تهمینه بهرامعلیان: نمی‌خواهی من را اهلی کنی؟ او روزنامه‌اش را خواند/ غذا را سفارش داد

آن را با نوشابه اش خورد/سپس بلند شد / و بی‌آنکه چیزی بگوید/ رفت.........
و من هنوز صدای خودم را می‌شنیدم/ آیا نمی‌خواهی من را اهلی کنی؟*شازده کوچولو اثر آنتوان دو سنت اگزوپری از محبوب‌ترین آثار تاریخ ادبیات است و تا به حال نزدیک به 80میلیون نسخه فروش کرده و به اغلب زبان‌های دنیا ترجمه شده است.ساختار پیچیده، رازها و روابط داستان سبب شده است تا این اثر پس از گذشت سال‌ها در جلسات ادبی مورد نقد و بررسی قرار گیرد.

نشست علمی بررسی بینامتنی تصویر و کلام در کتاب شازده کوچولو روز یکشنبه 11 آذرماه در دانشکده ادبیات و زبان‌های خارجی واحد تهران مرکز  با حضور  دکتر بابک معین، دکتر علی عباسی ،  دکتر بهمن نامور مطلق و  دکتر شهلا حائری برگزار شد.آنچه می‌خوانید فشرده‌ای از  دیدگاه شرکت کنندگان در نشست درباره این اثر  جهانی است.

در این نشست که به همت دانشگاه مرکز هنرپژوهی نقش جهان وابسته به فرهنگستان هنر و دانشکده ادبیات و زبان‌های خارجی واحد تهران مرکز صورت گرفته بود، دکتر شهلا حائری با مقاله‌ای با عنوان راز گل سرخ شازده کوچولو، گفت: « این کتاب از نظر زبان ساده است اما از نظر ساختاری بسیار با دقت و ظریف طراحی شده است. داستان در مورد خلبانی است که هواپیمایش خراب می‌شود و روزی در بیابان با موجودی مواجه می‌شود که نام این موجود شازده کوچولو است.از این موجود چیز زیادی نمی‌دانیم.»

وی ادامه داد:«برخی معتقدند این اثر، قصه است و برخی اعتقاد دارند که اسطوره است. به هرحال شازده کوچولو سیاره اش را ترک کرده، 6 سیاره دیگر را پیموده تا به زمین -  سیاره هفتم-   رسیده است و اگر بخواهیم وارد بعد عرفانی آن شویم،6 شهر عشق یا 6 مرحله طریقت را می‌پیماید و  به زمین (مرحله هفتم) می‌رسد تا حقیقت را دریابد.»

حائری درباره راز گل سرخ، گفت: « راوی داستان(خلبان) در روز پنجم ملاقات متوجه راز مهمی می‌شود و آن گل سرخ است. نگرانی شازده کوچولو از گل سرخش سبب می‌شود که رازش را بر ملا کند و راوی در می‌یابد  که ترک سیاره و سفر به زمین در پس مشکلات او با گل سرخش بوده است.

اگر کمی در زندگی شخصی اگزوپری کاوش کنیم ، در می‌یابیم که او با همسرش دچار مشکلاتی از این دست بوده است به همین جهت برخی از منتقدین معتقدند که اگزوپری برای نوشتن شازده کوچولو از همسر و زندگی اش الهام گرفته است تا آنجا که حتی آتشفشان سیاره شازده کوچولو از آتشفشان کشور السالوادور(وطن همسرش) گرفته شده است.»

حائری با مقایسه سرفه‌های گل سرخ و بیماری آسم همسر اگزوپری، افزود: «در واقع حقیقتی که در این کتاب می‌توانیم پیدا کنیم همان گل سرخ است و باقی مضامین در مقایسه با این راز است که معین می‌شوند.»

وی ادامه داد:« در طول داستان گل سرخ به مرور مهربان‌تر می‌شود تا جایی که شازده کوچولو از اینکه نتوانسته گل سرخش را آن‌طور که باید دوست بدارد احساس پشیمانی می‌کند که همین اتفاق برای اگزوپری نیز رخ می‌دهد. او در اواخر عمر در نامه‌ای برای همسرش می‌نویسد: ممکن است از این عملیات جان سال به در نبرم در این صورت بدانید که افسوس هیچ چیز را نخواهم خورد جز اینکه باعث شوم اشک‌های شما جاری شود.»

حائری با اشاره به مسائل طرح شده در داستان از قبیل اضطراب و دلهره که مفاهیم ابدی بشری هستند، گفت:« برخی معتقدند که این اثر پیش‌بینی مرگ است و شاید اگزوپری قصد داشته به نوعی ناخودآگاه خودکشی کند.

او از نگرانی‌های بشری سخن می‌گوید و در نهایت این اضطراب‌ها با پایان داستان از بین نمی‌رود، همان طور که نگرانی به خلبان منتقل می‌شود و او از این پس نگران است که نکند گوسفندی که کشیده گل سرخ را بخورد. این انتظار، تردید و نگرانی،  شاید جزئی از زمین خاکی و سرنوشت بشری باشد.»

انسان شاهد نیست بلکه عامل است
دکتر بابک معین،  دیگر سخنران این نشست درباره موضوع سنت اگزوپری؛  گذار از اومانیسم پراگماتیک به اندیشه‌های فلسفی، گفت: « اساسا اومانیسم اگزوپری را باید اومانیسم پراگماتیک و مبتنی بر تجربه به حساب آورد. این نوع از اومانیسم به نوعی از ویژگی‌های اومانیسم مدرن قرن بیستم محسوب می‌شود. نویسنده با جریان روانشناختی و جریان اومانیستی اخلاقی قرن هفدهم و همچنین با اومانیسم منتقدانه قرن هجدهم نیز آشنا بود، اگرچه جریان اومانیستی قرن نوزدهم را که مبتنی بر فلسفه اثبات گرایی است مورد نقد قرار می‌دهد چرا که اعتقاد داشت در قرن بیستم شاهد شکست فلسفه اثبات گرایی هستیم که به جای به ارمغان آوردن پیشرفت برای انسان او را به انسانی ماشینی و مکانیکی تبدیل کرده است.»

وی با اشاره به اینکه اگزوپری یکی از مفاهیم بنیادی اخلاق را الزام و تعهد می‌دانست، افزود: «ارزش بنیادین دیگری که اومانیسم او بر آن بنا شده است کار و حرفه است. به همین دلیل حرفه خلبانی از نظر او نه تنها  حرفه قهرمانی بلکه حرفه‌‌ای است که سرنوشت انسان‌هایی را که به آن تن می‌دهند، به هم گره می‌زند و حس مشارکت در بطن ریسک و خطر را در وجود آنها زنده می‌کند، سپس اومانیسم او با الزام و تعهد آغاز می‌شود و حرفه و کار این ارزش بنیادی را تجسم بخشیده و ارزش‌های دیگری را بر او آشکار می‌سازد یعنی حس مشارکت، کنار یکدیگر بودن و دیالوگ انسان با دیگری.»

وی ادامه داد: « خلبان می‌نویسد از اینکه تنها شاهد چیزی باشد متنفر است. پس اساس اومانیسم عملی و تجربی نویسنده در این مسئله نهفته است که انسان شاهد نیست بلکه عامل است و باید دست به عمل بزند. با فاصله گرفتن از جهان و با دادن نظریه و تئوری نمی‌توان به شناخت از دنیا رسید.»

معین درباره شباهت‌های میان بینش نیچه و بینش اگزوپری درخصوص انسان، گفت: « مسئله گذر از خود و فراتر رفتن از حد انسانی و جهش فراانسانی که با آن انسان نه تنها خود بلکه آفرینش خود را ارتقاء می‌دهد، تشدید ابر مرد نیچه را در ذهن تداعی می‌کند. نیچه بشر را به یک آرمان فرهنگی جدید و عبور از یک فرد عادی و معمولی به یک ابر مرد فرا می‌خواند و بینش اگزوپری که در نهایت به یک فراانسان می‌رسد با نیچه هم راستا است.»

اهلی کردن و شناخت
پیرنگ تسلسلی در شازده کوچولو دیگر موضوع مورد بحث در این نشست بود که دکتر علی عباسی در این باره گفت: « شازده کوچولو زمانی در مقابل خلبان ظاهر می‌شود که تقریبا مسافرتش روی زمین پایان یافته و حادثه دیگری برای کس دیگری در شرف اتفاق است.
شازده کوچولو عامل ایجاد حادثه‌ای برای خلبان می‌شود و پیوستگی از همین جا آغاز می‌شود. او یک حرکت آغازین از ندانستن به دانستن دارد.»

عباسی با طرح این سؤال که چرا راوی از پیرنگی پیوسته بهره می‌جوید، افزود: « فرضیه در خود متن آشکار است. برای شناخت چیزها تداوم و پیوستگی اصل است. برای شناخت ابتدا باید اهلی کنیم. ویکتور هوگو می‌گویداگر می‌خواهید دیگری را بشناسید باید اول عاشقش شوید، وقتی عاشقش شدی می‌توانی به درونش راه پیدا کنی و آن وقت می‌توانی آن را خوب بشناسی. این حرف را اگزوپری با اهلی کردن بیان می‌کند.

امروزه برای شناخت، تداوم و پیوستگی اصل است. راوی از یک طرف بین عناصر داستانی و از طرفی بین اندیشه و عناصر داستانی فاصله ایجاد نمی‌کند بلکه ارتباط برقرار می‌کند آنچنان که در قطب‌های روایت مانند مرگ و زندگی شکافی مشاهده نمی‌شود.»عباسی با اشاره به اینکه غیراز داستان خلبان که برای بچه‌ها نقل می‌شود، داستان شازده کوچولو نیز به صورت طرحی پیوسته در طرح اولیه قرار می‌گیرد، ادامه داد:   یکی از راه‌های دیگری که به اثر تداوم بخشیده، تکرار اسطوره است.

