وی در دهه پنجم عمر خود با پختگی در ادبیات روزگارش این کتاب مرجع را با روشی خاص پدید آورد زیرا برای نخستین بار به جای سیاحت در بوستان دلگشای پرگل و بلبل شعر و شاعران، مسائل سیاسی، اجتماعی و فرهنگی دوران شاعران را مورد توجه قرار داده و با فرا رفتن از شکل مرسوم و تکراری زندگی شاعر و نمونه شعرش، راهگشای نویسندگان، ادبا و پژوهشگران پس از خود شده است؛ مثل بیان علل لشکرکشیها، جدالهای قومی و عوامل موثر بر احساس اجتماعی و مردم، برادرکشیها، تبیین جریاناتی که به خونریزیها و کشاکشها منجر شده؛ و همین موضوع باعث شهرت ادبی این اثر شده است.
دولتشاه با بررسی آثار 10تن از شعرا، کتابش را آغاز میکند. تذکره الشعرا در 7 طبقه تنظیم شده که هر طبقه 20شاعر گزیده را به مجلس سخن میآورد. در طبقه سوم 16نفر و در طبقه ششم 21نفر از سخنوران پارسی را یاد میکند. اما بخش آخرین کتاب به احوالات تاریخی و اوضاع زمانه مؤلف، پیروزیها، شکستها و سایر رویدادهای قرن نهم و احوال شاعرانی از آن دوران اختصاص یافته. به رغم مقدمه سنگین، مصنوع و متکلف، متن اثر، روان و ساده است و سعی شده پیرو شیوه «سهل و ممتنع» نگاشته شود.
او از شاعرانی سخن به میان آورده و آنها را به اقتضای جو فرهنگی زمانه ستوده که اکنون پس از قرنها با عبرت میبینیم که لای برگهای تذکرهها دفن شدهاند. از کسانی که به پرداختن صناعات ادبی مهارت داشتهاند چنان ستایشها کرده که نگو... بدون توجه به شعریت آثار کسانی چون شاعران خراسان یا حتی حافظ همین ندیدن «پیچش مو» باعث شد که تا قرنها در ایرانزمین، «معماسازی، لغزگویی و...» جای شعر و خلاقیت را بگیرد و سخنوران به تقلید از بزرگان قرون گذشته عادت کنند و خود را شاعر هم بنامند!
دولتشاه سمرقندی از حکومت تیموریان و مغولها به خاطر نزدیکی به دستگاهشان اطلاعاتی به دست میدهد که اگرچه حسرت نوع گزارشهای بیهقی را به دل خواننده میگذارد، اما بیان نابکاریهای دولتمردان، جاهطلبیها و کشتارهایشان فضای کتاب را برای پژوهشگران پرکششتر میکند. از شغل تا درآمد و نوع زندگی و «چونی و چندی شاعرانگی» پارسی سرایان اطلاعات جالبی در سطرهای تذکره هست. نویسنده هیچ کجا نام شاعری را بدون ذکر ادب مانند رحمتا... علیه و امثال اینها نمیآورد.
نکته مهم اینجاست که نویسنده از افول شاعری و زبانآوری در زمانهاش سخن بسیار به میان آورده و این که: «هرجا گوش کنی زمزمه شاعری است و لطیفی و ناظری اما شعر از شعیر و ردف از ردیف نمیدانند؛ مصرع: هرچه بسیار شود خوار شود...»؛ گویا همین زمانه خود ما را تصویر کرده است: «و گمان غلط بردهاند که مقصود از شعر، نظم است و بس».
در جاهایی دولتشاه، شاعران را با هم مقایسه میکند و مزیت آثارشان را بر یکدیگر بیان میدارد.
مثلاً وی با صراحت، قصیده مشهور رودکی را از صنایع و بدایع و متانت، عاری میپندارد! حال آن که حافظ با آن مقام قدسی، رودکی و همین شعر را میستاید! و از اینجاست که میتوان به نگره دور از خلاقیت و تازگی و «فضای شاعرانگی» تذکرهنویسها پی برد.
باز سمرقندی از شاهنامه یاد میکند و این که هیچکس را یارای جواب این اثر در 005سال گذشته (زمان تألیف تذکره) نبوده؛ که عقل سلیم به آسانی گواهی میدهد که در آن فضا دیگر جایی برای کار نبوده و به همین خاطر یکی از بزرگترین مثنویسرایان ایران (نظامی) رکن و اساس کارهایش را بر جهاتی دیگر میگذارد و جاودانه میشود.
جالب است که سمرقندی برخی آثار مشهور را به چند شاعر نسبت داده؛ مثل ویس و رامین اسعد گرگانی به نظامی عروضی و در جایی هم به نظامی گنجوی! آیا این عیب تذکره اوست یا چنین آثاری بوده؟!
دولتشاه در پایان هر شرححال به موضوعی تاریخی میپردازد و کرسی قضاوتش را (چه قضاوتهای غلطی) نیز برپا میسازد... اما این همه چیزی از ارزش اثری که در یک هزار و اندی صفحه منتشر شده نمیکاهد. هم او بر نکات مبهم تاریخی بسیاری با چراغ آگاهی، پرتو افکنده است.
بد نیست سخن سمرقندی را درباره نامی که دیگر نیست بنگرید و عبرت بگیرید؛ امیریشاهی سبزواری شاعر: «فضلا متفقاند که سوز خسرو را ، صفا و نازکیهای کلام حافظ و... در سخن امیرشاهی مجتمع است و چون غزلیاتش مشهورست...»
از این نکته «دل- آگاهانه» نگذریم که میوه نگرش «دولتشاه- وار» سرآخر میشود تذکرههایی مثل «آتشکده آذر» که به نظمهای جدول ضربی، از اول به آخر، از آخر به اول، از بالا به پایین، از پایین به بالا یک عبارت، قابل خواندن است و نام امثال این تفننها را «معجزه» هم میگذاشتهاند یا «اشتر و حجره» را در یک بیت و حتی همه مصراعها گنجانیدن که بعله! ما شاعریم و چقدر توانایی داریم!
تذکرهالشعرای دولتشاه سمرقندی
تصحیح و توضیح: دکتر فاطمه علاقه
ناشر: پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی