محمد جواد اسماعیلی: در این نوشتار کوشش بر آن است تا ضمن بررسی سه‌‌گانه «دفتر عقل و آیت عشق» نوشته دکتر غلامحسین ابراهیمی دینانی، به اهمیت این اثر در پیوند میان شعر و حکمت در گنجینه ادب پارسی اشاره شود.

در این کتاب، نام بسیاری از شاعران پرآوازه  در کنار فیلسوفان و عارفان  قرار گرفته است که می‌توان آن را پدیده‌ای به شمار آورد که در کمتر اثری بدین صورت به چشم می‌خورد.
شاید دلیل اصلی چنین رخدادی را بتوان از زبان نویسنده این اثر بدین‌گونه بیان کرد: «عرفای بزرگ و حکمای الهی اعضای یک خانواده معنوی را تشکیل می‌دهند و در یک شجره‌نامه با یکدیگر متصل می‌شوند. شاخه‌‌های یک درخت هر چند از جهات مختلف با یکدیگر تفاوت دارند ولی همه آنها در یک ریشه محکم به یکدیگر وابسته‌اند. شجره معنویت ریشه در عالم دهر و جهان سرمدی دارد و شاخه‌های آن اگرچه در اعصار و ادوار زمان، متفرق و پراکنده دیده می‌شوند اما به حسب اصل و اساس همراه و هماهنگ خواهند بود». (1)
بر پایه همین منظر است که ابن سینا، فردوسی و حلاج در یک افق فکری قرار می‌گیرند و اندیشه‌هایشان با یکدیگر سنجیده می‌شود. آثار منظوم بسیاری از شاعران پارسی زبان - که پیش‌تر به طور عمده از منظر ادبی، دستوری و زبان‌شناختی بررسی می‌شدند - در این سه‌گانه از این قلمروها فراتر رفتند و از منظر معرفتی و حِکمی نگریسته شدند. پیامد این نگرش به آثار شاعران ایرانی می‌تواند از یک سو، بسیاری از خوانندگان را به نکته‌های ژرفی که در پشت قالب‌های شعری نهفته است، نزدیک سازد و از سوی دیگر، ارزش این آثار را تنها در سطح واژگان نگاه ندارد. به منظور روشن‌ساختن دقیق این سخن، در ادامه می‌کوشم به شواهدی از این کتاب اشاره کنم.
نور
همان‌طور که می‌دانیم «نـور» هم در فرهنگ ایران باستان و هم در آثار اندیشمندان ایران پس از اسلام از اهمیت والایی برخوردار بوده است. نگارش تفسیر بر آیه نور (2) به قلم ابن سینا، نگارش کتاب «مشکات الانوار» به دست ابو‌حامد غزالی، نگارش «رساله فی انوار النبی»(ص) به خامه ابن سبعین و سرانجام در کانون بحث‌های فلسفی قرارگرفتن «نـور» در «حکمت الاشراق» سهروردی حکایت از توجه ویژه این اندیشمندان به این امر دارد؛ حتی در آثار نجم‌الدین کبری (3) و نجم‌الدین رازی (4) نیز این امر دنبال شده است.