همان طور که حضرت آدم از بهشت به زمین آمد و در نهایت ما نیز از زمین به بهشت می‌رویم، شازده کوچولو نیز همین حرکت را انجام داد.همچنین اسطوره مسیح در راستای تقابل مرگ و زندگی نیز در این اثر احساس می‌شود. همان طور که مسیح روزی به زمین باز می‌گردد شازده کوچولو نیز مرگ را قبول ندارد و می‌گوید وقتی به آن دنیا رفتم، نمردم و در یکی از آن ستاره‌ها خواهم خندید و خلبان نیز در داستان می‌گوید همین جاست که شازده کوچولو ظاهر شد و بعد در همین جا هم بود که ناپدید شد.آن قدر به دقت این منظره را نگاه کنید که مطمئن بشوید اگر روزی در آفریقا گذرتان به کویر صحرا افتاد حتما آن را خواهید شناخت. و اگر گذارتان به آن جا افتاد به التماس از شما می‌خواهم که عجله به خرج ندهید و درست زیر ستاره چند لحظه‌ای توقف کنید.

آن وقت اگر بچه‌ای به طرف‌تان آمد، اگر خندید، اگر موهایش طلایی بود، اگر وقتی ازش سؤالی کردید جوابی نداد، لابد حدس می‌زنید که کیست. در آن صورت لطف کنید و نگذارید من این جور افسرده خاطر بمانم، بی‌درنگ به من بنویسید که او برگشته است.

شکست عشق
دکتر بهمن نامور مطلق، دبیر فرهنگستان هنر با اشاره به روابط بینامتنی و نشانه‌ای تصویر و کلام در شازده کوچولو، گفت: « این اثر دارای 2 نظام نشانه‌ای است. یکی نظام نشانه‌ای کلامی و دیگری تصویری.نظام‌های نشانه‌ای تصویری اصولا غیرقراردادی و نشانه‌های کلامی قراردادی هستند.

از این جهت کتاب شازده کوچولو منحصر به فرد است زیرا از هر 2نظام بهره جسته است و چیزی که آن را تا حدودی کم نظیر می‌کند تعلق این 2نشانه به مولف است.»

دکتر نامور مطلق با اشاره به نظام نشانه کلامی و پیش متن‌ها، افزود: « برخی از پیش متن‌ها یا پیرامتن‌هایی که استفاده شده از زندگی و خاطرات شخصی اگزوپری نشات گرفته است، مانند سقوط او در صحرای لیبی».

وی با شرح وضعیت نابسامان فرانسه در دوران اگزوپری ادامه داد: « دوره‌ای که این کتاب خلق می‌شود، فرانسه در اشغال است و به همین علت اگزوپری اثر را به یک دوست که درزندان است و نماد فرانسه دربند به شمار می‌رود، هدیه می‌کند.»

نامور مطلق در مورد نشانه‌های تصویری، گفت: «کتاب با یک تصویر آغاز می‌شود و با تصویر هم پایان می‌یابد. حضور تصویر را در لابلای داستان مشاهده می‌کنیم آنچنان که بخش اصلی اثر می‌شود.

همان طور که اولین کلام ارتباطی شازده کوچولو با خلبان این است که بی‌زحمت یک گوسفند برایم بکش و به این شکل شاهزاده کوچک وارد کلام می‌ شود.»

دکتر نامور با اشاره به اینکه تصویر شازده کوچولو پیش از خلق این اثر در گوشه‌هایی از یادداشت‌ها و نامه‌های اگزوپری وجود داشته، گفت: « وقتی الیزابت رونالد این تصاویر را می‌بیند به او می‌گوید این آدم کوچکی که همیشه در حاشیه نوشته هایت دیده‌ام خیلی جالب است.

آدم کوچک خوبی است، به‌نظر می‌رسد همیشه به‌دنبال چیزی می‌گردد، بدنیست که فکری به حالش بکنی.» دبیر فرهنگستان هنر از وجود تصاویر معماگونه در اثر نام برد وافزود:« کار بسیار جالب اگزوپری این است که سعی دارد با نشان دادن و طرح معما به حقیقت دست یابد.»

وی همچنین ادامه داد: « در آثاری که از 2نظام نشانه‌ای تصویر و کلام استفاده می‌شود، یا تصویر آینه‌ای و برای روشنگری کلام است یا اینکه خودش بخشی از متن بزرگی است که به صورت پیوسته درآمده است. روابط آینه‌ای درصورتی اتفاق می‌افتد که تصویر فقط برای روشنگری کلام است و کلام هیچ وقت ارجاع به تصویر نمی‌دهد مانند نگارگری‌هایی که در شاهنامه فردوسی به وجود آمده است.

اما در کتاب شازده کوچولو کلام به تصویر ارجاع داده می‌شود و مدام رابطه پیوسته و متقابلی با یکدیگر دارند.»

*یکی از اشعار سنت اگزوپری