و درس را تمام کند؟ یادتان هست که بعد از کلاس، دورش را میگرفتید و سوالهای بیجواب و بیربطتان را از او میپرسیدید؟
آقای چیپس یکی از همان معلمهاست؛کسی بیشتر از یک معلم معمولی که معلمی برایش فقط یک شغل نیست، عشق است؛ آدمی ساده و معمولی؛ آن قدر معمولی که ممکن است او را با یکی از معلمهای خودتان اشتباه بگیرید.
وقتی جارچی جار می زند
جیمز هیلتن ـ نویسنده انگلیسی ـ زمانی که در کمبریج به مدرسه میرفت، نخستین نوشتههایش را در مجله مدرسه که خودش سردبیر آن بود منتشر کرد. در 19 سالگی اولین رمانش را به نام «کاترین» منتشر کرد و بهطور حرفهای وارد حرفه نویسندگی شد. رمانهای «واکنون بدرود»و افق گمشده همراه تعدادی دیگر اثر نهچندان مشهور، آثار بعدی او بودند اما انتشار رمان کوچک خداحافظ آقای چیپس باعث شد که در مدت کوتاهی شهرتی جهانگیر پیدا کند.
خداحافظ آقای چیپس پس از اینکه به وسیله منتقد مشهور آمریکایی ـ الکساندر وولکات ـ در مجله نیویورکر و در برنامه مشهور رادیویی همین منتقد به نام «جارچی شهر» معرفی شد، به صورت یکی از پرفروشترین رمانهای زمان درآمد و چنان شهرتی در بین مردم آمریکا پیدا کرد که مدتها همهجا صحبت از آقای چیپس بود؛ گویی مردم همه او را میشناختهاند. جیمز هیلتن، حتی نامههایی دریافت میکرد که نویسندگان آن نامهها عنوان میکردند که آقای چیپس معلم واقعی آنها بوده است و شاید ادعای آنها پر بیراه هم نباشد.
آقای چیپس ـ شخصیت اصلی این رمان ـ نمونه بسیاری از معلمان خالص کره زمین است که شور و عشق را در تدریس به هم میآمیزند و میکوشند از شاگردانشان «آدم » بسازند و به هستیشان معنا بدهند. شاید ما هم در خاطرات دوران تحصیلمان معلمی مانند آقای چیپس داشته باشیم. الکساندر وولکات، این اثر را تکاندهندهترین قصهای به شمار آورده که در چند سال اخیر به این ساحت راه یافته است.
آقای چیپس زندگی پرماجرایی دارد؛ سالهای تحصیل، ازدواج ، بیپولی و تدریساش همه به شیوهای خواندنی در این رمان کوچک جمع شدهاند. خود نویسنده، این اثر را برآمده از نوعی الهام میداند چون آن را تندتر، آسانتر و تنها با کمی دستکاری بعدی نوشته است.
این قصه ابتدا برای شماره مخصوص کریسمس یک نشریه بریتانیایی نوشته شد چون نویسنده به پولی که برای آن میدادند نیاز داشت. او که هیچ فکر خاصی برای داستاناش نداشت، در پگاه مه آلود شبی که بیخوابی به سرش زده بود، بلند شد و برای دوچرخهسواری بیرون رفت.
وقتی به خانه برگشت سرنخ قصه را یافته بود؛ او خداحافظ آقای چیپس را طی 4 روز بعد نوشت. با اینکه توجهی در لندن به این داستان نشد، او داستان را با بیتوقعی به نشریه معتبر آتلانتیک فرستاد که منتشر شد و چند وقت بعد در آمریکا به صورت کتاب درآمدکه مورد توجه فراوان واقع شد تا جایی که از این کتاب چاپهای متعددی به بازار آمد که در نوع خود بینظیر است.
یک رمان کوچک بزرگ
خداحافظ آقای چیپس تصویر دوست داشتنیترین معلم در زمانه ما را نشان میدهد. او در تصویری که هیلتن از او به دست میدهد، شخصیتی مرکب دارد؛ برخوردار از عقل و نفوذ مهرآمیز پدر خود هیلتن، نظم و خوی ویژه معلم لاتیناش و تقوای بیدریغی که حرفه معلمی از همه معلمان میطلبد. داستان، ساده اما پرکشش است و نویسنده آن را با بافتی هنرمندانه نوشته است و بسیاری از منتقدان آن را شاهکاری کوچک و نویسنده آن را رماننویسی بزرگ نامیدهاند.
از خداحافظ آقای چیپس تاکنون فیلمهای سینمایی و کارتونهای متعددی هم تهیه شده که بعضی از آنها در ایران هم نمایش داده شدهاند. این کتاب که چند سال پیش در ایران به وسیله ابراهیم مکلا ترجمه و منتشر شده بود، امسال به چاپ دوم رسیده است. ناشر این کتاب نشر فرزان است و قیمت آن 1500 تومان.