آقای صدری افشار پیگیر جدی انتشار کتابهای این حوزه هم هست و البته دست به قلم، که این کتابها را به دیگران هم بشناساند. کتاب «6 نظریهای که جهان را تکان داد» را با معرفی این فرهنگ پژوه و مترجم بخوانید.
نظریه جاذبه عمومی، نظریه نسبیت، سیاهچالهها، هوش مصنوعی، پرتوزایی (رادیوآکتیویته) و عامل وراثت (دِ.اِن.ا) 6تا از مهمترین یافتههای بشرند که هم شناخت ما را از جهان شکل دادهاند و هم پیامدهای دورانسازی داشتهاند.
تاریخ علم بهما میگوید که هیچیک از اینها ناگهانی و بدون هیچ پیشینه بهوجود نیامده است، بلکه هرکدام حاصل تلاشها و یافتههای دهها دانشمند است، که ازآن میان هوشمندی و سختکوشی یکی از آنان سبب شده است تا در لحظه مناسب این یافتهها را در کنار هم بگذارد، باهم ترکیب کند و از آنها نظریهای بسازد.
آیزاک نیوتن (1727-1642) پسر روستایی محروم از محبت پدر و مادر که عادت به تنهایی و اندیشیدن دارد، به رازهای جهان هستی میاندیشد و با بهرهگیری از یافتههای کپرنیک، گالیله و کپلر بهمفهوم جاذبه عمومی میرسد و 3قانون معروفش را ارائه میدهد: الف) هر جسمی حالت سکون یا حرکت مستقیم یکنواخت خود را ادامه میدهد، مگر آنکه نیرویی خارجی برآن اثر کند؛ ب)هرگاه جسمی تحتتأثیر نیروی ثابتی واقع شود و شتاب گیرد، این شتاب با نیرو نسبت مستقیم و با جرم جسم نسبت معکوس دارد؛ پ) هر عملی را عکسالعملی است مساوی با آن و در جهت مخالف. اما یافتههای نیوتن بهنظریه گرانش و قانونهای سهگانه محدود نبود. او در کتاب مکاتبه با لایبنیتس حسابان را بهوجود آورد و با بهرهگیری از آینه ساختار تلسکوپ را بهبود بخشید و در مقام رئیس ضرابخانه سلطنتی مسکوکات آن کشور را در چهار سال از نو ضرب کرد و موجب بالا رفتن اعتبار پول انگلیس شد.
آلبرت اینشتین (1955-1879) پسر یک صنعتگر ورشکسته یهودی آلمانی با بهرهگیری از یافتههای نیوتن، ماکسول، مایکلسن و مورلی، ماکس پلانک، مینکوفسکی، هرتس، ریمان، ماخ، پوانکاره و دیگران نظریه نسبیت را ارائه داد و بهما گفت سرعت انتشار نور در همه جهات یکسان و ثابت است و اندازههای مکانیکی به حرکت مشاهدهکنندهای بستگی دارد که آنرا اندازه میگیرد. این او بود که با قانون زیبایش e=mc2همبستگی ماده و انرژی را بیان کرد و بهما گفت، اگر ماده بهسرعت نور نزدیک شود جرم آن افزایش مییابد و یک واحد جرم در سرعت نور 90میلیون واحد انرژی آزاد میکند. این همان نظریهای است که به ساختن رآکتور و شکافت اتم انجامید.
استفن هاوکینگ فیزیکدان انگلیسی در سال 1942بهدنیا آمد. او هنگامیکه در دانشگاه کمبریج در رشته فیزیک تحصیل میکرد، دریافت بهبیماری. M.Sگرفتار شده است، بیماری پیشروندهای که عضلات حرکتی را از کار میاندازد و تنها مغز فعال باقی میماند. پزشکان بهاو گفتند که بیشاز 2 سال زنده نمیماند. اما هاوکینگ دراین فاصله هم از رساله دکتری خود دفاع کرد و هم زن گرفت (1965)و در سال( 1979)صاحب سومین فرزند خود شد. او، با اینکه هرروز تواناییهای جسمیاش کاهش مییافت، همچنان بهکار و پژوهش خلاقش ادامه داد، مسافرت و سخنرانی کرد، با بررسی ماهیت سیاهچالهها بهنظریه مهبانگ دست یافت. این نظریه بهما میگوید که ستارگان وقتی انرژی تابشی خود را از دست میدهند، بسیار چگال میشوند و از شدت فشار داخلی بهدرون خود میرمبند. براین اساس گیتی نیز در میلیاردها سال پیش سیاهچاله چگالی بوده که بهدرون خود رمبیده و انفجار عظیمی را باعث شده است. با این انفجار ماده بههر سو پرتاب شده و همچنان بهصورت کهکشانها درحال دور شدن از یکدیگر است.
ماری کوری، که نام اصلیاش ماریا اسکلودوفسکا (1934-1867) و دختری لهستانی بود، که در یازده سالگی مادرش را از دست داد، دبیرستان را با رتبه شاگرد اول بهپایان برد و پساز هشت سال توانست برای ادامه تحصیل به پاریس برود و در دانشگاه سوربن هم در رشته فیزیک شاگرد اول شود، بهکار در آزمایشگاه فیزیک بپردازد، با یک استاد فیزیک (پییر کوری) ازدواج کند (1895)و آزمایشگاه مستقل خود را در یک انباری برپا سازد. ماری با بهرهگیری از پژوهشها و یافتههای رونتگن و بکرل توانست رادیوآکتیویته (پرتوزایی) و همراه با شوهرش پلوتنیم را کشف کند. او دراین مدت صاحب دو دختر شد. او نخستین زنی بود که به استادی دانشگاه نایل شد و بهتنهایی عنصر رادیوم را کشف کرد. او یکبار همراه با شوهرش و بار دیگر بهتنهایی جایزه نوبل گرفت.
آلن تورینگ (1954-1912) ریاضیدان انگلیسی دور از خانواده، در یک مدرسه شبانهروزی تحصیل کرد. میگویند او تنها دانشآموزی بود که همیشه نامرتب و دستهایش جوهری بود، با بقیه جور نبود، خجالتی و تنها بود و لکنت زبان داشت. او درحالیکه از بدیهیترین موضوعها بیاطلاع بود، خیلی زود شروع به خواندن نظریه نسبیت کرد و علاقه شدیدی به رمزنویسی پیدا کرد.
در دانشگاه کمبریج بیشترین علاقه تورینگ به منطق ریاضی بود. او میدانست ریاضیات میتواند قضایای دلبخواهی تولید کند که نه میتوان آنها را اثبات کرد، نه رد کرد. او بهاین فکر افتاد که آیا میتوان چنین قضیههایی را با استفاده از یک رشته قاعده در داخل یک دستگاه مشخص کرد. اگر اینطور بشود و بتوان آنها را بهسادگی مشخص کرد، بههمان سادگی میتوان کنارشان گذاشت، بیآنکه برروی دستگاه تأثیری داشته باشند. او میخواست بداند یک عدد قابل محاسبه چیست و چگونه محاسبه میشود. او کوشید اصولی را بهدست آورد که بهاینکار منجر میشود ( مانند تقسیم عدد به عاملهای اولش) و ماشینی بسازد که ازاین اصول تبعیت کند. بهاین ترتیب تورینگ اصول ساخت یک کامپیوتر را عرضه کرده بود.
(1937) او در زمان جنگ سرپرست گروه رمزشکن در اداره اطلاعات ارتش بریتانیا بود، گروهی شامل افرادی از بهترین ریاضیدانان که وظیفه داشتند هزاران پیام رمزی را بررسی کنند و کلید رمزشان را بهدست آورند. در سال 1943ماشین موردنظر تورینگ بهنام کولوسوس ساخته شد و بهکار افتاد. این دستگاه میتوانست 25هزار حرف را در ثانیه بخواند. گروه بهکمک این ماشینها (که 10تای آن ساخته شده بود) میکوشیدند تا یکنواختی احتمالی در پیامهای درهمریخته را کشف و معنی کنند.