در جای دیگر، پیوند میان وجود، نور و عشق مطرح شده است؛ بدین معنی که هر یک حکایت از حقیقت یگانه‌ای دارند؛ «آنچه در حکمت متعالیه صدرالمتألهین شیرازی «اصالت وجود» و در فلسفه سهروردی «اصالت نور» نامیده می‌شود، در مکتب فکری خواجه احمد غزالی اصالت عشق نام دارد». (5)
به اهمیت «نور» هم در قرآن کریم و هم در آیین ایران باستان در جایی دیگر اشاره شده است؛ «در قرآن کریم نیز به نور اهمیت داده شده و حتی خداوند قادر به عنوان نور آسمان‌ها و زمین مطرح گشته است. در آیین ایران باستان نیز نور یک اصل اساسی شناخته شده و ظلمت در مقابل آن قرار گرفته است». (6)
زبان پارسی
بسیاری از متون فلسفی به زبان عربی نگاشته شده‌اند چراکه زبان متداول برای نگارش مکتوبات در سرزمین‌های اسلامی و در زمره آن ایران، این زبان به شمار می‌آمد؛ البته این امر سبب نشد تا ایرانیان از نگارش به زبان مادری خویش غفلت ورزند و بسیاری از ادبیات عرفانی و منظومه‌های شعری به زبان پارسی به نگارش درآمدند. شاهنامه - شاهکار حکیم فردوسی- در زمره متون ارزشمندی است که همواره بر ذهن و زبان ایرانیان در گستره اعصار پس از نگارش آن جاری بوده و خاطره مشترکی را نه‌تنها برای مردم این سرزمین بلکه برای بسیاری از دوستداران فرهنگ ایرانی به ارمغان آورده است. در این سه‌گانه، دکتر ابراهیمی دینانی در مواردی به اهمیت زبان پارسی در گسترش معارف و حکمت ایرانی و اسلامی اشاره کرده است که می‌توان به برخی از آنها اشاره کرد:
الف) روزبهان می‌گوید وقتی به شهر شیراز آمد و کتاب «منطق‌الاسرار بیان‌الانوار» را به پایان رساند، گروهی از دوستانش از او خواستند که این کتاب را به زبان فارسی نیز بنویسد تا برای بسیاری از مردم قابل استفاده باشد. او به خواسته دوستان پاسخ گفت و چنان‌که خود گوید همان کتاب را به «زبـان لطیف» - که منظورش در اینجا زبان شیرین فارسی است – به شرح نوشت. (7)
ب) ابوحاتم رازی - اندیشمند اسماعیلی - در کتاب «الزینه فی الکلمات العربیه الاسلامیه» چندین زبان را به عنوان زبان‌های وحی نام برده که حقایق الهی در آنها نازل گشته است. این زبان‌ها به ترتیبی که ابوحاتم رازی آنها را ذکر کرده، عبارتند از: 1- زبان عربی 2- زبان عبری 3- زبان سریانی 4- زبان فارسی.(8)
ج) فردوسی با سرودن شاهنامه نه تنها زبان فارسی را از خطر نابودی و زوال قطعی نجات داد بلکه با ترسیم داستان‌های ایران باستان و رخدادهای این سرزمین پهناور به  تمدن و فرهنگی اشاره کرد که در مقابل تمدن یونان قدیم قرار داشت و زندگی را بر اساس تقابل نور و ظلمت و پیکار میان نیروهای یزدانی و نیروهای اهریمنی تفسیر می‌نمود. (9)
د) اگر حکیم ابوالقاسم فردوسی با خلق یک حماسه بزرگ ملی و تکیه بر خرد جاویدان و احیای حکمت ایران باستان توانست زبان فارسی را جاویدان سازد، ابوسعید ابوالخیر نیز با دمیدن روح عرفان و تصوف در زبان فارسی به این زبان شیرین و خوش اسلوب جنبه تقدس و معنویت بخشید. (10)
حکمت ایران باستان
در این سه‌گانه، دکتر ابراهیمی دینانی به اهمیت گنجینه حکمت و معنویت در ایران باستان اشاره کرده و بعضی شواهد آن را در آثار اندیشمندان ایرانی خاطر نشان کرده است:
