یک گزارش جدید منتشرشده بوسیله انستیتوی جهانی مککینزی (MGI)- بازوی پژوهشی شرکت مشاوره مککینزی- تخمین میزند که هزینه همهگیری چاقی در جهان- شامل هزینههای مراقبتهای بهداشتی، از دست رفتن بهرهوری، و سایر هزینهها برای تخفیف اثرات این همهگیری- در سال ۲۰۱۲ دو تریلیون دلار - معادل ۲.۸ درصد بازده اقتصادی جهانی- بوده است.
این میزان بیش از هزینه سالانه الکلیسم (۱.۴ تریلیون دلار)، بیسوادی ۱/۳ تریلیون دلار)، و تغییرات اقلیمی، (یک تریلیون دلار) و نیز مصرف مواد روانگردان، و تقریبا به اندازه هزینه سالانه جنگ و تروریسم، و سیگار کشیدن است.
یک تخمین درباره شیوع جهانی، منطقهای و ملی اضافه وزن و چاقی در کودکان و بزرگسالان در فاصله سالهای ۱۹۸۰ تا ۲۰۱۳ که در ابتدای سال جاری میلادی در ژورنال لنست منتشر شد، نشان میدهد که حدود یک سوم مردمان جهان یعنی بیش از ۲ میلیارد نفر اضافه وزن دارند، (و یک دهم آنها چاق هستند) و این شمار در دهههای اخیر به طور قابلتوجهی در حال افزایش بوده است.
بر اساس این تخمین شمار افرادی که در کشورهایی زندگی میکنند که در آنها تعداد بیشتری در نتیجه چاقی بیش از حد میمیرند تا سوءتغذیه، دو برابر افرادی است که کشورهایشان این وضعیت را ندارد. شایعترین علل مرگ ناشی از چاقی بیماری قلبی و دیابت هستند.
MGI تخمین میزند که در صورت ادامه روند فعلی تا سال ۲۰۳۰ نیمی از جمعیت بزرگسال جهان دچار اضافه وزن یا چاقی شوند.
این گزارش بعد نویدبخشی هم دارد؛ مککینزی ۷۴ نوع «مداخله» - از برنامههای آموزش عمومی برای والدین و کودکان تا برنامههای بهزیستی در محل کار و کاهش اندازه وعدههای غذایی در فستفودفروشیها- برای معکوس کردن این روند فزاینده را بررسی کرده و به داوری درباره هزینهها و تاثیربخشی ۴۴ مورد از این ۷۴ مداخلهها پرداخته است که دادههای کافی درباره آنها وجود دارد.
MGI میگوید همه این ۴۴ مداخله منافعی بسیار بیشتر از هزینههای اجرایشان به دنبال میآورند، گرچه تاکید میکند هیچ شیوه منفرد معجزهآسایی برای حل این معضل جهانی وجود ندارد. این گزارش تخمین میزند که اگر همه این ۴۴ مداخله همراه یکدیگر انجام شوند، یک پنجم افراد دارای اضافه وزن در جهان در طول پنج تا ده سال میتوانند به وزن معقولی برسند.
موثرترین این اقدامات بر اساس این گزارش آنهایی هستند که تولیدکنندگان مواد غذایی و رستورانها را وامیدارند وعدههای غذاییشان را کوچکتر و محتوای چربی آنها را کمتر کنند. سایر مداخلات پیشنهادی کمتر آمرانه هستتند مانند ترغیب کردن خواروبارفروشیها به تبلیغ فراوردههای غذایی سالم به جای فرواردههای پرقند.
اینکه دولتها تا چه حد باید در ترویج گزینههای سالمتر سبک زندگی دخالت کنند، موضوع بحث داغی به خصوص در میان آمریکاییان بوده است که به آزادی - از جمله آزادی انتخاب غذا- برایشان بسیار مهم است. هنگامی که در سال ۲۰۱۲ مایکل بلومبرگ، شهردار وقت نیویورک تلاش کرد اندازه نوشابههای گازدار شیرین لیوانی را کاهش دهد، با مخالفت روبرو شد و دادگاهها مانع از اجرای برنامه او شدند. از طرف دیگر در اروپا شماری از کشورها چربیهای ترانس را از فراوردههای غذاییشان حذف کردهآند و آمریکا نیز در این جهت پیش میرود.
جان استوارت میل، فیلسوف قرن نوزدهمی طرفدار آزادی، مداخله دولت را فقط هنگامی قابلتوجیه میدانست که مانع از اعمال آزاررسان به دیگران شود. برخی این اقدامات ضدچاقی را در رده چنین مداخلاتی قرار میدهند. کشورهای ثروتمند ۲ تا ۷ درصد هزینههای بهداشتیشان را صرف حل مشکل چاقی میکنند، و اگر درمانهای بیماریهای مربوط به چاقی مانند دیابت را هم در این رده قرار دهیم، این میزان تا ۲۰ درصد افزایش مییابد. MGI تخمین میزند که بار اقتصادی چاقی در حد ۸/۲ درصد تولید ناخالص داخلی (GDP) جهانی باشد که تقریبا معادل باراقتصادی سالانه ناشی از سیگار کشیدن و جنگها در جهان است.
تقریبا همه مداخلاتی که در این گزارش آنالیز شدهاند، مقرون به صرفه (cost-effective) بودند و صرفهجویی هزینههای مراقبتهای بهداشتی و افزایش بهرهوری ناشی از آنها بیش از هزینه اجرای این مداخلات در تمام طول عمر جمعیت هدف بود.
اگر این مداخلات در بریتانیا به عنوان نمونه کشوری بر روی آن بررسیهای زیادی انجام شده است، عملی میشد، سالانه حدود ۲۵ میلیارد دلار بهره اقتصادی به دست میآمد. در حال حاضر بریتانیا سالانه فقط حدود یک میلیارد دلار را در سال صرف برنامههای پیشگیری از چاقی مانند کارزارهای بهداشت عمومی و مانند اینها میکند که فقط یک درصد کل هزینه اجتماعی این معضل در این کشور است.
این مشاوران میگویند اگر بریتانیا میتوانست شیوع چاقی در این کشور را به میزانهای سال ۱۹۹۳ بازگرداند، سازمان خدمات سلامت (NHS) این کشو۱/۲ میلیارد دلار در هزینههایش صرفهجویی میکرد.
گزارش MGI اما فقط تصویری جزئی از معضل جهانی چاقی به دست میدهد. این گزارش به همه پژوهشهای طرف ثالث که ذکرشان میکند، نمیپردازد. و این گزارش عمدتا بر رفتار افراد متمرکز است، نه پرسشهای بالینی مانند نقش مواد مغذی خاص یا ژنتیک در ایجاد چاقی. بنابراین این گزارش نمیتواند به طور قطعی علت این روند فزاینده چاقی را معین کند. امید میرود که تحقیقات بیشتری در این زمینه انجام شود و این گزارش را میتوان به مقدمهای «اشتهابرانگیز» پذیرفت.
منبع: Economist
نظر شما