سرانجام کار شبانهروزی گروه دستاوردهای چشمگیری بهبار آورد و در مرحلهای که انگلستان تنها ذخیره غذایی یکهفته را داشت، محل همه زیردریاییهای آلمانی در اقیانوس اطلس شناسایی و رمزهای عملیاتی خوانده شده بود. اینکار سبب شد تا آلمانها به نفوذ جاسوسان ظنین شوند و بیهوده بهدستگیری عده زیادی افراد مظنون پرداختند. تورینگ پساز جنگ نیز در دانشگاه منچستر برروی کامپیوتری بهنام مادام بهکار پرداخت و نظریه ماشین هوشمند را پیشنهاد کرد. حرف او این بود که ماشین میتواند یاد بگیرد و عملیات خود را فراتراز کار مکانیکی گسترش دهد. مادام اولین کامپیوتر درحال کار بود. تورینگ به کامپیوتر آموخت تا یک نامه عاشقانه بنویسد و ساعتهای طولانی با آن شطرنج بازی میکرد. او درسال 1950مقاله مهمی انتشار داد بهنام ماشینهای محاسبه و هوش و درآن گفت به کامپیوترها میتوان آموخت که فکر کنند.
او در 39سالگی بهعضویت انجمن سلطنتی درآمده بود که درحکم فرهنگستان بریتانیاست، کشف دِ.اِن.ا. بهدنبال یک قرن تلاش کسانی همچون مندل، گالتن، مرگان، فیشر، فلمینگ، مولر، گریفیت، لوری، لون، شارگاف، پاولینگ، فرانکلین، کریک و واتسون صورت گرفت.
وراثت موضوعی بود که در دهههای اول سده بیستم فجایع هولناکی بهبار آورد، اما سرانجام بهیکی از جذابترین و زیباترین کشفها منجر شد - ساختمان دِ.اِن.ا. مارپیچی دوتایی که چون نردبانی پیچان بهطول 1/5متر درون هر سلول موجود زنده وجود دارد و حامل ژن یا عامل وراثت است. سرگذشت این کشف علاوهبر این کتاب در کتاب جداگانهای بهنام به ژنوم خوش آمدید بهتفصیل بیان شده است.
فرانسیس کریک (2002-1916) در انگلستان بهدنیا آمد. او پساز تحصیل در رشته فیزیک به آزمایشگاه فیزیک کاوندیش در کمبریج پیوست.
جیمز واتسن (1928) اهل شیکاگو درشمار کودکان تیزهوش بود که به پرندهشناسی علاقه داشت، ولی او نیز سرانجام از آزمایشگاه کاوندیش سر درآورد و همکار جیمز کریک شد. دراین آزمایشگاه ازجمله برروی ساختماندِ.اِن.ا و تصویربرداری از بلورها بهکمک پرتو ایکس کار میکردند. یکی از دانشمندان پیشگام دراین زمینه رزالیند فرانکلین بود که برای نخستینبار توانسته بود تصویر واضحی از دِ.اِن.ا بهدست آورد. ویلکینز این تصاویر را به واتسن نشان داد واین کلید کشف ساختمان دِ.اِن.ا شد. آندو بعدها کاشفان دِ.اِن.ا شناخته شدند و بهاین خاطر جایزه نوبل بردند.
ولی فرانکلین پیشاز آنکه ازاین افتخار برخوردار شود از بیماری سرطان درگذشت. این سرگذشت 6 نظریهای است که بینش ما را نسبتبه جهان و خودمان شکل داده و دریچههایی از آگاهی را بهروی بشریت گشوده است. کتاب 6 نظریه گزارش خواندنی ازاین ماجراست. بگذارید این گفتار را با جملاتی از ماری کوری به پایان برسانم.
«بیشک بشریت بهوجود افراد مثبتی نیازمند است که درجهت تأمین منافع خویش بیشترین تلاش را میکنند، بیآنکه به منافع دیگری صدمه بزنند. درعین حال بشریت نیازمند افراد آرمانگرایی است که تعقیب آرمانشان برای آنان اجتنابناپذیر است، بیآنکه به منافع شخصی خودشان بیندیشند. بههمین دلیل یک جامعه سالم باید وسایل کار ثمربخش این افراد را فراهم کند تا بتوانند آرمانهای انسانی خود را بدون نگرانی و مانع دنبال کنند.»
* 6 نظریهای که جهان را تغییر داد/ پل استراترن/ترجمه دکترتوکلی صابری ،بهرام معلمی/ انتشارات مازیار/ 1386