الف) عین عبارت احمد غزالی در این باب چنین است: «...که رستم را هم رخش رستم می‌کشد که ایشان هر دو آنجایی‌اند؛ نه اینجایی». (11)
ب) در نظر سهروردی کیومرث همان کسی است که «مـالک الطین» خوانده شده و این کلمه را می‌توان ترجمه عربی عنوان «گلشاه» به شمار آورد. کلمه گلشاه لقب شخص اول اسطوره ایرانی است که از عهد باستان به یادگار مانده است. (12)
ج) روزبهان در فصل هشتاد و نهم کتاب «شرح شطحیات» خود - که به وصف معرفت اختصاص یافته است - چنین می‌گوید: «... به صحرای ساسانیان ولایت شو. به گرز زابلی رستم معرفت، صف آن هیولانیان بشکن که زُهره را زَهره در قبض عشق بگسیختی». (13)
د) عطار نسبت به آغاز و منشأ پیدایش هستی انسان از «آشنایی غیبی ازلی» سخن می‌گوید. او این اصل عمده و بنیادی را در قالب قصه‌های مختلف و متعدد بیان می‌کند. مقوله «آشنایی غیبی ازلی» به صورت مشروحی در داستان طولانی اردشیر - مؤسس سلسله ساسانی - و پسر او – شاپور- ترسیم شده است. (14)
سیمرغ و مرغ سخنگو
تمثیل مرغ سخنگو برای روح آدمی در بسیاری از آثار فلسفی، عرفانی و ادبی به کار رفته است. «رساله الطیر» ابن سینا در زمره آثار مهمی است که در آن به این امر توجه ویژه صورت گرفته است. بر این اثر تفسیرهایی از جمله تفسیر عمر بن سهلان ساوی نگاشته‌اند. نیز ابیات آغازین قصیده عینیه ابن سینا، «صفیر سیمرغ » از سهروردی، «منطق الطیر» از عطار و داستان «طوطی و بازرگان» مولوی را در پرتو همین ادبیات می‌توان تفسیر کرد. سیمرغ نیز - که نماد پرنده‌ای آرمانی در این دست از ادبیات است - از حیث ریشه‌شناختی از «سَئنامُرگا» به معنی مرغ مقدس است. توجه به این امر را می‌توان در موارد بسیاری در سه‌گانه دفتر عقل و آیت عشق آشکارا دید.
الف) حکمای قدیم از قدیم‌الایام نطق و شعور را از خصایص نفس ناطقه دانسته و برای روان پس از جدایی از پیکر خاکی همچون مرغی سخنگو اعتبار قائل بودند. در ادبیات سانسکریت افسانه‌های بسیاری تحت عنوان «طوطی‌نامه» گرد آمده است. مرغ سخنگو از دیدگاه اندیشمندان سابق نمایشگر نمادی غریب بود. تعبیر رمز آمیز نماد مرغ سخنگو، تنها در اسطوره‌های اقوام و ملل گذشته مطرح نگشته بلکه در قرآن مجید نیز مورد اشاره واقع شده است. (15)
ب) سیمرغ ترکیبی از «سئنامرگا» - پرنده خورشید - است و سرشتی گره خورده با نور دارد. طبق تحقیقاتی که به عمل آمده، کلمه «سئنامرگا» در السنه عصر باستان مطرح بوده و به معنی مرغ خورشید و مرغ منوّر است. (16)
ج) به هر صورت، کلمه سیمرغ رمز الوهیت و عنوان حقیقت است که مرغان سالک که به حسب شماره 30 مرغ بودند، به مشاهده آن دست یافتند. (17)
  پی‌نوشت‌ها:
1 - غلامحسین ابراهیمی دینانی، دفتر عقل و آیت عشق، انتشارات طرح نو، ج 3، ص93.
2 - «الله نور السماوات والارض مثل نوره کمشکات فیها مصباح‌المصباح».
3 - دفتر عقل و آیت عشق، ج 3، ص58.
4 - همان، ج3، ص415.
5 - همان، ج2، ص341.
6 - همان،  ج3، ص58.
7 - همان، ج3، ص394.
8 - همان، ج2، ص70.
9 - همان، ج2، ص77-76.
10 - همان، ج2، ص100.
11 - همان، ج2، ص320.
12 - همان، ج3، ص353.
13 - همان،  ج3، ص395.
14 - همان، ج3، ص200.
15 - همان، ج‌ یک، ص152.
16 - همان، ج یک، ص155.
17 - همان، ج3، ص198.