»
منبع: LiveScience